باجرمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باجَرمی (یا باجَرْمَقْ)،
کوره (
استان) ای در منطقه
موصل، در شرق
دجله، میان زاب کوچک در شمال و رشته
کوه حَمْرین (بارمّا) در جنوب، تا دوره عباسی قرار داشت.
طبق اسناد باستانی، ناحیه باجرمی (بیت گرمای) در روزگار کهن، قلمرو فرمانروایی بود که به شاهِ
آشور باج میداد؛ و شهرهای مهم آن عبارت بوده است:
کرَخِ بیتِ سَلُوقْ (
کرکوک فعلی)؛
شهر گِرد که با دژی نه چندان بزرگ، میان دَکوک (دقَ
وقاء) و
اَربیل قرار داشت، شهر
دکوک (یا
تکوک)؛ و
لاشوم.
والی
ماد،
اَربِکس (یا آتورپات) به بیت گرمای حمله برد و آنجا را غارت کرد و مردمش را به اسارت گرفت.
در دوره
سلوکیان، پایتخت آن، کرخ بیت سلوق (یا دژ سلوکوس) به دست
سُلوکوس احیا و به قولی ساخته شد.
در زمان ضعف
اشکانیان،
پارسهها و
مادها با شَهْرَت، فرمانروای آدیابِنه، و دومیتسین، شاهِ کرخ سلوک (کرخ بیت سلوق) متحد شدند و با
پارتیان پیکار کردند.
در آغاز دوره
ساسانیان، بیت گرمای و مرکز آن کرخ بیت سلوق تابع فرمانروای
ادیابنه بود.
شاپور دوم، پس از تصرف باجرمی، دستور داد تا شهر
گیبا شاپور (خُنی سابور) را در آنجا بسازند و آن ناحیه را به استان تبدیل کرد.
پس از رواج
آیین مسیح، کرخ بیت سلوق
اسقف نشین (نسطوری) شد و چند
کشیش نشین تابع پیدا کرد.
در سال هشتم سلطنت
یزد گرد دوم (حک: ۴۳۸-۴۵۷) به دستور او، هیئتی که مامور فشار و سختگیری بر
مسیحیان بود، در کرخ بیت سلوق مستقر شد.
از روی قرائن میتوان حدس زد که در اواخر
قرن پنجم میلادی، شورای
کلیسای نسطوری در خانه یَزْدین نامی که مأمور گمرکخانه بود و در مرکز بیت گرمای زندگی میکرده، تشکیل شده است.
از معاریف بیت گرمای در اوایل قرن هفتم میلادی، شَمعون نامی است که کتابِ
تاریخ کلیسای ائوسِبیوس را به زبان سریانی ترجمه کرده است.
همچنین نوشتهاند که مقارن حکومت ساسانیان قبیله عرب قُضاعَه در این ناحیه ساکن شدند و امیر آنان مردی به نام ضَیْزَن از مردم باجرمی بود، امّا به گفته
هشام بن محمد کلبی از قوم عرب بوده است.
درباره فتح باجرمی به دست
مسلمانان، نوشتهاند که در ۱۶،
سعد بن ابی وقاص،
هاشِم بن
عُتبَة بن ابی وقّاص را همراه
اشعث بن قیس بدانجا گسیل کرد. هاشم از ر'اذ'نات به دَقوقاء و خانیجار آمد و بر آن نواحی مسلط شد و تمام کوره باجرمی ' را گشود.
بار دیگر، عُتبَة بن فرقد پس از گشودن طیرهان و تَکْریت به کوره باجرمی آمد و سپس به شهرزُور رفت.
ابن خرداذبه در نیمه دوم قرن سوم، باجَرْمی را جزء کورههای موصل آورده و
ابن رسته نیز قول او را تأیید کرده است.
به نوشته
ابن فقیه،
که با آن دو جغرافیدان معاصر بوده است، در باجرمی کوه آبادی است به نام
قندیل به فارسی آن را
تخت شیرویه گویند و در موصل،
شعران نامیده میشود.
ابن اثیر ذیل وقایع خلافت
متوکل مینویسد: وقتی ممالک اسلامی را میان دو فرزندش
مُنْتَصِر و
مُعْتَز تقسیم کرد، در این تقسیم کوره باجرمی در حوزه فرمانروایی منتصر قرار گرفت.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی
التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۲) ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۳) ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسة، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۴) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ افست لیدن ۱۹۶۷.
(۵) دولیسی ایوانز اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمة احمد آرام، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۶) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، بیروت ۱۹۸۸.
(۷) نینا ویکتورونا پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمة عنایت اللّه رضا، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۸) محمد بن جریرطبری،
تاریخ الطبری:
تاریخ الامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
(۹) آلی ایوانوویچ کولسنیکف، ایران در آستانة یورش تازیان، ترجمه م ر یحیایی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۰) تئودورنولدکه،
تاریخ ایرانیان و عربهادر زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران (
تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باجرمی»، شماره۷۷.