اعتراض عالم یهودی در مجلس یزید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جسارت بیرحمانه
یزید بن معاویه نسبت به سر مقدس
حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام)، در پیش چشم زنان و دختران اهل بیت، آن چنان مصیبت بار بود که بنا به گواهی تاریخ، زنان خاندان یزید در اثر شیون زنان و دختران اهل بیت (علیهمالسلام)، شیون و گریه سر دادند و شماری از
صحابه پیامبر و مهمانان غیر مسلمان که در مجلس حضور داشتند؛ به یزید اعتراض کردند. یکی از این افراد، عالم یهودی حاضر در مجلس بود که یزید دستور داد او را بکشند.
پس از ورود اسرای کربلا به شام، به دستور یزید شامیان مجلس بزرگی که در آن بسیاری از اشراف واعیان و شخصیتهای برجسته شام حضور داشتند ترتیب دادند، آن گاه یزید در این مجلس نشست و همه بزرگان
شام را فرا خواند و پیرامون خود نشاند.
سپس دستور داد تا اسرا را وارد مجلس کنند. سپس خدمتگزاران یزید سر امام حسین (علیهالسّلام) را در
تشتی از
طلا قرار دادند،
و یزید در نهایت قساوت با چوب دستی به دندانهای پیشین امام میزد
و سر و صورت او را وارسی میکرد
و اشعاری را خواند.
رفتار یزید با سر امام حسین (علیهالسلام) چنان زشت و با نهایت قساوت بود که موجب اعتراض شماری از
صحابه پیامبر که در مجلس بودند؛ گردید و حتی اعتراض برخی از افراد
خاندان بنی امیه و مهمانان غیر مسلمان را برانگیخت.
نقل شده که پس از سخنرانی امام سجاد (علیهالسّلام) در مجلس یزید، یکی از عالمان بزرگ
یهود که در مجلس حاضر بود؛ به شدت تحت تاثیر گفتوگوی امام سجاد (علیهالسّلام) با یزید قرار گرفت و از یزید پرسید: «ای امیرالمؤمنین این جوان کیست؟» یزید به او گفت: «صاحب این سر پدر اوست.» گفت: «صاحب سر کیست؟» گفت: «حسین بن علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) » گفت: «مادرش کیست؟» گفت: «فاطمه (سلاماللهعلیها) دختر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).» آن مرد گفت: «سبحان الله؛ این پسر
دختر پیامبرتان است که او را کشتهاید؛ رفتار شما پس از او با فرزندانش چه بد است به خدا قسم اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما
موسی بن عمران فرزندی از خود در میان ما به یادگار میگذاشت گمان دارم که پس از خداوند او را میپرستیدیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شما دیروز از میان شما رفت و شما امروز به فرزندش
حمله بردید و او را کشتید؛ شما چه بد امتی هستید.»
نقل شده که یزید دستور
مجازات او را صادر کرد. در این هنگام آن مرد یهودی برخاست و با صدای بلند فریاد زد: «هر چه میخواهید درباره من انجام دهید میخواهید بکشید و اگر میخواهید مرا
زنده بگذارید من در کتاب
تورات چنین خواندهام که هر کس
ذریه پیامبری را بکشد مورد لعن ابدی خواهد بود و هر گاه بمیرد خداوند او را به
آتش جهنم خواهد سوزاند.»
قطبالدین راوندی همین خبر را با اندکی تفاوت نقل کرده و افزوده است:
وقتی عالم یهودی پی برد که این سر امام حسین از فرزند رسول خداست که اینک در میان
تشت و در مقابل یزید است، گفت: «خدا خیرتان ندهد! وای بر تو ای یزید! بین من و داود نبی هفتاد و چند نسل فاصله شده است؛ اما وقتی یهودیان مرا میبینند، در حد پرستش مرا
تعظیم و تکریم میکنند؛ ولی شما دیروز پیامبرتان در کنارتان بوده و امروز فرزند دخترش را کشتهاید؟!» آنگاه به سمت
تشتی که سر حضرت در میان آن بود خم شد و سر مبارک امام حسین را بوسید و خطاب به آن سر گفت: «من شهادت میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و جد تو محمد فرستاده خداست». بعد از این سخن از مجلس خارج شد و یزید دستور داد او را بکشند.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۳۰-۱۲۹.