• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاشکند

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاشْکَنْد، شهری کهن و پایتخت جمهوری ازبکستان و استانی به همین نام در آن کشور است.



شهر تاشکند در °۴۱ و ´۲۰ عرض ‌شمالی ‌و °۶۹ و ´۱۸طول شرقی، در ارتفاع۴۵۰-۴۸۰ متری از سطح دریا، در شمال شرقی ازبکستان
[۱] Britannica Atlas، Chicago، ج۱، ص۱۷۴، ۱۹۹۶.
[۲] Britannica، ص۱.
در واحۀ حاصل‌خیز چیرچیک (چیرچیق) که به وسیلۀ یکی از شاخابه‌های رود سیحون، به همین نام آبیاری می‌شود، جای دارد.
[۳] Barthold، W W، ج۳، ص۴۹۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۵.

تاشکند با ۰۲۸‘۹۷۸‘۱ تن‌ جمعیت (۱۳۸۴ش/۲۰۰۵م)، پرجمعیت‌ترین شهر ازبکستان و آسیای مرکزی است و مهم‌ترین مرکز اقتصادی و فرهنگی ازبکستان به‌شمار می‌رود. حدود یک‌چهارم فعالیت‌های صنعتی ازبکستان در تاشکند انجام می‌گیرد که از آن میان، می‌توان به ساخت هواپیما، تجهیزات الکترونیکی، ماشین‌آلات‌ کشاورزی، تراکتور، دستگاه‌های پنبه‌پاک‌کنی، ابزارها و مصالح ساختمانی و پارچه‌بافی اشاره کرد.
این شهر بزرگ‌ترین مرکز حمل و نقل در آسیای مرکزی است. تاشکند به سبب موقعیت مناسب جغرافیایی و عبور رودخانۀ چیرچیک از آن، از معدود شهرهای آسیای مرکزی است که از نظر تامین آب با مشکل روبه‌رو نبوده، و از دیرباز در ردیف شهرهای مهم آسیای مرکزی به شمار می‌رفته است و امروز نیز یکی از مراکز مهم کشاورزی در ازبکستان است.
عمده‌ترین فرآوردۀ کشاورزی تاشکند پنبه است؛ افزون بر آن، باغداری نیز رونق دارد و انواع میوه در باغ‌های آن‌جا به عمل می‌آید.
[۴] احمدی لفورکی بهزاد و فیروزه میررضوی، راهنمای منطقۀ خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، ج۱، ص۲۴۸، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۵] احمدیان شالچی نسرین، دیار آشنا، ویژگی‌های جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، ج۱، ص۱۵۸، مشهد، ۱۳۷۸ش.



وجود کتابخانه‌های‌ بزرگ و آکادمی علوم ازبکستان و همچنین دانشگاه بزرگ‌ دولتی تاشکند و شماری مؤسسه و مراکز آموزش عالی مانند دانشگاه اقتصاد و دیپلماسی بین‌المللی، آکادمی کشاورزی، دانشگاه زبان‌های خارجی و دانشگاه فنی در این شهر، تاشکند را به بزرگ‌ترین مرکز علمی و فرهنگی ازبکستان بدل ساخته است
[۶] احمدی لفورکی بهزاد و فیروزه میررضوی، راهنمای منطقۀ خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، ج۱، ص۲۴۸، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۷] «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹، ص۱۳۳.
دانشگاه دولتی تاشکند در ۱۲۹۹ش/۱۹۲۰م، نخست با نام دانشگاه آسیای میانه بنیان نهاده شد و در ۱۳۴۰ش/۱۹۶۱م نام آن به دانشگاه دولتی تاشکند تغییر یافت.
آکادمی علوم ازبکستان نیز در ۱۳۲۲ش/۱۹۴۳م بنیان نهاده شده که دارای ۲۰ دانشکده است. دانشکدۀ خاورشناسی این آکادمی با بیش از ۸۰ هزار نسخۀ خطی شرقی، یکی از بزرگ‌ترین و غنی‌ترین مراکز نگهداری نسخه‌های خطی اسلامی در جهان است. گردآوری این نسخه‌ها از ۱۲۸۷ق/۱۸۷۰م آغاز شده، و به‌تدریج تمامی نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه‌ها، مدارس و مساجد بخارا، سمرقند، خیوه و دیگر شهرها و نواحی ازبکستان به آن‌جا انتقال یافته است.
[۸] «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹، ص۱۳۳.



نخستین آگاهی‌ها دربارۀ ناحیۀ تاشکند به سدۀ ۲ق‌م باز می‌گردد. در کهن‌ترین‌ منابع‌ نوشتاری چینی که متعلق به سدۀ ۲ق‌م و پس از آن است، از سرزمینی با نام یونی یاد شده است که منطبق با ناحیۀ چاچ تاریخی یا تاشکند امروزی است.
[۹] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
[۱۰] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷، ۱۹۸۳.
بر پایۀ این منابع، سرزمین یونی در سدۀ ۲ق‌م تابع دولت کانگ‌جو بوده است. کانگ‌جوها شاخه‌ای از آریاییان سکایی ساکن سرزمین‌های پیرامونی رودخانه‌های ایلی و چو بودند که در میانۀ سدۀ ۲ق‌م توسط اقوام یوئه‌چی‌ بزرگ از آن نواحی رانده شده، و در جنوب رودخانۀ سیحون استقرار یافته، و در آن‌جا دولت کانگ‌جو را بنیان نهاده بودند.
[۱۱] چینگ جائوچانگ و دیگران، چین و آسیای مرکزی، ترجمۀ محمدجواد امیدوارنیا، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۲] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷، ۱۹۸۳.
[۱۳] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
از آن پس در منابع چینی از این سرزمین با نام «چوچی» یا «چوشی» یا به اختصار «شی» یاد شده است.
در رسم الخط چینی نشانۀ نوشتاری این واژه به معنای سنگ به کار رفته است و برخی از محققان این واژه را ریشۀ نام ترکی ـ سغدی تاشکند دانسته‌اند
[۱۴] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
که از دو بخش «تاش» در ترکی به معنای سنگ
[۱۵] بخاری سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۱۰۰، استانبول، ۱۲۹۸ق.
و «کند» در سغدی به معنای شهر
[۱۶] قریب بدرالزمان، فرهنگ سغدی، ج۱، ص۱۹۱، تهران، ۱۳۷۰ش.
تشکیل شده است. واژۀ چینی «چوچی» یا «چوشی» یا «شی» مسلماً باید با نام بومی چاچ که در روزگار ساسانیان و دورۀ اسلامی رایج بوده، و در منابع عربی به صورت معرب آن به شکل الشاش و الصاص به کار رفته است، مطابقت داشته باشد.
[۱۷] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
[۱۸] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷، ۱۹۸۳.

کهـن‌ترین نوشته‌ای که در آن از‌ ایـن سرزمین با نام چاچ یاد شده، و به روزگار ما رسیده، سنگ‌نوشتۀ شاپور اول ساسانی (سل‌ ۲۴۰-۲۷۰م) در کعبۀ‌ زرتشت‌ است. ‌در این‌ سنگ‌ نوشته، ‌در جایی که از وسعت سرزمین‌های زیرفرمان شاپور اول سخن رفته، از چاچ‌ (چاچستان) ‌به عنوان منتهی‌الیه مرزهای شمال شرقی قلمرو او یاد شده ‌است. ‌
[۱۹] سامی علی، تمدن ساسانی، ج۱، ص‌۴۷، شیراز، ۱۳۴۲ش.
[۲۰] Frye، R. N.، The Golden، ص۳۶.
[۲۱] Gafurov، B G، ج۱، ص۲۰۳، Tojikon، Dushanbe، ۱۹۸۳.



یافته‌های باستان‌شناسان در این منطقه گواه آن است که چاچ در سده‌های ۲ و ۱ق‌م سرزمینی‌آباد بوده، و کهن‌ترین پایتخت شناخته شدۀ آن شهر «کانکا» نام داشته است که دیرینگی آن به سدۀ ۳ق‌م باز می‌گردد. این شهر در کرانۀ چپ رودخانۀ آهنگران واقع بوده، و امروزه ویرانه‌های آن در منطقۀ آق کورگانِ شهرستانِ تاشکند کنونی برجای مانده است. بر پایۀ نتایج به دست آمده از کاوش‌های باستان‌شناسان، این شهر همانند بیش‌تر شهرهای کهن ایرانی متشکل از ۳ بخشِ قلعه (کهندژ)، شهرستان
و ربض بوده‌ است. قلعۀ شهر به شکل ۴ گوشه، و از آجرهای مکعبی شکل ساخته شده بوده، و حدود یک هکتار مساحت داشته است و بلندی آن تا ۴۰ متر می‌رسیده است. شهرستان حدود ۵/۶ هکتار مساحت داشته، و توسط دیواری محصور می‌شده است و در آن سوی آن، بخش حومه (ربض) با بیش از ۶۰ هکتار گسترده شده بود. آثار ساخت و سازهایی از روزگاران سلوکی‌ها، هپتالیان، خاقانات ترک و دورۀ اسلامی در آن‌جا یافت شـده است.
این شهـر در دورۀ اسلامی خـرشکث خوانده می‌شـده، و تا سدۀ ۷ق/۱۳م دایر بوده است، اما در این زمان به سبب تغییر مسیر رود آهنگران، اهمیت گذشتۀ خود را از دست داد و راه زوال پیمود.
[۲۲] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۱۵۴، ۱۹۸۳.

این شهر در همان روزگار باستان، مرکزیت خود را از دست داد و جای خود را به عنوان پایتخت سرزمین چاچ به شهر دیگری داد که در نواحی شمالی این سرزمین و در کرانۀ رودخانۀ پَرَک (چیرچیک امروزی) جای داشت. در منابع دورۀ اسلامی از این شهر با نام بِنْکَث یاد شده است که بعدها جای خود را به تاشکند امروزی داد.
بنا بر یافته‌های باستان‌شناسان، بنکث با دیواری استوار برگرد خود صورت دژی را داشته است. درون حصار شهر بناهایی از خشت خام وجود داشت که شامل کاخ فرمانروا، پرستشگاه‌ و خانه‌های اشرافی و کوی پیشه‌وران بود. بخش بیرونی و دفاعی شهر دارای برج‌هایی بوده است که با دالان‌هایی به یکدیگر متصل می‌شدند. پیرامون شهر را کشتزارهای پهناوری در برمی‌گرفته است و کشاورزان در محله‌هایی در‌حومۀ شهر (ربض) به سر می‌بردند.
در دشت‌های نواحی دورترِ شهر مردمانی کوچنده رفت و آمد می‌کردند که پاسداری از شهر را برعهده‌ داشتند.
[۲۳] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷-۸، ۱۹۸۳.
برپایۀ منابع چینی به جای مانده از سدۀ ۳م محیط این شهر حدود ۱۰ «لی» (کمتر از ۴کم‌) وسعت داشته است.
[۲۴] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.

در روزگار باستان چاچ یکی از مراکز پر جنب و جوش بازرگانی بود. سکه‌های بیزانسی، ایرانی و چینی یافت‌شده در این سرزمین گواه بر رونق بازرگانی آن‌جا به مقیاس وسیع دارد و ظاهراً راه ابریشم از آن‌جا می‌گذشته است. افزون بر بازرگانی، چاچ از لحاظ کشاورزی نیز پر رونق بود و زمین‌های کشاورزی آن به وسیلۀ شبکه‌های آب‌رسانی منشعب از رودخانۀ پرک (چیرچیک) و شاخابه‌های آن آبیاری می‌شده است..
[۲۵] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷-۸، ۱۹۸۳.

در متون سغدی متعلق به سده‌های ۴-۷م که در ناحیۀ افراسیاب به دست آمده، سرزمین چاچ در شمار اراضی سغد بر شمرده شده است.
[۲۶] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
سرزمین چاچ در سدۀ ۵م به تصرف هپتالیان درآمد و تا میانه‌های سدۀ ۶م تحت حاکمیت آنان باقی بود.
[۲۷] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
درحدود سال ۵۶۵م به هنگام نخستین گسترش امپراتوری ترکانِ منطقۀ آلتایی به سوی غرب، چاچ به قلمرو آنان افزوده شد. در آغاز سدۀ ۷م با تقسیم امپراتوری ترکان، به خاقانات شرقی و غربی،
[۲۸] The Golden، ص۴۹، Frye، R N، The Golden Age of Persia، London، ۱۹۷۵.
چاچ تابع خاقانات غربی شد و در ۶۴۱م به هنگام پیکاری که میان خاقانات شرقی و غربی درگرفت، چاچ متحد خاقانات غربی بود. به هنگام چیرگی ترکان بر این سرزمین، چاچ استقلال خود را از دست داد و به سرزمینی نیمه مستقل بدل شد. بنا بر گزارش هیوئن تسیانگ زائر بودایی چینی که در اوایل سدۀ ۷م از نواحی فرارود (ماوراءالنهر) دیدار کرده، سرزمین چاچ فرمانروایی واحد نداشته است، بلکه شهرهای آن، تیول امرای ترک بود.
[۲۹] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
با این حال، در منابع سده‌های نخستین دورۀ اسلامی بارها از «ملک الشاش» به عنوان فرمانروای سرزمین چاچ یاد شده‌است که امرای محلی آن سرزمین فرمانبردار او بوده‌اند.
[۳۰] بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
[۳۱] طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۴۷۳.

با وجود چیرگی خاقانات ترک بر چاچ، مردم آن سرزمین زبان و فرهنگ خود را حفظ کردند و به یکی از گویشهای زبان سغدی گفت‌وگو می‌کردند و به خط سغدی نیز می‌نوشتند. نمونه‌هایی از خط آنان در اسناد رسمی و بر روی سکه‌های فرمانروایان چاچ که در کاوشهای باستان‌شناسان به دست آمده، موجود است.
[۳۲] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
[۳۳] » Coins of Chach «، Coins of Central Asia، ج۱، ص۱، wwwSogdcoins narod ru/ english/ chach/ coins html.

مردم بومی و ایرانی تبار چاچ پیرو آیین زردشتی بودند که با برخی از عناصر آیین بودایی درآمیخته بود؛ اما ترکان ساکن آنجا، برخی‌ پدیده‌های‌ طبیعت و روان درگذشتگان را می‌پرستیدند و برای آن‌ها قربانی می‌کردند. ویرانه‌های برخی از پرستشگاه‌های ترکان و آتشکده‌های زردشتی در محوطه‌های باستانی چاچ شناسایی شده است.
[۳۴] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
[۳۵] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.



نخستین برخورد جدی چاچ با اسلام به۹۳ق/۷۱۲م باز می‌گردد. در این سال غورک فرمانروای سغدی سمرقند به هنگام حملۀ تازیان به فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلی به قلمروش، از فرمانروایان چاچ (ملک الشاش) و فرغانه (اخشید)، برای مقابله با آنان، یاری جست و به آن‌ها نوشت: اگر تازیان بر ما چیره شوند، با شما نیز چنان کنند که با ما می‌کنند و به آن‌ها هشدار داد که در‌ اندیشۀ کار خویش باشند. فرمانروای چاچ با گروهی از جنگجویان خویش به یاری سمرقندیان شتافت، اما در نبردی که درگرفت، نیروهای متحد چاچ و سمرقند از تازیان شکست خوردند.
[۳۶] بلاذری، احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
[۳۷] طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۷۳.
[۳۸] Gibb، H A R، ج۱، ص۴۵، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
یک‌سال پس از این واقعه، سپاه تازیان به چاچ هجوم برد و در نبردی که میان آنان و مدافعان چاچی درگرفت، نواحی چاچ در آتش سوخت و آسیب‌های بسیاری دید
[۳۹] طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۸۳-۴۸۴.
[۴۰] ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸۱.
با این حال، تازیان در چاچ باقی نماندند.
در ۹۵ق، قتیبة بن مسلم به یاری نیروهایی که حجاج بن یوسف از عراق به خراسان گسیل داشته بود، بار دیگر به سوی شهرها و نواحی پیرامونی سیحون لشکر کشید. در این هنگام فرمانروای چاچ از دربار چین برای مقابله با سپاهیان قتیبه یاری خواست، اما پاسخ مثبتی نشنید. قتیبه پس از تصرف چاچ، قرارگاه عمومی خود را از مرو به آن‌جا منتقل ساخت و از چاچ به سوی نواحی شمالی پیشروی کرد و اسپیجاب را به تصرف درآورد.
[۴۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۴۹۲.
[۴۲] بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۲۲، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
[۴۳] Gibb، H A R، ج۱، ص۵۰، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
اما در پی کشته شدن قتیبه در ۹۶ق،
[۴۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۰۶.
سپاهیان عرب پراکنده‌ شدند و چاچ را ترک کردند.
[۴۵] Gibb، H A R، ج۱، ص۵۴، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
شاهکان فرارود و از آن میان فرمانروای چاچ که از تاخت و تازهای عرب‌ها در سرزمینشان به ستوه آمده بودند و از سویی دیگر نیروی کافی برای رویارویی با آنان در اختیار نداشتند، با ترکان حوضۀ رود ایلی که در ۹۷ق/۷۱۶م به رهبری سولو و با پشتیبانی چین حکومت مقتدری را در آن ناحیه پی‌افکنده بودند، اتحادیه‌ای برضد تـازیان تشکیـل دادند و هیئت‌هایی را برای درخواست کمک به دربار چین گسیل داشتند. سولو در اواخر سال ۱۰۲ق سپاهی به فرماندهی کول چور (کورصول) به فرارود گسیل داشت و در زد و خوردهایی که میان نیروهای متحد و عرب‌ها درگرفت، عرب‌ها ناگزیر به عقب‌نشینی از برخی از نواحی فرارود شدند
[۴۶] Gibb، H A R، ج۱، ص۵۹، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
[۴۷] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
و ترکان جای آن‌ها را گرفتند.


در دورۀ حاکمیت ترکان بر چاچ، این سرزمین ویران‌تر و پریشان‌تر از دورۀ حاکمیت تازیان گشت و براثر حملات مداوم و لشکرکشی‌های مستمر از لحاظ اقتصادی، آسیب‌های فراوانی دید. شاهکان فرارود و از آن میان فرمانروای چاچ که‌ حاکمیت ترکان را ننگین‌تر از حکمرانی تازیان می‌دیدند، درصدد چاره برآمدند و با چینیان که در این زمان از قدرت گرفتن دوبارۀ ترکان در فرارود ناخرسند بودند و به همین سبب، برضد سولو دست به تحریکاتی می‌زدند، هم‌داستان شدند. سرانجام، سولو در توطئه‌ای کشته شد و در پی آن کشور ترکان تجزیه، و دستخوش ناآرامی گردید
[۴۸] Gibb، H A R، ج۱، ص۸۵، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
[۴۹] Gibb، H A R، ج۱، ص۸۸، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
و بر نفوذ چینیان در این ناحیه افزوده شد.
در ۱۳۳ق/۷۵۱م، فرمانروای چاچ که قصد افزودن فرغانه را به قلمروش داشت، از چین برای این‌ منظور یاری خواست. چینیان نیز در پاسخ او سرداری کره‌ای موسوم به کائوسین‌چیه را به چاچ گسیل داشتند. او در ابتدا با فرمانروای چاچ همراهی کرد، اما پس از چندی با اخشید فرغانه کنار آمد و همراه او شد و در‌ اندیشۀ تصرف چاچ افتاد. ولیعهد چاچ پیش از تحقق این مقصود به‌ سغد گریخت و از ابومسلم برای دفع‌ کائوسین یاری خواست.
ابومسلم‌ خراسانی سپاهی به فرماندهی زیاد بن صالح به چاچ روانه ساخت. سربازان چینی با همکاری نیروهای فرغانه و تـرکان قارلوق که در این زمان جانشین حکومت سابق ترکان غربی شده بودند، در کنار رود طراز (تلاس) با مسلمانان مصاف دادند، اما در حین نبرد، قارلوق‌ها کارزار را ترک کردند و سربازان چینی که میان مسلمانان و قارلوق‌ها قرار داشتند، به سختی شکست خوردند. این جنگ تاریخی به نفوذ سیاسی چینیان در فرارود برای همیشه پایان بخشید.
[۵۰] ابن‌اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۴۹.
[۵۱] Gibb، H A R، ج۱، ص۲۶، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
[۵۲] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۰، ۱۹۹۶.



در زمان خلفای عباسی در نخستین سده‌های اسلامی، چاچ مرز میان سرزمین‌های اسلامی با ترکان کافرکیش به‌ شمار می‌رفت.
[۵۳] Iranica، ج۶، ص۶۰۴.
برای دفاع در برابر تهاجمات ترکان، سراسر شمال این سرزمین به وسیلۀ دیواری که از کوه‌های سافلغ (سابلغ) تا کرانۀ سیحون امتداد داشت، محصور می‌شد. آن سوی دیوار صحرای قلاص قرار داشت و به فاصلۀ یک فرسنگی از دیوار، خندقی به موازات آن کنده شده بود. ابن‌حوقل بنای دیوار را به عبدالله بن حُمید بن ثور نسبت می‌دهد. شاید منظور او عبدالله بن حُمید بن قَحْطَبه باشد که در ۱۵۹ق/۷۷۶م مدت۵ ماه پس از مرگ پدرش، حاکم خراسان بوده است.
[۵۴] ابن‌حوقل محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۹، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
[۵۵] آبیاری در ترکستان، ص۱۷۲، بارتولد و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰ش.

به ظاهر تا اوایل سدۀ۳ق فرمانروایان چاچ به صورت نیمه مستقل بر چاچ حکومت داشته‌اند و در رویدادهای سیاسی فرارود به ایفای نقش می‌پرداخته‌اند. در ۱۹۱ق/۸۰۷م به هنگام شورش رافع بن لیث در فرارود برضد‌ هارون‌الرشید خلیفۀ عباسی، فرمانروای چاچ از متحدان او به شمار می‌رفت.
رافع «صاحب چاچ» و ترکان تحت امر او را به همراه یکی از سرداران خود به نسف فرستاد تا مردم آن‌جا را که به تازگی به او پیوسته بودند، در کشتن عیسی بن علی ــ عامل خلیفه ــ یاری کند
[۵۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۲۳.
اما در ۱۹۴ق با تسلیم شدن رافع بن لیث به مامون خلیفۀ عباسی
[۵۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۵.
و با فرونشستن شورش رافع و برقراری‌ حاکمیت عباسیان بر نواحی تحتِ امر او، ظاهراً سرزمین‌ چاچ استقلال سیاسی خود را از دست داد، زیرا در۲۰۴ق/ ۸۱۹م غَسّان بن عَبّاد والی عباسیان در خراسان ۴ تن از پسران اسد بن سامان را به جبران حمایتی که از مامون در برابر فتنۀ رافع بن لیث کرده بودند، پاداش داد و هر یک از آن ۴ تن را به حکومت ناحیه‌ای در فرارود گماشت.
از آن میان چاچ را به یحیی واگذار کرد. پس از درگذشت یحیی در ۲۴۱ق/۸۵۵م، حکومت چاچ به برادرش، احمد و سپس در ۲۵۱ق به یعقوب پسر احمد انتقال یافت.
[۵۸] id،» The Sāmānids «، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، The Cambridge History of Iran، ed R N Frye، Cambridge، ۱۹۷۵، vol IV.
این امیرانِ نخستین سامانی با پشتیبانی طاهریان به کار ترویج اسلام میان مردمان غیرمسلمان فرارود و جلوگیری از تاخت و تازهای ترکان کافرکیش می‌پرداختند.
[۵۹] بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۹۸، تهران، ۱۳۴۹ش.



بنا بر گزارش ‌ابن‌خردادبه
[۶۰] ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک والممالک، ج۱، ص۳۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م.
مالیات سالیانۀ چاچ در این دوره ۱۰۰‘ ۶۰۷ درهم بوده که با توجه به وسعت کم چاچ و در مقایسه با مالیات دیگر نواحی فرارود و خراسان، مبلغ قابل توجهی بوده است که نشان از ثروت و آبادانی این سرزمین در آن دوره دارد. با بازگشت آرامـش‌ به چاچ که از ستیـزه‌ جویی‌های چند ده ساله آسیب‌های فراوان دیده بود، فرصتی پیش آمد تا آبادی گذشتۀ خود را بازیابد.
معتصم خلیفۀ عباسی (حک‌ ۲۱۸-۲۲۷ق) ولو به اکراه، ترغیب شد تا برای بازسازی یکی از آبراه‌های چاچ که در‌طول نابسامانی‌های این سرزمین بر اثر بی‌توجهی، پر شده بود، دو میلیون درهم کمک کند.
[۶۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۹، ص۱۲۱.
[۶۲] بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۹۹، تهران، ۱۳۴۹ش.

جغرافیانویسان سدۀ۴ق معمولاً از آبادانی و عمران ناحیۀ چاچ یاد کرده‌اند.
[۶۳] اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
[۶۴] ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۷، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
[۶۵] مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۴، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
این ناحیه در اصل به درۀ رود پرک اطلاق می‌شده، و به همراه ناحیۀ ایلاق یک واحد جغرافیایی غیرقابل انفکاکی را تشکیل می‌داده است
[۶۶] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۶۹، تهران، ۱۳۵۰ش.
گاه هر دو این نواحی بر روی هم چاچ خوانده می‌شده‌اند، اما بیش‌تر تنها ناحیۀ واقع در شمال ایلاق را چنین می‌نامیدند.
[۶۷] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
این دو ناحیه با هم پهنه‌ای به بزرگی ۳ روز راه در دو روز راه را در برمی‌گرفته‌اند
[۶۸] اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
[۶۹] ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۷، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
).
ناحیۀ چاچ در سدۀ ۴ق آبادترین محل حوضۀ رودخانۀ سیحون بوده است. در هیچ جای فرارود در سرزمینی کوچک و کم وسعت مانند چاچ، آن همه شهر که در این ناحیه دیده می‌شود، وجود نداشت.
[۷۰] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۹۶-۱۹۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
اصطخری، ۲۷ شهر
[۷۱] اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
و مقدسی، ۳۴ شهر
[۷۲] مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
از شهرهای پرشمار چاچ را بـرشمرده‌اند.


در این دوره، پایتخت چاچ شهر بنکث نام داشت. این شهر همانند بسیاری از شهرهای ایرانی مشتمل بر شارستان، کهندژ و ربض بوده، و چندین بارو داشته است. کهندژ شهر در بیرون شارستان واقع بود و دو دروازه داشت؛ کهندژ و شارستان با دیواری محصور می‌شده‌اند؛ این دیوار ۳ دروازه داشته است؛ در بیرون از این دیوار ربضی دیگر با کشتزارها و باغ‌ها وخانه‌ها وجود داشت که بر گرد آن نیز دیواری با ۷ دروازه کشیده شده بود.
دارالاماره و زندان شهر در کهندژ جای داشت و مسجد جامع شهر چسبیده به دیوار کهندژ بود. بیشتر بازارهای شهر در ربض داخلی قرار داشت و کشتزارها و باغ‌ها و محلات شهر توسط شبکه‌ای از آبراه‌ها سیراب می‌شد.
[۷۳] ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۸- ۵۰۹، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
[۷۴] مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.

بنابر نوشتۀ بیرونی
[۷۵] بیرونی، ابوریحان، القانون‌المسعودی، ج۲، ص۵۷۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵م.
ترکان بنکث را تاشکند می‌خوانده‌اند. بارتولد
[۷۶] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۷۱، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۷۷] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
نیز با بررسی فاصلۀ میان شهرها که در کتاب‌های جغرافیایی سده‌های نخستین اسلامی آمده، به این نتیجه رسیده است که شهر تاشکند امروزی در محل بنکث کهن جای دارد.
کاشغری نیز تشکن را که تلفظ دیگری از تاشکند است، نام ترکی چاچ ذکر کرده است.
[۷۸] کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۶۹، استانبول، ۱۳۳۳-۱۳۳۵ق.
[۷۹] کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۱، استانبول، ۱۳۳۳-۱۳۳۵ق.
این نام در نسخۀ چاپ استانبول به غلط ترکن آمده که موجب گمراهی برخی از مؤلفان گشته است.
[۸۰] دبیرسیاقی، محمد، تعلیقات بر دیوان لغات الترک کاشغری، ج۱، ص۴۷۳، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۸۱] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
اما بیرونی
[۸۲] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
نیز بر پایۀ معنا و وجه اشتقاق این نام، به اشتباه آن‌را با لیثینوس بورگوسِ بطلمیوس که برج‌الحجاره یا برج سنگی معنا می‌دهد، یکی دانسته است.
[۸۳] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
[۸۴] Markwart، J، ج۱، ص۱۵۵، Ērānšahr، Berlin، ۱۹۰۱.



چاچ در سراسر فرمانروایی سامانیان (۲۰۴- ۳۸۹ق/ ۸۱۹- ۹۹۹م) در قلمرو آنان باقی بود، تا آن‌که با انحطاط آن دولت و تقسیم قلمرو‌شان میان قراخانیان و غزنویان، سهم ترکان قراخانی گردید.
[۸۵] بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۱۷۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۸۶] Williams، D S M، ج۱، ص۳۴،» The City of Tashkent، Past and Present «، Journal of the Royal Central Asian Society، London، ۱۹۷۱، vol LIV.
در ۴۳۳ق/۱۰۴۲م در پی کشمکش‌ها و کشت‌ و کشتارهایی که میان امرای قراخانی درگرفته بود، خانات متحدۀ قراخانی به دو قسمت تقسیم شد: یکی خانات غربی به مرکزیت بخارا که فرارود و فرغانۀ غربی را تا حوالی خجند شامل می‌شد و دیگری خانات شرقی که نواحی طراز، اسپیجاب، چاچ، فرغانۀ شرقی، سمیرچای (هفت‌رود) و کاشغر را در برمی‌گرفته است.
[۸۷] بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ص۱۷۴، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، ۱۳۴۹ش.

در حدود سال ۵۳۶ق/ ۱۱۴۲م امرای غیر مسلمان قراختایی که از حکمرانان چین شمالی بودند و به احتمال ریشۀ مغولی داشتند، بر قراخانیان چیره شدند و قلمرو آنان از جمله چاچ را به تصرف درآوردند، تا آن‌که در اواخر سدۀ ۶ق/۱۲م مغولان نایمانی به سرکردگی کوچلک خان که از برابر سپاهیان چنگیزخان می‌گریختند، در بخش شرقی قلمرو قراختاییان‌ ظاهر شدند و قدرت‌ را به‌ دست گرفتند.
[۸۸] بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۱۹۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۸۹] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۳۲۶، تهران، ۱۳۵۰ش.
از سویی دیگر محمد خوارزمشاه در این زمان از دل‌مشغولی‌های قراختاییان در نواحی شرقی قلمروشان بهره جسته، به سرزمین‌های آن‌ها حمله کرد و نواحی اسپیجاب، فرغانه و چاچ را به‌ تصرف خود درآورد و تا طراز پیش رفت.
[۹۰] Grousset، R، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۵، L'Empire des Steppes، Paris، ۱۹۴۸.
[۹۱] بازورث ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۱۹۴، تهران، ۱۳۴۹ش.
چاچ، فرغانه و کاسان دستور داد تا به نواحی جنوب غربی نقل مکان کنند و برای آن‌که تصرف این نواحی را برای کوچلک‌ بی‌فایده سازد، آن نواحی را ویران ساخت،
[۹۲] امیر، عالم‌خان، خاطره‌ها، به کوشش احرار مختاراف، تهران، ۱۳۷۳ش.

[۹۳] ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۲۷۱.
[۹۴] بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ص۳۶۸-۳۶۹، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۹۵] قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش.



در این کشمکش‌ها چاچ موقعیت سیاسی و اقتصادی خود را از دست داد و به هنگام حملۀ چنگیز به فرا‌رود ویرانه‌ای بیش نبود؛ آن‌چنان‌ که در گزارش‌های مورخان دورۀ مغول از لشکرکشی‌های چنگیزخان به بناکت و خجند از بنکث و یا تاشکند یاد نشده، و فقط تصرف خجند و بناکت ثبت شده است.
[۹۶] جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۷۰-۷۱، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۹۷] رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۶، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
ظاهراً در زمان چیرگی مغولان بر این نواحی به عللی که بر ما روشن نیست، تاشکند سرنوشت بهتری از شهرهای مجاور خود یافت. در این دوره، نام تاشکند برای نخستین بار بر روی سکه‌ها دیده می‌شود.
[۹۸] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.

چنگیزخان در زمان حیاتش متصرفات خود را میان ۴ پسر و یکی از برادرانش تقسیم کرد. از این میان، تاشکند در زمرۀ سرزمین‌های تحت حاکمیت جغتای بود که قلمروش پهنه‌ای از بش بالغ تا سمرقند و بخارا را در برمی‌گرفت.
[۹۹] جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
[۱۰۰] اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰، تهران، ۱۳۴۱ش.
پس از زوال جغتاییان، تاشکند به تصرف امیر تیمور گورکانی درآمد و تا اواخرسدۀ ۹ق در قلمرو جانشینان او باقی ماند.
[۱۰۱] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
در این دوره، تاشکند به شهری با اهمیت بدل شد و رو به توسعه نهاد، دیوار و اراضی آن وسیع‌تر شد و از لحاظ بازرگانی و فرهنگی رونق گرفت.
[۱۰۲] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.

با رو به ضعف نهادن دولت تیموریان، در اواخر سدۀ ۹ق/۱۵م نواحی فرارود صحنۀ نبرد و کشمکش میان‌ خوانین ترک ـ مغول شد و تاشکند میان آنان دست به دست می‌گشت. در ۸۹۰ق/ ۱۴۸۵م، میرزا عمر شیخ و میرزا سلطان احمد که بر سر حاکمیت تاشکند اختلاف داشتند، در مصالحه‌ای این شهر را به یونس خان از دیگر خوانین ترک ـ مغول واگذاردند. یونس‌خان تا ۸۹۲ق بر تاشکند فرمان راند، اما در این‌ سال در‌گذشت و پسرش محمود برجای او نشست.
[۱۰۳] دوغلات، محمدحیدر، تاریخ رشیدی، ج۱، ص۱۴۴- ۱۴۸، به‌کوشش عباسقلی غفاری فرد، تهران، ۱۳۸۳ش.

در این میان میرزا عمر شیخ و میرزا سلطان احمد که از واگذاری تاشکند به یونس خان پشیمان شده بودند، درصدد باز پس‌گیری تاشکند از جانشین وی برآمدند. نخست در همان سال میرزا عمر شیخ نیروهایی را به تاشکند گسیل داشت و قلعۀ اُشترِ تاشکند را به تصرف درآورد.
سلطان محمود با نیروهایی به سوی قلعۀ اشتر شتافت و در نبردی سخت که میان طرفین درگرفت، نیروهای میرزا عمر شیخ منهزم شدند. در ۸۹۳ق سلطان احمد با لشکری متشکل از ۱۵۰ هزار تن به تاشکند تاخت، اما او نیز از این کار طرفی نبست و شکست خورد و به سمرقند گریخت و با محمودخان مصالحه کرد
[۱۰۴] دوغلات، محمدحیدر، تاریخ رشیدی، ج۱، ص۱۴۸-۱۵۰، به‌کوشش عباسقلی غفاری فرد، تهران، ۱۳۸۳ش.

در ۹۰۷ق، ظهیرالدین بابر که در سمرقند از شیبک خان (حک‌ ۹۰۵-۹۱۶ق) شکست خورده بود، به تاشکند نزد محمودخان پناه جست و به‌ کمک‌ او زمستان را در اوراتپه گذراند. محمودخان به حمایت از بابر اتحادیه‌ای از خان‌های‌ ترک ـ مغول فرارود تشکیل داد، اما در ۹۰۸ق/۱۵۰۲م با حملۀ شیبک‌خان به تاشکند این اتحادیه راه به جایی نبرد و نیروهای متحد شکست خورد و تاشکند به قلمرو شیبک‌خان افزوده شد.
[۱۰۵] بنایی، علی، شیبانی نامه، ج۱، ص۵۵ بب‌، به کوشش کازویوکی کوبو، کیوتو، ۱۹۹۷م.
[۱۰۶] فرشته، محمدقاسم، تاریخ، ج۱، ص۱۹۷، کانپور، ۱۲۹۰ق/۱۸۷۴م.
[۱۰۷] جهانگشای خاقان، به کوشش الله دتا مضطر، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶، اسلام‌آباد، ۱۳۵۰ش.
[۱۰۸] روملو ،حسن، احسن التواریخ، ج۱، ص۶۹، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۱۰۹] میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۷، ص۵۸۸۹-۵۸۹۰، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۱۱۰] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۴، ص۳۰۵-۳۰۷، تهران، ۱۳۳۳ش.
در دورۀ چـیرگی او بر تاشکند، دیواری به‌ گرد آن کشیده شد و تاشکند به صورت قلعه ـ شهر درآمد.
[۱۱۱] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.

اندکی پس از مرگ شیبک‌خان (۹۱۶ق)، تاشکند از قلمرو شیبانیان بیرون شد و طی سده‌های بعدی گاه ازبکان و گاه قزاق‌ها بر آن‌جا چیره شدند. ‌در اوایل سدۀ ۱۱ق/۱۷م ترکان بودایی‌ـ مذهب قلموق که از نواحی‌ غربی مغولستان به‌ فرارود آمده بودند، این نواحی را دستخوش تاخت و تازهای خود کردند. در سدۀ بعد آن‌ها پس از گذر از سیحون در فاصلۀ سال‌های ۱۱۳۵-۱۱۳۷ق/۱۷۲۳-۱۷۲۵م، به نواحی جنوبی سیحون تاختند و تاشکند را به تصرف درآوردند
[۱۱۲] بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ، مسلمانان شوروی، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۶، گذشته، حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۱۳] Teufel، F.، » Quellenstudien zur neueren Geschichte der Chânate «، ZDMG، ۱۸۸۹، ص۳۱۱.

در نیمۀ نخست سدۀ ۱۲ق/۱۸م شهر تاشکند به ۴ بخش یا محله (دهه) به نام‌های کوکچه، شیخانتور، سبزار و بش آغاچ با بازاری مشترک تقسیم می‌شد و هر یک از این بخش‌های ۴ ‌ ‌گانه حاکم خاص خود داشت؛ تا این‌که در ۱۱۹۸ق/۱۷۸۴م یونس خوجه‌ حاکم محلۀ شیخانتور توانست همۀ شهر را تابع خود گرداند.
[۱۱۴] Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱-۵۰۲، ۱۹۹۶.
[۱۱۵] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.

در اوایل سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م تاشکند بر قلمرو خان‌نشین خوقند افزوده شد. تاشکند در این زمان حدود ۱۶ کمـ ۲ وسعت داشت و شمار مردم آن ۸۰ هزار تن تخمین زده می‌شد. برخی از منابع شمار مردم تاشکند را در این دوره تا ۱۰۰ هزار تن نیز نوشته‌اند. بیشتر اهالی تاشکند کشاورز بودند و گروهی نیز به بازرگانی و پیشه‌وری می‌پرداختند. وجود کارگاه‌های پارچه بافی، منبت‌کاری، فلزکاری، چرم‌سازی، کفشگری و آهنگری، همچنین شمار بسیاری نانوایی، چایخانه و دکان‌های کوچک و بزرگ، نشان از رونق اقتصادی تاشکند در این دوره دارد. تقریباً همۀ مواد خام مورد نیاز کارگاه‌های تولیدی تاشکند در خود شهر تامین می‌شد.
[۱۱۶] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸-۹، ۱۹۸۳.

در نیمۀ نخست سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م تاشکند یکی از مهم‌ترین مراکز بازرگانی در میان خان‌نشین‌های آسیای مرکزی به‌ شمار می‌رفت و نقش واسطه در مبادلات بازرگانی میان بخارا، خوقند و ترکستان شرقی را ایفا می‌کرد و اقامتگاه بازرگانان ثروتمندی بود که با توجه به خطرات موجود و دوری راه، با قافله‌های بزرگ تجاری با شهرهای‌ اورنبورگ و قزل جار (پتروپاولوفسک) درقلمرو روسیۀ تزاری داد و ستدهای عمده داشتند.
[۱۱۷] وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین، ج۱، ص۴۵۹، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۱۱۸] وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۴۳ش.



چیرگی روسیۀ تزاری بر تاشکند در میانۀ سدۀ۱۳ق/۱۹م، نقطۀ عطفی در تاریخ این شهر است. روسیۀ تزاری که از اوایل سدۀ ۱۹م درصدد دست‌یابی به هندوستان بود، پیشروی خود را به اراضی آسیای مرکزی آغاز کرد و سرانجام در ۱۲۸۲ق/۱۸۶۵م بر تاشکند دست یافت.
[۱۱۹] ترنزیو پیو ـ کارلو، رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ج۱، ص۵۷-۶۱، ترجمۀ عباس آذرین، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۱۲۰] پی‌یـرس، ریچارد، ج۱، ص۱۰۳، ‌ «تصـرف و ادارۀ ترکستـان به دست روسها (تا ۱۹۱۷م)»، آسیای میانه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۲۱] دیدرل، روسها و انگلیسها در آسیای مرکزی، ج۱، ص۵، تهران، ۱۳۰۸ش.
با پیشروی هر چه بیش‌تر نیروهای روسیه در اراضی آسیای مرکزی، در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م ولایت ترکستان به عنوان بخشی از امپراتوری روسیه به مرکزیت‌ شهر تاشکند تشکیل‌ گردید و ژنرال کاوفمان به‌ عنوان نخستین‌ فرماندار کل ترکستان در تاشکند مستقر شد‌.
[۱۲۲] ترنزیو پیو ـ کارلو، رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ج۱، ص۶۳، ترجمۀ عباس آذرین، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۱۲۳] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۲-۲۷۱، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
[۱۲۴] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۹، ۱۹۸۳.

پس از انضمام امیرنشین‌های بخارا در ۱۸۶۸م، خیوه در ۱۸۶۹م و خوقند در ۱۸۷۶م، ولایت ترکستان در ۱۸۸۶م به سرزمین ترکستان تغییر نام داد. تاشکند که تا پیش از آن در مقایسه با بخارا و سمرقند در مرتبۀ پایین‌تری قرار داشت، به مرکز جدید اداری، بازرگانی و صنعتی این سرزمین بدل شد و در روند توسعۀ خود شمار قابل توجهی از جمعیت روس‌ها را به خود جذب کرد.
[۱۲۵] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
نخستین محلۀ روس‌نشین تاشکند در سال‌های نخست چیرگی روسیه بر این شهر در شرق تاشکند و بیرون از حصار آن برپا شد. این امر مؤید آن است که مقامات روسیۀ تزاری در آن زمان از رویارویی با مردم محلی پرهیز داشتند.
[۱۲۶] EI۲، ص۱.

روس‌ها به سرعت در حیات سیاسی و فرهنگی مردم بومی منطقه تاثیر نهادند و از آن پس در همۀ فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم تاشکند، تحرکی پدید آمد
[۱۲۷] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
[۱۲۸] EI۲، ص۱.
نخستین روزنامۀ ازبکی در ۱۸۷۰م منتشر شد. این روزنامه که به صورت پیوست همراه روزنامۀ روسی زبان «اخبار ترکستان» انتشار می‌یافت، از ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۲م در تاشکند چاپ می‌شد؛ اما در ۱۸۸۳م با عنوان «اخبار ولایت ترکستان» به صورت نشریۀ مستقل درآمد.
[۱۲۹] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۸۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.

دولت روسیه پس از چیرگی برخان‌نشین‌های آسیای مرکزی بی‌درنگ به توسعۀ شبکۀ راه‌آهن روسیه در این نواحی پرداخت. در ۱۸۹۸م راه‌آهن ماوراء‌ خزر به تاشکند رسید و در ۱۹۰۶م راه‌آهن اُرنبورگ به تاشکند تکمیل شد.
[۱۳۰] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
[۱۳۱] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۹، ۱۹۸۳.
گسترش شبکۀ راه‌آهن روسیه در آسیای مرکزی این سرزمین را برای روسیه قابل دسترس‌تر کرد و موجبات نفوذ هر چه بیش‌تر اقتصادی و نظامی آن کشور را در این نواحی فراهم ساخت.
[۱۳۲] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۸۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.

عملیات ساخت راه‌آهن در آسیای مرکزی باعث سرازیر شدن سیل کارگران روسی به این سرزمین شد و در نتیجه شهرهای آسیای مرکزی و از آن میان تاشکند به سرعت ویژگی شهرهای مهاجرنشین را به خود گرفت و به دو بخش نو (اروپایی) و کهنه (بومی) تقسیم شد.
[۱۳۳] بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ‌آسیای میانه، ج۱، ص۹۲-۹۳، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش.
مهاجران روس به سرعت در حیات فرهنگی و اجتماعی مردم منطقه تاثیر گذاشتند؛
[۱۳۴] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۳۵] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۸۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
[۱۳۶] EI۲، ص۱.
نخستین محافل مخفی‌ مارکسیستی در آسیای‌ مرکزی در تاشکند شکل گرفت‌ که سبب اتحاد اصلاح‌طلبان اسلامی و ملی‌گرایان فراری از تعقیب و آزار در بخارا شد.
[۱۳۷] EI۲، ص۱.



در اواخر سدۀ ۱۹م قیام‌های مردمی بر ضد روسیۀ‌ تزاری سراسر آسیای مرکزی را فرا گرفت. این قیام‌ها بیش‌تر ماهیتی دینی داشته است و رهبری آن‌ها را روحانیان و مشایخ طریقت‌های صوفیه برعهده داشتند و هواداران آن‌ها نیز بیش‌تر مردمانی از میان دهقانان و پیشه‌وران بودند.
در ۱۳۰۲ق/۱۸۸۵م در پی اشاعۀ بیماری وبا در تاشکند و نارضایی مردم از وضعیت موجود، قیامی گسترده برضد حاکمیت روسیۀ تزاری در تاشکند برپاشد، اما این قیام نیز همچون نهضت‌های مردمی دیگر نواحی آسیای مرکزی به سبب عدم سازمان‌دهی مناسب به آسانی درهم شکسته شد.
[۱۳۸] بنیگسن، الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ص۹۳.
[۱۳۹] Togan، A Z V، ج۱، ص۳۳۲، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱.

با تشدید جنگ جهانی اول، دولت روسیۀ تزاری در ۱۳۳۴ق/۱۹۱۶م با صدور فرمانی، مردم آسیای مرکزی را به خدمت نظامی و کار اجباری در ارتش روسیه ملزم ساخت؛.
[۱۴۰] بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ‌آسیای میانه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۴۱] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۳، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
[۱۴۲] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۵، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
[۱۴۳] Togan، A Z V، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱.
[۱۴۴] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۰، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
این قیام توسط ارتش روسیۀ تزاری سرکوب شد و ژنرال کروپاتکین فرماندار کل ترکستان درصدد برآمد که همۀ کسانی را که در این قیام شرکت داشتند، به قرقیزستان شرقی تبعید کند و زمینهای آن‌ها را به روس‌ها واگذارد و روس‌ها را جایگزین مردم بومی سازد. این سیاست تا چند روز پیش از نخستین انقلاب ضد سلطنتی در فوریۀ ۱۹۱۷ دنبال شد.
[۱۴۵] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۰-۳۱، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.



در دورۀ حاکمیت روسیۀ تزاری بر تاشکند، این شهر به بزرگ‌ترین مرکز جمعیت مهاجران روس در آسیای مرکزی بدل شده بود و مظاهر فرهنگ اروپایی از آن‌جا به دیگر نواحی آسیای‌ مرکزی اشاعه می‌یافت. به سبب وجود جمعیت قابل ملاحظۀ روس‌ها در‌ تاشکند و ناخرسندی مردم بومی آن‌جا از حاکمیت روسیۀ تزاری، در پی نخستین انقلاب در فوریۀ ۱۹۱۷ و سرنگونی حکومت تزاری روسیه، این شهر نقش مهمی در رویدادهای سیاسی آسیای مرکزی در آن برهه از زمان ایفا کرد. در تاشکند مردم محلی و مهاجران روسی هر دو از دولت موقت استقبال کردند و بیش‌تر کارکنان دولتی در خدمت آن دولت درآمدند.
[۱۴۶] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۴، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
[۱۴۷] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۰، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.

ژنرال کروپاتکین، فرماندار کل ترکستان، کوشید قدرت خود را حفظ کند، اما کمیتۀ دولت موقت ترکستان که مرکب از ۵ روس و ۴ مسلمان محلی بود، به جای او قدرت را در دست گرفت.
[۱۴۸] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
تقریباً در همین زمان «شورای (سوویت) کارگران و سربازان» درتاشکند تاسیس شد که تشکیلاتی نظیر شوراهای مرکزی روسیه داشت.
پیکرۀ اصلی این شورا را منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی یا «اس. ار.» ‌ها تشکیل می‌دادند و بلشویک‌ها در آن در اقلیت بودند؛ اما با این وجود در راس این شورا بلشویکی کهنه‌کار به نام برویدو قرارداشت‌ که بعدها در صحنۀ سیاست شرق شوروی نقش مهمی ایفا کرد.
[۱۴۹] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
[۱۵۰] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۵۱] BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.

نیروهای مذهبی و ملی تاشکند نیز که پس از فروپاشی حکومت تزاری روسیه در پی‌کسب خودمختاری بودند، گرد علمای دینی، یعنی تنها کسانی که خواست استقلال طلبانۀ خود را آشکارا بیان می‌کردند، جمع شدند و از جانب این گروه‌ها سازمان‌هایی با عناوین «شورای اسلام»، «شورای علما» و «شوراهای کارگران مسلمان» در تاشکند بر پا شد
[۱۵۲] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
[۱۵۳] BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.



در نوامبر ۱۹۱۷ بلشویک‌ها با خیزشی کودتا‌ مانند قدرت سیاسی را در روسیه به دست گرفتند، اما شورای تاشکند که بیش‌تر اعضای آن را منشویک‌ها و «اس. ار.» ‌ها تشکیل می‌دادند، از به رسمیت شناختن حکومت جدید امتناع ورزید. این شورا برای کسب وجهه در میان مسلمانان دو سازمان با عناوینی پر طمطراق: «کمیتۀ اجرایی» و «شورای منطقه‌ای» با اختیاراتی محدود تاسیس کرد که علمای ملی‌گرای مسلمان نیمی از کرسی‌های آن‌ها را در اختیار داشتند.
[۱۵۴] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۵، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.

اقلیت بلشویک شورای تاشکند که با سیاست‌های اکثریت منشویک ـ اس. ار. مخالف بود و مشارکت در قدرت با ملی‌گرایان مسلمان را بر نمی‌تافت، با حمایت حکومت جدید بلشویکی روسیه، شورایی به نام «شورای کمیسرهای خلق» را در مقابل شورای تاشکند تاسیس کرد. این شورا از ۷ بلشویک و یک اس. ار. دست چپی که همگی روس بودند، تشکیل می‌شد. این شورا که از پشتیبانی نیروهای حوزۀ نظامی ترکستان، به فرماندهی ژنرال کُرُوْنیچنکو برخوردار بود، بلافاصله در تاشکند اعلام حکومت نظامی کرد
[۱۵۵] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۴-۳۶، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
[۱۵۶] BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.

جمعیت مهاجران روسی تاشکند که از ادعای حاکمیت مسلمانان نگران بودند، به طور غیر منتظره‌ای از بلشویک‌ها حمایت کردند، اما مردم محلی تاشکند از ابتدا با این حکومت مخالف بودند. یکی از نخستین تصویب‌نامه‌های بلشویک‌ها که در دوم دسامبر ۱۹۱۷ به تصویب رسید، به صراحت مسلمانان را از احراز مقامات دولتی منع می‌کرد.
مردم محلی تاشکند که از اوضاع به وجود آمده، ناخرسند بودند، برضد بلشویک‌ها به پا خاستند. زد و خوردهای ۴ روزه‌ای که در بخش مسلمان‌نشین تاشکند روی داد، این بخش از تاشکند را به آشوب کشاند؛ تا این‌که در آغاز ۱۹۱۸م بلشویکها آن دسته از این گروه را که نزد آنان غیرقابل اعتماد می‌نمودند، از کار برکنار، و بازداشت کردند.
در همین هنگام مردم تاشکند باردیگر برضد بلشویک‌ها به پاخاستند و بسیاری از آنان از بخش مسلمان‌نشین شهر به بخش روسی ‌نشین تاشکند رفتند و آن‌جا را محاصره کـردند و ۸ تن از کارگزاران دولت موقت را که به دست بلشویک‌ها به زندان افتاده بودند، آزاد ساختند. اما این جمعیت بزرگ با دستۀ کوچکی از نیروهای ارتش سرخ روبه‌رو شد که به روی آنان آتش گشود و مردم پراکنده شدند و زندانیان دوباره دستگیر، و بی‌درنگ در خیابان تیرباران شدند،
[۱۵۷] «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
[۱۵۸] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۴-۵۵، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
[۱۵۹] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۶۰] BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.

شورای بلشویکی تاشکند که سیاست‌های دولت نوپای شورایی روسیه را در ترکستان اعمال می‌کرد، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو بود. در خوقند پس از سرنگونی حکومت تزاری روسیه، سازمانی با عنوان «کنگرۀ مسلمانان» تشکیل شده بود که قدرت را در آن‌جا در دست داشت. این حکومت محلی خواهان انحلال دولت شورایی تاشکند و کسب حق خودگردانی ترکستان در چارچوب فدراسیون روسیه بود.
[۱۶۱] «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
[۱۶۲] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۷- ۵۸، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
[۱۶۳] کار ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۲، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۶۴] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۶- ۳۸، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.

تاخت و تازهای باسماچیان (ه‌ م) و استقلال طلبی‌های امیر بخارا و خان خیوه که حکومت شورایی تاشکند را برنمی‌تافتند، از دیگر مشکلات این حکومت بود.
[۱۶۵] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۶۶] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۷۳-۷۴، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
افزون بر این‌ها، در ژوئیۀ ۱۹۱۸، ژنرال دوتف از فرماندهان ارتش سفید روسیه، اورنبورگ را به تصرف درآورد و ارتباط آسیای مرکزی را با بخش‌های اصلی سرزمین روسیه قطع کرد و متعاقب آن تاشکند و دیگر نواحی آسیای مرکزی در قحطی فرو رفت
[۱۶۷] Togan، A Z V، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۹، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱.
[۱۶۸] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۷۳، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
[۱۶۹] EI۲، ص۱.

عمده‌ترین مشکل کمونیست‌ها در تاشکند، شمار‌ اندک آن‌ها در این‌ شهر بود؛ در نخستین کنگرۀ حزب که در ژوئیۀ ۱۹۱۸ برگذار شد، اعضای حزب در سراسر تاشکند فقط ۲۵۰ تن بودند و این کنگره با حضور ۴۰ تن از آن‌ها تشکیل شد.
[۱۷۰] ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۴۱، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
[۱۷۱] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
بقای حاکمیت بلشویک‌ها در تاشکند بیش‌تر از هوشمندی و بی‌رحمی تنی چند از آن‌ها ناشی می‌شد.
[۱۷۲] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.

در ژانویۀ ۱۹۱۹، قیامی مسلحانه به رهبری افسر جوانی به نام اُسیپُف از افسران هواخواه حکومت تزاری در تاشکند برضد بلشویک‌ها بر پا شد که در جریان آن شماری از سران بلشویک تاشکند کشته شدند؛
[۱۷۳] «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
[۱۷۴] بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
[۱۷۵] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۷۶] BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.

رویدادهای ترکستان توجه سران حزب کمونیست (بلشویک) روسیه را به خود جلب کرد؛ در کنگرۀ هشتم این حزب که در مارس ۱۹۱۹ در مسکو برپاشد، حزب کمونیست توجه دولت شورایی تاشکند را به ضرورت شرکت دادن مردم مسلمان ترکستان در کارهای دولتی جلب کرد و طی تلگرافی که در ۱۲ ژوئن همان سال به تاشکند مخابره کرد، این دولت محلی را از ادامۀ مصادرۀ اموال مسلمانان، بدون رضای سازمان‌های اسلامی محلی، بازداشت؛.
[۱۷۷] «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
[۱۷۸] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۵، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.

کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست (بلشویک) در اکتبر ۱۹۱۹ برای جلب خشنودی مردم محلی، هیئتی به نام «تورک‌کمیسیا» متشکل از تنی چند از بلشویک‌ها به ریاست ژنرال فرونزه به تاشکند گسیل داشت. لنین هم‌زمان با فرستادن این هیئت به تاشکند، نامه‌ای خطاب به «رفقای کمونیست ترکستان» به تاشکند فرستاد و از روس‌های ساکن آسیای مرکزی خواست که «با خلق‌های ترکستان روابط رفیقانه برقرار» کنند و «همۀ آثار امپریالیسم روسیۀ بزرگ را ریشه‌کن» سازند. وارد شدن این هیئت به تاشکند و از سویی دیگر شکست ارتش سفید روسیه، به افزایش قدرت حکومت مرکزی روسیه در تاشکند منجر شد و در ۱۹۲۰م اوضاع در آن‌جا به سرعت روی به ثبات نهاد
[۱۷۹] کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۵-۴۰۶، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۸۰] EI۲، ص۱.

با تثبیت اوضاع، ارتش سرخ به فرماندهی فرونزه از تاشکند به سوی بخارا پیشروی خود را آغاز کرد و در ۵ سپتامبر ۱۹۲۰ بر بخارا دست یافت و به حکومت امیرعالم خان، آخرین امیر بخارا از خاندان منغیتیه پایان داد
[۱۸۱] امیر، عالم‌خان، خاطره‌ها، به کوشش احرار مختاراف، تهران، ۱۳۷۳ش.
در ۱۸ اکتبر همان سال در اراضی ترکستان، «جمهوری شوروی خلق بخارا» تشکیل شد که تاشکند را نیز در برمی‌گرفت.
اراضی این جمهوری در ۲۷ اکتبر ۱۹۲۴ به دو جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان و ترکمنستان تقسیم شد و شهر تاشکند به جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان به مرکزیت سمرقند، تعلق گرفت. در ۱۳۰۹ش/۱۹۳۰م پایتخت این جمهوری از سمرقند به تاشکند انتقال یافت
[۱۸۲] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۱۰، ۱۹۸۳.
[۱۸۳] EI۲، ص۱.



در دورۀ حاکمیت شوروی، چهرۀ تاشکند تغییر بسیار یافت و از همان آغاز کار به‌قدرت رسیدن بلشویک‌ها، اصل تفکیک‌ میان شهر سنتی و جدید نفی شد و محله‌های قدیم شهر که بر اثر جنگ‌های داخلی آسیب‌های بسیار دیده بود، مرمت و بازسازی‌شد و با احداث مراکز فرهنگی، کتابخانه‌ها و تماشاخانه‌ها و مراکز آموزشی و بهداشتی، تاشکند به‌ شهری امروزی بدل شد
[۱۸۴] الیزف، ن، «تاشکند پایتخت ازبکستان»، ج۱، ص۳۵-۴۰، پیام نو، ۱۳۳۱ش، شم‌ ۱۰.
[۱۸۵] EI۲، ص۱.

در ۶ اردیبهشت ۱۳۴۵ش/۲۶ آوریل ۱۹۶۶م زمین‌لرزه‌ای ویرانگر به قدرت ۸ ریشتر تاشکند را لرزاند. در این زمین‌لرزه حدود ۴۰۰ هزار تن (یک‌سوم کل جمعیت شهر) کشته و زخمی شدند و ۹۵ هزار خانه ویران گردید. کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست و شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی، هیئتی را مامور سر و سامان بخشیدن به اوضاع نابه‌سامان و بازسازی تاشکند کرد. تمامی جمهوری‌های ۱۵‌گانۀ اتحاد جماهیر شوروی در بازسازی تاشکند شرکت جستند و را در این امر یاری کردند.
[۱۸۶] EI۲، ص۱.
[۱۸۷] Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۴، ۱۹۸۳.

هم‌زمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری ازبکستان در ۱۰ شهریور ۱۳۷۰ش/ اول سپتامبر ۱۹۹۱م، اعلان استقلال کرد و شهر تاشکند به عنوان پایتخت آن معرفی شد.
[۱۸۸] احمدیان شالچی، نسرین، دیار آشنا، ج۱، ص۱۴۶، ویژگیهای جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، مشهد، ۱۳۷۸ش.



(۱)ابن اثیر، الکامل؛
(۲)ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م؛
(۳)ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک والممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م؛
(۴)احمدیان شالچی، نسرین، دیار آشنا، ویژگیهای جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، مشهد، ۱۳۷۸ش؛
(۵)احمدی لفورکی، بهزاد و فیروزه میررضوی، راهنمای منطقۀ خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، تهران، ۱۳۸۳ش؛
(۶)اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م؛
(۷)اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۴۱ش؛
(۸)الیزف، ن.، «تاشکند پایتخت ازبکستان»، پیام نو، ۱۳۳۱ش، شم‌ ۱۰؛
(۹)امیر عالم‌خان، خاطره‌ها، به کوشش احرار مختاراف، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۱۰)بارتولد، و. و.، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰ش؛
(۱۱)بازورث، ک. ا.، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، ۱۳۴۹ش؛
(۱۲)بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق؛
(۱۳)بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م؛
(۱۴)بنایی، علی، شیبانی نامه، به کوشش کازویوکی کوبو، کیوتو، ۱۹۹۷م؛
(۱۵)بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ‌آسیای میانه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش؛
(۱۶)بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ، مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش؛
(۱۷)بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، به‌کوشش‌ادوارد زاخاو، لندن، ۱۸۸۷م؛
(۱۸)بیرونی، ابوریحان، القانون‌المسعودی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵م؛
(۱۹)بیلی، ف. م.، ماموریت به تاشکند، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش؛
(۲۰)پی‌یـرس، ریچارد، ‌ «تصـرف و ادارۀ ترکستـان به دست روسها (تا ۱۹۱۷م)»، آسیای میانه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش؛
(۲۱)«تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹؛
(۲۲)ترنزیو، پیو ـ کارلو، رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمۀ عباس آذرین، تهران، ۱۳۵۹ش؛
(۲۳)جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م؛
(۲۴)جهانگشای خاقان، به کوشش الله دتا مضطر، اسلام‌آباد، ۱۳۵۰ش؛
(۲۵)چینگ، جائوچانگ و دیگران، چین و آسیای مرکزی، ترجمۀ محمدجواد امیدوارنیا، تهران، ۱۳۷۹ش؛
(۲۶)حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش؛
(۲۷)خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، تهران، ۱۳۳۳ش؛
(۲۸)دبیرسیاقی، محمد، تعلیقات بر دیوان لغات الترک کاشغری، تهران، ۱۳۷۵ش؛
(۲۹)دو غلات، محمدحیدر، تاریخ رشیدی، به‌کوشش عباسقلی غفاری فرد، تهران، ۱۳۸۳ش؛
(۳۰)دیدرل، روسها و انگلیسها در آسیای مرکزی، تهران، ۱۳۰۸ش؛
(۳۱)رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۳۲)روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۷ش؛
(۳۳)ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش؛
(۳۴)سامی، علی، تمدن ساسانی، شیراز، ۱۳۴۲ش؛
(۳۵)طبری، تاریخ؛
(۳۶)فرشته، محمدقاسم، تاریخ، کانپور، ۱۲۹۰ق/۱۸۷۴م؛
(۳۷)قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۰ش؛
(۳۸)قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش؛
(۳۹)کار، ا. ه‌. .، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش؛
(۴۰)کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۳-۱۳۳۵ق؛
(۴۱)مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م؛
(۴۲)میرخواند، محمد، روضةالصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰ش؛
(۴۳)وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۴۳ش؛
(۴۴)Akiner، Sh.، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶؛
(۴۵)Barthold، W. W.، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۵؛
(۴۶)id، Turkestan Down to the Mongol Invasion، London، ۱۹۷۷؛
(۴۷)Bosworth، C. E.، » The Political and Dynastic History of the Iranian World) A. D. ۱۰۰۰-۱۲۱۷ «(، The Cambridge History of Iran، ed. J. A. Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸، vol. V؛
(۴۸)id، » The Ŧāhirids and Ԩaffārids «، ibid، ed. R. N. Frye، ۱۹۷۵، vol. IV؛
(۴۹)Britannica؛
(۵۰)Britannica Atlas، Chicago، ۱۹۹۶؛
(۵۱)BSE۳؛
(۵۲)» Coins of Chach «، Coins of Central Asia، www.Sogdcoins. narod. ru/ english/ chach/ coins. html؛
(۵۳)The Columbia Encyclopedia، ۲۰۰۱-۲۰۰۵؛
(۵۴)EI۲؛
(۵۵)Encarta reference Library، ۲۰۰۴؛
(۵۶)Frye، R. N.، The Golden Age of Persia، London، ۱۹۷۵؛
(۵۷)id، » The Sāmānids «، The Cambridge History of Iran، ed. R. N. Frye، Cambridge، ۱۹۷۵، vol. IV؛
(۵۸)Gafurov، B. G.، Tojikon، Dushanbe، ۱۹۸۳؛
(۵۹)Gibb، H. A. R.، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹؛
(۶۰)Grousset، R.، L'Empire des Steppes، Paris، ۱۹۴۸؛
(۶۱)Iranica؛
(۶۲)Markwart، J.، Ērānšahr، Berlin، ۱۹۰۱؛
(۶۳)Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ۱۹۸۳؛
(۶۴)Teufel، F.، » Quellenstudien zur neueren Geschichte der Chânate «، ZDMG، ۱۸۸۹؛
(۶۵)Togan، A. Z. V.، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱؛
(۶۶)Williams، D. S. M.، » The City of Tashkent، Past and Present «، Journal of the Royal Central Asian Society، London، ۱۹۷۱، vol. LIV؛
(۶۷)The World Gazetteer، www.world-gazetteer.com؛


۱. Britannica Atlas، Chicago، ج۱، ص۱۷۴، ۱۹۹۶.
۲. Britannica، ص۱.
۳. Barthold، W W، ج۳، ص۴۹۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۵.
۴. احمدی لفورکی بهزاد و فیروزه میررضوی، راهنمای منطقۀ خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، ج۱، ص۲۴۸، تهران، ۱۳۸۳ش.
۵. احمدیان شالچی نسرین، دیار آشنا، ویژگی‌های جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، ج۱، ص۱۵۸، مشهد، ۱۳۷۸ش.
۶. احمدی لفورکی بهزاد و فیروزه میررضوی، راهنمای منطقۀ خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، ج۱، ص۲۴۸، تهران، ۱۳۸۳ش.
۷. «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹، ص۱۳۳.
۸. «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹، ص۱۳۳.
۹. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
۱۰. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷، ۱۹۸۳.
۱۱. چینگ جائوچانگ و دیگران، چین و آسیای مرکزی، ترجمۀ محمدجواد امیدوارنیا، تهران، ۱۳۷۹ش.
۱۲. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷، ۱۹۸۳.
۱۳. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
۱۴. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
۱۵. بخاری سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۱۰۰، استانبول، ۱۲۹۸ق.
۱۶. قریب بدرالزمان، فرهنگ سغدی، ج۱، ص۱۹۱، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۷. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
۱۸. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷، ۱۹۸۳.
۱۹. سامی علی، تمدن ساسانی، ج۱، ص‌۴۷، شیراز، ۱۳۴۲ش.
۲۰. Frye، R. N.، The Golden، ص۳۶.
۲۱. Gafurov، B G، ج۱، ص۲۰۳، Tojikon، Dushanbe، ۱۹۸۳.
۲۲. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۱۵۴، ۱۹۸۳.
۲۳. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷-۸، ۱۹۸۳.
۲۴. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
۲۵. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۷-۸، ۱۹۸۳.
۲۶. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
۲۷. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
۲۸. The Golden، ص۴۹، Frye، R N، The Golden Age of Persia، London، ۱۹۷۵.
۲۹. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۴۹۹، ۱۹۹۶.
۳۰. بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
۳۱. طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۴۷۳.
۳۲. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
۳۳. » Coins of Chach «، Coins of Central Asia، ج۱، ص۱، wwwSogdcoins narod ru/ english/ chach/ coins html.
۳۴. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
۳۵. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
۳۶. بلاذری، احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
۳۷. طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۷۳.
۳۸. Gibb، H A R، ج۱، ص۴۵، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۳۹. طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۸۳-۴۸۴.
۴۰. ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸۱.
۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۴۹۲.
۴۲. بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۲۲، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
۴۳. Gibb، H A R، ج۱، ص۵۰، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۰۶.
۴۵. Gibb، H A R، ج۱، ص۵۴، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۴۶. Gibb، H A R، ج۱، ص۵۹، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۴۷. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۳۸۷، ۱۹۸۳.
۴۸. Gibb، H A R، ج۱، ص۸۵، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۴۹. Gibb، H A R، ج۱، ص۸۸، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۵۰. ابن‌اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۴۹.
۵۱. Gibb، H A R، ج۱، ص۲۶، The Arab Conquests in Central Asia، New York، ۱۹۷۹.
۵۲. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۰، ۱۹۹۶.
۵۳. Iranica، ج۶، ص۶۰۴.
۵۴. ابن‌حوقل محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۹، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
۵۵. آبیاری در ترکستان، ص۱۷۲، بارتولد و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰ش.
۵۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۲۳.
۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۵.
۵۸. id،» The Sāmānids «، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، The Cambridge History of Iran، ed R N Frye، Cambridge، ۱۹۷۵، vol IV.
۵۹. بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۹۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
۶۰. ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک والممالک، ج۱، ص۳۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م.
۶۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۹، ص۱۲۱.
۶۲. بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۹۹، تهران، ۱۳۴۹ش.
۶۳. اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
۶۴. ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۷، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
۶۵. مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۴، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
۶۶. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۶۹، تهران، ۱۳۵۰ش.
۶۷. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۶۸. اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
۶۹. ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۷، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
۷۰. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۹۶-۱۹۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۷۱. اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
۷۲. مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
۷۳. ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، ج۱، ص۵۰۸- ۵۰۹، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
۷۴. مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
۷۵. بیرونی، ابوریحان، القانون‌المسعودی، ج۲، ص۵۷۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵م.
۷۶. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۷۱، تهران، ۱۳۵۰ش.
۷۷. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۷۸. کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۶۹، استانبول، ۱۳۳۳-۱۳۳۵ق.
۷۹. کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۱، استانبول، ۱۳۳۳-۱۳۳۵ق.
۸۰. دبیرسیاقی، محمد، تعلیقات بر دیوان لغات الترک کاشغری، ج۱، ص۴۷۳، تهران، ۱۳۷۵ش.
۸۱. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
۸۲. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
۸۳. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
۸۴. Markwart، J، ج۱، ص۱۵۵، Ērānšahr، Berlin، ۱۹۰۱.
۸۵. بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۱۷۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
۸۶. Williams، D S M، ج۱، ص۳۴،» The City of Tashkent، Past and Present «، Journal of the Royal Central Asian Society، London، ۱۹۷۱، vol LIV.
۸۷. بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ص۱۷۴، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، ۱۳۴۹ش.
۸۸. بازورث، ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۱۹۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
۸۹. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، ص۳۲۶، تهران، ۱۳۵۰ش.
۹۰. Grousset، R، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۵، L'Empire des Steppes، Paris، ۱۹۴۸.
۹۱. بازورث ک ا، سلسله‌های اسلامی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، ص۱۹۴، تهران، ۱۳۴۹ش.
۹۲. امیر، عالم‌خان، خاطره‌ها، به کوشش احرار مختاراف، تهران، ۱۳۷۳ش.
۹۳. ابن‌اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۲۷۱.
۹۴. بارتولد، و و، آبیاری در ترکستان، ص۳۶۸-۳۶۹، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰ش.
۹۵. قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش.
۹۶. جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۷۰-۷۱، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
۹۷. رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۶، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۹۸. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
۹۹. جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
۱۰۰. اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰، تهران، ۱۳۴۱ش.
۱۰۱. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱، ۱۹۹۶.
۱۰۲. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
۱۰۳. دوغلات، محمدحیدر، تاریخ رشیدی، ج۱، ص۱۴۴- ۱۴۸، به‌کوشش عباسقلی غفاری فرد، تهران، ۱۳۸۳ش.
۱۰۴. دوغلات، محمدحیدر، تاریخ رشیدی، ج۱، ص۱۴۸-۱۵۰، به‌کوشش عباسقلی غفاری فرد، تهران، ۱۳۸۳ش.
۱۰۵. بنایی، علی، شیبانی نامه، ج۱، ص۵۵ بب‌، به کوشش کازویوکی کوبو، کیوتو، ۱۹۹۷م.
۱۰۶. فرشته، محمدقاسم، تاریخ، ج۱، ص۱۹۷، کانپور، ۱۲۹۰ق/۱۸۷۴م.
۱۰۷. جهانگشای خاقان، به کوشش الله دتا مضطر، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶، اسلام‌آباد، ۱۳۵۰ش.
۱۰۸. روملو ،حسن، احسن التواریخ، ج۱، ص۶۹، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۷ش.
۱۰۹. میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۷، ص۵۸۸۹-۵۸۹۰، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰ش.
۱۱۰. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۴، ص۳۰۵-۳۰۷، تهران، ۱۳۳۳ش.
۱۱۱. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
۱۱۲. بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ، مسلمانان شوروی، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۶، گذشته، حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۱۳. Teufel، F.، » Quellenstudien zur neueren Geschichte der Chânate «، ZDMG، ۱۸۸۹، ص۳۱۱.
۱۱۴. Britannica Atlas، Chicago، ج۳، ص۵۰۱-۵۰۲، ۱۹۹۶.
۱۱۵. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸، ۱۹۸۳.
۱۱۶. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۸-۹، ۱۹۸۳.
۱۱۷. وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین، ج۱، ص۴۵۹، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۴۳ش.
۱۱۸. وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۴۳ش.
۱۱۹. ترنزیو پیو ـ کارلو، رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ج۱، ص۵۷-۶۱، ترجمۀ عباس آذرین، تهران، ۱۳۵۹ش.
۱۲۰. پی‌یـرس، ریچارد، ج۱، ص۱۰۳، ‌ «تصـرف و ادارۀ ترکستـان به دست روسها (تا ۱۹۱۷م)»، آسیای میانه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۲۱. دیدرل، روسها و انگلیسها در آسیای مرکزی، ج۱، ص۵، تهران، ۱۳۰۸ش.
۱۲۲. ترنزیو پیو ـ کارلو، رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ج۱، ص۶۳، ترجمۀ عباس آذرین، تهران، ۱۳۵۹ش.
۱۲۳. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۲-۲۷۱، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۲۴. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۹، ۱۹۸۳.
۱۲۵. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۲۶. EI۲، ص۱.
۱۲۷. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۲۸. EI۲، ص۱.
۱۲۹. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۸۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۳۰. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۳۱. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۹، ۱۹۸۳.
۱۳۲. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۸۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۳۳. بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ‌آسیای میانه، ج۱، ص۹۲-۹۳، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۳۴. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۳۵. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۸۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۳۶. EI۲، ص۱.
۱۳۷. EI۲، ص۱.
۱۳۸. بنیگسن، الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ص۹۳.
۱۳۹. Togan، A Z V، ج۱، ص۳۳۲، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱.
۱۴۰. بنیگسن الکساندر و مری‌براکساپ «آسیای میانه در دورۀ حکومت روسیۀ تزاری و شوروی»، ‌آسیای میانه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۴۱. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۷۳، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.
۱۴۲. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۵، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۴۳. Togan، A Z V، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱.
۱۴۴. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۰، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۴۵. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۰-۳۱، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۴۶. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۴، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۴۷. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۰، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۴۸. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۴۹. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۵۰. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۵۱. BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.
۱۵۲. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۳، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۵۳. BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.
۱۵۴. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۵، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۵۵. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۴-۳۶، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۵۶. BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.
۱۵۷. «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
۱۵۸. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۴-۵۵، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۵۹. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۶۰. BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.
۱۶۱. «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
۱۶۲. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۵۷- ۵۸، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۶۳. کار ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۲، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۶۴. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۳۶- ۳۸، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۶۵. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۶۶. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۷۳-۷۴، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۶۷. Togan، A Z V، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۹، Bugünkü Türkili) Türkistan (ve yakın tarihi، Istanbul، ۱۹۸۱.
۱۶۸. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۷۳، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۶۹. EI۲، ص۱.
۱۷۰. ریوکین، مایکل، حکومت مسکو و مسئلۀ مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، ج۱، ص۴۱، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، ۱۳۶۶ش.
۱۷۱. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۷۲. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۷۳. «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
۱۷۴. بیلی، ف م، ماموریت به تاشکند، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ترجمۀ پرویز محبت، ‌تهـران، ۱۳۶۹ش.
۱۷۵. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۳، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۷۶. BSE۳، ج۲۶، ص۴۹۰.
۱۷۷. «تاشکند»، سیمرغ، تهران، ۱۳۶۹ش، س ۱، شم‌ ۷-۹.
۱۷۸. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۵، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۷۹. کار، ا ه‌، تاریخ روسیۀ شوروی (انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷-۱۹۲۳)، ج۱، ص۴۰۵-۴۰۶، ترجمۀ نجف دریابندری، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۸۰. EI۲، ص۱.
۱۸۱. امیر، عالم‌خان، خاطره‌ها، به کوشش احرار مختاراف، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱۸۲. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۱۰، ۱۹۸۳.
۱۸۳. EI۲، ص۱.
۱۸۴. الیزف، ن، «تاشکند پایتخت ازبکستان»، ج۱، ص۳۵-۴۰، پیام نو، ۱۳۳۱ش، شم‌ ۱۰.
۱۸۵. EI۲، ص۱.
۱۸۶. EI۲، ص۱.
۱۸۷. Tashkent Entsiklopediya، Tashkent، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۴، ۱۹۸۳.
۱۸۸. احمدیان شالچی، نسرین، دیار آشنا، ج۱، ص۱۴۶، ویژگیهای جغرافیایی کشورهای آسیای مرکزی، مشهد، ۱۳۷۸ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاشکند»، شماره۵۷۱۹.    






جعبه ابزار