امکان شناخت صفات خداوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دربارۀ امکان
شناخت صفات خداوند سه دیدگاه وجود دارد که در این مبحث به آنها اشاره میشود.
دیدگاه تشبیه: که معتقدند
صفات الهی و
صفات مخلوقات از نظر معنا و مصداق با یکدیگر تفاوتی ندارند و دقیقا به یک معنا به کار میروند. این گروه از این جهت که اوصاف خداوند را به اوصاف مخلوقات
تشبیه میکنند «اهل تشبیه» یا «
مشبهه » نامیده شدهاند. این گروه معتقدند خداوند نیز مانند
انسان دارای اعضاء و جوارح است و اگر خداوند بصیر است با چشم میبیند و همچنین دربارۀ سایر
صفات. این گروه عمدتا ظاهر برخی از آیات و پارهای از
روایات را مورد استناد خود قرار میدهند.
برخی از
آیات مورد استناد آنها عبارتند از:
۱. "ان الله خلق آدم علی صورته،
یعنی
آدم به شکل و صورت خداوند خلق شده است.
۲.
پیامبر اکرم در حدیثی در توصیف
معراج میفرمایند:
"... وضع یده او کتفه علی کتفی حتی وجدت برد انامله فی صدری
"، یعنی خداوند در شب معراج دست یا کتفش را بر شانه من قرار داد به گونهای که من خنکی انگشتان
خدا را در سینهام احساس کردم.
۳- یا موسی انی انا الله رب العالمین
؛ ای
موسی ! منم خداوند، پروردگار جهانیان!
مطابق این
آیه ، خداوند خود را بی واسطه بر حضرت موسی نمایاند و موسی توفیق
زیارت خداوند در دنیا را پیدا کرد.
سلام قولا من رب رحیم:
بر آنها
سلام (و درود الهی) است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان [[!
براساس استدلال آنها این جمله را خداوند در بهشت]] بدون هیچ واسطه و پردهای به
مؤمنین راستین میگوید.
این دیدگاه هم خلاف
دلیل عقلی است و هم با ادله بی شمار نقلی منافات دارد.
چون داشتن اعضاء و جوارح مستلزم جسمانی بودن است و جسمانی بودن نیز موجب
ترکیب است و ترکیب نیز مستلزم فقر و
احتیاج است بنابراین خداوند نیارمند و محتاج نیست دارای اعضاء و جوارح نمیباشد.
آیات و روایاتی بی شماری به بطلان این دیدگاه
دلالت میکنند برای نمونه فقط به برخی از آنها اشاره میشود.
قرآن میفرماید: «لیس کمثله شیء»
(یعنی هیچ چیز مثل
خدا نیست) و نیز در جایی دیگر میفرماید: «لایدرکه الابصار»
(یعنی چشمها او ار نمیبینند) نیز در
روایات آمده است: «لم یطلع العقول علی تحدید
صفته»
یعنی
عقل انسان نمیتواند حد و مرز و
حقیقت صفات خدا را درک کند این آیات و روایت دلالت بر این مطالب دارند که
خدا جسم نیست، متناهی نیست و هکذا.
دیدگاه اهل تعطیل (
معطله ): طرفداران این دیدگاه که اکنون به «لا ادری گرا» نیز مشهور شدهاند، معتقدند
عقل ما راهی برای
شناخت صفات خدا ندارد، چون اگر بخواهیم
صفات خدا را بشناسیم دچار تشبیه میشویم و مجبوریم
خداوند را به مخلوقات تشبیه کنیم در حالی که
خدا مانند مخلوقات، محدود نیست.
حاصل این نظریه آن است که خداوند دارای
صفات ثبوتیه است، لکن آن
صفات مانند
صفات مخلوقین نیستند، زیرا
صفات مخلوقین محدود است در حالی که
صفات محدود، صلاحیت ذات نامحدود
خدا را ندارند. بنابراین باید گفت
خدا دارای سمع و بصر و سایر
صفات است لکن ما نمیتوانیم کیفیت این
صفات را بشناسیم. بنابراین اینکه دست و پا و
گوش و چشم
خدا چگونه است، در اینجا ما باید
حکم به توقیف کنیم و بگوییم نمیدانیم کیفیت این اعضا و جوارح و
صفات چگونه است. در حقیقت به زعم خود و به خاطر فرار از ورطه ی تشبیه به این نظریه معتقد شدهاند.
۱. ان الله خلق آدم علی صورته
یعنی
حضرت آدم به شکل و صورت خداوند خلق شده است.
۲. پیامبر اکرم در حدیثی در توصیف معراج میفرماید:
... وضع یده او کتفه علی کتفی حتی وجدت برد نامه فی صدری.
یعنی خداوند متعال در شب معراج دست یا کتفش را بر شانه ی من [[قرار داد به گونهای که من خنکی انگشتان
خدا را در سینهام احساس کردم.
قائلین به این دیدگاه برای اثبات مدعای خود دست کم به دو وجه استدلال]] کردهاند، این استدلالها به شیوه ی منطقی از این قرارند:
ا) خداوند خود را به
صفاتی در
قرآن متصف کرده است.
ب) پس خداوند
صفات را دارا میباشد.
ج) اگر بخواهیم فهم متبادر از آن صفاتشان معانی حقیقی آن
صفات تلقی کنیم، از آنجا که ما همیشه با مفاهیم و
صفات محدود سر و کار داریم، موجب میشود که خداوند را به مخلوقات تشبیه کرده و او را تا سر حد مخلوقین فرود آوریم.
د) دست برداشتن از ظاهر
آیات ، تاویل است و
تاویل ، امری مظنون است و درباره ی
صفات واجب، به صورت
ظن و تخمین نمیتوان سخن گفت.
ه) نتیجه آنکه باید گفت
خدا این
صفات را دارد اما کیفیت این
صفات و نحوه ی وجود آنها برای ما مجهول است.
به عبارتی ما باید
ایمان به وجود این
صفات خداوند داشته باشیم هرچند معنا و کیفیت این
صفات ما نمیدانیم و نمیتوانیم آن
صفات را بشناسیم. زیرا ما مکلف و مامور به ایمان هستیم نه به
شناخت و معرفت
صفات واجب.
دلیل دوم تمسک به
آیه شریفه ذیل است:
«فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون امنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولوا الالباب»
یعنی : اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و
تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند؛ در حالی که
تفسیر آنها را، جز
خدا و راسخان در علم، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه
آیات قرآن در پرتو
علم و
دانش الهی) میگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند).
استدلال آنها این است که همان طور که ما معانی
آیات متشابه را نمیدانیم و به آن ایمان میآوریم، با اینکه معانی و کیفیت
صفات خدا را نمیدانیم، اما به آن ایمان میآوریم و همین مقدار برای ما کافی است چون ما به دانستن و آگاهی پیدا کردن از معانی حقیقی و کیفیات
صافت خداوند مامور نشدهایم.
۱. این دیدگاه خلاف واقعیت است، چون ما هنگامی که از اوصاف الهی مانند وجود، علم،
قدرت ، حیات و... سخن به میان میآوریم، به صورت بدیهی معنای این
صفات را میفهمیم و آنها را از یکدیگر تمییز میدهیم و اگر کسی بگوید ما هیچ چیز از معانی
صفات فوق نمیفهمیم بر خلاف بداهت سخن گفته است. حقیقت این است که اینها نتوانستهاند در باب اثبات
صفات خدا،
خداوند را از جهات نقص تنزیه کنند، فلذا معتقد به تعطیل شدهاند.
۲. بعضی
صفات مانند «وجود» یا «وحدت» را هم خداوند و هم مخلوقین دارند و اگر ما قائل به تعطیل
شناخت این
صفت شویم با اصل توحید ناسازگار است به عبارتی هم قائل به وجود
خدا و توحید او شدهایم و هم طبق استدلالهای معطله باید این
صفات را از
خدا نفی کنیم.
به گفته شهید مطهری: دیدگاه تعطیل نه تنها مستلزم تعطیل حق از
صفات، و مستلزم تعطیل
عقل از
شناخت و معرفت و مستلزم ارتفاع نقیضین است بلکه به نوعی به انکار واجب و یگانگی او میانجامد.
۳. طبق اثبات واجب، (به ویژه
براهین صدیقین ،
همه
صفات کمالیه، لازمه ی لا ینفک وجود واجب تعالی هستند. چون در براهین فوق اثبات میشود که ذات حق، وجود محض است و چنین وجودی کمال محض است. چون ذات او، وجود محضی است و هیچ گونه تعین و تحددی ندارد، تعین او اطلاق و لا حدی اوست پس جمیع شئون وجود و کمالات وجود به نحو اعلی، در
ذات او صدق میکند.
۴. مخلوقات آئینه ی
صفات خداوند هستند که خود تقریراتی دارد از جمله:
ا) خداوند علت ما سو است.
ب) معطی شیء نمیتواند فاقد آن کمال باشد.
ج)
خدا همه ی کمالات مخلوقین را به نحو اعلی و اهم دار است.
و نکته ی مهم اینکه اینها را با
استدلال عقلی درک میکنیم.
دیدگاه اثبات بلا تشبیه: این دیدگاه که مختار
امامیه و محققین از
فلاسفه و متکلمان است معتقدند ما میتوانیم
صفات خدا را بشناسیم و نیز آن را
تحلیل و بررسی کنیم به گونهای که موجب محدودیت واجب تعالی نیز نشویم. به این بیان که: از آنجا که خداوند کمال مطلق است پس همۀ
صفات کمال را دارد و از طرفی ما با عقل و براهین آن بطور بدیهی میدانیم که اگر
صفات خداوند مانند مخلوقین باشد مستلزم نقص در خداوند خواهد بود، در نهایت
صفات را با تجرید و تنزیه از جهات نقص بر خداوند حمل میکنیم و مثلا میگوییم: او میبیند اما دیدن او مانند ما نیست چون اگر با
چشم ببیند مستلزم جسمیت و نقص است پس دیدن او باید به گونهای باشد که از جهات نقص آفریدگان مبرا باشد. برخی از بزرگان
این دیدگاه را به دیدگاه «تشبیه در عین تنزیه و تنزیه در عین تشبیه» نام نهادهاند. روایات و آیات هم بر این
حقیقت تاکید میکنند به عنوان مثال قسمت اخیر روایت امیرالمؤمنین علیهالسّلام که میفرماید: «لم یطلع العقول علی تحدید
صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته»
یعنی خداوند عقلها و خردها را بر چگونگی و تحدید
صفات خودآگاه نکرد لکن هرگز آنها را از مقدار لازم معرفت خود، محجوب نساخت،
دلالت بر صحت این دیدگاه میکند.
اگر بخواهیم این دیدگاه را به روش منطقی بیان کنیم چنین میگوییم:
۱. خداوند
علت ما سو است. (طبق توحید در خالقیت)
۲. علت باید کمالات معلول را به نحو اعلی و اشرف داشته باشد (به دلیل قانون علیت و قانون سنخیت).
۳. پس
خداوند همه کمالات مخلوقات و اوصاف کمالی آنها را دارد.
۴. این کمالات، همانطور که در مخلوقین وجود دارد در واجب قرار ندارند. (زیرا مستلزم نقص و نیاز و در بسیاری موارد جسمانی بودن خداوند است که
خدا را از همه ی اینها مبراست، و این در جای خود اثبات شده است) -
۵. از آنجا که
واجب ، ضرورت وجود دارد، کمالات را به بالاترین وجه، یعنی به گونهای که کامل تر از آن را نمیتوان فرض کرد، دارد.
۶. پس خداوند از نقص مخلوقات مبراست. و از آنجا که علت آنهاست پس کمالات او هم همان کمالات است (از نظر
مفهوم و
مصداق ) لکن نحوه ی وجود این
صفات به نحو نامتناهی است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امکان شناخت صفات خداوند».