تاریخچه علم اخلاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیشک بحثهای اخلاقی از زمانی که
انسان گام بر روی زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که
حضرت آدم (علیهالسّلام) پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهای اخلاقی آشنا ساخت بلکه خداوند از همان زمانی که او را آفرید و ساکن
بهشت ساخت مسائل اخلاقی را با
اوامر و نواهیاش به او آموخت. در طول
تاریخ اسلام کتابهای فراوانی در علم اخلاق نوشته شده است.
آیتالله صدر، میگوید اولین کسی که علم اخلاق را تاسیس کرد امیرمؤمنان علی (علیه
السّلام) بود و نخستین کسی که
کتابی به عنوان «علم اخلاق» نوشت
اسماعیل بن مهران ابی نصر سکونی بود که در
قرن دوم میزیست،
کتابی به نام
صفة المؤمن و الفاجر تالیف کرد.
در همه ادوار
تاریخ، انسانها برای رسیدن به
تعادل فردی و اجتماعی کوشیدهاند و همه جوامع اعم از جوامع دینی و غیر دینی روابط خود را در چارچوب قواعد و ضوابط تنظیم کردهاند. بخش عمدهای از این ضوابط اخلاقی بودهاند. ضوابط اخلاقی هرگاه از طریق
وحی دریافت شدهاند، مؤثرتر و صحیحتر بودهاند ولی این بدان معنی نیست که اخلاق ویژه انسانهای دیندار است نیاز به
اخلاق را
عقل انسان نیز درک میکند و درستی و نیکی برخی از اعمال و خطا بودن و زشتی برخی دیگر را میتوان درک نمود.
خداوند در وجدان اخلاقی انسان، آگاهی و تمایل به
خیر را قرار داده است؛ هرچند این آگاهی اجمالی و مختصر باشد.
عقل انسان نیاز به اخلاق را حداقل در قلمرو روابط و مناسبات اجتماعی درک میکند. انسانها همان طور که ضرورت
قانون را برای برقراری
نظم درمییابند، ضرورت قوانین اخلاقی را برای برقراری نظم عادلانه و آرام بخش میفهمند. انسان جامعهای را که با ضوابط اخلاقی حفاظت و
هدایت میشود دلپذیرتر مییابد و میفهمد که راه رسیدن به
تعادل،
آرامش و
موفقیت، التزام به اخلاق است. امیرمؤمنان
علی (علیهالسّلام) در روایتی فرمودهاند: «لوکنا لا نرجوا جنة و لا نخشی ناراً ولا ثواباً ولا عقاباً لکان ینبغی لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح؛ اگر به
بهشت و
پاداش امید نداشتیم و از
آتش جهنم و عقاب نمیهراسیدیم، شایسته بود که
مکارم اخلاق را بخواهیم، زیرا که آنها راهنمای نجات و پیروزیاند».
این روایت بسیار پرمعناست. یکی از معانی احتمالی این روایت این است که اگر آخرتی در کار نبود و
حیات انسان در دنیا خلاصه میشد، باز هم مکارم اخلاق مطلوب بودند؛ چرا که زندگی دنیا را دلپذیر و انسان را در دنیا متعادل و آرام میسازند. احتمالاً یکی دیگر از درسهای این
روایت، این است که خوبی و مطلوبیت مکارم اخلاق، چنان است که حتی اگر در برابر کارهای نیک پاداشی در کار نبود و بر اثر اعمال بد عقابی صورت نمیگرفت، باز هم درک خوبی و مطلوبیت مکارم اخلاقی ما را وا میداشت که آنها را بخواهیم در این معنا حتی آثار مکارم اخلاق در بهبود حیات دنیایی انسانها هم سبب مطلوبیت آنها نیست، بلکه خوبی ذاتی مکارم اخلاق مورد نظر است.
بیشک بحثهای اخلاقی از زمانی که
انسان گام بر روی زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که
حضرت آدم (علیهالسّلام) پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهای اخلاقی آشنا ساخت بلکه خداوند از همان زمانی که او را آفرید و ساکن
بهشت ساخت مسائل اخلاقی را با
اوامر و نواهیاش به او آموخت.
سایر
پیامبران الهی یکی پس از دیگری به
تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه
سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبت به
حضرت مسیح (علیهالسّلام) رسید که بخش عظیمی از دستوراتش را مباحث اخلاقی تشکیل میدهد، و همه پیروان و علاقهمندان او، وی را به عنوان
معلم بزرگ اخلاق میشناسند.
اما بزرگترین معلم اخلاق
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که با
شعار «انما بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «و انک لعلی خلق عظیم؛ اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است!»
در میان
فلاسفه نیز بزرگانی بودند که به عنوان معلم اخلاق از قدیمالایام شمرده میشدند، مانند:
افلاطون،
ارسطو،
سقراط و جمعی دیگر از
فلاسفه یونان.
به هرحال بعد از پیامبر
اسلام (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
امامان معصوم (علیهمالسّلام) به گواهی روایات اخلاقی گستردهای که از آنان نقل شده، بزرگترین معلمان اخلاق بودند؛ و در
مکتب آنها مردان برجستهای که هرکدام از آنها را میتوان یکی از معلمان
عصر خود شمرد، پرورش یافتند.
زندگانی پیشوایان معصوم (علیهم
السّلام) و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنی بر موقعیت اخلاقی و فضائل آنها میباشد.
اما اینکه «
علم اخلاق» از چه زمانی در
اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه کسانی بودند داستان مفصلی دارد که در
کتاب گرانبهای «
تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام» نوشته
آیتالله صدر، به گوشهای از آن اشاره شده است.
نامبرده این موضوع را به سه بخش تقسیم میکند:
الف: میگوید اولین کسی که علم اخلاق را تاسیس کرد امیرمؤمنان علی (علیه
السّلام) بود که در نامه معروفش (به فرزندش
امام مجتبی (علیهالسلام)) بعد از بازگشت از
صفین، اساس و ریشه مسائل اخلاقی را تبیین فرمود؛ و ملکات فضیلت و صفات رذیلت به عالیترین وجهی در آن مورد تحلیل قرار گرفت! (رساله حقوق امام سجاد (علیه
السّلام) و دعای مکارم الاخلاق و بسیاری از دعاها و مناجاتهای دیگر نیز در طلیعه آثار معروف اخلاقی در
اسلام قرار دارند که هیچ اثری با آنها برابری نمیکند.)
این نامه را (علاوه بر مرحوم
سیدرضی در
نهج البلاغه) گروهی دیگر از
علمای شیعه نیز نقل کردهاند.
بعضی از
دانشمندان اهلسنت مانند ابو احمد حسن بن عبدالله عسکری نیز در
کتاب الزواجر و المواعظ تمام آن را آورده و میافزاید:
«لو کان من الحکمة ما یجب ان
یکتب بالذهب لکانت هذه؛ اگر از کلمات پندآموز، چیزی باشد که با آب طلا باید نوشته شود، همین نامه است!»
نخستین کسی که
کتابی به عنوان «علم اخلاق» نوشت
اسماعیل بن مهران ابی نصر سکونی بود که در
قرن دوم میزیست،
کتابی به نام
صفة المؤمن و الفاجر تالیف کرد.
نامبرده سپس گروهی از بزرگان این علم را اسم میبرد (هرچند صاحب
کتاب و تالیفی نبودهاند)، از آن جمله:
۱- «
سلمان فارسی»؛ از علی (علیه
السّلام) دربارهاش نقل شده که فرمود:
سلمان فارسی همانند
لقمان حکیم است، دانش اولین و آخرین را دارد و او دریای بیپایانی است و او از ما
اهلبیت است.»
۲- «
ابوذر غفاری»؛ وی عمری را در ترویج اخلاق
اسلامی گذراند و خود نمونه اتم آن بود. درگیریهای او با خلیفه سوم «
عثمان» و همچنین «
معاویه» در مسائل اخلاقی معروف است؛ و سرانجام جان خویش را نیز بر سر این کار نهاد.
۳- «
عمار یاسر»؛ سخن امیرمؤمنان علی (علیه
السّلام) درباره او و یارانش مقام اخلاقی آنها را روشن میسازد، فرمود: کجا هستند برادران من! همانها که سواره به راه میافتادند و در راه حق گام بر میداشتند، کجاست عمار یاسر!... سپس دست به محاسن شریف خود زد و مدت طولانی گریست، پس از آن فرمود: آه بر برادرانم همانها که
قرآن را
تلاوت میکردند و به کار میبستند، در
فرائض دقت میکردند و آن را به پا میداشتند، سنتها را زنده کرده، و بدعتها را میمیراندند!»
۴- «
نوف بکالی»؛ وی بعد از سنه ۹۰ هجری چشم از جهان پوشید، و دارای مقام والایی در
زهد و
عبادت و علم اخلاق بود.
۵- «
محمد بن ابی بکر»؛ او راه و روش خود را از امیرمؤمنان علی (علیه
السّلام) میگرفت و در زهد و عبادت گام در جای گامهای وی مینهاد، و در روایات به عنوان یکی از
شیعیان خاص علی (علیه
السّلام) شمرده شده است و در اخلاق، نمونه بود.
۶- «
جارود بن منذر»؛ از یاران
امام چهارم و پنجم و ششم و از بزرگان علما بود و در علم و عمل و جامعیت مقام والایی دارد.
۷- «
حذیفة بن منصور»؛ وی از یاران
امام باقر و
امام صادق و
امام کاظم (علیهم
السّلام) بود و دربارهاش گفته شده: «او علم را از این بزرگواران اخذ کرد و نبوغ خود را در مکارم اخلاق و
تهذیب نفس نشان داد.»
۸- «
عثمان بن سعید عمری»؛ از
وکلای چهارگانه معروف ولی عصر
حضرت مهدی ارواحنا فداه و از نوادههای عمار یاسر میباشد، بعضی درباره او گفتهاند: او در معارف و اخلاق و
فقه و
احکام، دومی نداشت!»
افراد دیگری از این بزرگان نیز هستند که ذکر نام همه آنها به درازا میکشد.
در طول
تاریخ اسلام کتابهای فراوانی در علم اخلاق نوشته شده است که از آن میان،
کتابهای زیر را میتوان نام برد:
۱- «
المانعات من دخول الجنة» این
کتاب توسط
جعفر بن احمد قمی که یکی از علمای بزرگ قرن سوم نوشته شده است..
۲-
کتاب «
الآداب» و
کتاب «
مکارم الاخلاق»؛ این
کتاب را «
علی بن احمد کوفی» از دانشمندان قرن چهارم نوشته است.
۳-
کتاب «
طهارة النفس» یا «
تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق» نوشته ابن مسکویه متوفای قرن پنجم.
کتاب دیگری در علم اخلاق به نام «
آداب العرب و الفرس» نیز دارد که شهرتش در حد
کتاب بالا نیست.
۴-
کتاب «
تنبیه الخاطر و نزهة الناظر» که به عنوان
مجموعه ورام مشهور است این
کتاب نوشته «
ورام بن ابی فوارس» یکی از علمای قرن ششم است.
۵- آثار معروف
خواجه نصیر طوسی،
کتاب اخلاق ناصری و
اوصاف الاشراف و
آداب المتعلمین از نمونههای بارزی از
کتابهای تصنیف شده در این علم در قرن هفتم است.
۶-
کتابهایی مانند
ارشاد دیلمی،
مصابیح القلوب سبزواری،
مکارم الاخلاق حسن بن امین الدین،
الآداب الدینیه امین الدین طبرسی،
محجة البیضاء فیض کاشانی (که اثر بسیار بزرگی در این علم است)،
جامع السعادات،
معراج السعاده،
کتاب اخلاق شبر و
کتابهای فراوان دیگر از جمله آثار اخلاقی در قرنهای بعدی هستند.
مرحوم
علامه تهرانی نام دهها
کتاب را که در زمینه علم اخلاق نگاشته شده است در اثر معروف خود «
الذریعه» بیان نموده است.
این نکته نیز حائز اهمیت است که بسیاری از
کتابهای اخلاقی به عنوان
کتابهای
سیر و سلوک، و یا به عنوان
کتابهای عرفانی انتشار یافتهاند، و نیز بعضی از
کتابها فصل یا فصول مهمی را به علم اخلاق تخصیص داده بیآنکه منحصر به آن باشند که نمونه روشن آن
کتاب بحار الانوار و
اصول کافی است که بخشهای زیادی از آنها در زمینه مسائل اخلاقی میباشند و از بهترین سرمایهها برای این علم محسوب میشوند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تاریخچه علم اخلاق»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۰/۲۱.