• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصل نظم و انضباط (سیره نبوی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در سیره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تمام شئون زندگی ایشان نظمی دقیق و الهی حاکم بوده است. تمام ابعاد زندگی ایشان اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... منظم و دقیق و برنامه‌ریزی شده بود.



نظم به معنای آراستن، ترتیب دادن کار و. . .
[۱] معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰،ج۱، ص۳۸.
و انضباط به معنای سامان گرفتن، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج و. . . می‌باشد.
[۲] دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲بخش دوم، ص۴۱.
هستی بر پایه نظمی استوار شده است که دارای ناظمی مقتدر است.
خداوند خود ناظم است و جهان را بر اساس نظم آفریده است و شایسته است فرستادگانش نیز از نظم و انضباطی ویژه برخوردار باشند از جمله ایشان پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که نظمی دقیق و الهی بر همه شؤون رفتار ایشان حاکم بود. زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حضرت نمایشی از نظم خداوند بود.


پیامبر در امور فردی مانند عبادت به نظم اهمیت می‌دادند.

۲.۱ - نظم در عبادت پیامبر

عبادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نظم خاصی برخوردار بود. از عایشه نقل شده است که شب‌ها بر بالین پیامبر مسواک نهاده می‌شد و مکرر مسواک می‌زد چون برای نماز شب برمی‌خاست نخست مسواک می‌زد، سپس وضو می‌گرفت. در مورد نماز شب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم از وی پرسیده شد گفت: معمولاً پس از نماز عشاء در آغاز شب می‌خوابید و سپس بر می‌خاست و نماز می‌گزارد. چون نزدیک سحر می‌شد نماز وتر خود را می‌گزارد و آنگاه در بستر خود می‌آرمید همین که آوای اذان می‌شنید شتابان از جای بر می‌خاست و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون می‌شد.
روایتی هم از عاصم بن ضمره از علی (علیه‌السّلام) است که در مورد نمازهای مستحبی روزانه پیامبر پرسید علی (علیه‌السّلام) فرمود: هر گاه خورشید از سوی خاور چندان بالا می‌آمد که به هنگام نماز عصر همان‌ اندازه به سوی باختر فرو نشسته است، دو رکعت می‌گزارد و هرگاه خورشید، نزدیک به نیم روز می‌رسید، نزدیک ظهر چهار رکعت می‌گزارد، آن گاه‌ اندکی پیش از نماز ظهر چهار رکعت می‌گزارد و پس از نماز ظهر دو رکعت نماز می‌خواند و پیش از نماز عصر هم چهار رکعت نماز می‌خواند.

۲.۲ - نظم در ابلاغ رسالت

سیر مراحل دعوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اسلام نشان از آن دارد که ایشان با یک برنامه‌ریزی از پیش تعیین شده که البته ناشی از امر خداوند است به ابلاغ رسالت خویش پرداخت.
دعوت ایشان چند مرحله داشت؛ در مرحله اول، دعوت، نهانی و به مدت سه سال بود. مرحله دوم دعوت آشکار که از ابتدا از اقوام خود بود. «و انذر عشیرتک الاقربین» مرحله سوم، دعوت آشکار و عمومی بود. «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین؛ بر آن‌چه دستور یافته‌ای آشکار کن و از مشرکان روی برتاب».
در مراحل بعد نیز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با پیمان‌های عقبه اول و دوم رسالت‌های خود را در مکان‌های دیگر ابلاغ کرد. انتخاب دوازده نفر نقیب هم در همین راستا بود.

۲.۳ - نظم در ظاهر پیامبر

یکی از شاخصه‌های نظم در امور فردی توجه به آراستگی ظاهری است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آینه نگاه می‌کرد، موی سر را صاف می‌کرد و شانه می‌زد و این کار را نه تنها برای خانواده خود بلکه برای یارانش نیز خود را می‌آراست؛ ایشان در مسافرت هم به نظم ظاهری خود توجه داشتند و پیوسته پنج چیز را با خود همراه داشت؛ آیینه، سرمه‌دان، شانه، مسواک و قیچی.
ایشان در مورد نظم در امور منزل نیز سفارش‌هایی کردند؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: خانه شیطان‌ها (آلودگی‌ها) در منزلتان خانه عنکبوت است و در روایتی دیگر می‌فرماید: خاک روبه را پشت در نریزید که جایگاه شیطان است.
یکی دیگر از مسائلی که موجب نظم در زندگی شخصی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شد نام‌گذاری اشیاء بر وسایل شخصی بود؛ از اخلاق حضرت بود که حیوانات، اسلحه و اثاث خود را نام‌ گذاری می‌کرد.

۲.۴ - تقسیم ساعات

یکی از ارکان نظم، انجام دادن به موقع امور است پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: کارها در گرو وقت خود است.
بر همین اساس رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون به خانه می‌رفت، اوقات خویش را سه قسمت می‌کرد؛ بخشی را برای عبادت خدا، بخشی برای خانواده خود و بخشی را به خود اختصاص می‌داد و سپس بخش مربوط به خود را میان خود و مردم تقسیم می‌کرد.


پیامبر در امور سیاسی به نظم اهمیت می‌دادند به طوری که در جنگ صفوف را شخصا منظم می‌کردند.

۳.۱ - برنامه‌ریزی و نظم در جنگ‌ها

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نظم و سامان‌دهی امور جنگی نیز می‌پرداخت. به عنوان نمونه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سپاه خود را در غزوه خندق سازمان‌دهی کرد و نگهبانانی بر آن گمارد؛ از جمله به عباد بن بشر فرمان داد. اطراف خندق گشت‌زنی کرده و مراقب دشمن باشد و مسلمانان هم هنگامی که دشمن را می‌دیدند با تیر و سنگ آن‌ها را عقب می‌راندند. ایشان در جنگ‌ها صفوف یارانش را منظم می‌کرد. چنان نظمی که گویی تیرها را در ترکش مرتب می‌کند.
خداوند در این زمینه نیز سفارش کرده است: «خداوند کسانی که در راه او در صفوف منظمی چونان استوار و محکم می‌جنگند، دوست دارد.‌»
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جنگ بدر نیز مشغول مرتب‌کردن صف‌ها بود، مردی از اصحاب گفت: ‌ای رسول‌خدا اگر در مورد صف ‌آرایی در این نقطه بی‌توجهی شده است، به دستور عمل فرمای و گرنه عقیده من این است که به قسمت بالای این دره بروی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: صف‌ها را مرتب کرده، پرچم خود را نصب کرده و آن را تغییر نمی‌دهم.
از عروِة بن زبیر روایت شده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن روز صف‌ها را مرتب می‌فرمود و به صف می‌کرد سواد بن غزیه جلوتر از صف ایستاده بود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با چوبه تیری به شکم او زد و فرمود: ‌ای سواد در صف بایست، سواد گفت: به دردم آوردی! تو را سوگند می‌دهم به کسی که تو را به حق برانگیخته است که قصاص مرا باز دهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شکم خود را برهنه کرد و فرمود: قصاص کن؛ سواد آن حضرت را بوسید و گفت: می‌بینی که فرمان خدا رسیده است، ترسیدم کشته شوم، خواستم که آخرین عهد من با تو چنین باشد که تو را در آغوش گیرم.
در غزوه حنین نیز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سپاه را سحرگاه مرتب می‌فرمود و به صف می‌کرد و با تقسیم سپاه پرچم‌داری آن را به افرادی چون علی (علیه‌السّلام)، سعد بن ابی‌وقاص، عمر بن خطاب، حباب بن منذر و. . . دادند.
البته در برخی غزوه‌ها چون غزوه احد به علت برخی بی‌نظمی‌ها و سرپیچی از فرمان رسول‌ اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شکست مسلمانان رقم خورد. در غزوه احد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آرایش نظامی به سپاه داد؛ پنجاه تیرانداز ماهر در شکاف کوه قرار داد تا از این قسمت حمله کند و دستور داد به ایشان که حتی اگر دیدید که ما کشته شدیم باز هم به فکر یاری از ما نباشید؛ اما در اثر یک بی‌انضباطی و سرپیچی از دستورات با مشاهده پیروزی مسلمانان محل خود را ترک و به جمع‌آوری غنائم پرداختند. همین بی‌انضباطی موجب شد دشمن از همین ناحیه حمله کرده و مسلمانان را شکست دهد.

۳.۲ - نظم‌بخشی به امور سیاسی

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اولین اقدامی که پس از مهاجرت به مدینه داشت برای اینکه امور سیاسی را سامان بخشد نیازمند تشکیل یک نظام سیاسی و حکومتی بود اقدامات تاسیسی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در همین راستا بود، بیعت عقبه و تعیین نقبا اولین تشکل سیاسی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ایجاد نظم و انضباط در اداره امور جامعه است.
تاسیس مسجد از دیگر اقدامات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. برای ایجاد نظم الهی و ایجاد وحدت مسجد مدینه را تاسیس کرد که البته مسجد تنها پایگاه عبادی نبود بلکه محل تعلیم و تربیت، مامن فقیران و مسکینان، مکان دیدارهای رسمی با وفود و. . . بود.
[۳۲] دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی «منطق عملی»، تهران، دریا، ۱۳۸۵، چاپ دوم، ج۱، ص۶۵.

ایشان با تدوین میثاق مدینه
[۳۳] ابن‌کثیر، عمادالدین، البدایة و النهایة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۷.
که اولین قانون اساسی نیز مشهور شد نظم بیشتری به جامعه بخشید انتخاب کارگزاران و شرح وظایف آن‌ها و فرستادن به مناطق مختلف نیز در همین راستا بود از جمله کارگزاران: عتاب بن اسید به عنوان استاندار مکه منصوب شد معاذ بن جبل در یمن اعزام شد. عمرو بن حزم کارگزار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای جمع‌آوری مالیات و صدقات به یمن بود.
[۳۶] ابن‌کثیر، عمادالدین، البدایة و النهایة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۵، ص۷.
پیمان حدیبیه اقدام سیاسی دیگر حضرت بود با اینگونه پیمان‌ها پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جامعه اسلامی از هرج مرج و درگیری‌ها و اقدامات دور کرد. این پیمان‌نامه که میان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مشرکان بسته شد نتایجی درپی‌داشت؛ از جمله رفت و آمد مسلمانان به مکه آزاد شد و آنان در مسافرت‌های خود به مکه با مسلمانان تماس بیشتری گرفته و از برنامه‌های سودمند و تعالیم عالی اسلام آگاه شدند.
[۳۷] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۷.



پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای اوقات خود برنامه‌ریزی می‌کردند ساعاتی از وقت خود را در اختیار مردم قرار می‌داد، امام حسین (علیه‌السّلام) به نقل از پدر می‌فرماید: از پدرم درباره زندگی داخلی رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیدم، فرمود: در مورد قسمت خود آن را بین خود و مردم تقسیم می‌کرد و اول خواص و پس از آن سایر مردم وارد می‌شدند و چیزی از وقت خود را از مردم دریغ نمی‌نمود. در مورد قسمت امت، روش او این گونه بود که اهل فضل را با اجازه دادن به آن‌ها به‌اندازه فضل‌شان در دین بر دیگران ترجیح می‌داد؛ بعضی از آن‌ها یک حاجت، بعضی دو حاجت و بعضی حاجت بیشتری داشتند.
[۳۸] ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۳۲.
[۳۹] ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۳، ص۳۴.

در روایت مسلم است: رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صف‌های نماز را چنان مرتب و منظم می‌کرد که گویی چوب‌های تیر را جفت و جور می‌کند. روزی به مسجد آمد چون خواست تکبیرة‌الاحرام گوید متوجه شد که مردی سینه‌اش جلوتر از سایرین است؛ فرمود: بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید و گرنه میان دل‌هایتان اختلاف خواهد افتاد. روایت‌های دیگری با تعابیر مختلف در این زمینه آمده است.
[۴۰] نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۲، ص۳.
[۴۱] بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۲، ص۲.

مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تنها مکانی برای نمازخواندن و پرستش نبود. در زمان‌هایی نیز از حیاطش به عنوان مکان عمومی استفاده می‌کردند که در آن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پذیرش ملاقات‌کنندگان و یاری رساندن به آوارگان و. . . می‌پرداخت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از بنای مسجد هر ستون آن را به نامی گذاشت که مشخص شود در کنار ستون‌ها چه کارهایی صورت می‌گیرد؛ ستون وفود (جایگاه هیئت‌ها)، ستون تهجد (جایگاه شب زنده‌داری) و. . .
[۴۲] دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی (منطق عملی)، ج۳، ص۳۵.
و این نشان از نظم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داشت.

۴.۱ - مشورت برای نظم‌بخشی به امور

شور و مشورت برای ایجاد یک اتفاق نظر لازم و ضروری است و برنامه‌ها را سامان می‌دهد، اموری که بدون مشورت باشد گاه موجب سردرگمی، بی‌نظمی می‌شود به گونه‌ای که هر کس به دنبال اعمال نظر خود است و همین امر موجب بی‌نظمی در امور جامعه می‌شود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود نیز به این امر توجه داشتند. در جریان غزوه خندق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چون خبر حرکت قریش را شنید مردم را فراخواند و با آنان مشورت نمود، سلمان فارسی به حفر خندق اشاره کرد که مسلمانان از این پیشنهاد به شگفت آمدند.
در سال هفتم هجری که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اصحاب خود به سمت مکه برای عمره در حرکت بودند قریش در ادامه‌ راه قصد جلوگیری از ایشان داشتند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ایراد خطبه میان مسلمانان به پا خاست و پس از ثنا و ستایش خداوند فرمودند: ‌ای گروه مسلمانان عقیده شما در مورد این‌هایی که سرسپردگان خود را فرا خواندند تا مرا و شما را از مسجدالحرام بازدارند، چیست؟ آیا عقیده شما این است که به راه خود ادامه دهیم و با هر کس که مانع رفتن ما به مکه شد بجنگیم یا آنکه این گروه را به حال خود گذاشته و به سراغ اهل ایشان برویم و با آنها جنگ کنیم؟. . . .
ابوهریره گوید: من هیچ کس را ندیده‌ام که به‌ اندازه رسول‌ خدا با یاران خود مشورت کند و البته مشورت آن حضرت فقط در مورد جنگ بود و بس. توجه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شور و مشورت را از سخنان حضرت نیز می‌توان دریافت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): هیچ بنده‌ای با مشورت کردن بدبخت نشد و هیچ کس با بی‌نیاز دانستن خود از مشورت سعادت نیافت. در جای دیگر می‌فرماید: هرکس تصمیم به کاری گیرد و بر آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یابد.


در ابتدا که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنبال ابلاغ رسالت خویش بود و اصحابی نیز به ایشان پیوستند با تحریم اقتصادی قریش روبه‌رو شد پس از مدتی با پایان یافتن محاصره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با برنامه‌ریزی اقتصادی به دنبال بهبود وضعیت اقتصادی مردم بود و به گونه‌ای پیش رفت که با بهبود وضعیت مالی، مردم در سال نهم هجری موظف به پرداخت زکات هم شدند.
[۴۹] طبری، ابن‌جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۳، ص۱۲.


۵.۱ - اقدامات اقتصادی پیامبر

۱. برقراری عقد اخوت که در پی آن هر برادر انصاری موظف به کمک رسانی مالی به برادر مهاجر خود می‌شد.
[۵۰] صدر، سیدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۴، ص۶۵-۶.

۲. بستن قرارداد مساقات و مزارعه میان مهاجر و انصار؛ با ورود مهاجرین به مدینه، انصار قصد داشتند نیمی از اموال خود را به آنها را از این عمل باز داشت و قرارداد مساقات و مزارعه را بین آن‌ها بر قرار کرد.
[۵۱] بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۶، ص۱۱.

۳. تقسیم غنائم جنگی بین مسلمانان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غنائم را میان مسلمانانی که در بدر بودند تقسیم کردند، در دیگر غزوه‌ها چنین می‌کردند.
۴. ترویج و گسترش تجارت و بازرگانی
[۵۴] صدر، سیدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، ص۶۵-۶۶.
در ابتدا تجارت در انحصار قریش بود و به مسلمانان اجازه تجارت داده نمی‌شد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با به مخاطره‌ انداختن امنیت تجاری قریش در جنگ بدر توانست غنائمی از جنگ بدر به دست آورد.
[۵۵] صدر، سیدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، ص۴.

۵. جلوگیری از تورم که از جمله عوامل گرانی واسطه‌های غیر مفید است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به استقبال کالا نروید تا وارد بازار شود.
[۵۶] انصاری، زکریا، فتح الوهاب، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، ص۲۸.

۶. نهی از احتکار، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): هر کس خوار و بار را چهل روز احتکار کند بی‌گمان از خدا بی‌زاری جسته است.
۷. تعیین ناظر بر بازار نیز از دیگر اقدامات ایشان بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سعید بن عاص را بر بازار مکه و عمر را بر بازار مدینه به نظارت تعیین کرد.
۸. از دیگر اقدامات اقتصادی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایجاد منابع درآمدی برای نظام اسلامی بود؛ خراج: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای برآورد محصول خیبر و دریافت خراج مامورانی فرستاد.
[۵۹] ابن‌هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفة، ج۲، ص۳۵.
جزیه: رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اهل ایله سالانه سیصد دینار جزیه می‌گرفت. اموال شخصی، خمس و غنائم جنگی نیز از دیگر منابع در آمدی بودند.


۱. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰،ج۱، ص۳۸.
۲. دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲بخش دوم، ص۴۱.
۳. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰، ج۷، ص۷۷.    
۴. ترمذی، محمد، الشمائل المحمدیه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ص۲۲۳.    
۵. احمد، مسند احمد، بیروت، دارصادر ج۱ ص۸.    
۶. متقی هندی، کنزالعمال، ج۸، ص۳۸۳، بیروت، الرساله، ۱۴۰۹.    
۷. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۱۹۹.    
۸. ابن‌اثیر، ابوالحسن، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱، ج۱، ص۱۸.    
۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.    
۱۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۴.    
۱۱. ابن‌عبدالبر، یوسف، استیعاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲، ج۱، ص۹۳.    
۱۲. ابن‌عبدالبر، یوسف، استیعاب بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲، ج۱، ص۸۰.    
۱۳. طبرسی، رضی‌الدین، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ ششم، ۱۳۹۲، ص۳۴.    
۱۴. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، بیروت، داالمعرفه، ۱۴۰۰، ج۳، ص۳۵۲.    
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۷، ج۶، ص۵۳۲.    
۱۶. صدوق، محمد بن علی، امالی، قم، بعثت، ۱۴۱۷، ص۵۱.    
۱۷. یسمی سیوطی، عبدالرحمن، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱، ج۲، ص۳۹۴.    
۱۸. ابی جمهور، محمد بن زین‌الدّین، عوالی اللثالی، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۳، ج۱، ص۲۹۳.    
۱۹. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰.    
۲۰. ثعالبی، تفسیر ثعالبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸، ج۴، ص۳۰۶.    
۲۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۶۴، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹.    
۲۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۵۷.    
۲۳. مقریزی، احمد بن علیم، امتاع الاسماع، ج۱، ص۱۳۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰.    
۲۴. صف/سوره۶۱، آیه۴.    
۲۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۵۶.    
۲۶. مقریزی، احمد بن علیم، امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۹-۹۸.    
۲۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۵۶.    
۲۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص. ۸۹۵.    
۲۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص. ۸۹۵.    
۳۰. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰.    
۳۱. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۵۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰.    
۳۲. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی «منطق عملی»، تهران، دریا، ۱۳۸۵، چاپ دوم، ج۱، ص۶۵.
۳۳. ابن‌کثیر، عمادالدین، البدایة و النهایة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۷.
۳۴. عسقلانی، ابن‌حجر، الاصابة، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ج۴، ص۳۵۷.    
۳۵. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰.    
۳۶. ابن‌کثیر، عمادالدین، البدایة و النهایة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۵، ص۷.
۳۷. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۷.
۳۸. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۳۲.
۳۹. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۳، ص۳۴.
۴۰. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۲، ص۳.
۴۱. بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۲، ص۲.
۴۲. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی (منطق عملی)، ج۳، ص۳۵.
۴۳. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۵۱.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۸۰.    
۴۵. ابن‌سلامه، محمد، مسند الشهاب، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۵، ج۶، ص۷۷۳.    
۴۶. سمرقندی، ابواللیث، تفسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، ج۱، ص۲۶۰.    
۴۷. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، دارالحرمین، ۱۴۱۵، ج۸، ص۱۸۱.    
۴۸. هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸، ج۸، ص۹۶.    
۴۹. طبری، ابن‌جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج۳، ص۱۲.
۵۰. صدر، سیدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۴، ص۶۵-۶.
۵۱. بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۶، ص۱۱.
۵۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۸.    
۵۳. ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۱.    
۵۴. صدر، سیدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، ص۶۵-۶۶.
۵۵. صدر، سیدکاظم، اقتصاد صدر اسلام، ص۴.
۵۶. انصاری، زکریا، فتح الوهاب، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، ص۲۸.
۵۷. ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، ت شاکر، ج۴، ص۴۳۷.    
۵۸. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۰، ج۳، ص۴۵۹.    
۵۹. ابن‌هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفة، ج۲، ص۳۵.
۶۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۱۰۳۱.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصل نظم و انضباط در سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۶/۰۵.    






جعبه ابزار