احمد الحسن و ادعای سفارت و نیابت خاصه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امامان
معصوم از دوره
امام باقر (علیهالسّلام) طرحی را پیش گرفتند که میتوان آن را طرح «آماده سازی جامعه دینی برای پذیرش نظام فقاهتی» دانست. توصیه آنان به تفقه در دین، سفارش به اطاعت و پیروی از فقهای دین، بیان عظمت و جایگاه فقهاء دین، ترغیب مردم برای مراجعه به فقهاء جهت دریافت
فتوا، تعیین برخی از فقهاء برای مناظره با مخالفین، تاکید به تربیت طلاب علوم دینی و ... حاکی از اجرای «نظام فقاهتی» در ادامه «نظام امامتی» میباشد. ایشان با آغاز
غیبت صغری، شیعیان را به طور عملی وارد مسیر «ولایت پذیری» از «نظام فقاهت» (
نواب اربعه) نموده و روش هدایت پذیری از فقهاء را به آنان آموزش دادند که این دوره از نیابت، «
نیابت خاصه» نام دارد. نیابت خاصه فقیه مختص به نواب اربعه و عصر غیبت صغری بوده و هیچ فردی پس از آن بزرگواران اجازه تصدی این منصب را ندارد و طبق
توقیع مبارکی که از
امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) صادر شده ادعای مشاهده و نیابت خاصه تا قبل از
خروج سفیانی و
ندای آسمانی مورد قبول نیست. بعد از دوره نیابت خاصه دوره «
نیابت عامه» فقها شروع میشود که فقط شامل فقهای «جامع الشرایط» میشود. از جمله ادعاهای احمد بصری، «نیابت و سفارت خاصه» از جانب امام دوازدهم (علیه
السّلام) در دوران غیبت کبری است! صحّت و مشروعیّت این ادّعا در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد.
خبر غیبت امام مهدی (علیه
السّلام) مسالهای است که
معصومین (
علیهم
السّلام) آن را به مسلمانان گوشزد کرده و همواره آنان را از کیفیت و چگونگی امر غیبت مطلع ساخته اند.
««اِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْاَمْرِ فِیهِ غَیْبَتَیْنِ وَاحِدَه قَصِیرَه وَ الْاُخْرَی طَوِیلَه».»
همانا برای صاحب این امر دو غیبت است. یکی از آنها مدتش کوتاه و دیگری طولانی است.
با این وجود، باید در زمان غیبت امام (علیه
السّلام) سیستم و نظامی برای هدایت مردم در نظر گرفته شده باشد تا با تمسک به آن، گمراه نشده و سخن دین را دریافت کنند.
آنچه از عمل کرد و
گفتار ائمه
معصومین (
علیهم
السّلام) مخصوصاً از زمان امام باقر (علیه
السّلام) مشهود گردیده است، طراحی و پیاده سازی و نهادینه کردن «نظام فقاهتی» در بین مردم است. نظامی که بتواند در صورت عدم دسترسی مردم به
معصوم (علیه
السّلام) کارآیی خاص خود را داشته و ضمن عهده دار شدن امور نیابتی از جانب امام (علیه
السّلام) احکام الهی را نیز جاری سازد. از این رو، سفارش اکید ائمه
معصومین (علیه
السّلام) به اصحابشان در خصوص تفقّه در دین و انتظار ثمر بخشی و خیر از آنان، این نظریه را تثبیت می کند. چنانچه امام صادق (علیه
السّلام) به
بشیر دهّان میفرماید:
««لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَتَفَقَّهُ مِنْ اَصْحَابِنَا».»
لذا توصیه
معصومین (
علیهم
السّلام) به تفقه در دین،
سفارش به اطاعت و پیروی از فقهای دین،
بیان عظمت و جایگاه فقهاء دین،
ترغیب مردم برای مراجعه به فقهاء جهت دریافت فتوا،
تعیین برخی از فقهاء برای مناظره با مخالفین (مانند مناظره
مؤمن الطّاق با مرد شامی، مناظره
هشام بن حکم با
عمرو بن عبید) تاکید به تربیت طلاب علوم دینی
و ... حاکی از اجرای «نظام فقاهتی» در ادامه «نظام امامتی» میباشد که میتوان این دوران را دوره «آماده سازی تئوریک جامعه دینی برای پذیرش نظام فقاهتی» دانست.
پس از پذیرش این باور، نوبت به آماده سازی عملی مردم میرسد تا در حضور امام (علیه
السّلام) امکان وقوعی این نظام جدید را به نظاره بنشینند. بنابراین، با آغاز غیبت صغری، شیعیان را به طور عملی وارد مسیر ولایت پذیری از نظام فقاهت (نواب اربعه؛ عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و
علی بن محمد سمری) نموده و روش هدایت پذیری از فقهاء را به آنان آموزش دادند. در این دوره کوتاه، مردم به واسطه چهار فقیه منتخب، به عنوان نواب خاصه، با امام (علیه
السّلام) ارتباط داشته و پس از وفات نائب چهارم و آغاز
غیبت کبری، ارتباط شیعیان به طور کامل با امام (علیه
السّلام) قطع گردید. اما با توجه به نهادینه شدن نظام فقاهتی و پذیرش امکان «اطاعت نیابتی» از فقهاء، شیعیان بدون درنگ به فقهاء جامع الشرایط مراجعه کرده و در امور دینی و اجتماعی خود کسب تکلیف کردند.
نیابت خاصه فقیه مختص به نواب اربعه (
عثمان بن سعید عمری،
محمد بن عثمان،
حسین بن روح نوبختی و
علی بن محمد سمری) بوده و هیچ فردی پس از آن بزرگواران اجازه تصدی این منصب را ندارد. وجه تمایز منصب نیابت خاصه با نیابت عامه عبارتند از:
الف. نایب خاص نیاز به نص تعیین کننده دارد: بر اساس سیره معصومین (علیهمالسّلام) واگذاری نیابت خاصه فقیه، نیاز به نص صریح دارد. لذا زمانی که معصوم (علیهالسّلام) بخواهد فردی را به عنوان نائب خاص خود در یک امر خاص یا در تمامی امور منصوب کند، باید به اسم نائب و همچنین نوع نیابت او تصریح فرماید. به عنوان نمونه در نصب و اعلان وثاقت و نیابت تام جناب عثمان بن سعید و محمد بن عثمان توسط امام حسن عسکری (علیهالسّلام) آمده است:««الْعَمْرِیُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا اَدَّیَا اِلَیْکَ عَنِّی فَعَنِّی یُؤَدِّیَانِ وَ مَا قَالا لَکَ فَعَنِّی یَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ اَطِعْهُمَا فَاِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَاْمُونَانِ».»
عَمری و پسرش هر دو ثقهاند، هر چه از من به تو رسانند از من رساندهاند و هر چه به تو گویند از قول من گفتهاند از آنها بشنو و از آنها اطاعت کن که هر دو ثقه و امین هستند.
ب. امکان مشاهده برای نواب خاص: نواب اربعه قادر به ارتباط و مشاهده حضرت حجت (علیهالسّلام) بوده و امورات مهم مردم را به طور مستقیم با حضرت در میان گذاشته و در سایر موارد، شخصاً اقدام به صدور فتوا میکردند. با وفات آخرین نائب امام (علیهالسّلام) امکان ارتباط مستقیم با آن حضرت غیر ممکن شده و مدعیان مشاهده تکذیب شدند.
چنانچه در توقیع مبارک سمری (رحمه الله علیه) آمده است:
««حَدَّثَنَا اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ اَحْمَدَ الْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَه السَّلَامِ فِی السَّنَه الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا الشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِاَیَّامٍ فَاَخْرَجَ اِلَی النَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ: بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ اَعْظَمَ اللَّهُ اَجْرَ اِخْوَانِکَ فِیکَ فَاِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّه اَیَّامٍ فَاجْمَعْ اَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ اِلَی اَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَه الثَّانِیَه فَلَا ظُهُورَ اِلَّا بَعْدَ اِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْاَمَدِ وَ قَسْوَه الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْاَرْضِ جَوْراً وَ سَیَاْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَه اَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَه قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَه فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّه اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا اِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ اَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ».»
ای
علیّ بن محمّد سمریّ! خداوند اجر برادرانت را در عزای تو عظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهی مرد، پس خود را برای مرگ مهیّا کن و به احدی وصیّت مکن که پس از وفاتت قائم مقام تو شود زیرا غیبت تامّه واقع شده و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای
تعالی و آن پس از مّدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی اّدعای مشاهده کند دروغگوی افترا بند است و لا حول و لا قوه الا بالله
العلی العظیم. پس؛ حاضرین از آن توقیع استنساخ کردند و از نزد او خارج شدند و چون روز ششم فرا رسید نزد او بازگشته و او را در حال
احتضار بود، یکی از مردمان پرسید: وصیّ پس از شما کیست؟ گفت: خداوند را امری است که خود او رساننده آن است و فوت کرد و این آخرین کلامی بود که از او شنیده شد.
آنچه در این توقیع بدان اشاره شده، نکاتی است که حائز اهمیت بوده و بایستی بدان اشاره کرد:
بر اساس متن توقیع، تعیین نایب خاص و سفارت، بایستی توسط نائب قبلی باشد. چنانچه امام (علیه
السّلام) فرموده است:
««وَ لَا تُوصِ اِلَی اَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ»»، لذا
علی بن محمد سمری حق انتخاب شخص دیگری به عنوان قائم مقام خود به عنوان نائب خاص حضرت نداشته و بر این اساس، باب نیابت تا موعدی خاص و تا زمانی که امر حضرت بر مردم مشخص شود بسته شده و مردم تکلیفی در مقابل بیعت با مدعیان بابیت ندارند. چنانچه امام صادق (علیه
السّلام) در باب وظیفه شیعیان در زمان غیبت کبری فرمودند:
««یَاْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمَامُهُمْ فَقُلْتُ لَهُ مَا یَصْنَعُ النَّاسُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ قَالَ یَتَمَسَّکُونَ بِالْاَمْرِ الَّذِی هُمْ عَلَیْهِ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ».»
بر مردم زمانی فراخواهد رسید که امام زمانشان از آنان غائب خواهد شد. عرض کردم در آن زمان تکلیف مردم چیست؟ فرمود: مردم به امری که سابقا بر آن بودند تمسک کنند تا تا اینکه امر امام بر آنان روشن گردد.
در این روایت؛ ضمیر مستتر در «حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ» به امام (علیه
السّلام) بازگشت دارد. یعنی اینکه تکلیف مردم در زمان غیبت، انتظار ظهور و آمدن حضرت است نه اطاعت از مدعیان نیابت و وکالت.
علت ممنوعیت وصیت سمری به شخص دیگر، آغاز غیبت کبری است. چنانچه امام (علیه
السّلام) در متن توقیع بدان اشاره فرموده و آمده است:
««فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَه الثَّانِیَه فَلَا ظُهُورَ اِلَّا بَعْدَ اِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْاَمَدِ وَ قَسْوَه الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْاَرْضِ جَوْراً»»، بنابراین با توجه به اینکه «فاء» در «فَقَدْ وَقَعَت» تعلیلیه است، لذا آغاز غیبت کبری علت اصلی انسداد باب نیابت بوده و دلیلی بر نقض این مساله از جانب حضرت وجود ندارد.
حضرت در ادامه توقیع به ظهور زود هنگام مدعیان دروغین نیابت خاصه اشاره فرموده و شیعیان را از آن خطر بزرگ برحذر می دارند. لذا فرمودند:
««سَیَاْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَه».»ادعای مشاهده و نیابت تا قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی مورد قبول نیست. چنانچه حضرت فرمودند:
««اَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَه قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَه فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ».»لذا چنانچه فردی همچون احمد بصری در صدد ادعای نیابت خاصه است، باید تا خروج سفیانی و ندای آسمانی صبر کرده و پس از آن بر ادعای خود پافشاری نماید.
اگر اشکال شود که در این توقیع، مدعیان «مشاهده» تکذیب شدهاند و ربطی به مدعیان «نیابت و سفارت» ندارد، اینگونه پاسخ داده میشود:
اولاً؛ شان صدور توقیع، پیرامون مساله نیابت خاص بوده و حضرت، علی بن محمد سمری را از انتخاب وصی و قائم مقام بعدی برحذر داشته اند و این به این معناست که حضرت با صدور این توقیع مبارک، در صدد انکار مدعیان نیابت و سفارت، بعد از نایب چهارم میباشد.
ثانیاً؛ حضرت در ادامه این توقیع میفرماید: ««فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَه... فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ»»؛ باید توجه داشت که بین کذّاب و مُفتَر فرق واضحی است. لذا اگر کسی صرف ادعای مشاهده داشته باشد، کذاب میباشد اما اگر همان شخص ادعای نیابت یا توکیل کند و آن را به حضرت منتسب نماید، این شخص افتراگو بوده و چیزی را به دروغ به ایشان نسبت میدهد. لذا در متن توقیع هر دو عبارت در کنار هم آمده است تا کسانی را که ادعای مشاهده و توکیل میکنند را رد نماید. بنابراین اگر حضرت فقط میفرمود: «فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَه فَهُوَ کَاذِبٌ» در آن صورت این حکم شامل تمامی افرادی که ادعای دیدار با حضرت را داشتند می شد، در حالیکه بیش از هزار داستان معتبر از احوالات تشرف یافتگان در کتب شیعه ذکر شده است که هیچ کدام کذاب نبوده و در ادعای خود صادق هستند.
نکته قابل توجه اینکه احمد بصری برخلاف مبنای خود در خصوص عدم پذیرش
علم رجال و نادرست بودن بررسی سندی روایات، این بار مجبور به تمسک به علم رجال شده و این توقیع مبارک را
ضعیف السند دانسته و می گوید:
«فهی مَطعونٌ فی سنده و غَیر تامه السند؛این روایت مورد طعنه علماء قرار گرفته و سند آن به معصوم نمی رسد».
براساس دیدگاه و نظرات تمامی علمای شیعه، ادعای «نیابت خاصه» و همچنین «سفارت» در زمان غیبت کبری مساوی با
کفر بوده و هر کس مدعی آن باشد گمراه و گمراهگر می باشد. به عنوان نمونه
شیخ طوسی از قول
ابن قولویه در باب ذکر مذمت مدعیان بابیت و نیابت میفرماید:
«انَّ عِندَنا (ای الطائِفَه الامَامِیَّه) اَنَّ کُلَّ مَنِ ادَّعَی الْاَمْرَ بَعْدَ السَّمُرِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَهُوَ کَافِرٌ مُنَمِّسٌ ضَالٌّ مُضِلٌّ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِیقُ؛همانا در نزد ما طائفه امامیه نظر بر این است که؛ هر کسی که بعد از سمری ادعای امر (سفارت و نیابت خاصه) کند، کافر گمراه و گمراه گر است».
همان طور که اشاره شد، نیابت عامه فقیه در ادامه نیابت خاصه فقیه (نواب اربعه) شکل گرفته است. در این نوع از نیابت، مشاهده امام (علیه
السّلام) برای نائب ممکن نیست و علاوه بر آن، هیچ فقیهی از نص شخصی و تعیین کننده برخوردار نبوده و تمامی آنان بر اساس تنصیص نوعی عهده دار وظیفه نیابت شدهاند. به عنوان نمونه در روایات آمده است:
««مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَه قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ اَصْحَابِنَا... مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ اَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه».»
هر کدام از شما که
حدیث ما را روایت کند و در
حلال و
حرام ما نظر دارد و احکام ما را می داند، به حکمیت او راضی شوند که او را حاکم شماها مقرر ساختم و اگر طبق حکم ما قضاوت کند و از او نپذیرد (یعنی کسی که حکم بر ضرر او است) همانا حکم ما را سبک شمرده و ما را رد کرده و راد بر ما بر خدا رد کرده و این خود در مرز شرک به خدا است.
««حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْکُلَیْنِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَاَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ اَنْ یُوصِلَ لِی کِتَاباً قَدْ سَاَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ اَشْکَلَتْ عَلَیَّ فَوَرَدَتْ فِی التَّوْقِیعِ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ (علیهالسّلام) اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَه فَارْجِعُوا فِیهَا اِلَی رُوَاه حَدِیثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ اَنَا حُجَّه اللَّهِ عَلَیْهِمْ».»
اسحاق بن یعقوب می گوید: از نایب امام (علیه
السّلام) خواستم نامهام را به پیشگاه امام عصر (علیه
السّلام) برساند. در آن نامه مسائل مشکلی را که داشتم پرسیده بودم و امام با خط خود جواب نوشته و فرموده بود: ... اما در خصوص حوادث پیش روی، به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنان حجتهای من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم.
از جمله ادعاهای احمد بصری، نیابت و سفارت خاصه از جانب امام دوازدهم (علیه
السّلام) در دوران غیبت کبری است. وی در کتاب بیان الحق و السداد من الاعداد میگوید:
«لاَ اَقُولُ وَ لَمْ اَقُلْ اِنِّی الْاِمَامُ الْمَهْدِیِّ (علیهالسّلام) بَلْ اَنَا الْمَهْدِیُّ الْاَوَّلِ مِنْ وُلْدِهِ (علیهالسّلام) وَ رَسُولُهُ وَ وَصِیُّهُ وَ الْیَمَانِیِّ؛هرگز نگفته و نمیگویم که من امام مهدی (علیهالسّلام) هستم، بلکه من مهدی اول از اولاد امام و فرستاده و جانشین و یمانی هستم».
این ادعای احمد بصری نه با نیابت خاصه سازگاری دارد و نه با نیابت عامه، زیرا هر کدام از این دو دارای شرایطی هستند که در سخنان پیشین مورد بررسی قرار گرفت.
البته برای روشن شدن بهتر اشکال، بار دیگر مورد اشاره قرار می گیرند. احمد بصری چنانچه ادعای نیابت خاصه فقیه را داشته باشد باید شرایط ذیل را برای اثبات ادعایش فراهم نماید که از هیچکدام برخوردار نیست:
۱. اثبات کند که فقیه جامع الشرایط است.
۲. اثبات کند که نص صریح و تعیین کننده از جانب امام مهدی (علیهالسّلام) دارد.
۳. اثبات کند که با امام مهدی (علیهالسّلام) ارتباط نیابتی و مشاهدهای دارد.
البته مورد دوم و سوم سالبه به انتفاء موضوع است و راهی برای اثبات آن وجود ندارد. همچنین چنانچه منظور او از نیابت، نیابت عامه فقیه است، بایستی اثبات کند که فقیه جامع الشرایط است و خود را از هر گونه ادعای دروغین و فریبکاری تبرئه کند.
علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.