ام رومان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ام رومان
دختر عامر بن عویمر عمیرة
بن
عبد شمس از قبیله بنوفراس
، از فرزندان
کنانة بن خزیمة ،
و مادر
عایشه است.
در نام پدر و
نسب او تا
مالک بن کنانه اختلاف بسیار است.
امّ رومان در جوانی به همسری
حارث بن سَخْبَره ازدی درآمد و برای او پسری به نام طفیل به
دنیا آورد سپس با شوهر و فرزند خود از اطراف
نجران به
مکه آمده و ضمن همپیمان شدن با
ابوبکر ، تحت حمایت وی و قبیلهاش در
مکه ساکن شدند وی پیش از بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با مرگ حارث به همسری ابوبکر درآمد و از او عبدالرحمن و عایشه را به دنیا آورد.
به روایتی امّ رومان در سالهای نخست بعثت به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ایمان آورد و با آن حضرت
بیعت کرد
وی برای مسلمان کردن فرزند خود عبدالرحمن کوشید و پیش از
هجرت بارها با او محاجّه کرد که نتیجهای دربرنداشت تا اینکه سرانجام عبدالرحمن در
صلح حدیبیه سال ششم هجری
یا بعد از صلح حدیبیه و پیش از
فتح مکه سال هفتم
اسلام آورد.
امّ رومان در سال نخست هجری با دیگر اعضای خانواده ابوبکر به مدینه هجرت کرد
به گفته برخی، وی زنی شایسته و دیندار و در شمار
راویان حدیث و
صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود
بنابر برخی روایات وی به سال پنجم یا ششم هجری درگذشت و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر او
نماز گزارد و به قبرش وارد شد و از او به نیکی یاد کرد
؛ ولی روایات دیگر
مرگ او را پس از آن میداند
قراین و شواهدی چون پذیرایی وی از پسرش عبدالرحمن در مدینه پس از مسلمان شدن وی در سال هفتم هجری
، سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به عایشه در باب مشورت وی با پدر و مادرش در سال نهم هجری و پس از نزول آیهای که زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بین انتخاب آن حضرت و
طلاق مخیّر میکرد
، و
ارث بردن او از ابوبکر
و حدیث گفتن او به مسروق در زمان
خلافت عمر
نشان میدهد که امّ رومان حتی پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلمو درگذشت ابوبکر نیز زنده بوده است.
۱ :به نقل
طبرانی از
ابنعباس خطاب «لاتَحسَبوهُ» در آیه ۱۱ نور
به پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم، ابوبکر و امّ رومان است
:«اِنَّ الَّذینَ جاءو بِالاِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم لا تَحسَبوهُ شَرًّا لَکُم بَل هُوَ خَیرٌ لَکُم : آنان که آن تهمت را زدند گروهی از شما بودند؛ اما شما این ماجرا را بد نشمارید، بلکه آن برای شما خیر است»
۲: به نقل برخی
محدثان و
مفسران مراد از «والدیه» در آیه ۱۷ احقاف
امّ رومان و ابوبکر هستند که پیوسته با خواندن
آیات معاد از پسرشان عبدالرّحمن میخواستند که ایمان بیاورد؛ ولی او نپذیرفته و با آنان محاجه میکرد و میگفت:اُف بر شما! به من وعده میدهید که پس از مردن و پوسیدن استخوانهایم دوباره زنده شده و سر از
قبر برآورم این همه بزرگان
قریش پیش از من مردهاند و هیچیک زنده نشده است:«والَّذی قالَ لِولِدَیهِ اُفّ لَکُما اَتَعِدانِنی اَن اُخرَجَ وقَد خَلَتِ القُرونُ مِن قَبلی» عبدالرحمن در ادامه گفت اگر راست میگویید اینها را زنده کنید تا در باب آنچه میگویید از آنان بپرسم! آن دو با استمداد از خداوند در خصوص هدایت وی میگفتند:وای بر تو،
ایمان بیاور به راستی وعده خدا حق است و او در پاسخ میگفت:اینها که شما میگویید افسانههای پیشینیان است:«وهُما یَستَغیثانِ اللّهَ ویلَکَ ءامِن اِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ فَیَقولُ ما هذا اِلاّ اَسطیرُ الاَوَّلین»
۳ :به نقل برخی از
مفسران مراد از «اصحاب» در آیه ۷۱ انعام
، امّ رومان و
ابوبکر هستند که پیوسته فرزندشان عبدالرّحمن را به
اسلام میخواندند و او مصرانه انکار و محاجه میکرد خداوند آیه یاد شده را در رد استدلال او فرو فرستاد:«قُل اَنَدعوا مِن دونِ اللّهِ ما لا یَنفَعُنا ولا یَضُرُّنا ونُرَدُّ عَلی اَعقابِنا بَعدَ اِذ هَدنَا اللّهُ کالَّذِی استَهوَتهُ الشَّیطینُ فِی الاَرضِ حَیرانَ لَهُ اَصحبٌ یَدعونَهُ اِلَی الهُدَی ائتِنا قُل اِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الهُدی و اُمِرنا لِنُسلِمَ لِرَبِّ العلَمین = بگو آیا ما غیر از خدا چیزی را بخوانیم که سود و زیانمان ندهد و پس از آنکه هدایت شدیم به عقب بازگردیم؛ مانند کسی که بر اثر وسوسههای
شیاطین در زمین راه را گم کرده و سرگردان است، با آنکه یارانی دارد که او را به هدایت میخوانند و به او میگویند به سوی ما بیا بگو:تنها هدایت خداوند هدایت درست است و ما فرمان داریم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم»
با اینکه مفسران نزول این آیات را در شأن امّ رومان، ابوبکر و عبدالرحمن دانستهاند؛ ولی
بخاری از
عایشه روایتی بدین مضمون نقل کرده است که خداوند جز
آیه إفک هیچ آیهای درباره ما خاندان ابوبکرفرو نفرستاده است.
دائرة المعارف قران کریم جلد چهارم، برگرفته از مقاله"امّ رومان"