• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌مقرن مزنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی مقَرّن مزَنی خانواده‌ای بیابان نشین از قبیله مُزینه‌اند.



آنان فرزندان مقرن بن عامر بن صبح (یا عائذ بن میجا از قبیله بیابان نشین و عدنانی مزینه
[۵] النسب، ص۲۴۲.
[۶] حموی، یاقوت بن عبدالله، المقتضب من کتاب جمهرة النسب، ص۱۳۱.
[۷] الانساب، ج۵، ص۲۷۷-۲۷۸.
و از همپیمانان اوس در یثرب بودند. محل سکونت قبیله مزینه، در نزدیکی مدینه بود. شمار فرزندان مقرن را به اختلاف ۷ یا ۱۰ تن دانسته‌اند. ابن سعد نامهای ایشان را نعمان، سوید، معقل، سنان، عقیل، عبدالرحمن و عبدالرحمن بن عقیل بن مقرن (نوه مقرن) بر شمرده است. ابن حزم ، نام ۶ تن را ذکر کرده و به جای دو نام پایانی (عبدالرحمن) از معاویه و نعیم ، نام برده است. منابع تفسیری بیشتر از دیگر منابع به بنی مقرن پرداخته‌اند. در این میان قرطبی افزون بر آنها از عقیل و سنان نام برده و واحدی و میبدی از سه تن از فرزندان مقرن (معقل، سوید و نعمان) یاد کرده‌اند.
[۱۸] کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۲.



بنا به گزارشی، نعمان بن مقرن با ۱۰ تن از قبیله مُزینه به سرپرستی خزاعی بن عبد نُهْم که خود متولی بتی به نام «نُهْم» بود پس از شکستن آن بت، به مدینه آمد و وعده اسلام قومش را به رسول خدا داد و پس از آن قبیله مُزینه مسلمان شدند.
[۱۹] بلوغ الارب، ج۲، ص۲۱۰.
به نقل خود نعمان وی همراه ۴۰۰ تن از قبیله مُزینه، طی هیئتی در رجب سال پنجم هجرت،
[۲۲] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۵۱.
[۲۴] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۴۲۲.
نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمده و اسلام آوردند،
[۲۵] مسند احمد، ج۵، ص۴۴۵.
از این رو و نیز با توجه به اینکه عمده قبایل عرب در سال نهم نزد پیامبر آمدند، گفته شده: هیئت قبیله مُزینه اولین هیئت عدنانی (مُضَر) بود که خدمت رسول خدا رسید.
[۲۸] السیرة النبویه، ج۴، ص۷۷.
هرچند در این گزارش به جز نعمان از دیگر پسران مقرن، یادی نشده؛ اما از گزارشهایی که حکایت از مهاجرت همزمان نعمان با برادرانش دارد چنین برمی آید که آنان، طی همین وفد ، اسلام آورده‌اند. منابع بسیاری از بنی مقرن به نیکی یاد کرده و همگی آنان را اهل هجرت و از صحابه دارای فضل دانسته‌اند. ابن مسعود از آنان با عنوان «خاندان ایمان» یاد کرده است. مشهور است که خانواده‌ای به تعداد فرزندان مقرن که همگی به مدینه هجرت کرده و در زمره صحابه باشند، وجود ندارد، هرچند ابن اثیر در این قول تردید کرده و فرزندان حارثة بن هند اسلمی را به تعداد ۸ تن که همگی در بیعت رضوان شرکت داشتند صاحب فضیلت یاد شده دانسته است. درباره زندگی پسران مقرن (جز نعمان، سوید و معقل) اطلاعات محدودی در اختیار است.
ابن سعد و قرطبی از حضور جمعی پسران مقرن در غزوه خندق خبر داده‌اند. از میان ایشان نعمان بن مقرن ، مکنّا به ابو عمرو، یا ابوحکیم در فتح مکه و غزوه حنین جزو پرچمداران قبیله مُزینه بود. برخی سیره نویسان به گاه سخن از نبرد تبوک از آنان یاد کرده و مقصود از بکائین را بنی مقرن دانسته‌اند که به رغم اشتیاق فراوان برای شرکت در جنگ ، از آن رو که امکانات سفر نداشتند گریان بودند. برخی از ایشان راوی حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند، چنان که معقل
[۴۷] تاویل مختلف الحدیث، ص۲۲۵.
و فرزندش عبدالله بن معقل ، مشهور به ابوالولید مزنی از تابعان ثقه
[۴۹] معرفة الثقات، ج۲، ص۶۲.
است که از علی علیه‌السّلام حدیث نقل کرده است.
[۵۰] الناصریات، ص۴۲۲.
سوید
[۵۲] مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
[۵۳] المعجم الکبیر، ج۷، ص۸۵.
و پسرش معاویه
[۵۴] صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰.
[۵۵] معرفة الثقات، ج۲، ص۲۸۴.
و نعمان هم
[۵۷] مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
[۵۹] سنن الترمذی، ج۳، ص۸۴.
به عنوان راوی حدیث معرفی شده‌اند.


در نبردهایی که در دوران خلافت ابوبکر بر ضد ارتداد قبایل شکل گرفت نام نعمان و سوید به عنوان فرماندهان جناح راست و ساقه به چشم می‌خورد. نیز از ابوحکیم عقیل بن مقرن یاد شده که در جریان فتح عراق از جانب خالد بن ولید ماموریت یافت به اُبلّه رود.
سوید بن مقرن، مکنّا به ابوعلی یا ابوعدی که از فرماندهان عمر بود با اهل طبرستان صلح کرد. نعمان نیز از سوی خلیفه دوم بر «کسکر» حاکم بود. گزارشهای دیگری نیز از مسئولیتهای او در زمان عمر ارائه شده است. شاید بارزترین نقش فرزندان مقرن در جنگ نهاوند باشد که مورخان به حضور سه تن ازآنان اشاره کرده‌اند. در این نبرد (سال۲۱) نعمان فرمانده سپاه مسلمانان و اولین کسی بود که به دست ایرانیان کشته شد. گویند: عمر خبر کشته شدن او را روی منبر، اعلام کرد و دست بر سر گذاشت و گریست. سوید پس از شهادت برادرش نعمان، پرچم را به دست گرفت و در نهایت، این جنگ به پیروزی مسلمانان در نهاوند انجامید. شبیه چنین گزارشی برای معقل بن مقرن نیز ارائه شده است.
[۷۲] صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۶۹.

در جریان فتوحات، فرزندان مقرن به عراق مهاجرت کردند. نعمان ابتدا در بصره و پس از آن در کوفه ساکن گشت. عقیل مکنّا به ابو حکیم، سوید و معقل و بازماندگانش نیز در کوفه اقامت کردند.
[۷۹] معرفة علوم الحدیث، ص۱۹۱.



۱. برخی مفسران و سیره نویسان نزول آیه ۹۲ توبه را در شان بنو مقرن دانسته‌اند که به جهت تنگدستی به رغم تمایل به شرکت در غزوه تبوک ، از آن باز ماندند و می‌گریستند، از این رو به « بکائون » شهرت یافتند: «ولا عَلَی الَّذینَ اِذا ما اَتَوکَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا اَجِدُ ما اَحمِلُکُم عَلَیهِ تَوَلَّوا واَعیُنُهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَنـًا... و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا (برای رفتن به جنگ بر ستوری) سوارشان کنی گفتی: چیزی نمی‌یابم که شما را بر آن نشانم، بازگشتند، در حالی که دیدگانشان از این اندوه که چیزی ندارند تا (در رفتن به جهاد ) هزینه کنند سرشک می‌بارید». قرطبی و ثعالبی ادعا کرده‌اند که جمهور مفسران نزول این آیه را درباره آنان دانسته‌اند. البته مفسران در تعیین بکائون آرای همسانی ندارند.
۲. به نقل مجاهد ، آیه ۹۹ توبه : «و مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الاخِرِ ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ و صَلَوتِ الرّسولِ...». نیز درباره بنی مقرن نازل شده است. براساس این آیه خداوند در برابر صحرانشینانی که انفاق خود را هدر دادن دارایی خود می‌دانند بنی مقرن را از بادیه نشینانی دانسته که برای تقرب الهی انفاق می‌کنند. از عبدالله بن معقل (مُغَفَّل) مُزنی نیز نقل شده که این آیه درباره ما ۱۰ تن از بنی مقرن نازل گشت.
۳. به نقل از سدی
[۹۳] سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۴، ص۲۶۱.
[۹۴] سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، مفحمات الاقران فی مبهمات القران، ص۱۰۹.
مقصود از «معذّرون» در آیه «و جاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم... عذر دارندگان از بادیه نشینان (با اینکه جهاد بر آنان واجب نبود) آمدند تا به آنها رخصت داده شود (که به کارزار نروند)» بنو مقرن هستند که در جریان غزوه تبوک بر اثر تنگدستی از شرکت در آن واقعاً معذور بوده‌اند.


اخبار الطوال؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الانساب؛ البدایة و النهایه؛ بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب؛ تاویل مختلف الحدیث؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ مدینة دمشق؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ الدر المنثور فی التفسیر بالماثور؛ سنن الترمذی؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ صحیح البخاری؛ الطبقات الکبری؛ کتاب الخصال؛ کتاب الطبقات؛ کتاب النسب؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ مسند احمد بن حنبل؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المعجم الکبیر؛ معرفة الثقات؛ معرفة علوم الحدیث؛ المغازی؛ مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن؛ المقتضب من کتاب جمهرة النسب؛ منتهی المطلب فی تحقیق المذهب؛ الناصریات.


۱. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.    
۲. خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۸۱.    
۳. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۵.    
۴. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۰.    
۵. النسب، ص۲۴۲.
۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، المقتضب من کتاب جمهرة النسب، ص۱۳۱.
۷. الانساب، ج۵، ص۲۷۷-۲۷۸.
۸. کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثه، ج۳، ص۱۰۸۳.    
۹. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۲.    
۱۰. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۴۹۲.    
۱۱. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۵.    
۱۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۸، ص۲۲۸.    
۱۳. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۰.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۴، ص۴۳۳.    
۱۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۶ - ۹۷.    
۱۶. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.    
۱۷. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۵۷.    
۱۸. کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۲.
۱۹. بلوغ الارب، ج۲، ص۲۱۰.
۲۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲.    
۲۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۴۲۴.    
۲۲. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۵۱.
۲۳. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲.    
۲۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۴۲۲.
۲۵. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۵.
۲۶. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۵-۱۵۰۶.    
۲۷. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۰.    
۲۸. السیرة النبویه، ج۴، ص۷۷.
۲۹. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۵۰.    
۳۰. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۰.    
۳۱. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.    
۳۲. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۰-۳۱.    
۳۳. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۵-۱۵۰۶.    
۳۴. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۷.    
۳۵. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۱.    
۳۶. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۸، ص۲۲۸.    
۳۷. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۷۰-۷۱.    
۳۸. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۶.    
۳۹. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۸، ص۲۲۸.    
۴۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۶.    
۴۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.    
۴۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۲۰.    
۴۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۶.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۹۴.    
۴۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۵.    
۴۶. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۷.    
۴۷. تاویل مختلف الحدیث، ص۲۲۵.
۴۸. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۴-۲۱۵.    
۴۹. معرفة الثقات، ج۲، ص۶۲.
۵۰. الناصریات، ص۴۲۲.
۵۱. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج۳، ص۲۸۰.    
۵۲. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
۵۳. المعجم الکبیر، ج۷، ص۸۵.
۵۴. صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰.
۵۵. معرفة الثقات، ج۲، ص۲۸۴.
۵۶. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۳۴۰.    
۵۷. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
۵۸. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۵۰۷.    
۵۹. سنن الترمذی، ج۳، ص۸۴.
۶۰. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، البدایة و النهایه، ج۶، ص۳۴۵.    
۶۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۷.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک و صله (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۵۵۶.    
۶۳. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۷.    
۶۴. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۸۲.    
۶۵. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۶.    
۶۶. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۶.    
۶۷. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۴.    
۶۸. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۶.    
۶۹. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ص۱۳۶     .
۷۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک و صله (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۲۱۳.    
۷۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک و صله (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۵۵۶.    
۷۲. صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۶۹.
۷۳. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۵۰۶.    
۷۴. بر نمری، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۷۹.    
۷۵. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۴۲۴.    
۷۶. خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۸۱.    
۷۷. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۸۱.    
۷۸. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۷.    
۷۹. معرفة علوم الحدیث، ص۱۹۱.
۸۰. توبه/سوره۹، آیه۹۲.    
۸۱. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۵۷.    
۸۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۴، ص۴۲۱-۴۲۲.    
۸۳. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۵.    
۸۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۹۴.    
۸۵. توبه/سوره۹، آیه۹۲.    
۸۶. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۸، ص۲۲۸.    
۸۷. ثعالبی، ابوزید، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن (تفسیر ثعالبی)، ج۳، ص۲۰۵.    
۸۸. توبه/سوره۹، آیه۹۹.    
۸۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۴، ص۴۳۳.    
۹۰. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج۸، ص۲۳۵.    
۹۱. توبه/سوره۹، آیه۹۸.    
۹۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۴، ص۴۳۳.    
۹۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۴، ص۲۶۱.
۹۴. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، مفحمات الاقران فی مبهمات القران، ص۱۰۹.
۹۵. توبه/سوره۹، آیه۹۰.    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بنی مقرن مزنی».    




جعبه ابزار