بسطه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَسْطَه شهری قدیمی در ایالت
غرناطه (گرانادا) در بخش خودمختار
اندلس میباشد؛ که در این مقاله به موقعیت جغرافیایی و پیشینه تاریخی و حکمرانان
مسلمان آن اشاره میشود.
بَسْطَه (امروز بازا) (جمعیت طبق آمار ۱۹۸۶، ۹۰۲، ۱۹ تن)، شهری قدیمی در ایالت
غرناطه (گرانادا) در بخش خودمختار
اندلس.
در
جنوب اسپانیا در پایین سیرا دو بازا، در
شمال شرقی شهر غرناطه واقع است و از راه خشکی ۱۲۳ کیلومتر با غرناطه فاصله دارد. در این شهر ویرانههایی از یک برج و باروی مغربی دیده میشود. رومیان آن را بَستی و مردم
مغرب بَسْطَه میگفتهاند.
پیش از
فتح شدن به دست مغربیها جایگاه کلیسای اسقفی بود و بعدها به یکی از شهرهای اصلی ایالت غرناطه مبدل شد.
در این شهر درخت توت فراوان است. به همین لحاظ
صنعت ابریشمبافی در آن رواج دارد. تولیدات کارخانهای این شهر، سیمان، سفال و منسوجات ابریشمی (خصوصاً بافتههایی از گیاه اسپارتو) است
پس از آنکه
مسلمانان اسپانیا را گشودند، آنجا را به چند
ولایت تقسیم کردند. ولایت دوم آن، مشتمل بر سراسر اسپانیای میانین بود، که از مشرق به
دریای مدیترانه، از مغرب به
پرتغال (لوزیتانیا)، از شمال به نهر دُوْیَره (دورو) محدود بود از شهرهای مهم آن یکی بسطه بوده است.
به نوشته
ابن خطیب،
شهر بسطه را
سَوّار بن حمدون بن عَبْدُه، بنا کرد و به قبایل
بنیقَحطَبه و
بنیمَسیره سپرد.
عمر بن حفصون (شورشی معروف اندلس در دوره امویان) شهرهای زیادی، از جمله بسطه را
تصرف کرد.
در۳۰۰،
عبدالرحمان سوم، ملقب به ناصر (حک: ۳۰۰ ـ ۳۵۰)، به کسانی که در ناحیه جَیّان و حصن مُنتِلون جمع شده بودند، هشدار داد و سران آنها را جداگانه به یکی از قلعههای
جیّان، بسطه و...
والبیره فرستاد.
منصور بن ابیعامر، امیر اندلس (حکومت: ۳۲۶ـ۳۹۲)، برای
جنگ با فرانکها در
برشلونه، با عبور از مشرق اندلس (برای جمع آوری آذوقه) به بسطه و
تُدمیر آمد.
در۵۱۹ آلفونسوی هفتم (حکومت: ۵۱۹ـ۵۵۰/ ۱۱۲۶ـ۱۱۵۷)، هنگام عبور از مشرق اندلس، بعد از چند روز درنگ در بَرشانه به سوی بسطه رفت، و به سبب ضعف نیروی آن شهر، تصمیم به فتح آنجا گرفت، اما وارد آن نشد و راهی وادی آش گردید.
در۵۴۲،
محمد بن سعد بن مَردَنیش در شهرهای بلنسیه و
مُرسیه و بسطه دست به
شورش زد و با سپاهی که گردآورده بود، به بسطه و وادی آش حمله برد و در ۵۴۶/۱۱۵۱ آن دو را از،
ابن ملحان طائی، فرمانروای آن گرفت. ظاهراً در حملات به بسطه و وادی آش، از
سپاه قشتاله (کاستیل) که آلفونسوی هفتم به یاری او فرستاده بود، استفاده کرد
(.
به نوشته
ادریسی (متوفی ۵۶۰)، در
قرن ششم بسطه شهری نه چندان وسیع، (ولی) خوش و آباد و پر جمعیت بوده و دیوارهای محکم و بازاری پاکیزه داشته است، و پیشهوران آن به صنعت خود مشغول بودهاند.
به نوشته عنان، در نظام حکومتی مرابطون و موحدون شهر بسطه در ایالت غرب و از نواحی غرناطه بوده است.
در۵۶۶، سید
ابوحفص (فرمانروای موحدون) سپاهی به سرداری شیخ
ابوعبدالله بن ابیابراهیم به بسطه فرستاد و آنجا را فتح کرد.
در۶۳۰،
محمد بن یوسف بن الاحمر به ناحیه جیّان آمد و از مردم
بیعت گرفت و
قدرت خود را در بسطه و وادی آش گسترش داد.
به نوشته یاقوت،
در قرن هفتم بسطه در ناحیه جیّان و در منطقه کوهستانی اندلس قرار داشت، سجادههای آن معروف بود، و گروهی اهل
دانش به آن منسوب بودند.
قزوینی (متوفی ۶۷۸) در
آثار البلاد مینویسد: در بسطه آبگیری است به نام هُوتَه، که عمق آن معلوم نیست. و از
احمد بن عمر عُذری نقل میکند که میان بسطه و بَیّاسه غاری است که آن را «شِیمَه» نامند، قعر این غار پیدا نیست.
همو در کتاب دیگرش،
عجایب المخلوقات،
مینویسد: نزدیک شهر بسطه کوه سرمه قرار دارد که از آن سرمه سیاه استخراج میکنند.
به نوشته
دمشقی (متوفی ۷۲۷)، بسطه آبادیهای بسیار دارد که از آن جمله شَرغَلی، اَشکون و بَشَر است، و بشر آبادیی است که دژی سر به فلک کشیده دارد.
در۸۳۹/۱۴۳۵، سلطان الاَیْسَر (از بنی نصر، ملوک غرناطه) بارها قشتالیان را در حوالی غرناطه و وادی آش منهزم کرد، ولی
مسیحیان بازگشتند و بر بسطه و وادی آش حمله کردند و برخی از دژها و قریهها (بسطه و وادی آش) را گرفتند.
در۸۹۴/۱۴۸۹، اما (مجدداً) نیروهای قشتالیان شهر بسطه را
محاصره کردند،
مسلمانان سه ماه در برابر
دشمن پایداری نمودند.
ابوعبدالله الزَّغَل (از ملوک بنینصر) بعد از تصرف وادی آش بر بسطه نیز چیره شد، و وادی آش را مقر فرمانروایی خود کرد. هنگام حمله قشتالیان به بسطه، از
ترس حمله برادرزادهاش به وادی آش، نتوانست آنجا را ترک کند و به مدافعان بسطه یاری دهد، ولی دستهای از سواران دلیر خود را به سرداری دامادش، امیر یحیی النیار که در تواریخ قشتاله به «سیدی یحیی» معروف است، به بسطه فرستاد. بعد از سه ماه محاصره سرانجام شهر به قشتالیان تسلیم شد.
در روز اول
صفر ۸۹۵/ در لشکرگاه سلطنتی نزدیک المَریّه میان مسلمانان و مسیحیان معاهدهای بسته شد. فردیناند پنجم (۱۴۵۲ـ۱۵۱۶میلادی) و ملکه ایزابل اول (۱۴۵۱ـ۱۵۰۴ میلادی)
تعهد کردند که مردم بسطه را به
جان و
مال امان دهند و ایشان اجازه داشته باشند که در شهر بمانند و
دین خود را نگه دارند. با این شرطها بسطه تسلیم شد. با ورود قوای مسیحیان به بسطه، بیشتر مردم به وادی آش رفتند.
در ۹۷۸/ ۱۵۷۰، فیلیپ دوم (۱۵۲۷ـ ۱۵۹۸ میلادی) طبق فرمانی همه مسلمانان اندلس (موریسکوها) را از غرناطه به درون اسپانیا کوچ داد و فرمان داد تا آنها را از وادی آش و بسطه و غیر آن گردآورده به کلیساها بفرستند.
مقری (متوفی ۱۰۴۱) در نیمه اول قرن یازدهم
هجری به نقل از مشاهدات ابن خطیب، این شهر را مکانی سرسبز و پهناور خوانده و گفته است: همان
مسجد الجنه، که دلیل
برکت آن است، و
باب المسک که دلیل خوشبویی آن، این شهر را بس باشد، و بسطه نام با مسمای آن است.
علما و دانشمندانی از این شهر برخاستهاند، از جمله:
ابوالحسن
علی بن محمد قرشی بَسطی، استاد در ریاضیات، که کتابی در حساب و فرائض نوشته است
احمد بن محمد بن علی...
ابن مصادف بن عبدالله، ساکن غرناطه، متبحر در
علوم قرآنی و
تفسیر عیاض بن موسی بن عیاض، اصولی و
متکلم و از پیشوایان
حدیث، آگاه در علوم فقهی و
احکام،
ادیب،
شاعر و
خطیب که
لغت و
اخبار و تواریخ را از
حفظ داشت.
بعضی گفتهاند که او از مردم سَبتَه بوده است.
(۱) ابن بشکوال، کتاب الصلة، قاهره ۱۹۶۶.
(۲) ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، چاپ
محمد عبدالله عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۳ـ ۱۹۷۷.
(۳)
محمد بن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی احتراق الا´فاق، قاهره (بی تا).
(۴)
محمد بن ابی طالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ترجمه
حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۵)
محمد عبدالله عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش.
(۶) زکریا
بن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار
العباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
(۷) زکریا
بن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
(۸) ژوزف لوئی آنتوان کالمت، تاریخ اسپانیا، ترجمه امیر معزی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۹) احمدبن
محمد مقری، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۱۰) یاقوت حموی، کتاب المشترک وضعا و المفترق صقعا، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۶، چاپ افست بغداد (بی تا).
(۱۱) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۱۲) EI ۲، sv "Basta" (by A Huici Miranda).
(۱۳) The New Encyclopaedia Britannica، Chicago ۱۹۸۵، Micropaedia.
(۱۴) The Times atlas of the world، London ۱۹۸۵.
(۱۵) The World book encylopedia، London ۱۹۹۵، vol۱۸، ۱۶۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۳۴۵، برگرفته از مقاله «بَسْطَه».