اطاعت از ائمه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پيروى از
امامان معصوم (علیهمالسلام) واجب و همسنگ
اطاعت از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.
اطاعت از
ائمه (علیهمالسلام)، یکی از نشانههاى ايمان به
خدا و
قیامت است؛ همچنین سبب سعادت انسان در
آخرت شده، فرجام نيكویی را دربر دارد.
پيروى از امامان معصوم (عليهمالسلام)
واجب است:
•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛
«اى کسانى که
ایمان آوردهايد!
اطاعت کنيد خدا را! و
اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوا الأمر (= اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى
نزاع داشتيد، آن را به
خدا و پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز
رستاخیز ايمان داريد! اين (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است».
و جای هیچ تردیدی نیست که
آیه: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول) جملهای است که به عنوان زمینهچینی برای مطلب بعدی آورده شد، و آن مطلب عبارت است از اینکه دستور دهد مردم در هنگام بروز
نزاع به خدا و رسول او مراجعه کنند؛ هرچند که
آیه مورد بحث در عین حال که جنبه آن زمینهچینی را دارد، مضمونش اساس و زیربنای همه شرایع و احکام الهی است.
و دلیل بر زمینه بودنش ظاهر تفریعی است که جمله: (فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول...) بر جمله مورد بحث دارد، و نیز بعد از آن، جملههای بعد است که یکی پس از دیگری از جمله مورد بحث نتیجهگیری شده، یک جا فرموده: (الم تر الی الذین یزعمون...) و دنبالش فرموده: (و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله...) و بعد از آن فرموده: (فلا و ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم...)
و نیز جای هیچ تردیدی نیست که خدای تعالی از این دستور که مردم او را
اطاعت کنند، منظوری جز این ندارد که ما او را در آنچه از طریق پیامبر عزیزش به سوی ما
وحی کرده،
اطاعت کنیم و معارف و شرایعش را به کار بندیم، و اما رسول گرامیاش دو جنبه دارد: یکی جنبه تشریع، بدانچه پروردگارش از غیر طریق قرآن به او وحی فرموده؛ یعنی همان جزئیات و تفاصیل احکام که آن جناب برای کلیات و مجملات
کتاب و متعلقات آنها تشریع کردند، دوم، یک دسته دیگر از
احکام و آرایی است که آن جناب به مقتضای ولایتی که بر مردم داشتند و زمام
حکومت و
قضا را در دست داشتند، صادر میکردند.
حال که به این معنا توجه کردید میتوانید به خوبی بفهمید که
اطاعت رسول معنایی، و
اطاعت خدای سبحان معنایی دیگر دارد؛ هرچند که
اطاعت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، در
حقیقت اطاعت از خدا نیز هست، چون تشریعکننده تنها خداست؛ زیرا اوست که اطاعتش واجب است، همچنان که در
آیه: (و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله)، وجوب
اطاعت رسول را هم منوط به
اذن خدا دانسته، پس بر مردم واجب است که رسول را در دو ناحیه
اطاعت کنند، یکی ناحیه احکامی که به وسیله وحی بیان میکند، و دیگر احکامی که خودش به عنوان نظریه و رای صادر مینماید.
و این معنا و خدا داناتر است باعث شده است که کلمه (
اطاعت) در
آیه تکرار شود؛ چون اگر
اطاعت خدا و رسول تنها در احکامی واجب میبود که بهوسیله وحی بیان شده، کافی بود بفرماید (اطیعوا الله و الرسول و اولی الامر منکم)، ولی چنین نکرد، و کلمه (اطیعوا) را دوباره آورد، تا بفهماند
اطاعت خدا یک نحوه
اطاعت است و
اطاعت رسول یک نحوه دیگر است؛ ولی بعضی از مفسران گفتهاند: تکرار کلمه (اطیعوا) صرفا به منظور تأکید بوده، و این حرف به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا اگر هیچ منظوری به جز تأکید در بین نبود، ترک تکرار، این تأکید را بیشتر افاده میکرد، و لذا باید میفرمود: (اطیعوا الله و الرسول...)، چون با این تعبیر میفهمانید
اطاعت رسول، عین
اطاعت خدای تعالی است، و هر دو
اطاعت یک هستند، بله اینکه تکرار، تأکید را میرساند، درست است؛ اما نه در هر جا.
و اما اولی الامر هر طایفهای که باشند، بهرهای از وحی ندارند، و کار آنان تنها صادر نمودن آرایی است که به نظرشان صحیح میرسد، و
اطاعت آنان در آن آرا و در اقوالشان بر مردم واجب است؛ همانطور که
اطاعت رسول در آرایش و اقوالش بر مردم واجب بود، و به همین جهت بود که وقتی سخن به وجوب رد بر خدا و تسلیم در برابر او کشیده شد. و فرمود وقتی بین شما
مسلمانان مشاجرهای درگرفت، باید چنین و چنان کنید، خصوص اولی الامر را نام نبرد؛ بلکه وجوب رد و
تسلیم را مخصوص به خدا و رسول کرد، و فرمود: (فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول، ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر...) (یعنی پس اگر در چیزی
نزاع کردید، حکم آن را به خدا و رسول برگردانید...)، و این بدان جهت بود که گفتیم روی
سخن در این
آیه به مؤمنین است، همانهایی که در اول
آیه که میفرمود: (یا ایها الذین آمنوا...)، مورد خطاب بودند؛ پس بدون شک معلوم میشود منظور از نزاع هم، نزاع همین مؤمنین است، و
تصور ندارد که مؤمنین با شخص ولى امر با این که
اطاعت او بر آنان واجب است نزاع کنند، به ناچار باید منظور نزاعى باشد که بین خود
مؤمنین اتفاق مىافتد، و نیز تصور ندارد که نزاعشان در مسئله رأى باشد، (چون فرض این است که ولى امر و صاحب
رأی در بین آنان است )، پس اگر نزاعى رخ مىدهد، در حکم حوادث و قضایایى است که پیش مىآید.
اطلاق امر به
اطاعت از رسول (صلياللهعليهوآله) و اولى الامر، دلیل بر
عصمت ایشان است
و جاى تردید نیست در اینکه این
اطاعت که در
آیه: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ...) آمده،
اطاعتى است مطلق، و به هیچ قید و شرطى مقید و مشروط نشده، و این خود دلیل است بر اینکه رسول امر به چیزى و نهى از چیزى نمىکند، که مخالف با
حکم خدا در آن چیز باشد، واجب کردن خدا
اطاعت خودش و
اطاعت رسول را تناقضى از ناحیه خداى تعالى مىشد، و موافقت تمام اوامر و نواهى رسول با اوامر و نواهى خداى تعالى جز با عصمت رسول تصور ندارد، و محقق نمىشود.
این سخن عینا در اولى الامر نیز جریان مىیابد، چیزى که هست نیروى عصمت در رسول از آنجا که حجتهایى از جهت عقل و نقل بر آن اقامه شده، فى حد نفسه و بدون در نظر گرفتن این
آیه امرى مسلم است و ظاهرا در اولى الامر اینطور نیست و ممکن است کسى توهم کند که اولى الامرى که نامشان در این
آیه آمده، لازم نیست
معصوم باشند، و معناى
آیه شریفه بدون عصمت اولى الامر هم درست مىشود.
مراد از (اولى الامر) رجالى معین از امت است که حکم هر یک از آنان در وجوب
اطاعت حکم
رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) است؛ و این معنا در عین حال منافات با عمومیتى که به حسب
لغت از لفظ اولى الامر فهمیده مىشود ندارد، و هیچ اشکالى ندارد
شارع از این لفظ
عام آن معناى خاص را اراده کرده باشد، چون قصد مفهومى از مفاهیم از یک لفظ، مطلبى است، و قصد مصداقى که آن مفهوم با آن منطبق است، مطلبى دیگر است، نظیر مفهوم رسول که معنایى است عام و کلى، و در
آیه مورد بحث نیز در همان معنا
استعمال شده، ولى منظور گوینده از این لفظ عام، رسول
اسلام محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآله) است.
فَإِن تَنَزَعْتُمْ فى شىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلى اللَّهِ وَ الرَّسولِ...
این جمله تفریع و نتیجهگیرى از حصرى است که از مورد
آیه استفاده مىشد، چون جمله (اطیعوا الله ...) از آنجایى که
اطاعت خدا و رسول کردن را
واجب مىکرد، از آن فهمیده مىشود که منظور
اطاعت در مواد دینى است، که متکفل رفع همه اختلافهایى است که ممکن است در
دین خدا پیدا بشود؛ و نیز بر آورنده هر حاجتى است که ممکن است پیش بیاید، دیگر موردى باقى نمىماند که مردم در آن مورد به غیر خدا و رسول او مراجعه کنند، در نتیجه معناى کلام چنین مىشود که شما مردم باید تنها و تنها خدا و رسول و اولى الامر را
اطاعت کنید نه
طاغوت را و این همان حصرى است که گفتیم از
آیه استفاده مىشود، و نتیجه آن، مضمون جمله مورد بحث است که مىفرماید: پس اگر در امرى
تنازع کردید، آن را به خدا و رسول رد کنید.
و از اینکه خطاب را متوجه
مؤمنین کرده، کشف مىکند از اینکه مراد از تنازع هم، تنازع مؤمنین در بین خودشان است، نه تنازعى که فرضا بین آنها و اولى الامر اتفاق بیفتد، و یا بین خود اولى الامر رخ دهد؛ چون فرض اولى یعنى تنازع مؤمنین با
اولی الامر با مضمون
آیه سازگار نیست که
اطاعت اولى الامر را بر آنان واجب کرده، و همچنین فرض دوم با
آیه نمىسازد؛ چون معنا ندارد خداى تعالى
اطاعت کسانى را بر امت واجب کند که بین خودشان تنازع رخ دهد؛ زیرا اگر اولى الامر در بین خود تنازع کنند، قطعا یکى بر
حق و دیگرى بر
باطل خواهد بود، و خداى تعالى چگونه
اطاعت کسى را واجب مىکند که خود بر باطل است، علاوه بر این که اگر منظور تنازع اولى الامر در بین خودشان بود، پس چرا در جمله مورد بحث خطاب را متوجه مؤمنین کرد، و فرمود: (پس اگر در چیزى تنازع کردید آن را به خدا و رسول برگردانید...).
امام باقر (علیهالسلام) فرموده است:
اولوا الامر،
امامان از نسل
علی (علیهالسلام) و
فاطمه (علیهاالسلام) اند.
اطاعت از امامان معصوم (عليهمالسلام)، فرجام نيكویی را دربر دارد:
•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛
«اى کسانى که ايمان آوردهايد!
اطاعت کنيد خدا را! و
اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوا الأمر (= اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است».
آیه شریفه دلالت دارد بر این که مراد از کلمه (شىء)، خصوص
احکام دینى است، احدى
حق ندارد در آن دخل و تصرفى بکند؛ مثلاً حکمى را که نباید انفاذ کند، انفاذ، و حکمى را که باید
حاکم بداند، نسخ کند؛ چون اینگونه تصرفات در احکام دینى خاص خدا و رسول اوست، و
آیه شریفه مثل صریح است در این که احدى را نمىرسد که در حکمى دینى که خداى تعالى و رسول گرامى او تشریع کردهاند تصرف کند، و در این معنا هیچ فرقى بین اولى الامر و سایر مردم نیست.
إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ...
این جمله تشدید و تأکید همان حکمى است که جمله قبل بیان کرد، و
اشاره است به این مخالفت این دستور از فسادى که در مرحله ایمان باشد ناشى مىگردد، معلوم مىشود این دستور ارتباط مستقیم با ایمان دارد، و مخالفت آن کشف مىکند از اینکه شخص مخالف اگر تظاهر به صفات ایمان به خدا و رسولش مىکند، براى این است که
کفر باطنى خود را بپوشاند، و این همان
نفاق است که
آیات بعدى بر آن دلالت دارد.
ذَلِک خَیرٌ وَ أَحْسنُ تَأْوِیلاً
یعنى برگرداندن حکمى که در آن تنازع دارید، به خدا و رسول او بهتر است، و یا (
اطاعت خدا و رسول و اولى الامر بهتر است) و کلمه تأویل در اینجا به معناى مصلحت واقعى است، که حکم مورد بحث از آن منشأ مىگیرد، و سپس مترتب بر عمل مىشود، و ما در تفسیر
آیه: (و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله ...) در جلد سوم عربى این کتاب بحثى درباره معناى تأویل کردیم.
امام باقر (عليهالسلام) فرموده است:
اولوا الامر، امامان از نسل
علی (علیهالسلام) و
فاطمه (علیهاالسلام) اند.
اطاعت از ائمه (عليهمالسلام)، سبب سعادت در
آخرت میشود:
•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛
«اى کسانى که ايمان آوردهايد!
اطاعت کنيد خدا را! و
اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوا الأمر (= اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز
ایمان داريد! اين (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است».
این
آیه نخست به مردم با ایمان دستور میدهد که از خداوند
اطاعت کنند، بدیهی است برای یک فرد با ایمان همه
اطاعتها باید به
اطاعت پروردگار منتهی شود، و هرگونه رهبری باید از ذات پاک او سرچشمه گیرد، و طبق فرمان او باشد؛ زیرا حاکم و
مالک تکوینی
جهان هستی اوست، و هرگونه حاکمیت و مالکیت باید به فرمان او باشد (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله).
در مرحله بعد، فرمان به پیروی از پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) میدهد، پیامبری که معصوم است و هرگز از روی هوا و هوس، سخن نمیگوید، پیامبری که نماینده خدا در میان مردم است و سخن او
سخن خداست، و این منصب و موقعیت را خداوند به او داده است، بنابراین
اطاعت از خداوند، مقتضای خالقیت و حاکمیت ذات او ولی
اطاعت از پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) مولود فرمان پروردگار است و به تعبیر دیگر
خداوند واجب الاطاعة بالذات است، و پیامبر (صلياللهعليهوآلهو سلم) واجب الاطاعه بالغیر و شاید تکرار اطیعوا در
آیه اشاره به همین موضوع یعنی تفاوت دو
اطاعت دارد (و اطیعوا الرسول).
و مرحله سوم فرمان به
اطاعت از (
اولوا الامر) میدهد که از متن جامعه اسلامی برخاسته و حافظ
دین و دنیای مردم است.
مشارٌاليه «ذلك» مىتواند
اطاعت از پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) و اولىالامر نيز باشد.
اطاعت از ائمه (عليهمالسلام)، همسنگ
اطاعت از پيامبر (صلياللهعليهوآله) است:
•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛
«اى کسانى که ايمان آوردهايد!
اطاعت کنيد خدا را! و
اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوا الأمر (= اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است».
اطاعت از ائمه (عليهمالسلام)، از نشانههاى ايمان به خدا و
قیامت است:
•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛
«اى کسانى که ايمان آوردهايد!
اطاعت کنيد خدا را! و
اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوا الأمر (= اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است».
اولوا الامر چه کسانی هستند؟!
درباره اینکه منظور از اولواالامر چیست در میان مفسران اسلام سخن بسیار است که می توان آن را در چند جمله خلاصه کرد:
جمعی از مفسران اهل تسنن معتقدند که منظور از اولوا الامر زمامداران و حکام و مصادر در امورند، در هر زمان و در هر محیط، و هیچگونه استثنایی برای آن قایل نشدهاند و نتیجه آن این است که
مسلمانان موظف باشند از هر حکومتی به هر شکل پیروی کنند، حتی اگر حکومت مغول باشد.
بعضی دیگر از
مفسران مانند نویسنده تفسیر المنار و تفسیر فی ظلال القرآن و بعضی دیگر معتقدند که منظور از اولوا الامر نمایندگان عموم طبقات، حکام و زمامداران و علما و صاحب منصبان در تمام شئون
زندگی مردم هستند؛ اما نه به طور مطلق و بدون قید و شرط؛ بلکه
اطاعت آنها مشروط به این است که برخلاف احکام و مقررات
اسلام نبوده باشد.
به عقیده بعضی دیگر منظور از اولی الامر زمامداران معنوی و فکری یعنی
علما و دانشمنداناند، دانشمندانی که
عادل باشند و به محتویات کتاب و
سنت آگاهی کامل داشته باشند.
بعضی از مفسران اهل تسنن معتقدند که منظور از این کلمه منحصرا خلفای چهارگانه نخستیناند، و غیر آنها را شامل نمیشود، و بنابراین در اعصار دیگر ولی الامر وجود خارجی نخواهد داشت.
بعضی دیگر از مفسران، اولوا الامر را به معنی
صحابه و یاران پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) میدانند.
احتمال دیگری که در
تفسیر اولوا الامر گفته شده این است که منظور فرماندهان لشکر اسلاماند.
همه مفسران
شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از اولوا الامر،
امامان معصوم میباشند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمیشود، و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی
اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولوا الامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان
اولوا الامر میباشند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اطاعت از ائمه».