احیاء (صفات خداوند)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احیاء از صفات
فعل خداوند است.
این واژه از ماده «
حیی» و باب افعال، به معنای زنده کردن میباشد. گاه واژههای بعث و اعاده نیز به همین معنا به کار رفتهاند: مانند:
(ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون): «و پس از
مرگ زنده تان کردیم باشد که سپاسگزار باشید».
و (مِنْها خَلَقْناکُمْ وَفِیها نُعیدُکُمْ وَمِنْها نُخرِجُکُمْ تارةً أُخری)
«ما شما را از
زمین آفریدیم و به آن باز میگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون آوریم».
احیاء، علاوه بر استعمال در موارد
حیات پس از
موت، در معنای خلق ابتدایی نیز کاربرد دارد، مانند: (هُوَ الَّذِی أَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ...).
در مقابل، واژه اماته از ماده «موت» و باب افعال، به معنای میراندن است.
محیی، معید و ممیت از اسمای الهی و
اسم فاعل احیاء، اعاده و اماته است.
متکلمان
مسلمان در بحث
معاد و برای اثبات وجود
حیات برزخی و وجود سؤال و
عذاب قبر، درباره این واژه به بحث پرداخته اند. عمده ترین دستمایه متکلمان،
آیات فراوانی از
قرآن کریم است که واژه احیاء در آنها به کار رفته است. از همین رو مفسران نیز در ذیل این دسته از آیات به بحث احیاء پرداختهاند.
به دلیل کاربرد این واژه و مشتقات آن در
روایات و
ادعیه، شارحان روایات و ادعیه نیز به شرح و تبیین این واژه دست زدهاند.
در قـرآن کـریم واژه احیـاء و مشتقـات آن مجمـوعاً ۴۹بـار، و واژه امـاته و مشتقـات آن ۲۱ بـار بـه کـار رفتـه اسـت. مهـمتریـن مـوارد استعمـال ایـن واژه در قـرآن کـریم، عـبارت اسـت:
۱.
اعتراف کافران در
جهنم به دوبـار زنـده شـدن و مـردن؛
۲. درخواست
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) از
خداوند، مبنی بر مشاهده کیفیت زنده شدن مردگان؛
۳. برخورداری
مؤمنان از حیات طیبه؛
۴. اثبات حیات اخروی؛
۵. اماته
عُزیر و
احیای او پس از یکصد
سال؛
۶. زنده شدن گروهی از
بنی اسرائیل؛
۷. زنده شدن مردگان توسط
عیسی (علیهالسلام) به
اذن خداوند.
از بین موارد و نمونههای ذکر شده، بیشترین بحث متکلمان و مفسران، درباره آیات و مباحث ذیل مطرح گردیده است:
الف: آیه ۱۱
سوره غافر؛
ب: آیه ۲۶۰
سوره بقره؛
ج: آیه ۹۷
سوره نحل؛
د: آیه ۲
سوره حدید.
آیه ۱۱ سـوره غـافـر: (ربّنـا أمَتّنـا اثْنَتَیـن وَأحْیَیتنا اثنَتین)؛ «پروردگارا دوبار ما را میراندی و دوبار زنده کردی». بیشتر متکلمان و مفسران، این آیه را دلیـل وجـود
حیات، سـؤال و
عذاب قبر مـیداننـد.
در مـورد مصـداق دوبار زنده شدن و مردن
کافران اقوال متفاوتی ابراز کردهاند:
۱. اماته اول مربوط به دوران قبل از
تولد و در حال
نطفه بودن، و اماته دوم مربوط به
مرگ پس از زندگی
دنیا،
احیای اول مربوط به
زندگی دنیا و
احیای دوم مربوط به زندگی پس از
قیامت است .
علامه مجلسی این نظر را به اکثر مفسران نسبت میدهد.
به باور منتقدان این نظریه، از آنجا که در حال نطفه و قبل از تولد
انسان مسبوق به حیات نیست، اطلاق اماته بر آن حالت صحیح نیست و میتوان نام آن را «
موت» گذاشت، نه اماته.
۲.
اماته اول پس از زندگی دنیا و اماته دوم پس از زندگی در قبر و
حیات برزخی،
احیای اول مربوط به زندگی دنیا و
احیای دوم مربوط به زندگی در قبر و حیات برزخی است.
طرفداران این نظر در پاسخ به این اشکال که «با در نظر گرفتن
احیای روز قیامت، سه احیا لازم میآید و در آیه از دو احیا سخن گفته شده است» پاسخ میدهند:
بیان دو احیا در آیه شریفه، منافاتی با
احیای بیش از آن ندارد. در واقع ذکر دو احیا برای بیان کثرت و تعدّد زنده کردنهاست، نه تعیین تعداد دقیق آنها، از این رو
آیه دو یا چند مرحله احیا را شامل میشود.
۳. اماته اول پس از زندگی دنیا و اماته دوم پس از زندگی برزخی،
احیای اول در
قبر و
برزخ و
احیای دوم در
قیامت خواهد بود.
علامه طباطبایی در تأیید این نظر معتقد است، از آنجا که این آیه بیانگر دوبار زنده شدن و مردن
کافران و
اعتراف آنان به
گناه خود میباشد، گناه آنان همان
نسیان و
انکار معاد است که در اثر دوبار مردن و زنده شدن، به معاد
یقین پیدا کردهاند و انکار آنان از بین رفته است.
۴. اماته اول پس از زندگی طبیعی دنیا، اماته دوم پس از زندگی دنیایی پس از
رجعت،
احیای اول در حال رجعت و
احیای دوم در قیامت است.
این نظر مربوط به برخی از متکلمان و مفسران
امامیه است که این
آیه و آیات مشابه را دلیل «رجعت» برخی از کافران و مؤمنان، قبل از
حشر روز قیامت میدانند. این عده، آیات دیگری مانند زنده شدن عُزیر پس از یکصد سال و زنده شدن برخی مردگان توسط
حضرت عیسی (علیهالسلام) را دلیل
امکان وقوع رجعت میدانند. در مقابل، برخی دیگر از مفسران امامیه با مسلّم دانستن اصل رجعت، در دلالت آیه (ربّنا أمَتنا اثنتین و...) بر رجعت
تردید دارند، به این دلیل که این آیه در مورد همه کافران است، اما رجعت، مربوط به برخی از کافران است، نه همه آنها.
برخی از متکلمان و مفسران نیز صرفاً به نقل گفتار دیگران بسنده کرده و از اظهار نظر خودداری ورزیدهاند.
در مورد آیه : (کَیْفَ تَکفُرونَ بِاللّهِ وَکُنْتُمْ أمواتاً فَأحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرجَعُون)
«چگونه خدا را انکار میکنید و حال آنکه شما را روحی نبود و زندهتان کرد و پس از آن میمیراند و بار دیگر زندهتان میکند و سرانجام به سوی او باز خواهید گشت»، بحثهایی مشابه موضوعات مطرح شده در آیه پیشین درگرفته است، با این تفاوت که در این آیه دو احیا و یک اماته مطرح شده است و در آیه قبل، دو احیا و دو اماته.
از جمله آیاتی که در بحث احیا، توجه بیشتر متکلمان و مفسران را به خود جلب کرده است، آیه مربوط به مشاهده زنده شدن پرندگان توسط
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) است: (وَإِذْ قالَ إِبراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوتی)
«ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی». بنابه نقل مفسران، حضرت ابراهیم (علیهالسلام) هنگامی که مشاهده کرد لاشه حیوانی پس از مرگ توسط حیوانات خشکی و
دریا و
هوا خورده شد، از خداوند درخواست کرد که چگونگی زنده شدن مردگان را مشاهده کند.
در مورد علت این درخواست، دلایل متعددی ذکر شده است؛ برخی از آنها عبارتند از:
نشان دادن زنده شدن مردهها به
نمرود برای چیرگی در بحث با او؛ ارائه
احیای اموات به قومش برای پذیرش
معاد توسط آنان؛ برای رسیدن ابراهیم (علیهالسلام) به مرتبه عین الیقینی پس از گذار از مرحله
علم الیقین،
برای به دست آوردن
علم ضروری و بدیهی پس از حصول
علم استدلالی دستیابی به بالاترین مرتبه
هدایت که همان
شهود حقیقت همراه با علل و اسباب آن است و مرتبهای بالاتر از هدایت با
برهان و
استدلال و هدایت از طریق شهود حقیقت، بدون شهود علل و اسباب آن است.
علامه طباطبایی (رحمة الله) معتقد است ، حضرت ابراهيم (عليه السلام) با مسلّم دانستن
معاد و زنده شدن مردگان، خواهان «مشاهده کیفیت» آن بود، از این رو در مورد اصل معاد و یا استدلال عقلی پیرامون آن، سؤالی مطرح نکرد.
علاوه بر آنکه درخواست آن حضرت در مورد کیفیت فعل خداوند (احیاء) بود، نه کیفیت حیات پیدا کردن ماده. وی با تفاوت قایل شدن بین
ذات خداوند که قابل دسترسی برای
بشر نیست، و
فعل خداوند که قابل دسترسی برای برخی از افراد بشر است، معتقد است
اراده الهی از فعل خداوند انتزاع میشود و فعل او همان ایجاد اشیا با کلمه «کن» است: (... أن نقول له کُنْ فیکون) و این کلمه،
ملکوت هر چیزی است: (فَسُبحان الّذی بِیَدِهِ مَلَکُوت کُلّ شَیء) که به گواهی
قرآن، ملکوت
آسمان و
زمین به ابراهیم (علیهالسلام) نشان داده شده است: (وَكَذلِكَ نُرى إِبراهيمَ مَلَكُوت السَّموات وَالأَرض وليَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينن)
«این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد» و بخشی از ملکوت، زنده شدن پرندگان است که مورد اشاره ایشان قرار گرفت.
علاوه بر دلایل مذکور،
فخر رازی، به ذکر اقوال و احتمالات دیگری درباره دلایل درخواست حضرت ابراهیم (علیهالسلام) پرداخته است که در مجموع به ۱۲ دیدگاه اشاره میکند.
از دیگر موارد کاربرد کلمه احیا در
قرآن کریم، احیا به
حیات طیبه است:
«
مؤمن شایسته کردار را، چه
مرد و چه
زن، زندگی پاکیزه و پاداشی بهتر از کردارش به او عطا خواهیم کرد». در مورد حقیقت حیات طیبه، مفسران اقوال مختلفی بیان داشته اند؛ از جمله: برخورداری از
رزق حلال،
قناعت، رزق روز به روز و زندگی بهشتی.
فخر رازی مجموعه اقوال مفسران در مورد برخورداری مؤمنان از حیات طیبه را در سه حیطه: در
دنیا، در
آخرت و در
قبر دستهبندی نموده است...
به عقیده علامه طباطبایی نوع تغییر یافته زندگی پیش از آن نیست، بلکه نوع جدیدی از زندگی است که دارای آثار واقعی ویژهای همچون علم و
ادراک خاص، تأییدات ویژه الهی، قدرت مخصوص و... است. این زندگی با حیات قبلی متفاوت است، اما جدا و بریده از آن نیست. تفاوت این دو حیات، در مرتبه و نوع آنهاست، نه در متعدد بودن آنها.
در
تفسیر آیه دوم
سوره حدید: (لَهُ مُلْکُ السَّموات والأرض یحیی ویمییت...)
ملاصدرا معتقد است، مالک حقیقی (نه اعتباری) هر چیزی، کسی است که
ذات آن شیء از آن او باشد و بتواند به هر نحوی در آن
تصرف کند. از جمله این تصرفات، احیا و
اماته آن است. از این رو احیا و اماته موجودات از لوازم
ملکیت حقیقی خداوند نسبت به موجودات است.
صدرالمتألهین در پاسخ به این پرسش که چرا با اینکه خداوند سرچشمه
حیات و
رحمت است،
صفت اماته به او نسبت داده شده و ممیت خوانده میشود، معتقد است: از آنجا که میراندن خداوند، مستلزم حیاتی ماندنی تر و شریف تر در
آخرت است، فعل اماته از جانب خداوند نیکو و شایسته است.
با توجه به کاربردهای واژه احیا در
آیات و
روایات، اندیشمندان
علوم اسلامی تقسیمات متفاوتی برای آن ذکر کردهاند:
۱.
احیای حقیقی و مجازی:
در
قرآن کریم فعل احیا گاه به خداوند نسبت داده شده است: (إِنَّ اللّهَ يُحْيى الارْضَ بَعْدَ مَوْتها)
«خداوند
زمین مرده را زنده میکند» و گاهی به مخلوقات مانند
حضرت عیسی: (واحى الموتى بإذن اللّه)
«به اذن خداوند مردگان را زنده میکنم». در این صورت احیا به اذن خداوند و توسط مخلوق صورت میپذیرد. مؤید الدین جندی در شرح فصوص، این نوع احیا را از جهتی حقیقی و از جهت دیگر مجازی مینامد. از آن نظر که در ظاهر با
نفخ عیسی (علیهالسلام) و به
امر وی مرده زنده میشود، زنده شدن مرده توسط عیسی (علیهالسلام) امری حقیقی است، اما از آن نظر که عیسی (علیهالسلام) به
اذن خداوند مردهها را زنده میکند،
احیای عیسی (علیهالسلام) توهّمی بوده و احیاگر حقیقی خداوند است...
۲. احیا یا مادی است: (انّ اللّهَ يُحْيى الأرْضَ بَعْدَ مَوْتها)
و یا معنوی:
(أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَاحْیَیْناهُ فَجَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ)
«آیا آن دل مردهای که زنده اش کردیم و نوری برایش مقرر داشتیم که با آن در میان
مردم به رفتار آید» و (یا أیُّهَا الّذینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ ولِلرّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم)
«ای کسانی که
ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را
اجابت کنید».
۳. به عقیده ملاصدرا، احیا در
دنیا تدریجی و در
آخرت دفعی است.
۴.
حاج ملاهادی سبزواری در شرح جمله : «یا من أماتَ وأحیی» از دعای
جوشن کبیر،
احیای بعد از
مرگ را بر اساس استکمال انسانی تقسیم میکند:
احیا به حیات طبیعیه نفسیه (در مقام نفس) عقلیه (در مقام
عقل) و لاهوتیه و احیا به حیات ذاتیه قدسیه که
موتی پس از آن نخواهد بود؛
همچنان که اماته را به اماته به موت طبیعی و اماته به موت اختیاری تقسیم میکند.
همچنین وی در شرح جمله: «یا
محیی کلّ شیء وممیته» معتقد است خداوند دائماً در حال اماته و
احیای تمام اشیا است تا آنها را از مراحل جمادی به نباتی، از نباتی به حیوانی و... سیر دهد و به مراتب ملکیه و بالاتر از آن هدایت کند.
• الاسماء والصفات، بیهقی، ابوبکر، مطبعة السعادة، مصر.
• بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.
• التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تفسیر القرآن، شیرازی، صدرالدین، قم، بیدار.
• تفسیر کبیر، رازی، فخرالدین، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامیة، قم، ۱۳۶۷.
• حق الیقین، شبر، عبداللّه، المطبعة الحیدریة، نجف الأشرف، ۱۳۷۵.
• الذخیرة، سید مرتضی، نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۱.
• شرح اسماء الله الحسنی، رازی، فخرالدین، مکتبة الکلیات الزهریه، قاهره، ۱۳۹۶.
• شرح الأسماء، سبزواری، ملاهادی، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۵.
• شرح الاصول الخمسة، معتزلی، قاضی عبدالجبار، مکتبه وهبه، قاهره، ۱۴۰۸.
• شرح المقاصد، تفتازانی، سعدالدین، منشورات شریف رضی، قم، ۱۴۰۹.
• شرح المواقف، جرجانی، میرسید شریف (م/۸۱۶)، منشورات شریف رضی، قم، ۱۳۲۵.
• شرح عقیده طحاویه، دمشقی، قاضی علی بن علی محمد، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۶.
• شرح فصوص الحکم، جندی، مؤید الدین، بوستان کتاب، قم، ۱۴۲۳.
• کشف المراد، حلی، نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۱.
• اللوامع الاهیة، مقداد سیوری، فاضل، مجمع الفکر الإسلامی، قم، ۱۴۲۲.
• مجمع البیان، طبرسی، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۸.
• المنقذ من التقلید، حمصی رازی، سدید، نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۴.
• المیزان، طباطبائی، محمدحسین، مؤسسة الأعلمی، بیروت، ۱۳۹۳.
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «احیاء»، شماره۲۹.