اسماعیل محلاتی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این نوشتار زندگی نامه تفضیلی اسماعیل محلاتی آورده شده است. این متن، ذیل عنوان اسماعیل محلاتی در کتاب گلشن ابرار آمده است.
محلات شهر گلها در
روز چهارشنبه از ماه
جمادی الاول بسال ۱۲۶۹ هجری قمری برابر ۱۲۲۹ هجری شمسی شاهد ولادت مرد دیگری از منادیان
عدالت بود. اسماعیل (شیخ اسماعیل در اکثر مصادر و منابع اسماعیل اما خود وی در آثار تالیفی خود خود را محمد اسماعیل عنوان کرده است.) در خانوادهای روحانی و بلند مرتبهای که
نماز شب زمزمه آن خانواده بود متولد شد و در کنار پدری فقیه و مادری صالحه و نجیب و پاکدامن نشو و نمو پیدا کرد و تا ۱۲ سالگی در محلات زندگی را سپری کرد.
نام پدرش شیخ محمد علی فرزند زین العابدین فرزند موسی محلاتی، وی از فقها و عالمان بنام روزگار خود بود که در
سال ۱۲۳۲ هجری قمری در محلات به
دنیا آمد و تحصیلات حوزوی خود را در محضر اساتیدی چون سید شفیع چابلقی و اسدالله بروجردی در بروجرد، و در تهران از شیخ عبدالرحیم بروجردی و دیگران فرا گرفت.
از مزایای علمی این فقیه ربانی همین بس که
آیتالله سید حسین بروجردی، و
میرزا حسین محدث نوری طبرسی متوفای ۱۳۲۰ هجری قمری از شاگردان وی باشند. از آثار علمی وی میتوان به «مفتاح السعادة» وی اشاره کرد. این عالم ربانی در سال ۱۳۰۶ هجری قمری در
مشهد رضوی دار فانی را وداع و در آن جا مدفون گردید.
اما درباره ی مادر خود شیخ اسماعیل در کتاب انوار العلم و المعرفة چنین میگوید «مادری که از نسوان (زنان) صالحه دوره ی خود و صفات حسنه و مواظبت عبادات و اذکار خاصه تهجد در عنفوان شباب در اقران امتیاز داشت» پدر و مادر شیخ اسماعیل هر دو از متهجدین و پرهیزکاران زمان خود بودند. که از چنین مادر و پدری شیخ اسماعیل متولد شد.
اسماعیل به پنج سالگی که رسید، اولین درس خود را با کتاب آسمانی یعنی تعلیم
قرآن مجید آغاز کرد و بعد به کتب فارسی معمول زمان مشغول و در هشت سالگی بود بر علوم روز دیگر از محضر پدر بهره مند شد، از جمله آن علوم ریاضیات،
فقه و
اصول بود که از پدرش فرا گرفت. پس از سه سال آموزش در شهر محلات در سال ۱۲۸۴ هجری قمری در اوائل بلوغ برای تحصیل راهی
تهران شد و در حوزه ی تهران از محضر اساتید بزرگ آن زمان از جمله علامه فقیه
میرزا ابوالقاسم نوری طهرانی، شاگرد
شیخ مرتضی انصاری، و
میرزا محمد حسن آشتیانی کتاب رسائل شیخ انصاری را فرا گرفت و علوم متفرقه دیگر را از جمله ریاضیات و عقلیات و سائر علوم را از استوانههای دیگر بهره مند شد. بعد از ۵ سال تحصیل در تهران برای افزودن به اندوختههای علمی خود در سال ۱۲۸۹ هجری قمری به
عراق مهاجرت کرد. درباره
هجرت به عراق از زبان خود شیخ اسماعیل استفاده میکنیم: «در سنه ۱۲۸۹ هجری قمری برای تکمیل تحصیلی خود با کمال بی برگی توشه راه و نهایت عسر عراق را وجهه همت خود قرار، داد گاهی سواره گاهی پیاده، لنگان لنگان با پای مجروح از رنج پیادگی، روز اول ماه مبارک
رمضان کربلا معلی را مزار و مطاف خود دید. تمام آن ماه در آن شهر اقامه کرد. رئیس علمای آن دوره در کربلا
آخوند ملا حسین اردکانی زاهد و عالم و
شیخ زین العابدین مازندرانی بود. محضر دو عالم را در ماه مبارک رمضان درک کرد و در خروج و دخول و مشرب آن دو آشنا و بهره برد...» در روز دوم ماه
شوال همان سال به قصد
نجف که مقصد اصلی وی بود، کربلای معلی را وداع کرد و از طریق
کوفه وارد نجف شد و به آستانه مقدس علوی که مطاف ملائکه و انبیاء و اوصیاء
الهی است، مشرف شد.
شیخ اسماعیل می فرماید:
«در اول ورود به صحن مقدس هیبت و عظمت روحانیه و نورانیه آن مکان شریف از شش جهت مشهود میشد. بر مجامع قلب احاطه حالت حیرت و بهت غریبی دست داد.» .
در کنار صحن مطهر، مدرسه کوچکی بود. در حجره ی یکی از طلبههای محلات به عنوان مهمان وارد شد. چهار ماه را پشت سر گذاشته بود که در مدرسه ی صدر، حجرهای را برای خود فراهم کرد و به آن جا منتقل شد.
شیخ درباره ی حوزه ی نجف چنین میفرماید:
«مجالس تدریس در این ارض مقدس، زیاد بود. اول از همه، اجتماع و هجوم طلاب به مجلس درس
سید حسین تبریزی کوه کمری بود که در ضبط مطالب
شیخ انصاری، فقها و اصولا، در نهایت اتقان بود و عدلی برای او نبود. چون غایت مقصد نوع محصلین آن دوره، فهم مراد شیخ انصاری و اطلاع بر مقاصد او بود و این مطلب، به نحو اتم و اوفی، در محضر مبارک این سید حاصل بود، لذا هجوم طلاب برای درس او بیش تر بود.» .
درباره ی
میرزای شیرازی نیز میفرماید:
«بعد از آن مرحوم سید حسین ترک کوه کمری سید بزرگوار
میرزا محمد حسن
شیرازی بود که قلم را قدرت بیان کمالات نفسانیه و تحریر محاسن عقلیه و شرعیه او نیست و بایست شخص، اولا حس و ادراک این گونه مطالب معنویه را پیدا کند.» .
تا جایی که میفرماید:
«اطوار و شئونات باطنیه و ظاهریه آن وجود مبارک را جهت همت خود قرار دهد و انگشت حیرت به دندان بگیرد که چه گونه خداوند قادر علی الاطلاق در وجود یک نفر از اولاد بشر این همه کمالات و فضائل ذخیره گذارده! به ذات پاک او اغراق نیست! فوق آن است که عرض کنم!».
مبنای درس
میرزا آن بود که بررسی هر مطلبی از همه جهت بایست مورد نظر قرار گیرد و به نظر درستی برسد. این بررسی عمیق باعث میشد درس کند پیش برود و این گونه درس، فوق طاقت اواسط طلاب، بلکه اکثر آنان میشد و تدریس هر مسئله طول که میکشید، باعث کم شدن محصلین میشد.
یکی از اساتید دیگر ایشان،
شیخ حبیب الله رشتی بود که از اولین ثمره ی تلامذه ی بزرگ شیخ انصاری بود که آثار وی جایگاه علمی وی را به خوبی مبرهن میسازد.
حضور شیخ اسماعیل در درس این سه بزرگوار از همه بیش تر بود. او از اساتید دیگری هم استفاده کرد.
سال ۱۲۹۱ هجری قمری بود که به ایران بازگشت. دو سال در بروجرد توقف کرد. در سال ۱۲۹۳ هجری قمری مجددا به عراق رفت، اما
میرزا در
سامرا تدریس میکرد.
شیخ اسماعیل در سال ۱۲۹۴ هجری قمری مجددا به بروجرد سفر کرد و به خاطر سفرهای قبل و کم خرج بودن و داشتن طلاب مستعد در آن شهر، به تدریس رسائل شیخ و سایر کتابهای آن بزرگوار پرداخت.
شیخ اسماعیلدر سال ۱۲۹۴ هجری قمری راهی
مشهد مقدس رضوی شد و بر آستان مقدس
علی بن موسی الرضا، علیه السلام، بوسه زد. حدود پنج ماه در آن مکان مقدس بود. قصد داشت که آن جا را محل دائمی برای سکنای خود قرار دهد، اما منصرف شد. دلیل انصراف خود را خواست خود ائمه، علیهم السلام، میداند. در این باره میفرماید: «تا دعوتی از خود آنان (ائمه، علیهم السلام ) نباشد، هرگز در کنار آنان ماندن صورت نخواهد گرفت.» . لهذا با کمال
خضوع و انکسار که وظیفه ی عبودیت کونیه او بود، در مقام خطاب به حضرت رضا، علیه السلام، به این شعر متمثل شد:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
در مشهد مقدس با مرحوم شدن پدرش در سال ۱۳۰۶ هجری قمری برای اصلاح امور و رتق و فتق امور مردم و سامان بخشیدن به خانواده ی پدر، به محلات رفت. بعد از مدتی مجددا به بروجرد، و پس از مدتی در سال ۱۳۱۲ هجری قمری باز هم راهی عتبات میشود و در سامرا در درس
میرزای شیرازی شرکت میکند تا این که
میرزا در سال ۱۳۱۲ هجری قمری دار فانی را وداع گفت.
آیت الله محلاتی در بروجرد شاگردان زیادی را پرورش داد. در بروجرد به سطح عالی میپرداخت. دروس رسائل و مکاسب و غیره را تدریس میکرد، اما با درگذشت
آیت
الله میرزای شیرازی در سال ۱۳۱۳ هجری قمری
آیت
الله محلاتی مستقلا به بحث و تدریس درس خارج نشست و علاوه بر تدریس و تصنیف، به وظائف دینی و اجتماعی پرداخت.
در این جا به نام چند تن از اساتیدی که در پیشرفت علمی و عملی شیخ اسماعیل نقش بالایی داشتند، اشاره میکنیم:
۱ ـ
میرزا حبیب الله رشتی (۱۲۳۴-۱۳۱۲ هجری قمری)
که از عمده اساتید شیخ اسماعیلدر نجفاشرف بود؛
۲ ـ
سید حسین کوه کمری (متوفای ۱۲۹۹ هجری قمری)
از استادانی است که در نجف از محضر وی بهره مند شده است؛
۳ ـ پدرش شیخ محمد علی محلاتی (۱۲۳۲-۱۳۰۶ هجری قمری) که در پیشرفت علمی و معنوی فرزند برومندش نقش بسزایی را ایفا فرمودند.
۴ ـ
حاج میرزا محمدحسن آشتیانی (۱۲۴۸-۱۳۱۹ هجری قمری)
وی یکی از اساتید تهران شیخ اسماعیل در رسائل و مکاسب شیخ انصاری بود.
۵ ـ
میرزا ابوالقاسم نوری تهرانی (۱۲۳۶-۱۲۹۲ هجری قمری)
وی از استادان تهران شیخ اسماعیل در کتابهای رسائل و مکاسب و در تقویت پایههای علمی شیخ اسماعیل نقش مؤثری داشتند.
۶ ـ شیخ محمدحسین فاضل اردکانی (۱۲۳۵-۱۳۰۲ هجری قمری)
در کربلای معلی شیخ اسماعیل از محضر وی بهره مند شده است.
۷ ـ
شیخ زین العابدین مازندرانی (۱۲۲۴-۱۳۰۹ هجری قمری)
که از وی مدت کوتاهی در
کربلا استفاده کرده است.
۸ ـ
میرزا محمدحسن شیرازی (۱۲۳۰-۱۳۱۲ هجری قمری).
نقل شده، وی زمانی که در بروجرد ساکن بود و تدریس میکرد، برای این که طلاب را تشویق به شب زنده داری و
نماز شب کند، اجرتی را معین کرده بود. این کار را طلاب ادامه میدادند و اجرت میگرفتند. بعد از مدتی، لذت
عبادت را که چشیدند، خودشان دنبال
شب زنده داری را گرفتند و دیگر اجرت اخذ نکردند.
شیخ اسماعیل همانند سایر بزرگان و فرزانگان مکتب تشیع، اوصاف حمیده و
اخلاق حسنه داشت. در بین علمای حوزهها، معروف به
زهد و
ورع و
عبادت بود. از مجالس غیبت و مجالسی که دوری از
خدا را میآورد، پرهیز میکرد. برای نمونه به فرمایش
آیت
الله محلاتی درباره ی
مهاجرت خود از بروجرد چنین فرموده:
«چیزی که از توقف در بلاد عجم مرا به کلی منصرف کرد، این بود که
معاشرت و خلطه و آمیزش با مردم را در آن سامان با حقیقت خداپرستی به حسب مذاق خود منافی دیدم و جمع ما بین خلق و خالق را در آن بلاد در عهده خود ندیدم. به این سبب با یک مشت اهل و عیال و اولاد از همه چیز چشم پوشیدم»
شیخ اسماعیل علت اصلی سفر خود را اجتناب از
گناه.
در جای دیگر فرموده:
«متاسفانه شهر نجف را هم مانند بلاد عجم یافتم که با خلوص نیت راستی متضاد بود. هر چه خواستم از شهرت طلبی و کارهای غیر از
خدا منظوری نداشته باشد، از عهده ی خود خارج دیدم.» .
این فرزانه نامدار به خدا پناه برد و به بحث و تحقیق و تالیف پرداخت. آری مردان خدا و مجاهدان شب زنده دار هر چه عمل میکنند، فقط رضایت خدا را میخواهند و برای غیر او ارزشی قائل نیستند در
راه خدا از تمام خواستههای خود میگذرند.
یکی از روحانیون طراز اول که در کنار مراجع بزرگ تقلید، مشروطه خواه بود، حضرت
آیت
الله شیخ اسماعیل محلاتی بود. این فقیه مجاهد که خود از علمای برجسته و بنام
حوزه علمیه نجف به شمار میآمد، در ثمر رسیدن نهضت مشروطه نقش بسزایی داشت برای آشنایی با افکار و نقش وی میتوان به اعلامیهها و تالیف کتاب گران سنگ اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطةـ که به زبان فارسی نگارش یافته ـ اشاره کرد.
آیت الله شیخ اسماعیل محلاتی علت درگیری خود را در نهضت مشروطه، واجب عینی شمرده و با گرفتن قلم بر دست، نادرستی باورهای مردم را نشان دهد.
منادی
عدالت در کتاب خود، حکومت را به سه گروه تقسیم کرده: ۱ ـ حکومت
امام؛ ۲ ـ سلطنت مشروطه محدوده؛ ۳ ـ سلطنت مطلقه مستبده.
بنابر عقیده ایشان، نوع اول در دوران ما ناممکن است و لذا ناگریزیم یکی از دو تا را برگزینیم که البته برای هیچ ذی شعوری جای شبهه و تردید نیست که ترجیح سلطنت مشروطه بر مطلقه ی مستبده، باقی نخواهد ماند.
آیت الله محلاتی در تحلیل حکومت مشروطه میفرماید: «یک رژیم مشروطه، دارای دو فایده است: نخست آن که به حکومت استبدادی پایان میبخشد و دوم آن که «بیضه الاسلام» را از «رقیت کفار» نگهداری میکند. بدین ترتیب درگیری هر فردی در چنین مشروطه خواهی و.... در استحکام این اساس از حیث اولی، داخل است در عنوان
نهی از منکر و اقامه معروف، و از جهت ثانیه، داخل است در عنوان حفظ مملکت مسلمین از تهاجم اهل کفر». لذا معارضه با مجلس شورای ملی را در حد محاربه با
امام زمان، علیه السلام، دانسته است.
این فقیه بیدار میافزاید، علما متوجه شدند که این گونه مجلس بر اساس محدودیت
ستم و حفظ بیضه
اسلام بنیان شده است، لذا، علما پشتیبانی از همین مجلس را
واجب اعلام کرده بودند و هر عملی را که ناتوانی یا از بین بردن آن مجلس را به بار آورد، تحریم کردند.
بنابر فرمایش محلاتی اگر علما در مشروطه شرکت نمیکردند، نظام سیاسی ایران همانند دول اروپایی میشد. لذا علاوه بر تالیف کتاب، چندین اعلامیه نیز در
دفاع از مشروطه خواهی همگام با مراجع بزرگ صادر کردند.
بسم
الله الرحمن الرحیم. به کافه ی اهل
دین و عموم اخوان مؤمنین، مخفی و مستور نماند که ملخص مفاد مشروطیت سلطنت و پادشاهی، عبارت است از محدود شدن ادارات دولت و ارادات سلطنت به حدود و قیودی که عمل کردن به آنها به حال مملکت اسلامیه، مفید باشد و باعث قوت و شوکت ملت و دولت گردد. و به عبارت دیگر آن که مصالح ملکیه و سیاسات دولت اسلامیه، بتمامها، در تحت قانونی مضبوط و میزانی محدود در آید که به صلاح دید امنای ملت و عقلای مملکت مقرر شده باشد.
و در مقابل او است سلطنت استبدادیه که عبارت است از خودسری امارات و رهایی ارادات پادشاه در تمام امور ملکیه، به هر چه که
شهوت و یا
غضب او اقتضاء کند، چه صلاح
مسلمین در او باشد یا نباشد، و چه این که عقلای مملکت و سیاسیون ملت، تصدیقی و تصویبی از او داشته باشند یا خیر.
پس از این بیان گفته میشود که بر هیچ عاقلی پوشیده و پنهان نیست که تنظیم مملکت اسلامیه و سیاسات ملکیه ی ما، در این ادوار اخیره به دست کسانی افتاده که نوع غالب آنها به جز خودخواهی و شهوت رانی مقصد و مقصودی ندارند و چیزی که اصلا منظور و ملحوظ آنها نیست، حفظ مملکت اسلامیه است از شر اشرار داخله و تهاجم اجانب و اعادی خارجه. و بدین سبب
شیرازه ی مملکت اسلامیه از همه جهت در هم ریخته و بالکلیه از هم گسیخته و اصلا قوه ی استمساکی برای آن در مقابل اجانب و غیره هم باقی نمانده. و اگر بدین وطیره بماند عن قریب است که از دولت اسلامیه و لوای
اسلام اثری نماند و دفع این مفسده بزرگ که سوء عاقبت این ارکان اسلام را متزلزل خواهد ساخت، به حسب مناسبت وقت و اقتضای این دوره، به غیر از این نشود که جمهور ملت و اعضای مملکت به هیئت وحدانیه اتحادیه، کید واحدة علی من سواهم، در مقام تدارک و جبران برآیند به این نحو که عقلای خود را که عارفاند به مصالح و مضار مملکت و در سیاسات بین الدول نیز اهل خبره و بصیرتاند، به علاوه به فضیلت ملکه ی انصاف و بی غرضی، آراسته و پیراستهاند، تعیین و برقرار کنند که سیاسات عامه و آن چه که دخیل است در نظام مملکت اسلامیه در تحت ضابطه و
قانون محدودی درآورند و....»
تا در آخر میفرماید «... که بر عامه ی مسلمین، از عالم و عامی، کل علی حسب قدرته و سعی قدرته، اهتمام در این امر لازم و سعی در حفظ اساس آن، سعی در حفظ بیضه ی اسلام است، چنان چه سعی در هدم این اساس، سعی در هدم اساس اسلام خواهد بود.
نعوذ بالله منه و نساله العصمة عن الزلل فی هذا الخطب النازل بن الامتحان عامة المسلمین: (فلیعلمن
الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین).
وقد جرت بقلم العبد الذلیل محمد اسماعیل الغروی المحلاتی فی الواد المقدس فی البقعةالمبارکة من جانب الطور الایمن. محل خاتم شریف.
در پی تایید اعلامیه ی
آیت
الله محلاتی، در حمایت از نهضت مشروطه، صاحب کفایۀ الاصول
آیت الله آخوند شیخ محمد کاظم خراسانی، اعلامیه ذیل را صادر فرمودند:
بسم
الله الرحمن الرحیم. ان شاء
الله تعالی عموم اسلامیان این مرقومه ی شریفه و لایحه ی صادره از جانب مستطاب شریعت مدار، صفوه الفقهاء و المجتهدین، ثقة الاسلام والمسلمین، العالم الکامل العادل، آقای آقا شیخ اسماعیلمجتهد محلاتی نجفی، دامت برکاته، را برای فهمیدن تکالیفی که در حفظ بیضه اسلام در عهده دارند، مغتنم شمارند و حقیقت احکام ماها را که مخالف اساس مشروطیت را به منزله ی محاربه
امام زمان، ارواحنا فداه، دانستیم، از بیانات واضحه ی ایشان استفاده نموده و متفق الکلمه برای حفظ
دین و دنیای خود، این اساس قویم را استوار نمایید.
و این مطلب را همه میدانند که فرصت کم و اعادی از اطراف در کمین و چیزی نمانده که ممالک اسلامیه را به وسیله ی همین
استبداد دولتیان ببرند و حسرت بعد و کف بر کف زدن سودی نخواهد داشت، ولقد اعذر من انذر.
والسلام علی اخواننا المؤمنین و رحمةالله برکاته. من الاحقر الجانی، محمد کاظم الخراسانی، محل خاتم مبارک.
بعد از مدتی در ۶ محرم الحرام ۱۳۲۷ هجری قمری اعلامیه دیگری در حمایت از نهضت مشروطه از سوی
آیت
الله محلاتی صادر شد و این اعلامیه نیز مانند اعلامیههای قبل مورد تایید چند تن از مراجع قرار گرفت. از جمله ی آنان
آیت
الله شیخ محمد کاظم خراسانی و
آیت
الله شیخ عبدالله مازندرانی را میتوان نام برد.
این اصل که در نخستین قانون گذاری مجلس قانون گذاری شده، به کشورداران دستور داده که همه ی شهروندان را برابر بدانند و بدان معنا نیست که این اصل، تفاوتهایی را که شریعت اسلام در مورد گروههایی از شهروندان به خاطر مذهب شان قائل شده، از میان برخواهد داشت، بلکه تفسیر ندای
عدالت از اصل هشتم متمم قانون اساسی چنین است: نسبت به زناکار، حد و مجازات شرعی جاری گردد، دست
دزد بریده شود، قاتل به کیفر شرعی خود برسد. همه ی افراد مردم بدون استثنا باید برای گناهی که مرتکب میشوند، کیفر ببینند. در نظر قانون همه برابرند: شاه با گدا، دانا با نادان، توانا با ناتوان.
آیت الله محلاتی می فرماید، در آغاز
اسلام، چنین نظامی وجود داشت و اکنون (یعنی دوره ی
انقلاب مشروطه) همان نظام میخواهد زندگی دوباره یابد.
این بود برداشت
آیت
الله محلاتی و دیگر طرفداران را نهضت مشروطه از اصل هشتم متمم قانون اساسی.
۱ ـ
آیتالله سید شهاب الدین مرعشی نجفی۲ ـ شیخ احمد فرزند محمد ترشیزی. او، علاوه بر شاگردی، داماد
آیت
الله محلاتی هم بود.
۳ ـ شیخ محمد فرزند اسماعیل محلاتی (متوفای ۱۳۳۷ هجری قمری)
۴ ـ
سید محمدصادق بحرالعلوم (متوفای ۱۳۳۹ هجری قمری)
آیت الله محلاتی غرض خود را از تالیف این کتاب دو نکته بیان کرده است: اول این که قدرت پیدا کردن بر دفع شبهات در باب الحاد و
مغالطه زنادقه عصر که از هر طرف بر ضعفای
مسلمانان ورود کنند و هر یک از آنان در هر شهر و ناحیه از بلاد اسلام که واقع شوند، به نحوی از عهده ی تکلیف خود که حفظ ثغور باطنی این
دین مبتنی است از تشکیلات اهل ضلال برآیند، و ضعفای مسلمانان را که ایتام آل محمدند، از شر اهل ضلال حفظ و حراست کنند.
غرض دوم، محفوظ ماندن مباحث ارائه شده در عقائد است: «العلم صید و الکتابة قید».
جلد اول این کتاب در ۱۶۲ صفحه در قطع وزیری، در چاپخانه ی مرتضویه نجف، به زبان فارسی، در سال ۱۳۴۲ هجری قمری به چاپ رسید.
مباحث کتاب در سه قسمت اول، در اثبات وجود
واجب، دوم در خلافت الهیه و اوصاف خلفای الهی که
انبیا و اوصیای الهیاند، سوم در ذکر نشئه ی آخر و دار جزا و اثبات عود ارواح به اجساد عنصریه ترابیه در آن عالم.
چند نسخه ی خطی از این کتاب در کتابخانه بزرگ
آیت
الله مرعشی نجفی موجود است.
تنقیح الابحاث عن احکام النفقات الثلاث: الزوجه و الاقارب و الممالیک کتابی فقهی است به
زبان عربی درباره
نفقه زوجه و اقارب و ممالیک. در
قم، چاپخانه حکمت با اشراف و تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، در سال ۱۳۸۳ هجری قمری در قطع رقعی، در ۱۵۱ صفحه به چاپ رسید. نسخه ی خطی آن به شماره ۹۵۸۷ در کتابخانه ی
آیت الله مرعشی نجفی موجود است.
۳ ـ حاشیه علی الرسائل
۴ ـ حاشیه علی المکاسب
۵ ـ حاشیه علی الملل و النحل
کتاب ملل و نحل از عبدالکریم شهرستانی است. علامه محلاتی، حاشیه ی مفصلی بر جزء سوم آن که مربوط به بحث
امامت است، زده است.
۶ ـ دیوان شعر
۷ ـ الرد علی المسیحیة
۸ ـ رسالة فی رد الشبهة الالمانیة
۹ ـ رسالة فی اللباس المشکوک در فقه
۱۰ ـ الکلمات الموجزةدر مباحث متفرقه کلامی و تاریخی و سیاسی و اخلاقی
۱۱ ـ اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة
این کتاب در ۵۹ صفحه به زبان فارسی، در سال ۱۳۲۷ هجری قمری در چاپخانه ی اداره ی مظفری بوشهربه چاپ رسیده است.
۱۲ ـ لباب الاصول فی اصول الفقه
۱۳ ـ نفائس الفوائد
۱۴ ـ الدرر اللوامع
در مباحث فقهی و اصولی و رجالی و شرح بعضی از
آیات متشابه و احادیث مشکل و مسائل دیگر. نسخه ی خطی آن به شماره ی ۹۵۸۷ در کتابخانه ی بزرگ
آیت
الله مرعشی نجفی نگهداری میشود.
۱ ـ شیخ زین العابدین محلاتی (متوفای ۱۳۳۰ هجری قمری)
او، عالم و ادیب و خطاط بود. وی در مدرسه ی صدر تهران حجرهای داشت و هفتهای دو روز آموزش خطاطی میداد. وی در نسخ نویسی، اعلم اهل
زمان خود در ایران بود.
از آثار وی، کتابت دعاء الصباح است که در سال ۱۳۰۵ هجری قمری کتابت کرده و با نفقه امین السلطنه به چاپ رسیده است. از وی نقل شده علاوه بر کتب ادعیه و
فقه و سایر علوم که کتابت و خطاطی کرده، هفتاد قرآن نیز نوشته است. عاقبت در
تهران مریض شد و به
محلات منتقل شد و در سال ۱۳۳۰ هجری قمری در آن جا دار فانی را وداع گفت. قبرش الان مزار اهل شهر محلات است.
۲ ـ شیخ علی محلاتی کتبی (متوفای ۱۳۲۰ هجری قمری)
وی نیز عالم و اهل
شعر و ادب و ناشر بود. در بمبئی
هند سکنا داشت. شیخ علی،
رجال کشی،
رجال نجاشی و کتاب مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب و غیر آنها را به چاپ رسانده است.
وی در بمبئی هند با مرض
طاعون درگذشت و در مقبره
مسلمانان بمبئی مدفون گردید.
شیخ محمد محلاتی نجفی (۱۲۹۷-۱۳۳۷ هجری قمری)
او، فرزند بزرگ
آیت
الله شیخ اسماعیل محلاتی است. او در سال ۱۲۹۷ هجری قمری در بروجرد متولد شد. بعد از نشو و نما در بروجرد، از محضر پدر بهره مند شد. بعد از مدتی همراه خانواده به
نجف اشرف
هجرت کرد و در محضر
آخوند خراسانی و اساتید دیگر زمان خود حاضر شد و از شاگردان ممتاز حوزه ی نجف گردید.
از آثار علمی او میتوان به موارد زیراشاره کرد:
۱ ـ گفتار خوش یارقلی (در رد فرقه ی ضاله ی بهائیه). این دو جلد اثر به زبان فارسی شیوا، در نجفو تهران، مکررا در یک مجلد به چاپ رسیده است. مولف بیانی شیرین و جذاب دارد. سخنانش شنونده را مجذوب و فریفته میکرد. مولف خود را در «کتاب یارقلی» معرفی میکند که وطنش، کویر حوض سلطان و از دین و تابعیت تمام دولتها استعفا داده است. غرض از این معرفی، این است که خود را یک فرد بی نظر و بی طرف معرفی کند تا بتواند حقایق عقیدتی را بگوید و مخاطبین بپذیرند.
۲ ـ میزبان و میهمان. این کتاب در رد فرقه ی شیخیه تدوین و در قمبه چاپ رسیده است.
۳ ـ کتابی در اصول دین در سه جزء که جزء اول آن در سال ۱۳۳۲ هجری قمری در بمبئیهندبه چاپ رسیده است.
۴ ـ حاشیه بر کفایۀ الاصول.
۵ ـ رسالهای در عدم تحریف قرآن.
۶ ـ تعلیقه بر شوارق.
۷ ـ قضیه ی فجیعه ی عاشورا.
۸ ـ جمع آوری خطب
رسول اکرم، صلی
الله علیه و آله، به امر پدر بزرگوارش.
۹ ـ نشر مجله ی سیاسی و تاریخچه به نام «درة النجف» که به صورت ماهیانه منتشر میشد و تا شماره ی ۸ چاپ و بعد از مدتی از نشر آن ممانعت به عمل آمد.
شیخ محمد در راه
آزادی ایران و نجات از استبداد زحمات فراوان کشیده است. این مجاهد عالی مقام، در ۱۷ محرم الحرام ۱۳۳۷ هجری قمری در محلات، مرحوم شد و در کنار عموی خود شیخ زین العابدین محلاتی در محلات مدفون گردیده است.
وی در سال ۱۳۲۱ هجری قمری در شهر
نجف اشرف پا به عرصه ی گیتی نهاد. بعد از تحصیل نزد اساتید زمان خود و حوزه ی مقدس نجف با مجهز شدن به علوم زمان، در سال ۱۳۴۵ هجری قمری راهی شهر محلات شد و در آن جا سکنا گزید و امامت
مسجد جامع آن شهر را بر عهده گرفت و به تبلیغ و ارشاد و رسیدگی به امور مردم پرداخت.
شیخ علی محلاتی (متوفای ۱۳۳۵ هجری قمری)
وی از نجف به قصد ایران حرکت کرد. در کرمانشاه به دست شخصی کشته شد.
حسن روحانی محلاتی (وکیل دادگستری در تهران).
میرزا ابوتراب محلاتی. وی مدتی در
قم مشغول تحصیل بود. در
تهران ساکن شد. او مهندس بود.
فقیه مجاهد بعد از عمری تدریس و تبلیغ و تالیف و پرورش شاگردان زیادی در مکتب
امام صادق، علیه السلام، در سن ۷۴ سالگی در ۱۳
ربیع الاول ۱۳۴۳ هجری قمری برابر با ۱۳۰۳ هجری شمسی در
نجف اشرف روح بلندش به ملکوت اعلی عروج کرد و در صحن علوی، در حجره اول در سمت راست باب سلطانی، آرام گرفت.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«اسماعیل محلاتی».