اهمیت تسلیم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسلیم در برابر
خدا اهمیت بالایی دارد لذا یکی از وظایف
ضروری بر همگان است، تا جایی که
تسلیم مؤمنان تا لحظه
مرگ، مورد سفارش مؤکد
اسلام بوده است.
تسلیم خدا بودن همراه با
ایمان، وظیفهای
ضروری بر عهده همگان است:
قولوا ءامنا بالله وما انزل الینا وما انزل الی ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی وعیسی وما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون.
بگویید: «ما به خدا ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر
ابراهیم و
اسماعیل و
اسحاق و
یعقوب و
پیامبران از فرزندان او نازل گردید، و (همچنین) آنچه به
موسی و
عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمیشویم، و در برابر فرمان خدا
تسلیم هستیم (و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمیشود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم.)»
قل ءامنا بالله وما انزل علینا وما انزل علی ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی وعیسی والنبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون.
بگو: «به خدا ایمان آوردیم و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و
اسباط نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمیگذاریم و در برابر (فرمان) او
تسلیم هستیم.»
در آیه بعد خداوند به
پیامبر صلیاللهعلیهوآله (و همه پیروان او) دستور میدهد که نسبت به همه تعلیمات
انبیاء و پیامبران پیشین، علاوه بر آنچه را پیغمبر
اسلام نازل شده
ایمان داشته باشند. میفرماید: بگو: ایمان به خدا آوردیم و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (پیامبران تیرههای بنی اسرائیل) نازل شده و آنچه به موسی و عیسی و همه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است نیز ایمان آوردیم ما در میان آنها فرقی نمیگذاریم و ما در برابر او
تسلیم هستیم (قل آمنا بالله و ما انزل علینا و ما انزل علی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون). آری ما هیچ فرقی میان آنها از نظر
حقانیت قایل نیستیم، همه را به رسمیت میشناسیم، همه رهبران الهی بودهاند و همگی برای
هدایت خلق مبعوث شدهاند و ما در برابر فرمان خدا از هر نظر
تسلیم هستیم و بنابراین
دست تفرقه اندازان را به این وسیله کوتاه میکنیم.
و نحن له مسلمون...، یعنی در برابر کلیه آنچه ذکر گردید
تسلیم هستیم بعضی گفتهاند معنای جمله «و نحن له مسلمون» این است که ما نسبت به پروردگار
خضوع در مقام اطاعت، و
اقرار به بندگی داریم برخی میگویند معنای آن این است که ما نسبت به
امر و نهی خدا مطیع میباشیم.
فائده این
آیه این است که خداوند در ضمن آن ما را امر فرموده است که به خدا و پیغمبران او و آنچه بر آنها از
کتب آسمانی و
شرایع نازل گردیده است ایمان بیاوریم و ضمنا این آیه رویه کسانی را که میان پیغمبران الهی فرق گذاشتند و به بعضی ایمان آوردند و به برخی ایمان نیاوردند مردود و محکوم ساخته است.
این نکته نیز روشن است که ایمان به پیغمبران الهی مستلزم آن نیست که ما به شرایع آنها نیز
عمل کنیم. ما در عین حال که همه پیغمبران خدا را
تصدیق میکنیم بر خود لازم میدانیم که تنها به شریعت
اسلام که کاملترین شرایع الهی است عمل کنیم.
تسلیم مؤمنان تا لحظه
مرگ، مورد سفارش مؤکد
اسلام بوده است:
یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق
تقوا و
پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از
دنیا نروید، مگر اینکه
مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان
عمر، حفظ کنید!)
و لا تموتن الا و انتم مسلمون: این جمله در
حقیقت هشداری است به
طایفه اوس و
خزرج و همه
مسلمانان جهان که به
هوش باشند، تنها
اسلام آوردن کافی نیست، مهم آن است که ایمان و
اسلام خود را تا واپسین ساعات عمر حفظ کنند، و با روشن ساختن آتشهای خاموش شده کینههای دوران جاهلی و پیروی از تعصبهای نابخردانه، ایمان و اعمال پاک خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پایان
کار آنها به بدبختی نگراید، لذا با تاکید میفرماید: مراقب باشید که از دنیا جز با ایمان و
اسلام بیرون نروید.
قهرا حق التقوی عبارت خواهد شد از
عبودیت خالص، عبودیتی که مخلوط با انانیت و
غفلت نباشد. سادهتر بگویم: عبارت خواهد شد از پرستش خدای تعالی فقط بدون اینکه مخلوط باشد با پرستش هوای خویش، و یا غفلت از مقام ربوبی. و چنین پرستشی عبارت است از اطاعت بدون
معصیت و
شکر بدون
کفران، و یا دائمی بدون فراموشی، و این حالت، همان
اسلام حقیقی است البته درجه عالی از
اسلام. و بنابراین، برگشت معنای جمله: و لا تموتن الا و انتم مسلمون، همانند این است که فرموده باشد: این حالت را یعنی حق التقوی را هم چنان حفظ کنید تا مرگتان فرا رسد.
تسلیم در برابر خداوند، توام با کارهای شایسته، نشانه بهترین
آیین میباشد:
ومن احسن دینـا ممن
اسلم وجهه لله وهو محسن واتبع ملة ابرهیم حنیفـا واتخذ الله ابرهیم خلیلا.
دین و آيين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را
تسلیم خدا كند، و
نیکوکار باشد، و پيرو آيين خالص و پاک
ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهيم را به دوستىِ خود، انتخاب كرد.
در آیات قبل،
سخن از تاثیر
ایمان و
عمل بود و اینکه انتساب به هیچ
مذهب و آئینی، به تنهایی اثری ندارد، در عین حال در آیه مورد بحث برای اینکه سوء تفاهمی از بحث گذشته پیدا نشود، برتری
آئین اسلام را بر تمام آئینها به این تعبیر بیان کرده است: چه آئینی بهتر است از آئین کسی که با تمام وجود خود، در برابر خدا
تسلیم شده، و
دست از
نیکوکاری بر نمیدارد و پیرو آئین پاک خالص ابراهیم است. (و من احسن دینا ممن
اسلم وجهه لله و هو محسن و اتبع ملة ابراهیم حنیفا). البته آیه به صورت
استفهام بیان شده، ولی منظور از آن گرفتن
اقرار از شنونده، نسبت به این واقعیت است.
در این آیه سه چیز مقیاس بهترین آئین شمرده شده: نخست
تسلیم مطلق در برابر خدا
اسلم وجهه لله.
دیگر نیکوکاری (و هو محسن) منظور از نیکوکاری در اینجا هر گونه نیکی با
قلب و
زبان و عمل است، و در حدیثی که در
تفسیر نور الثقلین در ذیل این آیه از
پیامبر گرامی
اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل شده در پاسخ این
سؤال که منظور از
احسان چیست؟ چنین میخوانیم:
ان تعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک: احسان (در این آیه) به این است که هر عملی در مسیر بندگی خدا انجام میدهی آن چنان باشد که گویا خدا را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او ترا میبیند و
شاهد و ناظر تو است.
و دیگر پیروی از آئین پاک ابراهیم است. (و اتبع ملة ابراهیم حنیفا). در پایان آیه دلیل تکیه کردن روی آئین ابراهیم را چنین بیان میکند که خداوند ابراهیم را به عنوان
خلیل خود انتخاب کرد. (و اتخذ الله ابراهیم خلیلا).
مقام
تسلیم بر ایمان برتری دارد:
وقال موسی یـقوم ان کنتم ءامنتم بالله فعلیه توکلوا ان کنتم
مسلمین.
موسی گفت: «ای
قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید، بر او
توکل کنید اگر
تسلیم فرمان او هستید!»
تسلیم، مرحله
کمال ایمان است.
و قال موسی یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکلوا ان کنتم
مسلمین، از آنجا که ایمان به خدا،
مؤمن را به مقام پروردگارش هر چند بطور اجمال آشنا میسازد، و مؤمن عالم به این معنا میشود که خدای تعالی سببی است فوق همه اسباب، سببی است که سببیت همه اسباب به او منتهی میشود، و نیز او را آگاه میکند به اینکه
تدبیر همه امور به دست خداست، و لذا ایمان، مؤمن را وا میدارد به اینکه امور را
تسلیم به خدا کند.
و هرگز به ظاهر چیزهایی که از نظر دیگران سبب مستقل است
اعتماد نکند، زیرا اعتماد به این سببهای ظاهری
جهل محض است. و لازمه این کار آنست که مؤمن همه امور را به خدا ارجاع داده و همه توکلش بر خدا شود، و لذا میبینیم در آیه مورد بحث هم که
مؤمنین صاحب
تسلیم را امر به توکل بر خدا کرده نخست این امر خود را مشروط به شرطی کرده و آن داشتن ایمان است، و سپس کلام را با شرطی دیگر تمام کرده که آن
اسلام است.
بنابراین گفتار، آیه شریفه از نظر معنا در این تقدیر است که فرموده باشد: اگر شما به خدا ایمان دارید و
تسلیم او شدهاید پس بر او توکل و اعتماد کنید. خواهید گفت اگر تقدیر
کلام چنین است پس چرا در
آیه شریفه هر دو
شرط را پهلوی هم نیاورده و جمله فعلیه توکلوا، را بین دو شرط فاصله قرار داده با اینکه میتوانست بفرماید: ان کنتم آمنتم بالله و اسلمتم له فتوکلوا علیه، در پاسخ میگوییم: شاید وجهش این باشد که وضع آن دو شرط مختلف است، برای اینکه برخی فقط یکی از این دو شرط را داشتهاند، و آن عبارت است از ایمان، و اما
اسلام را همه نداشتند، چون
تسلیم در برابر خدا شدن از مراتب کمال ایمان است، و چنین نیست که ایمان بدون
اسلام فرض نداشته باشد، و
واجب و
ضروری باشد که هر مؤمنی
مسلم هم باشد، بلکه بهتر آن است که مؤمن ایمان خود را به وسیله
اسلام تکمیل کند. بنابراین، میتوان گفت جدا سازی بین دو شرط برای اشعار به این معنا بوده که یکی از این دو شرط واجب و
ضروری است و مخاطبین به کلام موسی علیه
السّلام آن را دارا بودهاند، و شرط دیگر مستحب است، یعنی چیزی است که سزاوار است هر مؤمنی خود را دارای آن بسازد. پس معنای کلام موسی علیه
السّلام اینست که: ای قوم اگر چنانچه به خدای تعالی ایمان دارید (که البته دارید) و اگر
تسلیم امر خدا هستید (که جا دارد بوده باشید) پس بر خدا توکل کنید. و بنابراین، در آیه شریفه نکتهای لطیف به کار رفته که لطفش بر کسی پوشیده نیست.
تسلیم همیشگی در برابر خدا،
توصیه ابراهیم و
یعقوب علیهماالسلام به فرزندانشان بود:
و وصی بها ابرهیم بنیه ویعقوب یـبنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا وانتم مسلمون.
و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات
عمر،) فرزندان خود را به این آیین،
وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند: ) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است و شما، جز به آیین
اسلام (
تسلیم در برابر فرمان خدا) از
دنیا نروید!»
وصیت و سفارشی که ابراهیم در آخرین ایام عمر خود به فرزندانش نمود آن نیز نمونه بود، چنان که میخوانیم: ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را در بازپسین لحظات عمر به این آئین پاک توحیدی وصیت کردند (و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب). هر کدام به فرزندان خود گفتند: فرزندان من! خداوند این آئین
توحید را برای شما برگزیده است (یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین). بنابراین جز بر این آئین رهسپار نشوید و جز با قلبی مملو از ایمان و
تسلیم جهان را وداع نگوئید (فلا تموتن الا و انتم مسلمون).
قرآن با نقل وصیت ابراهیم گویا میخواهد این
حقیقت را بازگو کند که شما انسانها تنها
مسئول امروز فرزندانتان نیستید، مسئول
آینده آنها نیز میباشید تنها به هنگام
چشم بستن از جهان نگران زندگی مادی فرزندانتان بعد از مرگتان نباشید، به
فکر زندگی معنوی آنها نیز باشید.
نه تنها ابراهیم چنین وصیتی کرد که فرزند زادهاش یعقوب نیز همین روش را از نیای خود ابراهیم اقتباس نمود و در بازپسین دم عمر، به فرزندانش گوشزد کرد که رمز پیروزی و موفقیت و
سعادت در یک جمله کوتاه (
تسلیم در برابر حق) خلاصه میشود.
ذکر یعقوب از میان همه پیامبران در اینجا شاید برای این هدف باشد که به
یهود و
نصاری که هر کدام خود را به نوعی به یعقوب ارتباط میدادند بفهماند این
آئین شرک آلودی که شما دارید، این عدم
تسلیم خالص در برابر
حق که برنامه شما را تشکیل میدهد، با روش کسی که خود را به او پیوند میدهید سازگار نیست.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۹۳، برگرفته از مقاله «اهمیت تسلیم».