اصل برائت و بعثت انبیاء (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیه ۱۵ سوره اسراء ـ همانطور که ملاحظه مىشود ـ در مقام این نیست که
حکم عقل را که مىگوید: (عقاب بدون بیان جایز نیست) امضا کند؛ بلکه کاشف از اقتضایى است که عنایت و
رحمت خداوندى دارد، و آن این است که هیچ قومى را ـ هرچند مستحق
عذاب باشند ـ به
عذاب استیصال دچار نکند، مگر بعد از آنکه رسولى به سویشان گسیل دارد تا
حجت را بر ایشان مؤکد و تمامتر نموده و با بیانهایى پىدرپى گوشزدشان کند.
اصل برائت از مسئولیت و عقاب الهی پیش از
بعثت انبیا و بیان حقایق و تکالیف، اصلی مسلّم در
سنت خداوند است:
•• «مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا
مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»؛
«هر کس
هدایت شود، براى خود هدايت يافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به
زیان خود گمراه شده است؛ و هيچکس بار گناه ديگرى را به دوش نمىکشد؛ و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آنکه پيامبرى مبعوث کرده باشيم (تا وظايفشان را بيان کند.)».
در
مفردات میگوید: کلمه (وزر) به معنای سنگینی است که در اصل از وزر (کوه) گرفته شده است، و
گناه را هم به (وزر) تعبیر میکنند و هم به (ثقل) و در
قرآن هر دو تعبیر آمده است، یکجا فرموده: (لیحملوا اوزارهم کاملة) و در جای دیگر فرموده: (ولیحملنّ اثقالهم و اثقالا مع اثقالهم) و نیز فرموده: (و لاتزر وازرة وزر اخری) یعنی حمل نمیکند احدی سنگینی دیگری را به طوری که صاحبش به کلی از وزر فارغ شود.
این
آیه به منزله نتیجه، برای آیه (وکلّ انسان الزمناه طائره...) میباشد، و جمله سومی یعنی (ولاتزر وازرة وزر اخری) تأکید جمله دوم است که میفرماید: (ومن ضلّ فانّما یضلّ علیها)
و معنایش این است که
عمل چه نیک باشد و چه بد، ملازم و دنبال صاحبش بوده و علیه او بایگانی میشود و در هنگام حساب، خود را در برابر صاحبش آفتابی میکند، بنابراین هر کس در راه و به سوی راه قدم نهد برای خود و به نفع خود قدم نهاده و نفع هدایتش عاید خودش میشود نه غیر خود، و کسی هم که در بیراهه و به سوی بیراهه قدم نهد
ضرر گمراهیاش به خودش برمیگردد و دودش به
چشم خودش میرود، بدون اینکه به غیر خود کمترین ضرری برساند، و هیچ نفسی بار
گناه نفس دیگر را نمیکشد، و آنطور که بعضی از اهل
ضلالت میپندارند که اگر
گمراهی کنند وزر گمراهیشان به گردن پیشوایانشان است، و یا مقلدین میپندارند که مسئولیت گمراهیشان به گردن پدران و نیاکان ایشان است، و خود مسئولیتی ندارند، سخت در اشتباهند.
آری آن روزی را که مجرمین دارند، پیشوایانشان نیز دارند؛ چراکه هرکس که سنت بدی را باب کند تا زمانی که در دنیا عاملی به آن
سنت زشت وجود دارد، صاحب سنت نیز همه آن وزر را خواهد داشت، همانها که در
دنیا میگفتند این کار را بکن مسئولیتش به گردن من!، باید در
قیامت گناه ایشان را به گردن بگیرند.
اما همه اینها وزر
امامت و پیشوایی
باطل و رواج دادن سنتهای بد است نه عین آن وزری را که مرتکب گناه دارد، تا لازمه به گردن گرفتن سنتگزاران این باشد که خود مرتکبین سنت باطلوزری نداشته باشند، و به فرض هم که عین آن باشد، معنایش این است که در یک گناه، دو کس
معذب شود.
وَ مَا کُنَّا
مُعَذِّبِینَ حَتی نَبْعَث رَسولاً
توضیح اینکه فرمود: (وما کنا
معذبین حتی نبعث رسولا)
از ظاهر سیاقی که در این آیه و
آیات قبل وبعد دارد برمیآید که مراد از (
تعذیب)
تعذیب دنیوی و
عقوبت استیصال باشد، و مؤید این احتمال
سیاق نفی در (ما کنا
معذبین) است؛ زیرا فرق است در اینکه گفته شود: (لسنا
معذبین) یا (
لانعذب) یا (لن
نعذب) و یا اینکه گفته شود: (ما کنا
معذّبین) که در سه تعبیر اول، تنها نفی
عذاب را میرساند، و در تعبیر چهارم
استمرار نفی آن در گذشته را افاده میکند، و میفهماند که سنت الهی جاری در امتهای گذشته بر این بوده است که هیچ امتی را
عذاب نمیکرد، مگر بعد از آنکه رسولی به سویشان میفرستاد و ایشان را از
عذاب خدا میترساند.
کلمه: (رسول) نیز مؤید این احتمال است، چون میتوانست از آن مبعوث به (
نبی) تعبیر کند، و بفرماید: (حتی نبعث نبیا) و اگر در نظر خواننده مانده باشد که در جلد دوم این
کتاب در فرق میان (رسول) و (نبی) گفتیم که (رسالت) منصب خاصی است الهی که مستلزم
حکم فصل در امت است، و گفتیم که
حکم فصل عبارت است از:
عذاب استیصال و یا
تمتع و بهرهمندی از زندگی تا مدتی معین؛ همچنانکه
قرآن فرموده: (ولکلّ امة رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط وهم لایظلمون) و نیز فرموده: قالت رسلهم افی اللّه شک فاطر السّموات والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یوخّرکم الی اجل مسمّی) به خلاف نبوت؛ زیرا
نبوت منصبی نیست که مستلزم چنین لوازمی باشد.
پس اینکه در آیه مورد بحث تعبیر به رسول کرده، خود مؤید این است که مراد از
تعذیب تعذیب دنیوی است نه اخروی و مطلق
تعذیب.
پس اینکه فرمود: (و ما کنّا
معذّبین حتّی نبعث رسولا) به منزله دفع توهّمی است که ممکن است از کسی سر بزند، واز آیات سابق که میفرمود: (اثر اعمال به صاحبش برمیگردد، و صالحین را به اجر کبیر و طالحین را به
عذاب الیم نوید میداد) چنین برداشت کند که
آثار گناهان (چه آثار سوء دنیوی آنها وچه اخرویشان ) به هیچ وجه از صاحبانش جداشدنی نبوده و هیچ قید و شرطی در لحوق آنها به صاحبانشان نیست.
این آیه ـ همانطور که ملاحظه مىشود ـ در مقام این نیست که حکم
عقل را که مىگوید: (عقاب بدون بیان جایز نیست) امضا کند؛ بلکه کاشف از اقتضایى است که عنایت و
رحمت خداوندی دارد، و آن این است که هیچ قومى را ـ هرچند مستحق
عذاب باشند ـ به
عذاب استیصال دچار نکند، مگر بعد از آنکه رسولى به سویشان گسیل دارد تا حجت را بر ایشان مؤکد و تمامتر نموده و با بیانهایى پىدرپى گوشزدشان کند.
و اما (نبوت)، مقامى است که به وسیله آن تکالیف بر بندگان ابلاغ مىشود و
شرایع دین بیان مىگردد. به همین جهت مؤاخذه الهى و یا مغفرتش در
حق افراد استقرار مىیابد و مشخص مىگردد که چه کسى مستحق
ثواب و چه کسى مستوجب عقاب اخروى است.
•• «وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم
بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى»؛
«اگر ما آنان را پيش از آن (که قرآن نازل شود) با
عذابى هلاک مىکرديم، (در
قیامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا از
آیات تو پيروى کنيم، پيش از آنکه ذليل و رسوا شويم!».
ظاهرا ضمیر در (من قبله) به کلمه (بینه) - که در آیه قبلی بود - برمیگردد، چون مقصود از آن قرآن است، و معنای آیه این است که: اگر ما
کفار را به خاطر اسرافی که در
کفر ورزیدند، به
عذابی هلاک کنیم قبل از آنکه بر آنان بینه نازل سازیم و
حجت را بر آنان تمام کنیم، آن وقت حجت به نفع آنان و به ضرر ما، و خلاصه حق به جانب ایشان میشد، چون میگفتند: پروردگارا! چرا رسولی به سوی ما گسیل نکردی، تا قبل از آنکه به
عذاب استیصال هلاک و بیچاره شویم، آیات تو را پیروی کنیم؟.
بعضی
مفسرین گفتهاند:
ضمیر مذکور به
رسول برمیگردد؛ هرچند چنین لفظی قبلا نیامده، ولی از مضمون
آیه قبلی استفاده میشود، به
شهادت اینکه گفتند: (چرا رسولی به سوی ما نفرستادی) و این وجه از نظر لفظ وجهی قریب و نزدیک به ذهن است، ولی معنای اول از نظر معنا قریب به
ذهن است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اصل برائت و بعثت انبیاء».