اسماعیل بن جعفر صادق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِسْماعیل بْن جَعْفَر، فرزندارشد
امام جعفر صادق (
ع) که
خلفای فاطمی و
امامان اسماعیلی وی را جد خود و جانشین بر حق امام صادق (
ع) میدانند و اعتقاد به
امامت او سرآغاز جدایی
شاخه اسماعیلیه از
شیعیان امامی است.
اصطلاح اسماعیلیه به عنوان یکی از
فرق شیعی برگرفته از نام اوست.
با اینکه بخش بزرگی از تاریخ شیعه، از جنبشهای فرقهای گرفته تا خلافت فاطمیان زیرپوشش انتساب به
اسماعیل پدید آمده است، گزارشهای ناچیز و پراکندهای درباره زندگی و فعالیتهای وی در منابع ذکر شده، و چنین مینماید که نقش خود او در ترسیم وقایعی که به شکلگیری جنبش اسماعیلیه منتهی شد، اندک است.
از لحاظ شناخت و نقد منابع، میتوان گفت که ۳ دسته منابع امامی، اسماعیلی و سنی را میتوان برشمرد که حاوی گزارشهای درباره
اسماعیل است.
بدیهی است که به سبب اختلاف در مسأله امامت، منابع
امامیه و
اسماعیلیه در این باره هماهنگی ندارند و منابع غیرشیعی نیز بیشتر به علل سیاسی و گرایشهای ضداسماعیلی، گزارشهای اسماعیلیه را تأیید نمیکنند.
از این میان، اطلاعات برگرفته از آثار اسماعیلی از اعتبار کافی برخوردار نیستند، زیرا اولاً به ندرت حاوی دادههای تاریخی است و آنچه درباره
اسماعیل آوردهاند، بیشتر به افسانه و باورهای فرقهای شبیه است و در واقع نمیتوان از این آثار آگاهیهای مستقل و قابل اعتمادی درباره
اسماعیل، جدا از آنچه متأثر از منابع امامی است، به دست آورد
دو دیگر آنکه از نخستین سالهای شروع دعوت اسماعیلی تا ظهور فاطمیان - که اصطلاحاً دوره ستر نامیده میشود - آثار مکتوب اسماعیلی کمتر به جای مانده، و یا توسط فاطمیان دستخوش حذف و اصلاح گردیده است تا با اعتقادات رسمی آنان سازگار افتد.
افزون بر آن آثار اسماعیلی طیف وسیعی از منابع را در برمیگیرند که در گزارشهای خود هماهنگی و همخوانی ندارند.
از سوی دیگر منابع امامیه به سبب اینکه حاوی گزارشهای دقیقتری بوده، و برگرفته از روایتهای منقول از محافل داخلی شیعه و اصحاب و یاران
امام صادق (
ع) است، چنین می نماید که بیشتر قابل اعتماد است و نیز تصویر روشنتری از زندگی
اسماعیل را ترسیم میکند.
تحقیقات اخیر درباره اسماعیلیه، بر اهمیت منابع امامی اثنا عشری درباره
اسماعیل و پدید آمدن اسماعیلیه تأکید کردهاند.
مادر
اسماعیل، فاطمه دختر حسین بن حسنبن
علی بن ابی طالب (
ع) بود.
گفته شده است که امام صادق (
ع) در زمان حیات فاطمه همسر دیگری اختیار نکرد و به همین سبب، حدود ۲۵ سال پیش از ولادت
امام کاظم (
ع)، آن
حضرت بجز
اسماعیل و برادرش عبدالله فرزند دیگری نداشته است.
در بسیاری از منابع آوردهاند که
اسماعیل، موردعلاقه و محبت شدید پدر بوده است.
تاریخ تولد
اسماعیل به درستی دانسته نیست، اما با توجه به اینکه تولد امام صادق (
ع) در آغاز دهه ۸ سده نخست هجری، و
اسماعیل فرزند ارشد ایشان است، و نیز با ملاحظه این نکته که تقریباً ۲۵ سال اختلاف سنی میان امام کاظم (
ع) و
اسماعیل بوده است،
میتوان حدس زد که
اسماعیل در نخستین سالهای سده ۲ق به دنیا آمده است.
اگرچه به اعتقاد گروهی از اسماعیلیان و به گزارش برخی منابع اسماعیلی، وفات
اسماعیل پس از فوت امام صادق (
ع) بوده، اما به نظر بیشتر منابع مرگ او در زمان حیات پدر بوده است.
علی بن محمد عمری به نقل از
ابوالقاسم ابن خداع سال وفات وی را ۱۳۸ق، یعنی ۱۰ سال پیش از وفات امام صادق (
ع) ذکر کرده است.
در عمدة الطالب
به نقل از همان شخص، سال وفات وی ۱۳۳ق آمده، و عبارت ۱۰ سال به ۲۰ سال تغییر یافته است که قطعاً ناشی از اشتباه در استنساخ است.
مقریزی
نیز از سال ۱۳۸ق به عنوان سال وفات
اسماعیل سخن گفته است.
با توجه به اینکه مقریزی درصدد بیان انساب
علویان و خاندان
اهل بیت بوده است، چنین مینماید که وی از منابع نسبشناسی، بر روایت مذکور دست یافته است.
از سوی دیگر، مؤلف دستور المنجمین سال ۱۴۵ق را به عنوان سال وفات
اسماعیل میشناسد.
اما نباید از یاد برد که روایت اخیر در هیچیک از منابع قدیمیتر که در دسترس ماست، اعم از اسماعیلی و غیراسماعیلی، ذکر نشده است و بنابراین، به سختی میتواند اعتماد یک پژوهشگر تاریخ اسماعیلیه را جلب کند.
اگر گفته
ابوحاتم رازی درباره ابوالخطاب اسدی را بپذیریم که وی نخست قائل به امامت
اسماعیل بود و پس از مرگ وی دوباره امامت امام صادق (
ع) را پذیرفت و آنگاه به غلو و افراط درباره شخصیت آن
حضرت پرداخت،
شاید بتوان گفت که مرگ
اسماعیل پیش از مرگ
ابوالخطاب واقع شده است.
از سوی دیگر میدانیم که قیام ابوالخطاب و یارانش در کوفه که به
مرگ ایشان منجر شد، در اواخر دهه ۳۰ از سده ۲ق و احتمالاً در همان سال ۱۳۸ق واقع شده است،بنابراین، سال یاد شده به عنوان سال وفات
اسماعیل معقولتر به نظر میرسد.
برپایه آنچه که در بسیاری از منابع موجود به طرق و اشکال مختلف روایت گردیده است،
اسماعیل در منطقهای بهنام عُرَیض در نزدیکی مدینه از دنیا رفت و تابوت وی بر دوش مردم در حالی به گورستان بقیع تشییع شد که امام صادق (
ع) با وضعیتی غیرمعمول پیشاپیش آن حرکت میکرده است.
امام (
ع) پیش از دفن
اسماعیل بارها پوشش وی را کنار زده، و به گونهای سعی نموده است تا مرگ
اسماعیل را برای همگان آشکار سازد
حتی در برخی منابع ذکر شده است که
حضرت صادق (
ع) جمعی از معاریف و مشایخ و نیز والی
مدینه را که از جانب
بنی عباس منصوب بود، بر مرگ
اسماعیل شاهد گرفت و اقدام به تهیه
محضر یا استشهادیهای نمود که خط و امضای شهود در آن دیده میشد.
صحت گزارش اخیر به ویژه با توجه به اینکه در منابع امامیه اشارهای بدان نشده، محل تردید است.
به ظاهر جمعی از شیعیان و پیروان امام صادق (
ع) به امامت
اسماعیل پس از ایشان اعتقاد داشتهاند و آشکار نمودن مرگ
اسماعیل تنها برای زدودن این تصور از اذهان بوده است.
تفسیری که امامیه از رفتار امام صادق (
ع) در قضیه مرگ
اسماعیل دارند، منطبق بر همین دیدگاه است.
برپایه روایتی منقول از زرارة بن اعین، ساعاتی پس از مرگ
اسماعیل و پیش از دفن او،
امام صادق (
ع) حدود ۳۰ تن از اصحاب و یاران نزدیک خود را درباره مرگ فرزندش شاهد گرفت.
گفتنی است که برخی از منابع اسماعیلیه از دیدگاهی دیگر به قضیه مرگ
اسماعیل نگریستهاند.
مطابق این منابع،
اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا نرفته بود و اعلام مرگ او توسط امام (
ع) صرفاً به قصد پوشش و مخفیکاری و برای فریب دستگاه
حکومت عباسی که درصدد متوقف ساختن حرکت
امامان شیعی بود، صورت گرفت.
سعد بن عبدالله اشعری نقل کرده است که گروهی از اسماعیلیه پس از امام صادق (
ع) معتقد شدند که
اسماعیل زنده است.
حتی در برخی منابع اسماعیلی ذکر شده که
اسماعیل مدتی پس از وفات امام صادق (
ع) در
بصره بوده، و کراماتی نیز از وی ظاهر شده است
در این میان
صفدی گزارشی را نقل کرده که به موجب آن یکی از فرزندان امام (
ع) به هنگام ملاحظه جسد
اسماعیل، در
حضور همه اشاره به زنده بودن وی کرده است.
چنین مینماید که گزارشهای مذکور تماماً ناشی از یک باور فرقهای است، نه واقعیتهای تاریخی.
به ظاهر گزارشهای حاکی از ارائه استشهادیه مرگ
اسماعیل به
منصور دوانیقی خلیفه عباسی وقت که مربوط به بعد از ظهور
اسماعیل در بصره است، نیز فراتر از باورهای فرقهای اصلی ندارد و چنانکه گزارشهای رسمی اسماعیلیه نیز معترفند
اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفته است.
آگاهیهای ما درباره زندگی و فعالیتهای
اسماعیل اندک است و از شخصیت، نحوه نگرش و اعتقادات او چیزی دانسته نیست.
تنها برخی روایات پراکنده که به واسطه منابع
امامیه و بیشتر توسط کشّی نقل شده، میتواند برخی از زوایای شخصیت
اسماعیل را آشکار سازد.
مهمترین مطلبی که از آن گزارشها به دست میآید، این است که
اسماعیل با برخی از گروههای افراطی شیعی و
غالیان که رفتار و اعتقادات آنها با منش و مشی امام صادق (
ع) سازگار نبوده، ارتباط داشته، و امام (
ع) نیز از این روابط، آگاه، اما ناخشنود بوده است.
در این میان،
مفضل بن عمر جعفی یکی از یاران و شیعیان امام (
ع) که گاه راوی روایتهای آمیخته به اندیشه غالیان نیز بوده، و زمانی با خطّابیه سر و سری داشته، بیش از همه در برقراری این ارتباطها سهم داشته است.
بنابر گزارش کشی
زمانی امام صادق (
ع) وی را به الفاظ مشرک و کافر خطاب نموده، و خشم خود را نسبت به ارتباط او با فرزندش
اسماعیل ابراز داشته است.
راوی در ذیل همین روایت، مفضل را حلقه ارتباط
اسماعیل با خطابیه معرفی نموده است.
برپایه روایتی دیگر از
کشی ،
اسماعیل با
بسام صیرفی یکی از غالیان و انقلابیون شیعی در ارتباط بوده است و به دنبال دستگیری هر دو توسط عاملان حکومت عباسی، بسام کشته میشود و این امر باعث انتقاد شدید امام صادق (
ع) از
اسماعیل میگردد.
چگونگی این ارتباط و نوع مراوده
اسماعیل با گروههای افراطی و غالی چندان روشن نیست، اما مطابق آنچه از گزارشهای موجود بهدست میآید، گروههای غالی و به ویژه خطابیه، طرح مسأله امامت
اسماعیل و جانشینی امام صادق (
ع) توسط او را در سر داشتهاند.
کشی روایتی نقل کرده که مطابق آن، زمانی مفضل بن عمر شخصی را مأمور میکند تا در
حضور امام صادق (
ع)، امامت
اسماعیل پس از وی را مطرح سازد.
شایان ذکر است که ارتباط
خطابیه با
اسماعیل و دعوت ایشان به امامت وی در بسیاری از منابع از جمله منابع اسماعیلی، امامی و غیرشیعی نقل شده است.
سعد بن عبدالله اشعری
و
نوبختی اسماعیلیه خالصه، یعنی کسانی را که پس از امام صادق (
ع) معتقد به امامت
اسماعیل بودند و مرگ او را انکار میکردند، همان خطابیه دانستهاند که گروهی از ایشان در زمره پیروان محمد بن
اسماعیل درآمده، و قائل به مرگ
اسماعیل در زمان حیات پدر شدهاند.
ابوحاتم رازی در الزینه
مینویسد که خطابیه در زمان امام صادق (
ع) قائل به امامت
اسماعیل بودهاند.
گفتنی است که در برخی منابع
زیدی و
نصیری نیز ارتباط
اسماعیل با گروه خطابیه و نقش آنها در شکلگیری فرقه اسماعیلیه تأیید شده است.
همچنین در ام الکتاب
که از کتابهای سرّی و مقدس اسماعیلیان آسیای میانه است، ابوالخطاب به عنوان پایهگذار فرقه اسماعیلیه شناخته شده است: «مذهب اسماعیلی آن است که فرزندان ابوالخطاب نهادهاند که تن خود را به فدای فرزندان جعفر صادق (
ع)
اسماعیل کردند که در دور دوایر بماند».
البته لازم به یادآوری است که فاطمیان هیچگاه در اظهارات رسمی خود نقشی برای ابوالخطاب در پدید آمدن دعوت اسماعیلی قائل نشدند و همچون امامیه وی را شخصی بدعتگذار و مطرود و مورد لعن امام صادق (
ع) معرفی نمودند.
ماسینیون
درباره ارتباط میان ابوالخطاب و
اسماعیل تا بدانجا پیش میرود که کنیه ابواسماعیل را که کشی
برای ابوالخطاب ذکر کرده است، به
اسماعیل بن جعفر (
ع) برمیگرداند و ابوالخطاب را پدر معنوی و روحانی
اسماعیل میداند.
گفتنی است که در منابع موجود از شخصی به نام مبارک که از موالی
اسماعیل بوده، سخن به میان آمده است و برای او نقش مهمی در سازماندهی گروهی که اطراف محمد بن
اسماعیل گرد آمدند و توانستند بخشی از خطابیه را نیز بهخود جذب کنند، قائل شدهاند.
به گزارش ابوحاتم رازی
این گروه، یعنی مبارکیه قائل به مرگ
اسماعیل، و امامت فرزندش محمد بن
اسماعیل در زمان حیات امام صادق (
ع) بودهاند.
به اعتقاد این گروه
اسماعیل جانشین امام صادق (
ع) بوده است، اما چون در زمان حیات پدر فوت کرده، امام (
ع) امر امامت را به فرزند وی محمد سپرده است، زیرا پس از
امام حسن و
امام حسین (
ع) جایز نیست که امامت از برادر به برادر منتقل شود.
با اهمیتی که مبارک در پایهگذاری فرقه اسماعیلیه داشته است، شگفت مینماید که حتی در آثار اسماعیلی اطلاعات چندانی درباره او وجود ندارد.
برخی معتقدند که مبارک وجود خارجی نداشته، و این لفظ لقب خود
اسماعیل بوده است؛ به ویژه که در برخی منابع اسماعیلی، از
اسماعیل با لفظ مبارک یاد شده است.
برخی بر این باورند که ابوالخطاب و
اسماعیل در زمان حیات امام صادق (
ع) به یاری یکدیگر نظامی از عقاید را پایهگذاری کردند که اساس کیش اسماعیلی شد، اما پیداست که دلیلی بر این مدعا وجود ندارد و صرفاً از ارتباط
اسماعیل با خطابیه نمیتوان نتیجه گرفت که
اسماعیل برای پیریزی یک حرکت سیاسی - فرهنگی تلاش میکرده است.
حتی دلیلی وجود ندارد که براساس آن بگوییم
اسماعیل خود مدعی امامت بوده است.
گفتنی است که علمای امامیه همواره منکر وجود هرگونه نص بر امامت
اسماعیل بودهاند و فراتر از تصور گروهی از شیعیان و مردم، به هیچ اصلی برای امامت
اسماعیل باور ندارند.
به اعتقاد ایشان از آنجا که هیچ نص معتبری درباره
اسماعیل نقل نشده، و بهویژه آنکه وی در زمان حیات پدر از دنیا رفته، بدیهی است که قول به امامت او پذیرفته نیست.
حتی موارد بسیاری وجود دارد که امام صادق (
ع) صریحاً امامت
اسماعیل را رد کرده است.
حدیث منقول از
فیض بن مختار از مشهورتریناحادیثدراینبارهاست.
البته نباید از نظر دور داشت که
اسماعیل فرزند ارشد امام (
ع) بوده، و طبیعی است که جمعی تصور کنند وی جانشین پدر است.
در منابع اسماعیلی و فاطمی به ویژه در آثار
قاضی نعمان نیز هیچ نصی درباره امامت
اسماعیل روایت نشده است.
تنها
جعفر بن منصور الیمن بدون ذکر سلسله راویان، احادیث غیرمشهوری را درباره امامت
اسماعیل و نص بر او آورده است.
همچنین نباید از یاد برد که در برخی منابع اسماعیلی و غیر اسماعیلی
صریحاً گفته شده است که خلفای فاطمی نخست به جای
اسماعیل، برادرش عبدالله افطح را امام و جد خود معرفی میکردهاند و سپس از این امر عدول کرده، و امامت
اسماعیل را مطرح کردهاند.
این موضوع خود حاکی از آن است که فاطمیان در آغاز کار طرح روشنی از مسأله امامت نداشتهاند.
در آثار امامیه نیز بهطور محدود گزارشهایی حاکی از وجود نص درباره
اسماعیل به چشم میخورد
اما نباید از نظر دور داشت که این احادیث بهوضوح با اعتقاد
علمای امامیه سازگار نیست.
به علاوه در
حدیث مذکور به قضیه
بداء اشاره شده که باعث میشود درباره صحت آن بهطور جدی تردید کنیم، زیرا احادیث نقل شده در آثار
امامیه راجع به حاصل شدن بداء درباره
اسماعیل به مسأله امامت ربط داده نشده است.
توضیح آنکه حدیث مشهوری به طرق و مضامین مختلف از امام صادق (
ع) درباره بداء نقل شده است که تقریباً مضمون همه آنها حاکی از حصول بداء درباره
اسماعیل است.
بداء نزد
شیعه عبارت است از این اعتقاد که خداوند بنابر مصالحی مشیتش را تغییر میدهد.
به عبارتی دیگر بداء به معنی نسخ در
تکوین است.
منابع اسماعیلی قضیه بداء درباره
اسماعیل را با مسأله امامت وی مربوط ساختهاند و از آنجا که به اعتقاد شیعه بداء در مسأله امامت جایز نیست، بر امامیه خرده گرفتهاند.
در برخی آثار غیراسماعیلی نیز حدیثی از
امام صادق (
ع) به نقل از اسماعیلیان روایت شده که حصول بداء درباره
اسماعیل را از اساس نفی کرده است
اما منابع امامیه هیچگاه ارتباط قضیه بداء با امامت
اسماعیل را نپذیرفتهاند و معتقد نیستند که در آغاز نص بر امامت
اسماعیل صادر شد و سپس با حصول بداء، وی از امامت عزل گردیده است.
از دیدگاه مفید ، حصول بداء درباره
اسماعیل مربوط به کشته شدن
اسماعیل است.
بدینمعنا که خداوندنخست در سرنوشت
اسماعیل کشته شدن را مقدر کرده بود و سپس به دعای امام صادق (
ع) بداء حاصل شد و خداوند از کشته شدن وی درگذشت.
مفید تفسیر ذکر شده را مستند به روایتی از امام صادق (
ع) نموده است.
در برخی دیگر از منابع امامیه حصول بداء درباره
اسماعیل از این جهت بوده که مردم ظاهراً وی را امام میدانستهاند و با مرگ وی در زمان حیات پدر آنچه سابقاً بر مردم آشکار نبوده، بر ایشان ظاهر شده است.
بنابراین عقیده، بداء ظهور امری است از جانب خداوند که قبلاً ظاهر نبوده، اگر چه در
علم خداوند ظاهر بوده است.
از جمله مسائلی که درباره
اسماعیل از منابع امامی برمیآید، این است که وی نه تنها از جانب امام صادق (
ع) منصوص به امامت نبود، بلکه اساساً رفتارهایی از خود بروز میداد و در محافلی آمد و شد میکرد که باعث میشد در صلاحیتهای اخلاقی وی تردید شود و اساساً شایستگی جانشینی امام (
ع) را نداشته باشد
روایتهاییازاین دستبهمنابعسنیکهگاهگرایش ضداسماعیلی نیز داشتهاند، راه یافته است.
به گفته
شیخ مفید پس از مرگ
اسماعیل کسانی از اصحاب امام صادق (
ع) که اعتقاد به امامت او داشتند، از اعتقاد خود دست کشیدند، مگر گروه اندکی که نه از یاران خاص امام (
ع) و نه از راویان
حدیث از امام (
ع) بودند.
نیز قابل توجه است که از
اسماعیل همچون برادرش
عبدالله افطح هیچ حدیثی نقل نشده است.
(۱) ابن بابویه، محمد، التوحید، بهکوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۹۸ق.
(۲) ابن بابویه، محمد، کمالالدین، بهکوشش محمد موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م.
(۳) ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴) ابن شهر آشوب، محمد، المناقب، قم، ۱۳۷۹ق.
(۵) ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، بهکوشش محمدحسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۶) ابوحاتم رازی، احمد، «الزینة»، همراه الغلو و الفرق الغالیة فی الاسلام سلّوم سامرایی، بغداد، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۷) ابوالفوارس، احمد، الرسالة فی الامامة، بهکوشش س ن مکارم، نیویورک، ۱۹۷۳م.
(۸) ابونصر بخاری، سهل، سرّ السلسلة العلویة، بهکوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۲م.
(۹) ابویعقوب سجزی، اثبات النبوءات، بهکوشش عارف تامر، بیروت، ۱۹۶۶م.
(۱۰) ادریس بن حسن، عیون الاخبار و فنون الا¸ثار، بهکوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۱۱) «ام الکتاب۱» (نک: مل).
(۱۲) بدوی، عبدالرحمان، شخصیاتقلقه، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۱۳) «التراتیب»، همراه اخبار القرامطة، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۱۴) جعفر بن منصور الیمن، سرائر و اسرار النطقاء، بهکوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۵) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، بهکوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۷م.
(۱۶) حامدی، ابراهیم، کنز الولد، بهکوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۱۷) دیلمی، محمد، بیان مذهب الباطنیة و بطلانه، بهکوشش رودلف اشتروتمان، استانبول، ۱۹۳۸م.
(۱۸) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۹) زبیری، مصعب، نسب قریش، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۳م.
(۲۰) زید نرسی، «اصل»، الاصول الستة عشر، قم، ۱۳۶۳ش.
(۲۱) سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، بهکوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۹۶۳م.
(۲۲) سیدمرتضی، علی، الفصول المختارة من العیون و المحاسن شیخ مفید، نجف، مطبعة حیدریه.
(۲۳) شهرستانی، محمد، الملل و النحل، بهکوشش محمدسید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه.
(۲۴) صفار، محمد، بصائر الدرجات، تهران، ۱۴۰۴ق.
(۲۵) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، بهکوشش فان اس، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۲۶) طبرسی، فضل، اعلام الوری، بهکوشش علیاکبر غفاری، بیروت، دارالمعرفه.
(۲۷) طوسی، محمد، الغیبة، بهکوشش عبادالله تهرانی و علیاحمد ناصح، قم، ۱۴۱۱ق.
(۲۸) عمری، علی، المجدی، بهکوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، ۱۴۰۹ق.
(۲۹) قاضی نعمان، دعائم الاسلام، بهکوشش آصف فیضی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۲م.
(۳۰) قاضی نعمان، شرح الاخبار، قم، موسسة النشر الاسلامی.
(۳۱) قزوینی، محمد، تعلیقات بر تاریخ جهانگشا (نک: هم، جوینی).
(۳۲) کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، بهکوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۳۳) مسائل الامامة، منسوب به ناشی´ اکبر، بهکوشش فان اس، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۳۴) مفید، محمد، الارشاد، نجف، ۱۳۸۲ق.
(۳۵) مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، بهکوشش جمالالدین شیال، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۳۶) نشوان حمیری، الحور العین، بهکوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۳۷) نصیرالدین طوسی، «قواعد العقاید»، همراه تلخیص المحصل، بهکوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۳۸) نعمانی، محمد، غیبت، ترجمه محمدجواد غفاری، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۹) نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
(۴۰) همدانی، حسین، فی نسب الخلفاء الفاطمیین، قاهره، ۱۹۵۸م؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسماعیل بن جعفر»، ج۸، ص۳۴۷۲.