تاریخچه تدبر در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخچه
تدبر در قرآن در زمان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است که
اصحاب راستین حضرت با درک شان
قرآن که نسخه درمان فردی و اجتماعی است نه کتاب
قرائت؛
شب و روزشان را با قرآن سپری میکردند و
آیات را همچون مرهمی بر زخمهای جان خود نهاده، از شفایش بهره جسته، به نور قرآن جانشان را منور میگرداندند.
این جریان فکری و روحی ملکوتی به رهبری و
ارشاد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تبیین و توضیح حضرت، به همراه ارائه الگوی عملی
آیات به پیش میرفت.
قرائت آیات و حفظ آن،
تدبر در آیات و عمل به آن، جریانی عمومی گشته، وجودهایی عاشق ارزشهای الهی و پاکباخته و
جانباز در راه
خدا میپرورید، به گونهای که بسیاری، حافظ قرآن و عامل به آن گشته، تعلیم تازه
مسلمانان را برعهده گرفتند و به هنگام
جنگ سر از پا نشناخته لباس رزم، پوشیده پا در رکاب، عازم
جبهه جنگ شدند. به موازات پیشرفت انقلاب اسلامی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نزدیک شدن به اواخر عمر شریف حضرت، بعلت
غزوات و سریههای بی شمار، بتدریج شمار بسیاری از این پاکباختگان، شربت
شهادت نوشیدند و به دیدار
خدا شتافتند؛ کار به جایی رسید که برای حفظ هستههای فرهنگی و اعتقادی انقلاب،
آیه معروف «نفر» نازل گشت:
«و ما کان المؤمنون لینفروا کافه...».
. (مؤمنین نبایستی همگی عازم جبهات شوند).
در پی این دستور اکید،
رسالت عظیم
هجرت برای «تفقه در دین» جهت
انذار مردم، با لحنی سرزنش آمیز با تشویق، اعلام گردید:
«فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون».
. (پس چرا از هر گروه از
مؤمنین، دستهای ـ سوی
مدینه ـ عزم سفر نمیبندند تا که در امر دین به درک گسترده و عمیق دست یابند و (در پی آن) وقتی به سوی قومشان بازگشتند آنان را آگاهی بخشند و از عواقب
انحراف از مسیر، هشدارشان دهند، و شاید که متوجه شوند و احساس خطر کرده، مراقبت لازم را ـ در فکر و
روح و خانه و جامعه شان ـ بکار گیرند).
با وجود این دستور اکید، ضرورتهای زمان و طبیعت انقلاب عظیم اسلامی، به همراه شوق فراوان به شهادت، بسیاری از اصحاب راستی را به جبهه کشاند و سردارانی
فقیه همچون
حمزه سید الشهداء،
جعفر طیار،
زید بن حارثه و بسیاری دیگر شرب شهادت نوشیدند و عدهای هم در جریان کوچهای تبلیغی به شهادت رسیدند.
انقلاب به پیش میرفت که
رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام فرا رسید و جریان
سقیفه پیش آمد؛ جریان سقیفه با قطع ارتباط بین مقام
عصمت و قرآن در سطح جامعه اسلامی و اعلان بی نیازی به
تفسیر و تبیین قرآن، توسط
علی (علیهالسّلام) (معصوم زمان) و سردادن شعار «حسبنا کتاب الله»، ضربه سنگین و هولناکی بر پیکر جامعه نوپای اسلامی وارد کرد و جریان انس با قرآن و تدبر در آن را به انحراف کشاند.
با دستور اکید منع نقل و کتابت حدیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم )، زاویه مسیر انحرافی، بیشتر گشته به سرعت آن افزوده شد؛ کار بجایی رسید که به جهت پیش آمدن مشکلات فراوان اعتقادی و اجرایی و لزوم تفسیر قرآن برای حل معضلات حکومت پهناور اسلامی، علمای
یهودی و
مسیحی بظاهر
مسلمان همچون «
کعب الاحبار» و «تمیم داری» بر کرسی تبیین و تفسیر قرآن تکیه زدند و در
مساجد و در تریبونهای قبل از خطب
نماز جمعه براساس «
تورات و
انجیل و
تلمود (تفسیر عظیم تورات جعلی)» به شرح و توضیح آیات پرداختند و با تربیت «ابوهریرهها» جریان انحرافی تفسیر قرآن را به راه انداختند،(مرتضی عسکری ،یکصد و پنجاه صحابی دروغین، عبدالله بن سبا، نقش عایشه در تاریخ اسلام و... )
قرآنی که دیگر ارتباطش را با معصوم، در سطح جامعه قطع کرده بودند، ارتباطی که بارها و بارها خصوصا در اواخر عمر، پیامبر عظیم الشان بر لزوم آن تاکید کرده، ضامن هدایت شمرده بود:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و لن یفترقا حتی یردا
علی الحوض». (حدیث متواتر.)
ظهور بدعتها و پیروی از هواهای نفسانی و دنیا طلبی روز افزون، فتنههای عظیمی را بوجود آورد. «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع».
حضرت
علی (علیهالسّلام) در
محراب عبادت به
شهادت رسید،
امام حسن (علیهالسّلام) از حکومت بر کنار و سپس
مسموم گردید و فاجعه عظیم
کربلا پیش آمد؛ حادثه کربلا در حقیقت حرکتی الهی بود تا که از مسخ یکباره حقیقت اسلام توسط خلفاء جلوگیری کند و جریانی اصیل را در برابر جریان انحرافی در میان مردم پدید آورد؛ این هدف بزرگ با شهادت
امام حسین (علیهالسّلام) و یاران پاکباخته و فداکاری
زینب کبری (علیهاالسّلام) و پیگری آن توسط ائمه معصومین خصوصا
امام باقر (علیهالسّلام) و
امام صادق (علیهالسّلام) محقق گشت. (
فخر رازی در
تفسیر کبیر، ذیل
سوره کوثر، امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را از برکات کوثر عطاء شده به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میداند.)
لکن این جریان نسبت به وسعت کشورهای اسلامی و مبارزه مستمر خلفاء با آن نمیتوانست همه تودهها را زیر پوشش خود قرار دهد، از این رو تودههایی عظیم از مردم، از مکتب
وحی و
اهل بیت بی خبر مانده در مسیر انحرافی بریده از معصوم قرار گرفتند.
بعد از ائمه معصومین، در دوره
غیبت حضرت مهدی (علیهالسّلام) علمای راستین، پرچم هدایت مردم را به نیابت از معصوم (علیهالسّلام ) بر دوش گرفتند و به حفظ و تحقیق در آثار اهل بیت و نشر آن پرداختند؛ لیکن بواسطه ضیق و فشار سلاطین و خلفای جور، عمده وجهه همتشان به توجه و پرداختن به احکام عملی و توضیح و تفسیر آیات الاحکام محدود گشت و بعد از
شیخ طوسی و شاگردش
شیخ طبرسی صاحبان «
تبیان و
مجمع البیان»، تفسیر مهمی تا قرون اخیر عرضه نشد و جریان انس و تدبر در قرآن به رکود جدی کشیده شده و
فقاهت و
اجتهاد در دایره محدودی ادامه یافت؛ در جریان نهضت اخباریگری روایات ذیل آیات در سه تفسیر «
نور الثقلین (
عبد علی حویزی) و
البرهان (
شیخ یوسف بحرانی) و
صافی (
ملامحسن فیض کاشانی)» جمع آوری شد، لیکن کاری جدی در حوزه تدبر در آیات صورت نگرفت، تا آنکه دست تقدیر الهی بزرگ مردی از سلاله پاک پیامبر را برانگیخت تا نهضت عظیمی را در فهم و تدبر در قرآن، به راه اندازد این بزرگوار «علامه
سیدمحمدحسین طباطبایی »، صاحب «
تفسیر المیزان » بود.
مقدمه چینی این نهضت را مجاهد مصلح «
سید جمال الدین اسد آبادی» بر عهده داشت و این او بود که صلای «بازگشت به قرآن» را در عالم
اسلام بلند کرد و در پی آن شاگردش «شیخ عبده و یارانش» در شمال آفریقا و «اقبال لاهوری» در
هند و
پاکستان و سپس «علامه طباطبایی،
آقای طالقانی و
شهید مطهری و...» این راه را ادامه دادند.
علاوه بر ظهور و جلوه گری عظیم «المیزان» تفاسیری ارزشمند همچون «پرتوی از قرآن و تفسیر نوین» و اخیرا «
تفسیر نمونه» پا به عرصه وجود گذاشتند و راه را برای انس و تدبر امت اسلامی خصوصا
شیعه هموار نمودند.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری عبد صالح ابر مرد دوران معاصر، «حضرت
امام خمینی»، شتاب بیشتری به این نهضت بازگشت به قرآن بخشیده، طلیعه انقلابی عظیم تر را نوید میدهد.
در این عصر پرچم نهضت انس و تدبر در قرآن را شاگرد خلف علامه طباطبایی، استاد معظم «آیت الله
جوادی آملی» عهده دار میباشند.
امید آنکه در بستر این نهضت با برکت، امت اسلامی خصوصا ایران اسلامی، جلوه گر کننده هر چه بیشتر عظمت اسلام و قرآن گردند و دستورات قرآن تابلوی اندیشه و گفتار و کردار مؤمنین قرار گیرد. یادمان نرود که «سنت معصوم (علیهالسّلام)»، قرین «قرآن» بوده مکمل و مفسر آن میباشد و معنی «بازگشت به قرآن»، بازگشت به فرهنگ اهل بیت (
علیهمالسّلام) را با خود به همراه دارد و این «دو ثقل میراث
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) » از هم جدا نخواهند شد تا که در کنار
حوض کوثر بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شوند.
در اینجا باید متذکر شد که مقصود ما از تاریخچه تفکر و تدبر در قرآن، تاریخ تفسیر به معنی مصطلح نیست بلکه سخن از جریان تدبر در قرآن، در میان مسلمین میباشد؛ جریانی که اهلش را به شور و حرکت و حضور در صحنههای زندگی اجتماعی میکشاند و از بی تفاوتی و غفلت از سرنوشت سیاسی ـ اجتماعی خود، برحذر میدارد.
از این رو حتی
تفسیر تبیان و
مجمع البیان بیانگر این جریان نیست، بلکه حرکتی است در برابر تفسیر نویسی
اهل سنت، تا نشان دهد
شیعه از حیث تفسیر نویسی توان بالایی دارد؛ همچنان که کتب فقهی شیخ همچون
خلاف و
مبسوط در جهت رد سخنان مخالفین نوشته شد، دلیل روشن این مطلب، تاثر شدید تفسیر نویسی تبیان و مجمع البیان از روش برخورد اهل سنت با قرآن میباشد که تفسیری، حاوی علوم مختلف قرآن است نه یک تفسیری که با مشکلات و مسائل زمانه درگیر شده راه حلی را برای آنها ارائه دهد و جریانی فکری ـ تربیتی همچون صدر
اسلام در مردم پدید آورد؛ به گفته علامه طباطبایی صاحب تفسیرالمیزان، کار حوزههای علمیه
تشیع و
تسنن به جایی رسید که یک طلبه علوم دینیه ممکن بود تمام علوم دینی را فراگیرد و به پایان رساند و حتی به درجه اجتهاد رسد و لیکن هرگز قرآن را نخواند و با آن مرتبط نباشد؛ از این روست که کتب تفسیر قبل از آن که به عنوان هدایت مردم و ایجاد جریان تفکر سالم در میان آنان باشد، جهت دفاع از عقیده و مرام حق یا باطل مفسر به رشته تحریر در میآمد؛ این است که در دورههای مختلف تاریخ مسلمین، تفسیرها رنگ جریانات حاکم بر حوزههای علمی و جو اجتماعی را به خود گرفته است نه اینکه مسلمین بواسطه بهره مندی از تدبر در قرآن، جریانی اجتماعی را ایجاد کنند؛ در اوائل قرآن از مجرای نقلیات مورد توجه قرار گشت بدون اینکه به صحت و سقم آن عنایت شود.
در ادامه این جریان با اوج گیری بحثهای اختلافی قرائتها و شور و هیجان فراوان در این زمینه قرآن بدان سو کشیده شد، بطوری تلاوت راستین همان هنرنمایی در قرائت
قرآن به انواع قرائتها تلقی گشت؛ در روایتی که در بحث قبل گذشت امام صادق (علیهالسّلام) با قسم و تاکید این نوع تلقی را رد میکند و این نشان میدهد تا چه حد تدبر در قرآن به بیراهه رفته بود «و ما هو ـ والله ـ بحفظ آیاته و سرد حروفه وتلاوه سوره و درس اعشاره و اخماسه حفظوا حروفه و ضیعوا حدوده...» با اوج گرفتن بحثهای لغوی و نحوی براساس قرائتهای مختلف، برخورد با قرآن جنبه ادبی افراطی را به خود گرفت تا اینکه از قرآن چهارم به بعد تعادلی میان بحثهای قرائت، اعراب و لغت و معنی آیات حاصل آمد که جلوه اش را در تفسیر مجمع البیان میبینیم لیکن به هر حال فهم قرآن از طریق اقوال بر تفاسیر، حکومت غالب داشت؛ از این دوره به بعد جریانهای کلامی و تفسیرها به مذاق مذهب خویش خودنمایی کرد که «تنزیه القرآن عن المطاعن»
قاضی عبدالجبار معتزلی، «
کشاف»
زمخشری و سپس «
تفسیر کبیر»
فخر رازی از آن جمله میباشد در کنار این جریان، تفسیرهای اشاری و باطنی از قرآن، متاثر از رشد جریان تصوف و
عرفان جلوه گر شد که تفسیر
خواجه عبدالله انصاری، محی الدین عربی، روزبهان بقلی و عبدالرزاق کاشانی را میتوان به عنوان نمونه برشمرد علاوه بر آن تفسیرهای فقهی متناسب با مذاق هر مذهبی پدید آمد که تفاسیر احکام القرآن جصاص،
ابن عربی،
قرطبی و
محقق اردبیلی از آن جمله میباشند.
در طول این جریان تفاسیر همواره جریان تدبر راستین قرآن توسط علمای ربانی تداوم داشته، بذر معرفت و ایمان را در وجودهای مستعد میپروراند که
سید بن طاووس،
سید بحرالعلوم،
ملا فتح علی سلطان آبادی،
سید علی آقا قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی را میتوان نام برد؛ مرحوم
آقای حکیم در کتاب
حقائق الاصول به مناسبتی از تفسیر اعجاب آور مرحوم ملا فتح
علی سلطان آبادی در تفسیر آیه ۷
سوره حجرات یاد میکند
(از جمله این علماء،
آقایان آیتالله نایینی،
سید اسماعیل صدر،
حاجی نوری و
سید حسن صدر بودند)
که در مدت یک ماه، هر روز حقیقتی از حقایق این آیه شریفه را جلوه گر میساخت که باعث بهت و حیرت مراجع بزرگ و علمای طراز اولی بود که در خدمت تفسیرش نشسته بودند؛ این بزرگواران همان حاملین برجسته قرآن میباشند که حضرت
علی (علیهالسّلام) در خلال سخن با
کمیل از آنان سخن به میان میآورد، آنان که به نور علم الهی جانشان منور گشته، به دفاع از دین خدا و تربیت نیروهای مستعد همت میگماشتند:
«اللهم بلی لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته، و کم ذا و این اولئک؟ اولئک ـ والله ـ الاقلون عددا و الاعظمون عندالله قدرا، یحفظ الله بهم حججه و بیناته حتی یودعوها نظراءهم و یزرعوها فی قلوب اشباههم، هجم بهم العلم
علی حقیقة البصیره و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوره المترفون و انسؤا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی، اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاة الی دینه، آه آه شوقا الی رؤیتهم!».
(بار خدایا آری
زمین هرگز از بپا دارندگان حجت الهی به خاطر خدا خالی نمیماند چه ظاهر مشهور باشند و چه خائف و در خفا بسر برند تا اینکه حجتها و بینات الهی از میان نرود. و آنان چه تعداد میباشند و در کجا بسر میبرند؟ آنان بخدا
قسم از نظر عدد کمترین و از نظر مقام و عظمت در پیشگاه الهی در بالاترین رتبه قرار دارند که خدا بواسطه آنان حجتها و بینات خود را حفظ مینماید تا آنکه آنها را در وجود شاگردانی نظیر خود به ودیعت میگذارند و در دلهای افرادی مشابه خود، آنها را
زراعت مینمایند،
علم و
یقین براساس بینایی حقیقی یکباره بر آنان هجوم آورده است و هم آغوش روح یقین گشتهاند و آسان شمردهاند آنچه را که اهل
خوشگذرانی سخت و دشوار تلقی مینمایند و انس گرفتهاند به آنچه که
جاهلان از آن به
وحشت در آمدهاند و
دنیا را با بدنهایی هم صحبت شدند که
ارواح آنها به ملکوت اعلی معلق گشته بود، آنان خلفای الهی در زمین و دعوت کنندگان حقیقی به
دین خدا میباشند آه آه که چقدر مشتاق دیدار آنان میباشم.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تاریخچه تدبر در قرآن»، تاریخ بازبینی۹۴/۱۲/۱۴.