بَغْی (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَغْی: (وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ)«بَغْی» به معنای کوشش و تلاش برای به دست آوردن چیزی است، ولی غالباً به کوششهایی گفته میشود که برای
غصب حق دیگران است و لذا مفهوم آن غالباً با مفهوم
ظلم و
ستم مساوی است.
روشن است توصیف
«بَغْی»، به
«غَیْرِ الْحَقّ» از قبیل توضیح و تاکید روی معنای «بَغْی» است.
اما در ریشه اصلی لغوی آن «درخواست تجاوز و انحراف از خط میانه، و تمایل به افراط و تفریط» ذکر کردهاند؛ خواه به این درخواست جامه عمل پوشیده شود یا نه.
گاه در «کمیّت» چیزی است و گاه در «کیفیت»؛ و به همین مناسبت غالباً به معنای ظلم و ستم به کار میرود. گاهی نیز به معنای هر گونه «طلب و تقاضا» هر چند امر خوب و شایستهای باشد، آمده است.
لذا «
راغب» در «
مفردات»، «بَغْی» را به دو شعبه تقسیم میکند؛ «ممدوح» و «مذموم» که اولی، تجاوز از حد عدالت، و رسیدن به
احسان و
ایثار و تجاوز از واجبات و رسیدن به مستحبات است؛ و دومی، تجاوز از
حق و تمایل به
باطل یا مشتبه است.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با بَغْی:
(قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ) (بگو: «
خداوند، تنها اعمال زشت را،
حرام کرده است؛ چه آشکار باشد و چه پنهان؛ و همچنین
گناه و ستم به نا حق را؛ و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، همتای خداوند قرار دهید؛ و چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: منظور از بغی تعدی و طلب کردن چیزی است که حق طلب کردن آن را نداشته باشد، مانند انواع ظلمها و تعدیات بر مردم و استیلای غیر مشروع بر آنان. توصیف بغی به وصف غیر حق از قبیل توصیف به لازمه معنا است، نه تقسیم بغی به حق و غیر حق.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ) (سرانجام
بنیاسرائیل را از
دریا [
رود عظیم نیل
] عبور دادیم؛ و
فرعون و لشکریانش از سرِ ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ تا زمانی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «
ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنیاسرائیل به او ایمان آوردهاند، وجود ندارد؛ و من از مسلمین هستم.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه بغی و کلمه عدو مانند کلمه عدوان به معنای ظلم است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ) (آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد؛ و این تفرقهجویی بخاطر انحراف از حق بود؛ و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سرآمد معیّنی زنده و آزاد باشند، در میان آنها داوری میشد و به کیفر خود میرسیدند)؛ و کسانی که بعد از آنها وارثان کتاب شدند نسبت به آن در شکی توام با بدگمانیاند!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه بغی به معنای ظلم و یا حسد است. و اگر بغی را مقید کرد به کلمه بینهم برای این است که بفهماند ظلم و یا حسد در بینشان متداول بود. و معنای آیه این است که: همین مردمی که
شریعت بر ایشان تشریع شده بود، از شریعت متفرق نشدند، و در آن اختلاف نکردند، و وحدت کلمه را از دست ندادند، مگر در حالیکه این تفرقه آنها وقتی شروع شد- و یا این تفرقهشان وقتی بالا گرفت- که قبلا علم به آنچه حق است داشتند، ولی ظلم و یا حسدی که در بین خود معمول کرده بودند نگذاشت بر طبق علم خود عمل کنند، و در نتیجه در
دین خدا اختلاف به راه انداختند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «بغی»، ص۱۰۵.