اکوان اربعه (کلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این واژه ، اصطلاح كلامى است، هر موجودى داراى تقدر و
کون و حصول خاصى است كه بر حسب تحقيق استقرايى، مجموع
اکوان چهارند و به عبارت ديگر
اکوان وجودی اشياء چهار است. كون سكونى، كون حركتى، كون افتراقى و كون اجتماعى.
اکوان ، جمع
کون در لغت به معناى بودن ،
وجود ،
پدیده...
در اصطلاح
علم کلام معادل
مقوله«
این» در اصطلاح
فلسفه و
منطق است.
متکلمان اسلامى از ميان
اعراض نسبی ، تنها مقوله «اين» را پذيرفته و از آن به «كون»تعبير نموده اند
پس «كون» از منظر
علم کلام عبارت است از حصول و تقرر جسم در مكان ، يا نسبت جسم به مكان كه داراى چهار نوع حركت ، سكون ، اجتماع و افتراق مى باشد
متکلمان علت حصر
اکوان به چهار نوع ياد شده را چنين بيان كرده اند:
حصول و تقرر جسم در مكان ، يا به اعتبار جسم ديگر است يا چنين اعتبارى ملاحظه نمى گردد ، در صورت اول اگر بين اين جسم و جسم ديگر حائلى باشد به آن اصطلاحاً
افتراق گفته مى شود و اگر بين آن دو جسم چيزى فاصله نباشد به آن
اجتماع مى گويند و در صورت دوم اگر اين جسم تقرر و حصولش مسبوق به همين مكان باشد به آن
سکون گفته مى شود و اگر مسبوق به اين مكان نبود به آن
حرکت مى گويند ، در نتيجه «اكوان» خارج از انواع ياد شده نيست
تمامی متکلمان اسلامی،اکوان اربعه را تلقی به قبول نکرده اند بلکه برخی نیز دیدگاه منفی نسبت به این امر دارند.
از ميان
متکلمان تنها
ابوهذیل منكر حصر
اکوان به انواع چهارگانه فوق شده و گفته است كه نسبت
جوهر به
مکان در ابتداى
حدوث نه
سکون است و نه
حرکت ، بلكه چيزى است كه واسطه بين اين دو تا مى باشد
ابوهاشم در برابر قول ياد شده مدعى شده است كه «
کون» اول جز
سکون نمى تواند باشد ، زيرا
کون اول و دوم متماثل اند ، از آنجا كه كون دوم
سکون است كون اول نيز بايد «
سکون» باشد
از ديدگاه متكلمان اسلامى وجود «اكوان» ضرورى و بديهى است
در عين حال از گروهى قدما مانند «
کزینون» و پيروان او نقل شده كه آنان منكر
اکوان بوده اند
.
يكى از مباحث ديگر در رابطه با اكوان اربعه اين است كه آيا وجود
اکوان غير از
وجود «
جسم» و زايد بر آن است يا همان وجود
جسم است؟
متکلمان وجود
اکوان را مستقل و زايد بر وجود جسم مى دانند.
آنها براى اثبات اين ادعا چنين استدلال كرده اند:
۱. «
اکوان» تَبدل پيدا مى كند ; مثلاً
حرکت جايش را به «
سکون» مى دهد و يا بر عكس ، در حالى كه در اصل
جسم هيچ گونه تغيير و تبدلى پديد نمى آيد ، پس آنچه تبدل پيدا مى كند غير از آن چيزى است كه تبدل پيدا نمى كند و
ثابت است
۲. ما قدرت و توانايى حركت دادن و ساكن كردن
اجسام را داريم ، در حالى كه نسبت به خود جسم چنين توانايى در ما وجود ندارد ، پس آنچه در حيطه قدرت و توانايى است ، غير از آن چيزى است كه خارج از
قدرت مى باشد
در اين كه چه رابطه اى بين
اکوان برقرار است ، به طور كلى سه ديدگاه وجود دارد:
۱. برخى چون «
ابویعقوب» معتقدند كه «
اکوان» يا
متماثل اند و يا متخالف ، اين گروه تضاد بين اكوان را قبول ندارند.
۲. از
ابوهاشم و
ابوعلی نقل شده كه مدعى بوده اند بعضى
اکوان با هم
متماثل اند و برخى
متضاد ،
شیخ طوسی نيز همين نظر را پذيرفته است.
گروهى از
اشاعره مانند
قاضی ابوبکر و ديگران
اعتقاد داشته اند كه بين
اکوان ،
تضاد وجود دارد
[نهاية الاقدام ، ص۲۸۷ـ ۲۸۹ ; تلخيص المحصل ، ص۱۵۱]
دانشنامه کلام اسلامی