الیسع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
الیسع، نام یکی از
پیامبران الهی و جانشین
حضرت الیاس از پیامبران قوم
بنیاسرائیل است.
در
لغتنامه دهخدا آمده: یسع یا الیسع نام پیغمبری است و او یسع
بن اخطوب
بن العجوز
است که شاگرد
الیاس (علیهالسلام) بود و پس از او به پیغمبری رسید و به نام ابن العجوز شناخته می شود و آن اسم اعجمی است که «ال » بر سر آن آمده ولی بر امثال آن مانند یعمر و یزید نمی آید مگر به ضرورت
شعر. و با دو لام به صورت للیسع خوانده شده است. (منتهی الارب). یسع و
حضرت لوط (علیهالسلام) دو پیغمبر ند و هر دو عجمی و معربند. عموم مورخان و مفسران او را جانشین و شاگرد الیاس می دانند و در
تورات به نام یشع
ضبط شده که چون عبری است در
لغت عربی شین آن به سین تبدیل می شود. مفسران نام پدر یسع را اخطوب ذکر کرده
نام این پیامبر که لغتشناسان آن را واژهای دخیل دانستهاند.
بزرگان متقدم علم قرائت را درباره تلفظ آن دچار اختلاف کرده است. ایشان اساساً درباره این مطلب که «ال» در این کلمه، جزئی از واژه باشد، اختلاف دارند. بیشتر حجازیان و عراقیان متقدم آن را حرف تعریف دانستهاند که بر آغاز «یسَع»، یا به قول برخی کوفیان بر «لَیسَع» اضافه شده است.
البته چنین مینماید که نام الیسع برای
مسلمانان صدر
اسلام ناآشنا بوده است و آنان از شخصیت و قصص مربوط به او نیز چندان خبر نداشتند.
تعابیر نام و شخصیت الیسع در قرآن، روایات و عهد عتیق بدین شرح هست:
حضرت الیسع نیز از پیامبران بنیاسرائیل است که پس از الیاس ظهور کرده و نامش در قرآن دو بار همراه با
مدح و ستایش آمده و به
خیر و فضیلت توصیف شده است. یکی در
سوره انعام و دیگری در
سوره ص . خداوند در سوره ص می فرماید: «واذکر إسمعیل والیسع وذا الکفل وکل من الأخیار.»
و اسماعیل و الیسع و ذوالکفل رابه یاد آور، که همگی از نیکان بودند.
"الیسع" که نام او در سوره انعام نیز ذکر شده،تعبیر قرآن در باره او نشان می دهد که وی از پیامبران بزرگ الهی بوده است، و در زمره کسانی است که در باره آنها می فرماید:«و کلا فضلنا علی العالمین؛ هر یک از آنها را بر جهانیان برتری دادیم.»
بعضی معتقدند او همان"
یوشع بن نون" پیامبر معروف بنیاسرائیل است، که " الف و لام" بر آن داخل شده، و" شین" به" سین" تبدیل گردیده است، و داخل شدن الف و لام بر یک نام غیر عربی (و در اینجا عبری) چیز تازه ای نیست، همانگونه که
عرب" اسکندر" را به عنوان" الاسکندر" می شناسند. در حالی که بعضی آن را یک واژه عربی می دانند که از" یسع" (فعل مضارع از ماده وسعت) گرفته شده، و بعد از آنکه جنبه اسمی به خود گرفته" الف و لام" که از مشخصات اسم است بر آن وارد شده.
آیه سوره انعام نشان می دهد که او از دودمان
ابراهیم است، ولی روشن نمی سازد که از پیامبران بنیاسرائیل بوده یا نه؟ در تورات در کتاب" پادشاهان" نام وی" الیشع" فرزند" شافات" ضبط شده، و معنی الیشع در زبان عبری" ناجی" و معنی شافات" قاضی" است. بعضی او را با
حضرت خضر (علیهالسلام) یکی دانسته اند، اما دلیل روشنی بر این معنی در دست نیست، و اینکه بعضی او را همان" ذالکفل" می دانند خلاف صریح آیه مورد بحث است چرا که ذالکفل را عطف بر الیسع کرده، به هر حال او پیامبری است والا مقام و پر استقامت و برای الهام گرفتن از زندگانیش همین برای ما کافی است.
خداوند در سوره انعام می فرماید: «و إسماعیل و الیسع و یونس و لوطا و کلا فضلنا علی العالمین.»
و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط (را به یاد آر) و جملگی را بر جهانیان فضیلت بخشیدیم.
در اینکه" الیسع" چگونه نامی است و اشاره به کدام یک از پیامبران است در میان مفسران و ادبای عرب گفتگو است، بعضی آن را یک نام عبری می دانند که در اصل" یوشع" بوده، سپس الف و لام به آن داخل شده و شین تبدیل به سین گردیده است، و بعضی معتقد ند یک اسم عربی است که از یسع (فعل مضارع از ماده وسعت) گرفته شده است، این احتمال را نیز داده اند که به همین صورت نام یکی از انبیای پیشین بوده است و در هر حال از پیامبر انی است که از نسل
ابراهیم می باشند. علامه طباطبایی میفرماید: یسع"به فتح یا و سین بر وزن" أسد" و به قرائتی دیگر" لیسع" بر وزن" ضیغم" اسم یکی از انبیای بنیاسرائیل است.
قرآن کریم در این آیه و همچنین در آیه۴۸ سوره ص نام او را با اسماعیل ذکر فرموده است. اما اینکه این
پیغمبر در چه زمانی می زیسته و خاطرات زندگیش چه بوده؟ قرآن چیزی از آن را بیان نکرده است.
در کتاب
بحارالانوار از کتاب
احتجاج و کتاب
توحید و کتاب
عیون اخبار الرضا (علیهالسلام) روایتی طولانی از
حسن بن محمد نوفلی از
حضرت رضا (علیهالسلام) نقل شده که در آن حضرت رضا (علیهالسلام) در خلال احتجاجاتی که علیه
جاثلیق مسیحی کرده، فرموده است: یسع نیز کارهایی مانند
عیسی کرد: یسع نیز مانند عیسی بر روی آب راه می رفت، و مرده زنده می کرد و کور مادرزاد و مبتلای به
جذام را شفا می داد، و با این حال امتش او را
رب و
پروردگار خود اتخاذ نکردند.
گفتنی است در عهد عتیق ضمن بیان داستان الیاس نبی (ایلیا) به شخصیتی با نام الیشع
بن شافاط اشاره شده است که میتوان شباهتهای گستردهای میان آن، با مضامینی که در روایات اسلامی آمده است، مشاهده کرد. یکی از نزدیکترین روایات به آنچه در عهد عتیق آمده، توسط میرخواند نقل شده است.
که تطابق نسبی آن با متن عهد عتیق
نشان میدهد که بدون واسطه برگرفته از روایات یهودی است. و از
قاموس مقدس نقل شده که او را پسر شافاط و ساکن آبل محوله دانسته اند.
در
اعلام قرآن از باب نوزدهم کتاب پادشاهان نقل کرده است که ایلیا که ظاهرا همان الیاس است در سفر خویش به یسع برخورد که مشغول شخم زدن
زمین بود و او را به ملازمت خویش دعوت کرد. یسع از پدر و مادر خویش اجازه گرفت و در زمره ملازمان ایلیا در آمد. بنا به نقل تورات، ایلیا او را به خلافت نصب کرد و هنگامی که ایلیا با ارابه آتشین به
آسمان صعود کرد، یسع همراه او بود.
همچنین نقل است که الیاس چندی در خانه زنی بینوا
اقامت داشت و اخطوب شوهر این
زن، وفات کرده بود. در همین هنگام یسع پسر اخطوب دچار
بیماری سختی شد که الیاس او را
شفا بخسید و ملازم خود ساخت. یسع پس از الیاس
نبوت یافت و چون
بنیاسرائیل دعوت او را پذیرفتند، از
خدا خواست که وی را به الیاس ملحق گرداند.
یکیدانستن الیسع با خضر نبی هم دارای
شهرت روایی بسیاری است و حتی داستانسرایانی چون
کعب الاحبار نیز بدان
اشاره کردهاند.
در این میان، در تفسیر آیه ۶۵
سوره کهف، در باب سفر
موسی (علیهالسلام) به «مجمع البحرین» و دیدار او با مردی خدایی، گاه نام الیسع در جای خضر قرار گرفته است.
نویسندهای چون
کسایی هم که در پروراندن داستانها دارای توانایی بسیار است، چیزی چندان درباره الیسع بر سخن دیگران نیفزوده است.
الیاس آن گاه که از بنیاسرائیل خواست
بتپرستی را کنار گذاشته و به پرستش خدای یگانه تمسک جویند، دعوت وی را نپذیرفته و به او پاسخ مثبت ندادند، الیاس به پیشگاه خدای خود عرضه داشت: بار خدایا، بنیاسرائیل ، از پرستش تو سر برتافتند و بر
کفر و
الحاد و پرستش غیر تو روی آوردند، نعمت هایی را که به آنان دادی دگرگون ساز. خداوند بدو
وحی فرمود: ما زمام امور ارزاق آنها را به دست تو می سپاریم، هرگونه که خواستی عمل نما. الیاس عرض کرد: آفریدگارا، بارانت را از آنان دریغ فرما.
در پی آن سه سال بر آنها
باران نبارید تا چهار پایان آنان از بین رفت و درختانشان خشکید و مردم سخت دچار گرفتاری شدند. الیاس هر کجا که به سر می برد، خوراک و روزی او می رسید و بنیاسرائیل هرگاه بوی نان می شنیدند می گفتند: الیاس این جاست، و در جستجوی وی برمی آمدند، و بدین ترتیب، اهل آن خانه مورد
اذیت و آزار آنها قرار می گرفت.
الیاس روزی به خانه زنی از بنیاسرائیل پناه برد که پسری بیمار به نام «یسع
بن اخطوب» داشت. آن زن، الیاس را به خانه خود راه داد و ماجرای او را نهان داشت. آن حضرت در حق فرزند او
دعا کرد و خداوند او را از بیماری رهانید. و از آن پس دست از الیاس بر نداشت و بدو ایمان آورده و وی را
تصدیق کرد و پیوسته با او بود و هر کجا الیاس می رفت، وی نیز او را همراهی می کرد. الیاس پیرمردی سال خورده، و یسع پسرکی نوجوان بود و پس از آن، روزی الیاس به بنیاسرائیل گفت: اگر دست از پرستش بتها بردارید از خدا می خواهم که گرفتاری ها را از شما بردارد. لذا آنان بتها و پیکره هایی را که ساخته بودند بیرون ریختند و الیاس (علیهالسلام) به پیشگاه خداوند دعا کرد و خداوند به فریادشان رسید و گرفتاریها را از آنان برداشت، سرزمینهای آنان سرسبز شد، ولی آنها دست از
عقیده خود برنداشته و به راه راست هدایت نگشتند.
وقتی الیاس (علیهالسلام) چنین دید از خدای خویش در خواست نمود که جانش را بستاند تا از شر آنها راحت و آسوده گردد و خداوند روح او را قبض نمود و به آسمان ها برد و خداوند بعد از الیاس، یسع را برای ارشاد و راهنمایی آنها مأمور ساخت.»
قرآن او را در زمره مجموعه پیامبرانی که
ایمان بدانان
واجب است قرار داده. گفته می شود که یسع، پسر عموی الیاس (علیهالسلام) بوده که پس از رحلت الیاس به
تبلیغ رسالت الهی پرداخته و به همان شیوه دین و
آیین الیاس، مردم را به
خداپرستی دعوت میکرده است و در زمان آن حضرت، رخ داده و گناهان بسیاری انجام پذیرفت.
و نیز ملاحظه می کنیم که قرآن به طور خلاصه و کوتاه از الیاس (علیهالسلام) یاد کرده و به پیامبری یسع اشارهای گذرا داشته است، ولی کتب تاریخی درباره الیاس (علیهالسلام) مملو از اسرائیلیات است.
پرداخت داستان الیسع در روایات تفسیری بر این پایه است که استاد او الیاس در مسیر
نبوت و
رسالت خود، و در راستای انذار آحاب پادشاه بنیاسرائیل، جز با
عناد و سرکشی روبهرو نگردید و پس از
نفرین و فرود آمدن خشکسالی بر سرزمین آنان، آنگاه که از قوم کافر روی برتافته، راه دوری در پیش گرفته بود، به خانه پیر زنی درآمد که پسری بیمار داشت.
این پسر، الیسع فرزند اخطوب، و این ملاقات آغاز پیوستگی داستان الیاس به الیسع بود. الیسع که به دعای الیاس و اراده پروردگار، سلامت خویش را باز یافت و به عنوان پیروی تشنه دانش ،
دین الیاس را پذیرفت، تا لحظه پایانی فراق، هرگز محضر او را از کف نداد و در همه حال، با الیاس مصاحب بود. در این میان، برخی به حضور الیسع در کنار الیاس به هنگام پناهنده شدن به کوهها نیز اشاره کردهاند.
گفتنی است با توجه به ویژگیهای مشهور معجزات الیاس (علیهالسلام) و نیز همگونی داستان الیاس نبی و عیسی (علیهالسلام) در مساله زیست ایشان در آسمانها، دور نیست که در ضبط روایت، الیاس با الیسع خلط شده باشد.
اوج پیوند میان داستان الیاس و الیسع، در ماجرای فراق آنان رخ مینماید؛ آنجا که الیاس مأمور شد تا قوم ناسپاس خود را ترک گوید و الیسع را به جانشینی خود برگمارد. آنگاه خداوند مرکبی آتشین فرود آورد تا الیاس بر آن جای گیرد و حیات زمینی را بدرود گوید. چون الیاس آهنگ رفتن کرد، الیسع از آنچه خواهد آمد و آنگونه که باید زیست، پرسش کرد. الیاس رمزگونه، او را
خرقه پوشانید و
وصی خود ساخت و او را به نگاهبانی عهد خداوندی سفارش کرد.
آنچنان که در روایات آمده است، شرایط دینداری در عهد نبوت الیسع دگرگون شد؛ آحاب پادشاه بنیاسرائیل که همزمان با الیاس میزیست و
همسر سیهکار او ایزابل که قوم را بر پرستش باطل راه مینمودند، به هلاکت رسیدند و در دوره نبوت الیسع، مردمان بسیار به دعوت وی پیوسته، دینداری و خداپرستی را بزرگ میداشتند.
درباره اینکه الیسع کی و چگونه از دنیا رفت و جانشین او چه کسی بوده در قرآن کریم چیزی بیان نشده است؛ ولی در برخی از کتب تاریخی و تفسیری آمده است که وقتی الیسع خواست برای خود جانشینی برگزیند، گفت: کسی میتواند این وظیفه را بپذیرد که روز را روزه بگیرد و شب را به عبادت بپردازد و در هنگام قضاوت هرگز خشمگین نشود. الیسع سه بار این شرایط را برای قوم خویش بیان کرد و در هر سه بار جوانی که در نظر قوم، خوار و زبون مینمود این شرایط را پذیرفت و در روز سوم الیسع او را به جانشینی برگزید و چون او به عهد خود وفا کرد خداوند او را ستود و ذاالکفل نامیده شد.
(۱)
محمد بن بابویه، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.
(۲) نیشابوری، ابواسحاق، قصص الانبیاء، به کوشش خلیل میس، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۳) بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، به کوشش فلایشر، اُسنابروک، ۱۹۶۸م.
(۴) ثعلبی،
احمد، قصص الانبیاء، بیروت، دار الرائد العربی.
(۵) جوالیقی، موهوب، المعرّب، به کوشش فعبدالرحیم، دمشق، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۶) راوندی، سعید، قصص الانبیاء، به کوشش غلامرضا عرفانیان، مشهد، ۱۴۰۹ق.
(۷) طبرسی،
احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۸) طبرسی، فضل
بن حسن، مجمع البیان، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۹) طبری،
محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۱۰) طبری،
محمد بن جریر، تفسیر.
(۱۱) طوسی،
محمد، التبیان، به کوشش
احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۲) عهد عتیق.
(۱۳) قرآن کریم.
(۱۴) کسایی،
محمد، قصص الانبیاء، به کوشش آیزنبرگ، لیدن، ۱۹۲۲م.
(۱۵) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۰۳م.
(۱۶) میبدی،
احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۱۷) میرخواند،
محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۱۸) نیشابوری،
ابراهیم، قصص الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۹ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «الیسع»، ج۱۰، ص۳۹۰۰. دائرة المعارف طهور