برطاس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُرْطاس، نام
قوم و سرزمینی به همین نام.
در متون اسلامی این نام با تفاوتهایی نیز آمده است: برخی از مؤلفان آن را به صورت بُرداس نوشتهاند
و
ابوعبید بکری فُرداس آورده است
مؤلف
حدود العالم از دو سرزمین جدا از یکدیگر با نامهای برطاس و براذاس یاد کرده که موجب آشفتگیهایی شده است. بارتولد ضمن مخالفت با جدا شمردن برطاس و براذاس بر آن است که از اینگونه خطاها در نسخ ه خطی حدود العالم میتوان یافت. وی به عنوان نمونه از دو نام رامهر و رامهرمز یاد کرده که مؤلف حدود العالم آن را دو شهر جدا از یکدیگر دانسته است. بارتولد میافزاید که نام دوم درستتر و تلفظ کاملتر
فارسی این نام است.
مینورسکی عنوان برطاس را خطا دانسته، و مشابه نظر بارتولد را ابراز داشته است. وی از تفاوتهای لفظی یاد کرده، و برطاس را صورت عربی براذاس (برذاش - برداس) دانسته است.
مارکوارت برطاس را پدید آمده از واژه آریایی
مُرتاسه دانسته که به معنای «آدم خوار» است. مارکوف این نام را با واژ ه فینی به معنای پل قیاس کرده، و برای آن منشأ ایرانی قائل شده است. مینورسکی آن را با واژ ه اوستایی پَرَتو و واژ ه کردی پُرد مرتبط دانسته، و چنین احتمال داده که ممکن است نام فرداس در اثر ابوعبید بکری با پُرداس منطبق باشد.
برطاسها قومی بودند که نزدیک سرزمین خزران، میان خزر و سرزمین بلکار (بلغارهای اطراف رود اتل) میزیستند.
مؤلف حدود العالم در مورد سرزمین برطاس مینویسد که
مشرق و جنوبش سرزمین غزان، مغربش رود اتل (ولگا) و شمالش ناحیه پچناگ است.
از نوشته مؤلف حدود العالم چنین بر میآید که برطاس در کرانه شرقی، و براذاس در کرانه غربی رود اتل قرار داشته است، ولی همین مؤلف شمال هر دو سرزمینِ یاد شده را ناحیه پچناگ نامیده است که در
جنوب آنها سرزمین خزران بوده است.
بعضی محققان برآنند که برطاسها در فاصله سدههای ۵ -۱۱م در دو سوی رود اتل در منطقهای از شمال سیزران تا ولگاگراد مستقر شدند
این نکته مؤید نظر بارتولد و مینورسکی است.
مسعودی از رودی یاد کرده است که در مسیر علیای رود اتل جریان دارد و بدان میپیوندد. وی این رود را نهر برطاس نامیده است.
قدیمترین آثاری که از برطاسها یاد کردهاند، مربوط به اواخر سد ه ۳ تا نیمه سد ه ۴ق است.
گردیزی و
ابن رسته مسافت میان خزر و برطاس را ۱۵ روز راه، و
اصطخری فاصله شهر اتل (تختگاه خزران) را تا سر حد برطاس ۲۰ روز راه نوشتهاند. اصطخری قوم برطاس را دو گروه دانسته که گروهی از آنان در انتهای (غربی) ولایت غز نزدیک بلغار میزیستهاند.
مسعودی
برطاسها را قومی بزرگ از ترکان نوشته است. گردیزی از وسعت سرزمین برطاس یاد کرده،
ولی از قومیت آنان سخنی به میان نیاورده است. تنها مؤلف حدود العالم از وجود ۳ گروه قومی در برطاس با نامهای بهضولا (برچولا)، اشکل (اِشگِل) و بلکار یاد کردهاست که همه با یکدیگر به حربند و چون دشمنی پدید آید، با یکدیگر یار باشند.
در اینجا بلکارها (بلغارهای اطراف ولگا) جزو برطاسها آمدهاند که جای
تردید است. بارتولد برطاسها را از قوم فین، و محل استقرار آنان را حدود رود اُکا و زیستگاه اسلاوها دانسته است که در متون اسلامی آنان را صقلابیان مینامیدند.
برطاسها در آغاز مردمی
بتپرست بودهاند.
ابن رسته و گردیزی
هر دو
دین برطاسها را همانند دین غزان نوشتهاند، ولی مؤلف حدود العالم برطاسها را مردمی
مسلمان نامیده است.
ابن حوقل نیز برطاسها را مسلمان خوانده است.
یاقوت نیز برطاسها را مسلمان نامیده، و از وجود
مسجد جامع شهر و نیز مسجد جامع شهرسوار در نزدیکی مرکز آن سرزمین یاد کرده است.
گرچه سپاهیان
اموی به سرزمین برطاس راه یافته بودند، ولی چنین مینماید که
دین اسلام همزمان با بلغارها و یا پس از آن از سد ه ۴ق/۱۰م به بعد در سرزمین برطاس رواج یافته باشد.
درباره زبان مردم برطاس اظهارنظر روشنی وجود ندارد. در منابع از عدم مشابهت زبان این مردم با زبان روسها و خزران یاد شده است.
یاقوت مینویسد که زبان مردم برطاس زبانی خاص است که مشابهتی با ترکی و خزری و بلغاری ندارد.
برطاسها در نیمه نخست سده ۲ق/۸م و پس از آن تابع خزران بودند.
در ۱۱۹ق/ ۷۳۷م
مروان بن محمد (بعدها خلیفه اموی: ۱۲۷-۱۳۲ق/۷۴۵- ۷۵۰م) با ۱۵۰ هزار سپاهی عازم پیکار با خزران شد. وی به منظور جلوگیری از اقدام خاقان خزر جهت گردآوری سپاه و مقابله با لشکریان اموی، به سرعت از سمت شرق رود ولگا، راه شمال را در پیش گرفت. برطاسها در مناطق شمالی تختگاه خزر (شهر اتل) استقرار داشتند و آن زمان تابع دولت خزر بودند. آنها که فاقد نیروی دفاعی کافی بودند، در برابر سپاه مروان تاب
مقاومت نیاوردند و متحمل زیان فراوان شدند. عربها دست به
غارت و کشتار زدند، اسبان بسیاری را به غارت بردند و ۲۰ هزار خانوار از مردم برطاس را به
اسارت گرفتند. مؤلفان عرب این اسیران را صقالبه (اسلاو) نامیدهاند، ولی جای تردید نیست که جمله اسیران از مردم برطاس بودهاند.
مروان بن محمد پس از پیروزی بر خزران، بنابر رسم معمول از خاقان خواست تا اسلام بیاورد. خاقان رضا داد، ولی چنین مینماید که اسلام پذیرفتن او تنها برای حفظ ظاهر بود. به هر تقدیر، مروان به همین اندازه رضایت داد و بلاد خزر و توابع آن را ترک گفت و لشکریان خود را به ماورای قفقاز عقب کشید. چنین به نظر میرسد که خزران و به تبع آنان برطاسها در آن تاریخ اسلام نیاوردند، زیرا در منابع اسلامی و غیراسلامی هیچ مطلبی درباره اشاعه دین اسلام در سرزمین خزران و برطاسها در تاریخ یاد شده نمییابیم.
بنابراین، میتوان چنین پنداشت که نفوذ دین اسلام در میان برطاسها پس از پذیرش این آیین از سوی بلغارها در سد ه ۴ق/۱۰م صورت گرفته باشد (ابن فضلان).
پس از ۳۰۰ق/۹۱۲م روسها با ۵۰۰ کشتی که در هر یک صد مرد جای داشتند، از رود ولگا گذشته، به دریای خزر درآمدند و به
گیلان،
طبرستان،
گرگان، اران، شروان و
آذربایجان رفتند و مردم بسیاری را کشتند و نهب و غارت فراوان کردند. هنگامی که از طریق رود ولگا به سرزمین خود باز میگشتند، شاه خزر که یارای مقاومت در برابر روسها را نداشت به آنان خبر داد که
مسلمانان آماده جنگ با ایشانند. روسها برای جنگ با مسلمانان از
آب بیرون آمدند. جنگ میان طرفین ۳ روز ادامه یافت و مسلمانان پیروز شدند. تنها ۵ هزار تن از روسها جان به سلامت بردند و کشتیهای خود را به جانب برطاس راندند. در آنجا کشتیها را رها کردند و راه خشکی در پیش گرفتند. مردم برطاس گروهی از ایشان را کشتند و باقی به دست برغزها کشته شدند. شمار روسهایی که در ساحل خزر به دست مسلمانان کشته شدند، حدود ۳۰ هزار تن نوشته شده است.
در سد ه ۴ق/۱۰م گرچه دولت خزران نیروی پیشین را از دست داده بود، با این وصف، برطاسها هنوز تابع دولت خزر بودند
در اواخر این سده با پیروزی روسرها بر خزران، برطاسها از تابعیت خزران خارج شدند و تابعیت روسها را گردن نهادند. پس از ورود قپچاقها (کومانها که روسها آنان را پولوتسی مینامیدند) در سد ه ۵ق/۱۱م، برطاسها با آنان درآمیختند و رفته رفته چهر ه قومی خود را از دست دادند.
(۱) ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م.
(۲) ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۳) ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیس ه، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۴) ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۵) ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۶) اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
(۷) اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۸) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۹) حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۰) کستلر، آرتور، خزران، ترجم ه محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۱۱) گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۲) مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
(۱۳) مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۱۴) یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان.
(۱۵) Artamonov, MI, Istoriya Khazar, Leningrad, ۱۹۶۲.
(۱۶) Barthold, WW, Sochineniya, Moscow, volII (۱) , ۱۹۶۳, vol VIII, ۱۹۷۳.
(۱۷) BSE ۳.
(۱۸) Gumilev, L N, Drevnie turki , Moscow , ۱۹۶۷.
(۱۹) Minorsky , V , commentary on V ud = d al- q P lam, London, ۱۹۳۷.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برطاس»، شماره۴۷۵۵.