اعدامهای فراقانونی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعدامهای فراقانونی به قتلهایی اطلاق میگردد که خارج از محدوده و فرآیند قانونی یا قضایی صورت میپذیرد و از جهت قوانین ملی و بینالمللی، نامشروع محسوب میشوند و نیز قتلهایی که تحت هر شرایطی از جمله در مناقشههای مسلحانه داخلی یا استفاده غیر قانونی از قدرت و زور توسط عوامل دولتی یا هر شخص یا مقام رسمی یا به تحریک هر مقام دولتی یا رضایت یا سکوت و یا در شرایطی که مرگی در حبس (
زندان یا
بازداشت) اتفاق افتاده است. در راستای مبارزه با اعدامهای فراقانونی، اقدامات متعددی در نظام
حقوق بشر صورت گرفته است. از جمله: تصویب مقرراتی در جهت حمایت از حق حیات افراد و منع سلب خودسرانه حق حیات افراد اشاره نمود. علاوه بر آن، در
اسناد مربوط به حقوق بشردوستانه بینالمللی نیز موازینی در راستای حمایت از حیات افراد و منع سلب خودسرانه حق حیات افراد مقرر شده است.
حق حیات به عنوان یکی از حقوق بنیادین و اساسی بشر مورد شناسایی قرار گرفته است. این حق منشا بسیاری از دیگر حقوق بشر محسوب شده و از جایگاه ممتازی در نظام حقوق بشر برخوردار است. لذا از همان ابتدای تدوین و تصویب اسناد حقوق بشری، حق مزبور در ماده ۳
اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸)
و ماده ۶
میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶)
به رسمیت شناخته شده و در حمایت از حق حیات بر این امر تاکید شده که؛ «هیچکس نباید به طور خودسرانه از حیات محروم شود.»
به این ترتیب سلب خودسرانه حق حیات به طور مطلق ممنوع شمرده شده، گرچه سلب حیات به طور مطلق منع نشده و اعمال مجازات
اعدام مجاز شمرده شده است، اما در راستای حمایت بیشتر از حق حیات، در تدوین ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، محدودیتهایی برای به کارگیری
مجازات اعدام مقرر گردیده است.
در سالهای بعد نیز تلاشهای متعددی در جهت محدودیت بیشتر و الغای مجازات اعدام در عرصه بینالمللی صورت گرفته است.
با این حال مجازات اعدام در برخی کشورها کماکان به عنوان یکی از اقسام مجازاتهای مجاز اعمال شده و تنها به این حد هم بسنده نمیشود و در موارد متعددی مجازاتهای اعدام به شکل خودسرانه، فراقانونی و اختصاری در کشورهای مختلف اعمال میشود
که این امر بیتردید نقض حق حیات، حق محاکمه عادلانه و امنیت شخصی و سایر حقوق اساسی افراد به شمار میآید. در این مختصر، تلاش شده تا به تبیین مفهوم و معنای اصطلاحاتی چون «
اعدام خودسرانه» (Arbitrary Execution)، «اعدام فراقانونی» (Extra legal Execution) و «
اعدام اختصاری» (Summary Execution) (Extrajudicial، Summary or Arbitrary Executions) که به کرات در نظام حقوق بشر به کار گرفته میشوند پرداخته شود و سپس در ادامه فهرستی از مصادیق این اصطلاحات مطابق گزارشهای مربوطه ارایه میگردد. در قسمت دوم مقاله نیز به بیان اقدامات بینالمللی و موضع
ایران در قبال این مساله و سایر مسایل مربوطه پرداخته خواهد شد.
هیچ تعریفی از اصطلاحات فوقالذکر در اسناد بینالمللی مربوط به این موضوعات ارایه نشده است. حتی قطعنامه شماره ۳۵/۱۹۸۲
شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد که بر مبنای آن گزارشگر ویژه در خصوص اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی و اختصاری تعیین شده نیز هیچ اشارهای به تعریف و مفهوم این اصطلاحات ننموده است.
اولین
گزارشگر ویژه (Mr، Amos Wako) درباره اعدامهای خودسرانه، غیرقانونی و اختصاری تلاش نموده تا تعریفی ابتدایی از این اصطلاحات ارایه کند. او «اعدامهای اختصاری» را به معنای سلب خودسرانه حیاتی دانسته که در نتیجه محکومیتهایی صورت پذیرفته که طی تشریفات و
آیین دادرسی اختصاری تحمیل شده است. در چنین اعدامهایی، مقررات آیین دادرسی و به ویژه تضمینهای شکلی حداقلی که در ماده ۱۴ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی
مقرر شده، نادیده گرفته میشود. «اعدام خودسرانه» نیز به معنای سلب حیات خودسرانهای دانسته شده که در نتیجه دستور دولتی یا مشارکت، رضایت یا سکوت عوامل دولتی و بدون مراعات تشریفات قانونی یا قضایی حاصل شده باشد. «اعدام غیر قانونی» یا «فراقانونی» نیز به قتلهایی اطلاق میگردد که خارج از محدوده و فرآیند قانونی یا قضایی صورت میپذیرد و از جهت قوانین ملی و بینالمللی، نامشروع محسوب میشوند. بر این اساس در برخی شرایط و موارد، «اعدام خودسرانه» - آنچنان که تعریف شد- میتواند به عنوان «اعدام غیر قانونی» نیز محسوب شود.
همچنین تلاشهای دیگری در جهت تعریف این اصطلاحات صورت گرفته و قیودی به تعریف «اعدامهای غیر قانونی» اضافه شده تا سلب حیاتی که در نتیجه عدم مراعات شیوههای ضروری جهت حمایت از حق حیات شهروندان به وسیله ماموران دولتی یا در نتیجه عدم مراعات قواعد بشردوستانه در
درگیریهای مسلحانه، رخ میدهد را نیز شامل گردد.
اما تلاش دیگری که در راستای توسعه مفهوم این اصطلاحات صورت پذیرفته را میتوان در قطعنامه شماره ۶۵/۱۹۸۹ با عنوان «اصول پیشگیری و تحقیق موثر درباره اعدامهای غیر قانونی، خودسرانه و اختصاری»، یافت.
قطعنامه حاضر، با اینکه تعریفی از این اصطلاحات ارایه ننموده؛ اما با تاکید بر این امر که چنین اعدامهایی تحت هر شرایطی از جمله در مناقشههای مسلحانه داخلی یا استفاده غیر قانونی از قدرت و زور توسط عوامل دولتی یا هر شخص یا مقام رسمی یا به تحریک هر مقام دولتی یا رضایت یا سکوت و یا در شرایطی که مرگی در حبس (زندان یا بازداشت) اتفاق افتاده، میتواند واقع شوند و باید ممنوع گردند،
دامنه و محدوده و مصادیق وقوع چنین اعدامهایی را محدود نکرده است، ضمن این که مشخص ننموده، چه اموری میتواند سلب نامشروع حیات را شکل دهد.
علاوه بر این در برخی از
ترمینولوژیهای حقوق بشری نیز تعاریفی از این اصطلاحات ارایه شده است. به عنوان نمونه در تعریف اصطلاح «اعدام اختصاری» چنین بیان شده: «اعدام اختصاری به کشتن عامدانه و غیر قانونیای (نامشروع) اطلاق میگردد که به حکم دولت یا با صلاحیت دولتی به وسیله عوامل دولتی یا دیگران صورت پذیرفته، بدون آن که (شخص
مقتول) پیشتر نزد محکمه کیفری صالح برای مجازات اعدام، محکومیت جزایی یافته باشد.»
همچنین اعدام غیر قانونی یا فراقانونی (Extra Judical Execution) نیز به معنای کشتن عامدانه و نامشروعی دانسته شده که به وسیله حکم دولتی یا با صلاحیت دولتی صورت پذیرفته، بدون آنکه شخص پیشتر نزد محکمه کیفری، محکوم به مجازات شده باشد یا تشریفات و آیین دادرسی مقتضی مراعات شده باشد یا آن که حکم مجازاتش خارج از محدوده مجاز قانونی بوده و از حدی که قانون معین نموده فراتر باشد.
به هر حال باتوجه به آن چه در مذاکرات مربوط به تدوین ماده ۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶)
آمده مبنی بر این که؛ اصطلاح «خودسرانه» در این
سند به کار گرفته شود تا معنای «ناعادلانه» (Unjust) یا «مغایر با اصول دادگستری» (Incompatible with the Principles of Justice) یا «مغایر با
کرامت شخص انسان» را بفهماند
و همچنین با توجه به آنچه که
کمیته حقوق بشر (Human Rights Committee) در خلال رسیدگی به یکی از پروندههای مطروحه اعلام نموده؛ این اصطلاح مفهومی گسترهتر از «مغایر با قانون» را در برداشته و شامل عناصری از «عدم تناسب» (Inappropriateness)، «ناعادلانه و غیر منصفانه» (Injustice) و «فاقد اسنادپذیری» (Lack of Predictability) و نبود فرآیند دادرسی قانونی میگردد.
از این روی تعریف این اصطلاح (اعدامهای خودسرانه) فراتر از «اعدام فراقانونی» یا «اعدام اختصاری» بوده و شامل آنها نیز میگردد.
با وجود تمامی تعاریفی که از این اصطلاحات ارایه شده، ارایه تعریفی جامع از این اصطلاحات امری دشوار بوده و شاید از همین جهت است که گزارشگران ویژه بعدی (Mr، Bacre Waly Ndiaye and Ms، Asma Jahangir)، هیچکدام تعریفی از این اصطلاحات ارایه نکردهاند و در مقابل به جای ارایه تعریف، اقدام به ارایه فهرستی از انواع مختلف این اعدامها نمودهاند که نقض حق حیات محسوب میشود. یکی از این فهرستها شامل عناوین زیر است:
ا. ژنوساید (Genocide) (کشتار دسته جمعی)؛
ب. نقضهای حق حیات در درگیریهای مسلحانه، به ویژه نسبت به جمعیت عادی (Civilian Population) و دیگر غیر نظامیان (Non-combatants)، مغایر با حقوق بشر دوستانه بینالمللی؛
ج. مرگهای مربوط به حملات یا قتلها توسط نیرویهای امنیتی دولتی یا گروههای شبه نظامی، جوخههای مرگ یا دیگر نیروهای خصوصی که با دولت همکاری میکنند؛
د. مرگهای در زندان (تحت نظر) که منتسب به شکنجه، قصور، استفاده از زور یا تهدید به سلب حیات در شرایط بازداشتیاند؛
ه. اعدامها و تهدید به مرگ و ترس از اعدامهای فراقانونی قریب الوقوع به وسیله ماموران رسمی دولتی، گروههای شبه نظامی، افراد خصوصی یا گروههایی که با دولت همکاری مینمایند یا اشخاص ناشناختهای که مرتبط با گروههای مذکوراند؛
و. اخراج، تبعید یا استرداد اشخاص به کشور یا جایی که زندگیاش در معرض خطر قرار میگیرد یا ممانعت از پناهندگی اشخاص پناهجویی که زندگی آنها در معرض خطر است؛
ز. مرگهای مربوط به قصور مقامات؛
ح. نقض تعهد به تحقیق درباره نقضهای حق حیات و محاکمه عوامل آنها؛
ط. نقض تعهد به تدارک غرامت کافی برای قربانیان نقض حق حیات و قصور دولت در شناسایی غرامت به عنوان تعهد؛
ی. نقضهای حق حیات در ارتباط با مجازات اعدام؛
مورد اخیر (نقضهای حق حیات در ارتباط با مجازات اعدام)، با توجه به بند ۲ ماده ۶ و ماده ۱۵ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی
و قسمت الف ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک (۱۹۸۹)
و... در گزارشهای گزارشگران ویژه، شامل انواع مختلفی به شرح زیر میگردد:
۱- مجازات اعدام برای جرایمی که مهمترین و خطرناکترین جرم محسوب نمیشوند؛
۲- تحمیل مجازات اعدام بدون حق عفو؛
۳- تحمیل مجازات اعدام به اشخاصی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشتهاند؛
۴- تحمیل مجازات اعدام به زنان باردار یا زنانی که تازه زایمان کردهاند (مادر شدهاند)؛
۵- تحمیل مجازات اعدام به بیماران روانی (افراد دیوانه) یا اشخاصی که به جهت شدت اختلال روانی فاقد اهلیت (صلاحیت) هستند؛
۶- جایی که اشخاص در معرض مجازات اعدام از مساعدتهای کنسولی محروم شدهاند؛
۷- جایی که متهم از حق تجدید نظر (استیناف) یا درخواست عفو یا تخفیف مجازات اعدام محروم میشود؛
۸- هنگامی که محکومیت اعدام در نتیجه محاکمهای حاصل شود که استانداردهای بینالمللی درباره بیطرفی، صلاحیت، عینیت و استقلال قضایی در آن مراعات نشده باشد؛
۹- هنگامی که سیستم قضایی مطابق با حداقل استانداردهای محاکمه عادلانه نباشد؛ و...
به این ترتیب، وضعیتهایی را که یک گزارشگر ویژه درباره اعدامهای غیر قانونی، اختصاری یا خودسرانه باید مورد بررسی قرار دهد، شامل محدودهای بسیار گسترده میباشد که تمامی افعال و قصورهای مقامات دولتی را که نقض مقررات عمومی مربوط به حق حیات محسوب میشود و در اسناد مهمی چون اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر گردیده، در بر میگیرد.
حتی مواردی که دولتها اقدامات مثبتی را که در پیشگیری و حفاظت و تضمین حق حیات افراد تحت صلاحیت آنها ضرورت دارد، نادیده میگیرند، نیز میتواند مصداقی از چنین اعدامها، تلقی شود.
به همین شکل مصادیق و فهرست مربوط به اینگونه اعدامها نیز میتواند، بسیار گستردهتر گردد و هر بار تعدادی موارد جدید به آن افزوده شود.
نکته مهمی که باید در این قسمت به آن توجه شود این است که، اعدامهای خودسرانه، اختصاری یا غیر قانونی، نه تنها شامل اعدامهایی میشود که با حکم دولتی و توسط عوامل دولتی اجرا میشود، بلکه علاوه بر این، شامل اعدامهایی که توسط عوامل خصوصی یا غیر دولتی صورت میپذیرد نیز میگردد، در جایی که چنین اعدامهایی با رضایت (Consent)، تصدیق (Acquiescence) (موافقت ضمنی)، اغماض یا مشارکت عوامل دولتی صورت پذیرفته باشد.
در قسمت نخست مقاله حاضر به مفهوم و مصادیق اصطلاحاتی چون «اعدام خودسرانه» (Arbitrary Execution)، «اعدام فراقانونی» (Extra legal Execution) و «اعدام اختصاری» (Summary Execution) در نظام حقوق بشر پرداخته شد. در این قسمت به بیان اقدامات بینالمللی و موضع ایران در قبال این مساله و سایر مسایل مربوطه میپردازم. در راستای مبارزه با پدیده زشت و غیر انسانی اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی و اختصاری اقدامات متعددی در سطوح مختلف صورت گرفته است. از جمله مهمترین اقدامات در این زمینه، میتوان به تصویب مقرراتی در جهت حمایت از حق حیات افراد و منع سلب خودسرانه حق حیات افراد اشاره نمود. این مقررات هم در نظام حقوق بشر و هم در نظام حقوق بشر دوستانه از جایگاه ممتازی برخوردارند.
اسنادی چون
اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) به عنوان نخستین سند حقوق بشری در ماده ۳،
حق حیات، آزادی و امنیت شخصی را مورد شناسایی قرار داده و
میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶) به عنوان یکی از مهمترین اسناد الزامآور بینالمللی که در ماده ۶
ضمن شناسایی حق حیات به عنوان حق ذاتی شخص انسان، لزوم حمایت از حق مزبور به موجب قانون را خاطر نشان نموده و تاکید کرده، هیچ فردی را نمیتوان به طور خودسرانه از زندگی محروم کرد.
چنین حمایتی از حق حیات افراد را در اسناد مصوب در نظامهای منطقهای حقوق بشر نظیر بند ۱ ماده ۲
کنوانسیون اروپایی حقوق بشر (۱۹۵۰)،
بند ۱ ماده ۴
کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر (۱۹۶۹)
، ماده ۴
منشور آفریقایی حقوق بشر و ملتها (۱۹۸۱)،
ماده ۲
اعلامیه قاهره درباره حقوق بشر در اسلام (۱۹۹۰)
و... نیز میتوان مشاهده نمود.
هر چند در این اسناد، به ویژه در میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر، مجازات اعدام ملغی نشده، اما تلاش شده با افزودن قیود و وضع مقرراتی، دایره اجرای این مجازات سالب حیات محدودتر گردد.
بعدها نیز در راستای حمایت بیشتر از حق حیات و ارتقای کرامت انسانی، با تصویب اسناد مهمی چون دومین
پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی با هدف لغو مجازات اعدام (۱۹۸۹) (Second Optional Protocol to the International Covenant on Civil and)، قطعنامه شماره (XXVI) ۲۸۵۷ مصوب ۲۰ دسامبر ۱۹۷۱
و قطعنامه شماره ۶۱/۳۲ مصوب ۸ دسامبر ۱۹۷۷
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ارتباط با
مجازات اعدام،
قطعنامههای شماره ۱۲/۱۹۹۷، ۸/۱۹۹۸، ۶۱/۱۹۹۹و ۵۶/۲۰۰۰ کمیسیون حقوق بشر در رابطه با مجازات اعدام،
قطع نامه شماره ۵۰/۱۹۸۴
شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد با عنوان تضمینهای حمایتی از حقوق اشخاصی که با مجازات اعدام مواجهاند
و... گامهای مهمی در عرصه بینالمللی جهت الغای مجازات اعدام برداشته شد. به این ترتیب برخی از اسناد با حمایت از حق حیات و برخی با ضابطهمند کردن اعدامهای قانونی و برخی با منع صریح سلب خودسرانه حیات با اعمال چنین اعدامهایی مخالفت نمودهاند.
علاوه بر این در اسناد دیگری چون
کنوانسیون حقوق کودک (۱۹۸۹)،
بر ممنوعیت اعمال مجازات اعدام نسبت به افراد کمتر از ۱۸ سال تاکید شده است
در اسناد دیگری نظیر
کنوانسیون منع و مجازات جرم ژنوساید (۱۹۴۸)
نیز
قتل اعضای گروه، صدمات جدی جسمی یا روحی به اعضای گروه و حتی قرار دادن آنها در شرایط نامناسب زندگی که منجر به از بین رفتن قوای جسمانی آن گروه به صورت کلی یا جزئی گردد یا اقداماتی که به منظور جلوگیری از تولید نسل بر آنها تحمیل شود، به عنوان مصادیقی از جرم ژنوساید به شمار آمده که قابل مجازاتند.
مضافا به اینکه، اصول و موازین دیگری که در راستای شناسایی حقوقی چون حق محاکمه عادلانه و ضرورت مراعات حداقل استانداردهای مربوط به تضمین این حق از جمله برابری همگان در مقابل
قانون، منع توقیف،
حبس یا
تبعید خودسرانه افراد، حق رسیدگی به دعاوی در
دادگاه مستقل، بیطرف و صالح به گونهای منصفانه و علنی،
اصل برائت، فراهم بودن تمامی شرایط لازم برای دفاع از قبیل تفهیم اتهام و داشتن وقت و تسهیلات کافی برای دفاع و ارتباط با وکیل منتخب و حق حضور در محکمه و حق پرسش از شهود یا احضار شهود،
حق تجدید نظرخواهی و... مراعات اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها و... در بسیاری از اسناد حقوق بشری مورد شناسایی قرار گرفتهاند،
جملگی در راستای حمایت از تمامیت جسمانی و روحی افراد و منع تعرض خودسرانه نسبت به حیات افراد موثرند.
علاوه بر موازینی که در منع سلب خودسرانه حق حیات و حمایت از حق حیات افراد در نظام حقوق بشر مقرر گردیده، در اسناد مربوط به حقوق بشر دوستانه بینالمللی نیز موازینی در راستای حمایت از حیات افراد و منع سلب خودسرانه حق حیات افراد مقرر شده که بسیار حایز اهمیت است. به عنوان نمونه میتوان به ماده ۳ مشترک
کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (۱۹۴۹)
اشاره کرد که در آن آمده؛ تعرض به حیات یا تمامیت جسمی از جمله قتل به تمامی اشکال آن، زخم زدن، رفتار بیرحمانه، شکنجه و آزار، محکومیت و
اعدام بدون حکم دادگاهی که صحیحا تشکیل شده و جامع تضمینهای قضایی باشد که ملل متحد ضروری میدانند، در هر زمان و در هر مکانی ممنوع بوده و خواهد بود.
نکته در خور توجه درباره ممنوعیت تعرض به حیات و ممنوعیت اعدام بدون حکم دادگاه صالح و مراعات تضمینهای قضایی در این کنوانسیونها این که، این مقررات ناظر به شرایطیاند که دولتها در وضعیت جنگی قرار دارند که در این حالت اجرای برخی از حقوق و آزادیها میتواند به حال تعلیق درآید، اما با این حال دولتها حتی در این شرایط هم ملزم به رعایت این اصول میباشند و نمیتوانند اجرای این اصول را به حال تعلیق در آورند. مضافا به این که ماده ۳ مشترک با تاکید بر این امر که این امور در هر زمان و در هر مکان ممنوع بودهاند و ممنوع خواهند بود، حکایت از ممنوعیت این امور حتی قبل از تصویب این اسناد دارند. به این معنی که، ماده ۳ مشترک
کنوانسیونهای چهارگانه ژنو، از چنان جایگاه ویژهای در نظام حقوق بشردوستانه برخوردار است که کمترین تردیدی درباره عرفی بودن این ماده وجود ندارد.
به این ترتیب میتوان ممنوعیت سلب خودسرانه حق حیات افراد را در شمار قواعد مسلم عرفی بینالمللی نیز به شمار آورد.
در ماده ۱۱
پروتکل اول (۱۹۷۷) الحاقی به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (۱۹۴۹)
که مربوط به حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه بینالمللی میباشد نیز از سلامت و تمامیت جسمی و روحی اشخاصی که در اختیار طرف مخالفند، حمایت به عمل آورده شده و هرگونه شیوهای که سلامت آنها را به مخاطره اندازد، ممنوع شمرده شده است (بند ۱) و هرگونه قطع اعضای بدن یا برداشتن بافتها یا اندامهای بدن برای عمل پیوند حتی با رضایت خود اشخاص محروم از آزادی ممنوع شمرده شده است (بند ۲).
در پروتکل دوم (۱۹۷۷) الحاقی به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (۱۹۴۹)
که مربوط به حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه غیر بینالمللی میباشد نیز ضمن آن که مطابق ماده ۴، هرگونه تعرض به حیات، سلامت و تمامیت جسمی و روحی اشخاص به ویژه
قتل عمد و رفتارهای غیر انسانی نظیر
شکنجه، قطع عضو و... ممنوع شمرده شده است، بر اساس ماده ۱۳ نیز از جمعیت غیر نظامی و شهروندان عادی حمایت به عمل آورده شده و حتی تهدید علیه جمعیت غیر نظامی نیز ممنوع شمرده شده است. بدیهی است که حمایت از حیات افراد در منازعات مسلحانه محدود به این موارد نمیشود و در نظام حقوق بشردوستانه مقررات دقیقی در این راستا تدوین یافته است.
مهمترین توسعهای که بر انگیزه
جامعه بینالمللی در مبارزه با ممنوعیت اعمالی چون اعدام خودسرانه یا اختصاری، تاثیرگذار بوده، انتخاب کارشناسان مستقل جهت ارایه خدمت به عنوان گزارشگران ویژه توسط
کمیسیون حقوق بشر (The Commission on Human Rights) بوده است.
این نخستین باری بود که اشخاصی به منظور بررسی و ارزیابی نوع خاصی از نقض حقوق بشر در سطح جهان، انتخاب میشدند. در پی پیشنهاد کمیسیون فرعی، کمیسیون حقوق بشر طی قطعنامه شماره ۲۹/۱۹۸۲ مورخ ۱۱ مارس ۱۹۸۲، به
شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل توصیه نموده بود تا از ریاست کمیسیون حقوق بشر بخواهد، فردی دارای جایگاه بینالمللی شناخته شده را به عنوان گزارشگر ویژه به منظور جمعآوری و ارایه گزارش جامع به این کمیسیون درباره وقایع مربوط به اعدامهای خودسرانه و اختصاری، منصوب نماید. شورا نیز این حکم را در قطعنامه ۳۵/۱۹۸۲ مورخ ۷ می۱۹۸۲ صادر نموده و آقای «اس. آموس واکو» (S. Amos Wako) از
کنیا را به عنوان نخستین گزارشگر ویژه در این موضوع منصوب نمود و بعدها گزارشگران دیگری در این راستا منصوب شدهاند.
این گزارشگران ویژه، به طور خاص درباره نقضهای حقوق بشری مربوط به اعدامهای خودسرانه و اختصاری که در سراسر جهان رخ داده و برخی گزارشهای آنها به
دبیرخانه سازمان ملل متحد رسیده بود، تحقیق و بررسی مینمودند.
وظایف این گزارشگران ویژه در قطعنامه شماره ۶۱/۱۹۹۷ کمیسیون حقوق بشر آمده است که عبارتند از:
۱- اولین و مهمترین وظیفه این گزارشگران، بررسی وضعیتهای اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی یا اختصاری است.
۲- پاسخگویی سریع و موثر به اطلاعاتی که مربوط به اعدامهای خودسرانه یا اختصاری قریب الوقوع یا تهدیدهای جدی به اینگونه اعدامهااند؛
۳- تلاش برای برقراری ارتباط و گفتگو با دولتها در این زمینه؛
۴- اقدامهای نظارتی بر اجرای اعدامها و بررسی تطابق آنها با استانداردهای بینالمللی؛
۵- بازدید از کشورها و ارایه گزارش به کمیسیون حقوق بشر (در حال حاضر شورای حقوق بشر).
با وجود آنکه هیچ تعریفی از اصطلاحاتی چون «اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی و اختصاری» در اسناد و قطعنامههای مربوطه ارایه نشده بود، برخی از این گزارشگران اقدام به ارایه تعاریفی جهت تبیین این اصطلاحات نمودهاند
و متعاقبا نیز در تکمیل و تبیین بهتر این اصطلاحات، گزارشگران دیگر اقدام به ارایه دستهبندیهایی نمودهاند که در قالب آنها مصادیق متعدد و گسترده اینگونه اعدامها طبقهبندی شدهاند.
در کنار این نقش ترویجی، اقدامات نظارتی متعددی که گزارشگران ویژه در بررسی گزارشها، اطلاعات واصله از افراد، سازمانهای غیر دولتی، دولتها و سازمانهای دولتی، اخذ توضیح از دولتها و... اعمال نمودهاند، موجب شده تا به طور جدی دولتها را متوجه این نکته نمایند که اقدامات آنها درباره اجرای اعدامها همواره مورد نظارت و ارزیابی قرار دارد، از اینرو دولتها باید دقت نمایند تا هرگونه اجرای مجازات اعدامی مطابق استانداردها و موازین بینالمللی باشد. گرچه نمیتوان ادعا نمود، این ساز و کار جهت توقف کامل اجرای مجازات خودسرانه و اختصاری کفایت مینماید، اما میتوان اذعان نمود، به کارگیری این شیوه تا حدود زیادی در کاهش میزان اینگونه اعدامها و پاسخگو نمودن دولتها و تامین برخی حقوق قربانیان و خانوادههای آنان در قبال این اقدامات موثر بوده است.
معضلات و مشکلاتی که در جهت مبارزه با اعدامهای خودسرانه یا اختصاری وجود دارد، متعددند و حسب مورد در کشورهای مختلف نیز تا حدودی با یکدیگر متفاوت میباشد؛ اما در میان این معضلات متعدد، برخی از مشکلات که در گزارش گزارشگران ویژه به آن پرداخته شده، از اهمیت بیشتری برخوردارند.
از جمله این مشکلات میتوان به مسالهای به نام «
مصونیت» (Impunity) اشاره نمود. بر این اساس، برخی از کشورها با وضع قوانین و مقرراتی، عوامل نقضهای حقوق بشری را معاف و مصون از تعقیب و مجازات قرار میدهند و به این ترتیب، حتی با وجود مقرراتی برای تعقیب نقضهای حقوق بشری، عوامل اینگونه نقضها از مجازات مصون میمانند.
دولتها متعهد شدهاند تا به گونهای جامع و بیطرفانه نسبت به موارد ادعایی نقض حق حیات تحقیق نموده و عوامل نقض حق حیات را به
عدالت سپرده و مجازات نموده و نسبت به جبران خسارات قربانیان یا خانوادههای آنها اقدام نموده و ساز و کارهای لازم را جهت پیشگیری از چنین نقضهایی تدارک ببینند،
اما وجود چنین مصونیتهایی موجب نادیده گرفتن این تعهد دولتها شده و اصل پیشگیری و تحقیق موثر درباره اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی و اختصاری که از جمله تعهدات دولتها محسوب میشود را نادیده میگیرد.
معضل دیگری که عمدتا موجب شده تا مبارزه با این گونه اعدامها با مشکل مواجه شود، مربوط به این است که در موارد متعددی اینگونه
اعدامها و
قتلها توسط عوامل، افراد و گروههای خصوصی و غیر دولتی صورت میپذیرد. مسئولیت دولتها نیز بر این اصل استوار شده که نقضهای ارتکابی باید منتسب با عوامل دولتی باشد تا دولتها مسئول شناخته شوند،
در نتیجه در بسیاری از موارد وقوع اینگونه اعدامها و قتلها دولتها میتوانند از تعهد خود شانه خالی نمایند. البته در مواردی با افزودن قیودی چون «تایید یا رضایت ضمنی یا سکوت» عوامل دولتی یا «قصور در اتخاذ اقدامات مقتضی» (Failure to exercise due diligence)، تلاش شده دایره مسئولیت دولتها توسعه داده شود و قتلهایی که توسط عوامل خصوصی تحت چنین شرایطی ارتکاب مییابد نیز مسئولیتشان بر عهده دولتها گذاشته شود.
در این میان به نظر میرسد که این قید اخیر (قصور در اتخاذ اقدامات مقتضی) قابل اتکاتر باشد، زیرا بر اساس آن میتوان موارد بیشتری از مسئولیتها را حتی در وقوع قتلها توسط عوامل خصوصی متوجه دولتها نمود، چرا که دولتها مطابق این اصل موظف به اتخاذ راهکارهای موثری جهت پیشگیری از وقوع چنین قتلهایی بودهاند.
ولی با وجود توسعه دایره مسئولیت دولتها، باز هم، یکی از مشکلات جدی در مبارزه با این گونه اعدامها، قتلهایی هستند که توسط عوامل خصوصی ارتکاب مییابد.
وضعیت حقوقی
ایران در قبال اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی و اختصاری از دو جنبه بینالمللی و ملی قابل بررسی است. دولت ایران به تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸)، رای مثبت داده
و میثاق بینالمللی حقوق مدنی سیاسی (۱۹۶۶)
را نیز بدون هرگونه قید و شرطی تصویب نموده است. علاوه بر این اسناد مهمی چون
کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (۱۹۴۹) را نیز طی ماده واحدهای در ۳۰ آذر ماه ۱۳۳۴ به تصویب رسانده
(حتی پروتکلهای اول و دوم (۱۹۷۷) الحاقی به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (۱۹۴۹) را امضاء نموده) است و این اسناد- چنان که ذکر شد- حاوی مقرراتی در حمایت از حق حیات و موازینی برای اصول محاکمه عادلانهاند که هرگونه سلب خودسرانه حق حیات را تحت هر شرایطی منع نمودهاند، لذا از این جهت دولت ایران نیز در قبال [[جامعه بینالمللی، متعهد به منع و پیشگیری از اعدامهای خودسرانه، غیر قانونی و اختصاری و حمایت از حق حیات افراد و حفظ آن میباشد.
هر چند دولت ایران تاکنون پروتکل دوم الحاقی به میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی درباره الغای مجازات اعدام را به تصویب نرسانده و در زمره کشورهایی به شمار میآید که مجازات اعدام را به عنوان مجازات مجاز و مشروع به کار میگیرد، اما تابع محدودیتهایی که در ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر گردیده، میباشد. پایبندی دولت ایران در ارایه گزارشهای ادواری به کمیته حقوق بشر و همچنین بررسیها و گزارشهایی که توسط گزارشگران ویژه در این خصوص صورت میپذیرد، مویدی بر تعهدات دولت ایران در این راستا در قبال جامعه بینالمللی محسوب میشود.
اما از جنبه ملی نیز
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل بیست و دوم، حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص را از تعرض مصون دانسته مگر در مواردی که قانون تجویز کند. به این ترتیب هرگونه سلب حیات تنها به موجب تجویز قانونی مشروع خواهد بود. علاوه بر این مطابق اصل سی و چهارم،
دادخواهی حق مسلم هر فردی دانسته شده و هرکس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع کند و بر اساس اصل سی و ششم نیز حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد. همچنین برخی اصول دیگر نظیر
اصل برائت (اصل سی و هفتم)، حق انتخاب
وکیل (اصل سی و پنجم)،
ممنوعیت شکنجه برای اخذ اقرار و کسب اطلاع (اصل سی و هشتم)، دستگیری افراد به حکم و ترتیب قانونی (اصل سی و دوم) و... نیز در راستای تضمین محاکمه عادلانه مورد شناسایی قرار گرفته است.
به این ترتیب با وجود حمایت از حق حیات افراد در قانون اساسی و منع تعرض نسبت به آن، سلب حیات به عنوان مجازات ممنوع نشده است و به تبع تجویز ضمنی این امر در قانون اساسی در قوانین عادی نیز موارد متعددی از جرایم که در آنها اعمال مجازات سلب حیات مشروع شمرده شده، مقرر گردیده است. به عنوان نمونه میتوان به پیشبینی مجازات اعدام در مواد ۸۲ و ۸۳ و ۸۴ و ۹۰ (حد زنا)،
۱۱۰(
حد لواط)،
۱۹۰ (
محاربه)،
۲۰۵ (
قصاص)،
۵۱۳ (
ساب النبی)
از
قانون مجازات اسلامی و همچنین وضع مجازات اعدام برای جرایم
قاچاق یا توزیع بیش از ۵ کیلوگرم
حشیش یا
تریاک یا ۳۰ گرم
هروئین،
کدئین،
متادن یا
مرفین در
قانون مبارزه با مواد مخدر، اشاره نمود.
هرچند دولت ایران مطابق مقررات مندرج در ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۶۶) میتواند مجازات اعدام را اعمال نماید، اما در خصوص برخی موارد موضع دولت ایران با آنچه در نظام بینالمللی حقوق بشر جاری میباشد، متفاوت است که این امر عمدتا به اختلاف برداشتها نسبت به مصادیق مهمترین جرایم مربوط میشود.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعدام های خودسرانه، فرا قانونی و اختصاری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۱۹. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعدام های خودسرانه، فرا قانونی و اختصاری (۲)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۱۹.