تأویل آیات متشابه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
درباره معنی
تاویل سخن بسیار گفتهاند، آنچه به حقیقت نزدیکتر است این است که تاویل در اصل لغت به معنی بازگشت دادن چیزی است، بنابراین هر کار و یا سخنی را که به هدف نهایی برسانیم تاویل نامیده میشود.
اگر «واو» در «
والراسخون»
مستانفه و مرجع ضمیر در «تاویله»، «الکتاب» باشد تاویل آیات
متشابه قرآن فقط به
خداوند اختصاص دارد:
هو الذی انزل علیک الکتـب منه ءایـت محکمـت هنام الکتـب واخر متشـبهـت فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما
تشـبه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله وما یعلم تاویله الا الله والرسخون فی العلم... «اوست کسی که این
کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن
آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند و (پارهای) دیگر متشابهاتند (که تاویل پذیرند) اما کسانی که در دلهایشان
انحراف است برای
فتنه جویی و طلب تاویل آن (به دلخواه خود) از
متشابه آن پیروی میکنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در
دانش کسی نمیداند (آنان که) میگویند ما بدان
ایمان آوردیم همه (چه
محکم و چه
متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز
خردمندان کسی متذکر نمیشود.»
(استفاده فوق بر این اساس است که «واو» در «
والراسخون»
مستانفه و مرجع ضمیر در «تاویله»، «الکتاب» باشد.
از ظاهر کلام برمی آید که ضمیر (تاویله تاءویلش) تنها به
متشابه برمی گردد، برای اینکه نزدیکترین مرجع است، و همیشه ضمیر به نزدیکترین مرجع برمی گردد (وقتی میگوییم زید به منزل ما آمد و به دنبالش عمرو هم آمد و گفت... معنایش این است که عمرو گفت، چون عمرو به ضمیری که در کلمه گفت خوابیده نزدیک تر است.
همچنان که ظاهر کلمه (تاءویل) در جمله (ابتغاء تاءویله) نیز همین است، قبلا توجه فرمودید که صرف برگشتن ضمیر به کلمه (
متشابه) مستلزم این نیست که تاءویل هم تنها از آن
متشابه باشد، و آیات محکمات تاویل نداشته باشند، ممکن هم هست که ضمیر (تاءویله) را بکلمه (کتاب) برگردانیم، همچنان که ضمیر در جمله : (ما تشابه منه) به همه کتاب برمی گردد.
جمله مورد بحث، افاده
حصر میکند، چون میفرماید: تاویل کتاب را به جز
خدا کسی نمیداند، و ظاهر این حصر این است که
علم به تاءویل تنها نزد خدا است.
با توجه به آیه ۷ سوره مبارکه
آل عمران تاویل آیات
متشابه قرآن به
خدا و
راسخان در علم اختصاص دارد:
هو الذی انزل علیک الکتـب منه ءایـت محکمـت هنام الکتـب واخر متشـبهـت فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما
تشـبه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله وما یعلم تاویله الا الله والرسخون فی العلم... «اوست کسی که این کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند و (پارهای) دیگر متشابهاتند (که تاویل پذیرند) اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تاویل آن (به دلخواه خود) از
متشابه آن پیروی میکنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمیداند (آنان که) میگویند ما بدان ایمان آوردیم همه (چه محکم و چه
متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمیشود.»
برداشت یاد شده بر این اساس است که «واو» در «والراسخون فی العلم» عاطفه باشد.
در
قرآن مجید در دو مورد، این تعبیر به کار رفته است یکی در اینجا و دیگری در
سوره نساء آیه ۱۶۲ آنجا که میفرماید:
لکن الراسخون فی العلم منهم و المؤمنون یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک «دانشمندان و راسخان در علم از اهل کتاب، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل گردیده است ایمان میآورند».
همانطور که از معنی لغوی این کلمه استفاده میشود منظور از آن، کسانی هستند که در
علم و
دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند.
البته مفهوم این کلمه یک مفهوم وسیع است که همه دانشمندان و متفکران را در بر میگیرد، ولی در میان آنها افراد ممتازی هستند که درخشندگی خاصی دارند و طبعا در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفتهاند و هنگامی که این تعبیر ذکر میشود قبل از همه نظرها متوجه آنان میشود.
و اگر مشاهده میکنیم در روایات متعددی (راسخون فی العلم) به پیامبر گرامی اسلام - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - و ائمه هدی -علیهمالسلام-
تفسیر شده، روی همین نظر است، زیرا بارها گفتهایم که آیات و کلمات قرآن مفاهیم وسیعی دارد که در میان مصادیق آن افراد نمونه و فوق العادهای دیده میشود که گاهی در تفسیر آنها تنها از آنان نام میبرند.
در
اصول کافی از
امام باقر یا
امام صادق -علیه السلام - نقل شده است که فرمود:
پیامبرخدا بزرگترین راسخان در
علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تاویل و تنزیل
قرآن میدانست، خداوند هرگز چیزی بر او نازل نکرد که تاویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیای وی همه اینها را میدانستند.
روایات فراوان دیگری در کتاب اصول کافی و سایر کتب حدیث در این زمینه آمده است که نویسندگان تفسیر
نور الثقلین و
تفسیر برهان در ذیل این آیه آنها را جمع آوری نمودهاند و همانطور که اشاره شد تفسیر (راسخون فی العلم) به
پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - و ائمه هدی -علیهمالسلام - منافاتی با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد، لذا از
ابن عباس نقل شده که میگفت: من هم از راسخان در علم هستم، منتها هر کس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تاویل آیات قرآن، آگاه میگردد، و آنان که علمشان از
علم بی پایان پروردگار سرچشمه میگیرد طبعا به همه اسرار و تاویل قرآن آشنا هستند در حالی که دیگران تنها قسمتی از این اسرار را میدانند.
آیات
متشابه، دارای تاویل و واقعیتی غیر از ظاهرشان هستند:
هو الذی انزل علیک الکتـب منه ءایـت محکمـت هنام الکتـب واخر متشـبهـت فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما
تشـبه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله وما یعلم تاویله الا الله والرسخون فی العلم... «اوست کسی که این کتاب (
قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند و (پارهای) دیگر متشابهاتند (که تاویل پذیرند) اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای
فتنه جویی و طلب تاویل آن (به دلخواه خود) از
متشابه آن پیروی میکنند با آنکه
تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمیداند (آنان که) میگویند ما بدان ایمان آوردیم همه (چه
محکم و چه
متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر میشود.»
درباره معنی (
تاویل) سخن بسیار گفتهاند، آنچه به حقیقت نزدیک تر است این است که تاویل در اصل لغت به معنی (بازگشت دادن چیزی) است، بنابراین هر کار و یا سخنی را که به هدف نهایی برسانیم تاویل نامیده میشود، مثلا اگر کسی اقدامی کند و هدف اصلی اقدام او روشن نباشد و در پایان آن را مشخص کند این کار را (تاویل) میگویند، همانطور که در سرگذشت
موسی -علیه السلام- و آن مرد دانشمند میخوانیم که او کارهائی در سفر خود انجام داد که هدف آن روشن نبود (مانند شکستن کشتی) و به همین دلیل موسی ناراحت و متوحش گردید، اما هنگامی که هدف خود را در پایان کار و به هنگام جدائی برای او تشریح کرد و گفت منظورش نجات کشتی از چنگال سلطان غاصب و ستمگری بوده است اضافه کرد:
ذلک تاویل ما لم تسطع علیه صبرا «این هدف نهایی کاری است که تو در برابر آن صبر و تحمل نداشتی.»
همچنین اگر
انسان خوابی میبیند که نتیجه آن روشن نیست سپس با مراجعه به کسی، یا مشاهده صحنهای تفسیر آن خواب را دریابد به آن (تاویل) گفته میشود، همانطور که
یوسف -علیه السلام - پس از آنکه خواب مشهورش در خارج تحقق یافت و به اصطلاح به نهایت بازگشت، گفت : هذا تاویل رؤیای من قبل (این تفسیر و نتیجه و پایان خوابی است که دیدم).
و نیز هر گاه انسان، سخن بگوید و مفاهیم خاص و اسراری در آن نهفته باشد که هدف نهایی آن سخن را تشکیل دهد به آن تاویل میگویند.
تأویل متشابهات قرآن، از سوی غیر راسخان در
علم،
تأویل به رأی است:
هو الذی انزل علیک الکتـب منه ءایـت محکمـت هنام الکتـب واخر متشـبهـت فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما
تشـبه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله وما یعلم تاویله الا الله والرسخون فی العلم... «اوست کسی که این کتاب (
قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات
محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند و (پارهای) دیگر متشابهاتند (که تاویل پذیرند) اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تاویل آن (به دلخواه خود) از
متشابه آن پیروی میکنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمیداند (آنان که) میگویند ما بدان ایمان آوردیم همه (چه
محکم و چه
متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمیشود.»
امام رضا -علیهالسّلام -: ... کتاب
خدا را به رأی خودت تاویل نکن، زیرا خداوند میفرماید: «و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم».
فقال مولانا الرضا -علیه السلام- : ویحک یا علی اتق الله ولا تنسب الی انبیاء الله والفواحش ولا تتاول کتاب الله برایک، فان الله عزوجل یقول : «وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم»
(مفهوم روایت این است که تاویل غیر راسخان در علم،
تاویل به رای است.)
دنبال کردن متشابهات قرآن، برای دست یافتن به تاویل آن، از ناحیه منحرفان:
هو الذی انزل علیک الکتـب منه ءایـت محکمـت هن ام الکتـب واخر متشـبهـت فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما
تشـبه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله. «اوست کسی که این کتاب (
قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند و (پارهای) دیگر متشابهاتند (که تاویل پذیرند) اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای
فتنه جویی و طلب تاویل آن (به دلخواه خود) از
متشابه آن پیروی میکنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمیداند (آنان که) میگویند ما بدان ایمان آوردیم همه (چه
محکم و چه
متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمیشود.»
بنا بر احتمالی مرجع ضمیر در «تاویله» کتاب است.
ائمه معصومین -علیهم السلام - مصادیق بارز راسخان در
علم و عالمان به تاویل
آیات متشابه قرآن:
هو الذی انزل علیک الکتـب... وما یعلم تاویله الا الله والرسخون فی العلم یقولون ءامنا به کل من عند ربنا وما یذکر الا اولوا الالبـب. «اوست کسی که این کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند و (پارهای) دیگر متشابهاتند (که تاویل پذیرند) اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تاویل آن (به دلخواه خود) از
متشابه آن پیروی میکنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمیداند (آنان که) میگویند ما بدان
ایمان آوردیم همه (چه
محکم و چه
متشابه) از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمیشود.»
در روایت است که راسخان در
علم،
امیرالمؤمنین و ائمه پس از ایشان - علیهم السّلام - میباشند:
الحسین بن محمد عن معلی بن محمد عن محمد بن اورمة عن علی بن حسان عن عبد الرحمن ابن کثیر عن ابی عبدالله علیهالسّلام قال: الراسخون فی العلم امیرالمؤمنین والائمة من بعده علیهم السلام.
استفاده یاد شده بر این اساس است که «واو» در «والراسخون»،
عاطفه باشد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۱۳، برگرفته از مقاله «تأویل آیات متشابه».