العلل فی النحو (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«العلل فی النحو»، تألیف ابوالحسن محمد بن عبدالله، معروف به الورّاق از نحویون قرن چهارم هجری است.
«العلل فی النحو»، تألیف ابوالحسن محمد بن عبدالله، معروف به الورّاق از نحویون قرن چهارم هجری است که با تحقیق مها مازن المبارک منتشر شده است. این اثر از مهمترین منابع عربی است که علل نحوی را مورد بررسی قرار داده است و علمای نحوی پس از آن مانند: ابن انباری، عکبری از این اثر استفاده کردهاند.
کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و متن اثر است. در مقدمه محقق، عصر نویسنده، نام، نسب و حیات علمی نویسنده و شیوه تحقیقی محقق بیان شده است. متن کتاب در ۶۲ باب تنظیم شده است. بیشتر ابواب کتاب با یک سؤال و با عبارت «إن قال قائل» آغاز شده است.
اهمیت علل نحوی در
علم نحو واضح است. از خلال این کتاب به دست میآید که احتمالاً سیبویه استاد ورّاق بوده است و لذا کتابش را بر مبنای آراء سیبویه نوشته است.
این اثر از جمله آثاری است که از اسلوبی روان برخوردار است و خواننده، بهراحتی میتواند مطالب آن را بفهمد. البته محقق کتاب در تحقیق این اثر با دشواریهایی روبهرو بوده است؛ مهمتر از همه اینکه نویسنده، نحویای است که احدی از او یاد نکرده است و شرححالنویسان، زندگانی او را ننوشتهاند و بااینکه صاحب این اثرِ ارزشمند است، جزئیات زندگی او را
ذکر نکردهاند.
ابن ندیم کتابی را با عنوان «العلل فی النحو» به قطرب محمد بن المستنیر (ت ۲۴۹ ق)، نسبت داده است. همچنین در شرح حال مازنی (ت ۲۰۶ ق) نوشته که او کتابی با نام «العلل فی النحو» تألیف کرده و مشخص نیست که چه بر سر این دو
کتاب آمده است. اولین کتابی که به دست ما رسیده است، کتاب «الإیضاح فی علل النحو» ابوالقاسم زجاجی (ت ۳۳۷ ق) است که در آن، زجاجی علل نحوی را به علل تعلیمی، قیاسی و جدلی تقسیم کرده و هرکدام را با مثالهایی توضیح داده است.
در همین قرن، نحو به کمال رسید و آثار فراوانی تألیف شد و علمای نحو به بحث علل و استنباط آن اهتمام ورزیدند. ابن جنی (ت ۳۹۲ ق) بسیاری از علل را در کتابش «الخصائص» و «المصنف فی شرح تصریف المازنی» ذکر کرد و الورّاق نیز معاصر ابن جنی بود که با کتاب «العلل فی النحو» به بحث علل در نحو پرداخت.
کتاب «العلل فی النحو» از جمله آثاری است که تا چندی پیش نزد معاصرین ناشناخته بود و آن را جزء آثار مفقود میشمردند تا اینکه یک نسخه خطی از آن در دارالکتب تونس پیدا شد.
ورّاق شیوه زجاجی را در تقسیم علل پیروی نکرد و کتابش را در ۶۲ باب تألیف نمود و از سیبویه در نامگذاری ابواب پیروی نمود.
مطالعه کتاب، این مطلب را بر ما
آشکار میکند که ورّاق همانند نحویون دیگر در ذیل عنوان یک باب از موضوع آن باب بحث نکرده است، بلکه بلافاصله به ذکر علل متعلق به آن موضوع پرداخته است. چهبسا ورّاق مفروض گرفته که خواننده کتابش قضایای علم نحو را بهخوبی میداند و نیازی به تلخیص مطالب نحو نیست. تنها انگیزه او ذکر علل مختص به هر باب است؛ بهعنوان مثال در باب
حروف قَسَم، این
حروف را شماره و
عمل و اوضاع و شواهد
استعمال حروف قسم را ذکر نکرده است و فوراً به طرح این سؤال و پاسخ به آن پرداخته است: «چرا اصل
حروف قَسَم باء است؟».
در باب مرفوع بودن فعل مضارع، دیدگاه بصریون را ذکر کرده که ارتفاع این فعل تنها به خاطر آن است که در جای اسم (بهصورت خاص
اسم فاعل) نشسته است و سپس به توضیح این مطلب و در ادامه به نقض قول فرّاء (مضارع اگر از نواصب و جوازم مصون بماند، مرفوع میشود) و قول کسائی (مضارع بهوسیله زوائدی که در ابتدای آن میآید، مانند همزه و تاء و نون و یاء مرفوع میشود) میپردازد؛ فلذا وراق نظر بصریون را تأیید و رأی کوفیون را نقض کرده است.
کتاب، همچنین علل صرفی را در ابواب صرف دربر دارد که بهطور اجمال مبتنی بر ثقل و خفت و توجه به تفاوتهاست؛ بهعنوان مثال در باب جمع از علت جمع فَعْلَة بر فَعَلات و فَعْلات چنین مینویسد:کلمه اگر اسم باشد، جمع آن بر فَعَلات با تحریک عین الفعل میآید، مانند: «جَفْنة، جَفَنات». عین الفعل کلمه برای جدایی
اسم و صفت متحرک میشود؛ علت این امر آن است که صفت ثقیلتر از اسم است؛ چراکه متضمن موصوف است و چون سنگینتر از اسم بوده و اسم خفیفتر از صفت است،
واجب است، اخفّ متحرک شود.
فهارس
آیات،
امثال و اقوال مأثوره،
اشعار،
اعلام و جماعات،
اماکن،
لغت ، مصادر و فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است. محقق اثر، برخی مطالبی را که نویسنده در حاشیه کتاب ذکر کرده است، در متن داخل () آورده و در پاورقی تذکر داده است.
محقق
همچنین برخی
الفاظی را که در نسخه اصلی غلط آمده، در متن اصلاح کرده و در پاورقی تذکر داده است.
وی همچنین هر کجا که نیاز به توضیح دیده، بهاجمال یا تفصیل تبیین نموده و نیز ارجاع به منابع دیگر را در پاورقی آورده است.
نرمافزار ادبيات عرب، مرکز تحقيقات کامپيوتری علوم اسلامی.