• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بَلْبَل (مفردات‌نهج‌البلاغه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: بلبل (ابهام‌زدایی).


بَلْبَل (به فتح باء و سکون لام) یکی از مفردات نهج البلاغه، به معنای مختلط نمودن و درهم آمیختن می‌باشد.
حضرت علی (علیه‌السلام) در خصوص بیعت با خود و ویژگی‌های حکومت‌داری خویش از این واژه استفاده نموده است.



بَلْبَل به معنای مختلط نمودن و درهم آمیختن آمده است.
بلبله و بلبال: تهییج و مختلط کردن را می‌گویند.
چنان‌که گفته می‌شود: «بَلْبَلَ القومَ: هَيَّجهم وَ اَوقَعَهم فی الغَّم.»
و «و البَلْبَلَة: اخْتِلاطُ الأَلسنة.»
«تبلبل»: به معنی اختلاط است.


برخی از مواردی که در «نهج‌البلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل می‌باشد:


۲.۱ - لَتُبَلْبَلُنَّ - خطبه ۱۶ (اولین خطاب حکومتی)

امام (صلوات‌الله‌علیه) بعد از بیعت کردن مردم با خودش فرموده است:
«أَلا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عادَتْ كَهَيْئَتِها يَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِيَّهُ (صلى‌الله‌عليه‌وآله)، وَ الَّذي بَعَثَهُ بِالحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ القِدْرِ، حَتَّى يَعودَ أَسْفَلُكُمْ.»
«یعنی وضعتان برگشت به حالتی که در زمان رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. کارها مطابق عدل و اسلام پیش خواهد رفت، حیف و میل‌ها و روابط گذشته دیگر تکرار نخواهد گردید، به خدا قسم به طور کامل مختلط و غربال می‌شوید و به هم آمیخته می‌شوید؛ مانند: آمیخته شدن آن‌چه در دیگ است تا آن‌که پایین است بالا آید و بالا پایین گردد (عقب مانده‌ها جلو آیند، و بنا حق جلو افتاده‌ها، عقب مانند).» منظور امام (صلوات‌الله‌علیه) آن است که در حکومت او اشخاص مانند: گندم غربال خواهد شد تا پاک از ناپاک و خالص از ناخالص جدا شود چنان‌که ذیل خطبه نیز شاهد آن است.


۲.۲ - مُبَلْبِلِ - نامه ۳ (خطاب به قاضی شریح)

همچنین امام (علیه‌السلام) در نامه‌ای خطاب به شریح قاضی از لفظ مبلبل استفاده نموده است.
فرمود:
«فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسامِ الْمُلوكِ ... وَ مُزيلِ مُلْكِ الْفَراعِنَةِ، مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ، وَ تُبَّع وَ حِمْيَرَ ... إِشْخاصُهُمْ جَميعاً إِلَى مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ.»
«بر پوساننده اجسام ملوک و از بین برنده حکومت فراعنه است که آن‌ها را در معرض حساب حاضر گرداند.» یعنی: تهییج کننده دردهای بدن‌های پادشاهان که منجر به هلاکت شود.



این واژه سه بار در «نهج البلاغه» آمده است.


۱. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین ت-الحسینی، ج۵، ص۳۲۵.    
۲. شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۱، ص۲۰۱.    
۳. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۶۹.    
۴. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۶۸.    
۵. السید الشریف الرضی، نهج البلاغة ت الحسون، ص۵۹، خطبه ۱۶.    
۶. عبده، محمد، نهج البلاغة - ط مطبعة الاستقامة، ج۱، ص۴۳، خطبه ۱۵.    
۷. صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۵۷، خطبه ۱۶.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۵۴.    
۹. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۵۹۴.    
۱۰. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۵۹۷.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۱، ص۵۴۰.    
۱۲. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۳، ص۲۲۱.    
۱۳. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۲۷۲.    
۱۴. السید الشریف الرضی، نهج البلاغة ت الحسون، ص۵۸۵، نامه ۳.    
۱۵. عبده، محمد، نهج البلاغة، ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۶.    
۱۶. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۳۶۵، نامه ۳.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۵۶۹.    
۱۸. ابن میثم بحرانی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۸۳.    
۱۹. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۸۴.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین، ج۹، ص۴۸.    
۲۱. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۳۸.    
۲۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۳۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «بلبل»، ص۱۵۱.    






جعبه ابزار