استغفار پدر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
سوره یوسف علیهالسلام وقتی فرزندان
حضرت یعقوب علیهالسلام به اشتباه خود پی بردند و ماجرای
یوسف علیهالسلام روشن شد خدمت
پدر آمدند و خواستار
استغفار پدر در پیشگاه
خدا برای بخشیدن گناهانشان شدند و حضرت یعقوب علیهالسلام هم خواسته آنها را قبول کرد.
فرزندان گناهکار
یعقوب علیهالسلام، خواستار
استغفار پدر در پیشگاه
خدا برای بخشیدن گناهانشان شدند:
قالوا یـابانا استغفر لنا ذنوبنآ انا کنا خـطـین.
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش
گناهان ما را بخواه، كه ما
خطاكار بوديم!».
فرزندان یعقوب بر خلاف گذشته شاد و خندان وارد شهر شدند، و با
سرعت به سراغ
خانه پدر رفتند و قبل از همه بشیر (همان
بشارت دهنده وصال و حامل پیراهن یوسف) نزد یعقوب
پیر آمد و پیراهن را بر صورت او افکند، یعقوب که چشمان بی فروغش توانایی دیدن پیراهن را نداشت، همین اندازه
احساس کرد که بوی آشنایی از آن به مشام جانش میرسد، در یک لحظه طلایی پر سرور، احساس کرد تمام ذرات وجودش روشن شده است،
آسمان و
زمین میخندند نسیم
رحمت میوزد، گرد و غبار اندوه را در هم میپیچید و با خود میبرد، در و دیوار گویا فریاد شادی میکشند و یعقوب نیز با آنها
تبسم میکند، هیجان عجیبی سر تا پای پیر مرد را فرا گرفته است، ناگهان احساس کرد، چشمش روشن شد، همه جا را میبیند و
دنیا با زیبائیهایش بار دیگر در برابر
چشم او قرار گرفتهاند چنان که
قرآن میگوید: هنگامی که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان
بینا شد! (فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا).
برادران و اطرافیان،
اشک شوق و
شادی ریختند، و یعقوب با لحن قاطعی به آنها، گفت نگفتم من از
خدا چیزهایی سراغ دارم که شما نمیدانید؟! (قال ا لم اقل لکم انی اعلم من الله ما لا تعلمون).
این
معجزه شگفت انگیز برادران را سخت در
فکر فرو برد، لحظهای به گذشته تاریک خود اندیشیدند، گذشتهای مملو از
خطا و
گناه و اشتباه و تنگ چشمیها، اما چه خوب است که
انسان هنگامی که به اشتباه خود پی برد فورا به فکر اصلاح و جبران بیفتد، همانگونه که فرزندان یعقوب افتادند دست به دامن پدر زدند و گفتند پدرجان از خدا بخواه که گناهان و خطاهای ما را ببخشد (قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا). چرا که ما گناهکار و
خطاکار بودیم (انا کنا خاطئین).
پیر مرد بزرگوار که روحی همچون
اقیانوس وسیع و پر
ظرفیت داشت بی آنکه آنها را
ملامت و
سرزنش کند، به آنها
وعده داد که من به زودی برای شما از پروردگارم
مغفرت میطلبم.
حضرت یعقوب علیهالسلام خواسته فرزندان، برای استغفار
گناهان آنان را قبول کرد:
قالوا یـابانا استغفر لنا ذنوبنآ انا کنا خـطـین• قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم.
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما
خطاكار بوديم!».
گفت: «بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، که او آمرزنده و مهربان است!»
در
آیات فوق میخوانیم که
یوسف در برابر اظهار
ندامت برادران گفت: یغفر الله لکم، خداوند شما را بیامرزد، ولی یعقوب به هنگامی که آنها نزد او
اعتراف به
گناه و اظهار ندامت کردند و تقاضای استغفار نمودند، میگوید: بعدا برای شما استغفار خواهم کرد، و همانگونه که در
روایات وارد شده هدفش این بوده است که انجام این تقاضا را به سحرگاهان
شب جمعه که وقت مناسبتری برای اجابت
دعا و پذیرش
توبه است، به تاخیر اندازد.
اکنون این
سؤال پیش میآید که چرا یوسف بطور قطع به آنها پاسخ گفت و اما پدر موکول به آینده کرد.
ممکن است این تفاوت به خاطر آن باشد که یوسف از امکان
آمرزش و اینکه این گناه قابل بخشش است
سخن میگفت، ولی یعقوب از فعلیت آن و اینکه چه باید کرد که این آمرزش تحقق یابد، بحث میکرد.
یعقوب علیهالسّلام در این جمله فرمود: بزودی برایتان استغفار میکنم، و علت اینکه استغفار برای فرزندان را تاخیر انداخت شاید این باشد که تا
نعمت خدا با دیدار یوسف تکمیل گشته دلش به تمام معنا
خوشحال گردد، و قهرا تمامی آثار
شوم فراق از دلش زایل شود، آن گاه استغفار کند، و در بعضی
اخبار هم آمده که تاخیر انداخت تا وقتی که در آن وقت دعا مستجاب میشود.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۱۷۲، برگرفته از مقاله «استغفار پدر».