احمد الحسن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احمد الحسن یا
احمد الحسن البصری با نام کامل
احمد اسماعیل صالح السلمی
البصری، از قبیله صیامر و از اهالی استان
بصره در
عراق است. او رهبر یکی از جریانهای مدعی
مهدویت است که در سال (۲۰۰۳م) ادعای خود را بر اساس یک
رؤیا مطرح کرده و خود را فرزند
امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) معرفی نمود. وی در ادامه ادعاهای مختلفی چون فرزند، وصی و فرستاده امام زمان، امام سیزدهم و یمانی بودن را مطرح کرد و به مخالفت آشکار با
مسلمات شیعه اثنی عشری و
مراجع تقلید پرداخت و در این مسیر حتی از اقدام به شورش مسلحانه دریغ ننمود. تناقضگویی
احمد بصری در ادعاهایش و استنادهای ناصواب او به برخی احادیث از ویژگیهای بارز این فرقه بوده و اصل زنده بودن او نیز در هالهای از ابهام قرار دارد.
یکی از جریانهای انحرافی مربوط به مهدویت که در سالهای اخیر در عراق شکل گرفته، جریان
احمد الحسن است. مؤسس این جریان، شخصی به نام
احمد بن اسماعیل از قبیلۀ «صیامر» عراق است. وی سال ۱۹۷۳ میلادی در منطقهای به نام «هویر» از توابع شهرستان زبیر از استان
بصره متولد شد و در سال ۱۹۹۹ از دانشکده مهندسی
نجف فارغالتحصیل شد و مدتی نیز در حوزۀ شهید
سیدمحمدصادق صدر دروس طلبگی خواند.
وی مدعی است ابتدا در خواب و سپس در بیداری با امام مهدی (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) ملاقات کرده و آن حضرت او را مامور به هدایت انسانها کرده است. وی ادعاهای خود را از حدود سال ۱۳۸۰ ه.ش آغاز کرد و همان طور که گفته شد توانست در کشور عراق، برخی از شیعیان سادهدل را بفریبد. اما پس از انجام اقدامات نظامی که طرفدارانش در عراق انجام دادند و اقدام پلیس
بغداد برای دستگیریاش از عراق گریخت و پس از آن تنها از طریق اینترنت با طرفدارانش در ارتباط است.
طرفداران او مدعیاند که این فرد، طبق روایات و وعدههای امامان معصوم همان
یمانی موعود، که فرزند باواسطه، وصی و فرستاده امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) است. آنها براین باورند که
احمد بصری، همان مهدی اول است و معتقدند که پس از وفات حضرت حجت،
احمد حکومت را به دست میگیرد اما هم اکنون غایب شده است.
احمد اسماعیل صالح السلمی
البصری (۱۹۶۸م)، خود را پنجمین فرزند باواسطه امام دوازدهم (عجّلاللهفرجهالشریف) دانسته و
نسب خود را اینگونه تشریح کرده است: «
احمد، فرزند اسماعیل، فرزند صالح، فرزند حسین، فرزند سلمان فرزند
محمد بن حسن عسکری (امام زمان) فرزند حسن عسکری فرزند علی فرزند
محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند جعفر فرزند
محمد فرزند علی سجاد فرزند حسین فرزند علی بن ابیطالب».
این نسبنامه ساختگی، در حالی است که بنا بر نظر شیروان الوائل وزیر امنیت دولت عراق و گروهی از طوایف
بصره،
احمد از طایفه «همبوش» و از قبیله «ابوسویلم» در ناصریه
بصره بوده و این طایفه، از سادات محسوب نمیشوند. نسب کامل او چنین است: «
احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن داوود بن هنبوش.»
نام پدر
احمد بصری، «اسماعیل» و نام مادرش «بثینه نجم» میباشند. شگرد جعل نسبنامه و انتساب خود به
اهلبیت، از دیرباز در میان مدعیان، مرسوم بوده است؛ برای نمونه، در مورد
ابن تومرت نیز چنین میگویند: ابن تومرت از مدعیان مهدویت، برای خود نسبنامهای علوی ساخت، تا مهدی بودن وی با روایتی که فرموده «مهدی از عترت من است» هماهنگ باشد.
سعد محمد حسن در کتاب
المهدیة فی الاسلام اینگونه مینویسد: خون و گوشت ابن تومرت از بربریهای شمال آفریقا است؛ ازاینرو ما او را در لیست مهدیهایی قرار میدهیم که از اهلبیت نبودند و ادعای مهدویت کردند.
مریدان
احمد بصری، او را با عنوان
احمد الحسن نامگذاری میکنند و علت به کار بردن نام «الحسن» برای او را استناد به این روایت میدانند: «یسمه باسم جده رسولالله و یکنیه بکنیته و ینسبه الی ابیه الحسن...».
بر اساس این روایت علت به کار بردن نام «الحسن» برای او منسوب بودن به
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است.
اما با توجه به اینکه عشیره «ابوسویلم» در سه منطقه ناصریه و
بصره و کربلا مستقر هستند، ساکنین این عشیره در ناصریه و
بصره را با عنوان «آل حسن» و ساکنین کربلا را «بنی حسن» نامیدهاند؛ از این رهگذر،
احمد نیز که از عشیره مستقر در
بصره است، با عنوان «الحسن» شناخته میشود و اساساً عشیره ابوسویلم از سادات نمیباشند.
بنابراین استناد به روایت نمیتواند دلیل بر نامگذاری او به الحسن باشد.
احمد الحسن (
بصری) برای اثبات سیادت خود به یک رؤیا متمسک شده و خود را فرزند امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) نامیده است. این در حالی است که وی از قبیله هنبوش از عشیره البوسویلم است که هیچکدام از آنان دارای سیادت نیستند. نکته قابلتوجه اینکه، برای اثبات سیادت بایستی ادله کافی در دست مدعی باشد تا بتوان سیادت را در حق وی پذیرفت؛ لذا بهصرف دیدن یک رؤیا نمیتوان ادعای سیادت کرده و انتظار پذیرش آن را از دیگران داشت.
در گذشته سیادت افراد از راههایی مانند: دیدن
شجرهنامه و
شهادت دو نفر
عادل به اثبات میرسید؛ اما علاوه بر این روشها، از راههای دیگری دراینباره میتوان بهره جست:
الف. شهرت محلی به سیادت از قدیمالایام (شیوع زیستی.)
ب. بررسی اطلاعاتی که از نسل قبل به نسل بعد راهیافته است؛ حال این اطلاعات میخواهد کتبی باشد، مانند اسناد: وقفنامه، مبایعهنامه (خریدوفروش)، مناکحهنامه (عقدنامه)، صلحنامه و... و یا شفاهی، همچون: یادآوری نام پدر، جد، جد اعلی و بالاتر و محل زندگی آنان.
ج. شهادت اهل خبره (نسبشناسان.)
اما
احمد بصری بدون ارائه دلیل و سند و تنها بر اساس یک رؤیا ادعای سیادت نموده و خود را فرزند فرزند امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) نامیده است.
احمد بصری در سال (۱۹۹۲م) از دانشکده مهندسی در رشته معماری فارغالتحصیل گردید و تا سال (۱۹۹۹م) هیچ سندی از زندگی و فعالیتهای وی در کشور عراق در دست نیست. در سال (۱۹۹۹م) به نجف اشرف رفته و مدت کوتاهی در حوزه آیتالله محمدصادق صدر حاضر شد.
احمد بصری در سایت رسمی خود درباره ماجرای تحصیل علوم حوزوی خود میگوید: «من به نجف اشرف رفته و باهدف تحصیل علوم دینیه در آنجا سکونت کردم ولی بعدازآنکه وارد حوزه شدم و از مجموعه دراسات این حوزه مطلع شدم، دیدم که در حوزه یک سری خلل بسیار بزرگ دیده میشود و صرفاً
احکام شرعیه را مطالعه میکنند و هیچگاه
قرآن کریم یا
سنت شریف نبوی یا احادیث
محمد و آل
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تدریس نمیشود و آنها درس اخلاق الهی که بر هر مؤمنی تخلق به آن اخلاق
واجب است را کنار گذاشتهاند. پس به این دلیل تصمیم گرفتم از حوزه دوری کنم و در خانهام گوشه عزلت گرفته با بعضی و علوم حوزوی را بدون هیچ کمککاری تنها خواندم و... ولی آنچه باعث شد تا من به حوزه علمیه نجف اشرف راه یابم این بود که من در رؤیا امام زمان (علیهالسّلام) را دیدم که به من دستور داد تا به حوزه علمیه نجف بروم وی ازآنچه برایم اتفاق خواهد افتاد خبر داد و هر آنچه وی گفته بود همان شد.»
احمد الحسن در سال (۱۹۹۹م) با فردی به نام «
حیدر مُشتت چاسب القحطانی آل مُنشّد» معروف به ابوحسن در حوزه علمیه آشنا شد و در همان سال به علت نامعلوم و به همراه حیدر المشتت در
زندان ابوغریب زندانی شدند، تا اینکه بنا به درخواست
صلیب سرخ جهانی، نام آنان در میان لیست زندانیان ابوغریب در روزنامههای بغداد منتشر گردید. او پس از آزادی از زندان دوباره به حوزه برگشته و پس از تحصیل دروس حوزوی، در سال (۲۰۰۳م) ادعای خود را بر اساس یک رؤیا و خواب آغاز کرده و خود را فرزند امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) معرفی کرد.
او پسازآن، حیدر مشتت را در سِمت یمانیت و وزارت امام دوازدهم (عجّلاللهفرجهالشریف) قرارداد و با زیر سؤال بردن
نیابت عامه فقها و ادعای فساد مالی در حوزههای علمیه و ناکارآمدی دروس، هر دو از ادامه تحصیل در حوزه علمیه انصراف دادند.
احمد بصری و حیدر مشتت، پس از انصراف از حوزه علمیه، جهت نشر عقاید و تجهیز قوای نظامی خود، خانهای را بهعنوان مکتب امام
احمد بصری و یمانی موعود در محله صریفه در منطقه سهله در نظر گرفته و در آنجا سکونت یافتند.
با توجه به وجود نیروهای صرخی در
کربلا و نجف و مخالفت شدیدشان با انصار
احمد بصری، حیدر مشتت به بغداد رفته و با همراهی
ضیاء الکرعاوی اقدام به تشکیل موسسه القائم و انتشار نشریه «القائم» نمود تا بدینوسیله بتواند
احمد بصری را تبلیغ کند.
احمد بصری نیز وارد
بصره شده و نشریه «الصوت الحق الاسبوعیه التی تروج للفکر المهدوی» اقدام به گسترش دعوت انحرافی خود نمود.
حیدر مشتت اولین مسافرت تبلیغیاش را از محل زندگی خود (العمارة در جنوب عراق) آغاز نموده و مردم را بهسوی سفیر امام دوازدهم (علیهالسّلام) و یمانیت خود دعوت کرد. مشتت در سال (۲۰۰۰م) به همراه شخصی به نام «
عیسی المزرعاوی» معروف به سیدصالح (ابو شاهد) وارد ایران شد و به سمت شهر مقدس
قم آمده و پس از دیدار با فردی به نام
حسن راضی الکعبی برنامههای تبلیغی خود را آغاز نمود. لذا اولین دیدار خود را با
آیتالله روحانی و
شیخ علی کورانی و ارسال نامه دعوت به ۲۴ تن از مراجع و فضلای حوزه علمیه قم، آغاز کرد و پس از تحمل شش ماه زندان در
ایران، به عراق بازگشت.
لازم به ذکر است، با توجه به اینکه نسب حیدر مشتت به قحطان بازگشت داشته و نام «القحطانی» را به دنبال داشت، لذا
احمد بصری از این فرصت استفاده کرده و او را یمانی نامید تا بتواند به اهداف خود دست یابد. این در حالی است که برخی از روایات، یمانی را با نسب قحطانی معرفی کردهاند. چنانچه آمده است: «لا تقوم الساعة حتی یخرج رجل من قحطان یسوق الناس بعصاه؛ زمان ظهور فرا نمیرسد مگر آنکه مردی از قحطان خروج کند و مردم را با عصا پیش براند.»
احمد بصری در سال (۲۰۰۳م) طی بیانیهای یمانیت را از خود سلب کرده و اعلام کرد: «فاعلموا ایها الناس انه لایمانی الا کان لی کیمینی داعی لامری هادی لصراط الله الذی اسیر علیه بارشاد ابی الامام المهدی
محمد بن الحسن (علیهالسّلام)...؛ای مردم بدانید! هیچ یمانی وجود ندارد مگر اینکه در سمت راست من قرارگرفته و فراخوان کننده به امر ما است. امری که هدایتکننده به راه خداست و یمانی با ارشاد پدرم مهدی (علیهالسّلام) حرکت میکند... .»
در این میان بر اساس شهادت شاهدان عینی، تنها فردی که در مکتب
احمد بصری با عنوان «یمانی» شناخته میشد، کسی نبود جز شیخ حیدر مشتت که در همان ایام با در دست داشتن این بیانیه، در شهرهای مختلف حاضر میشد و خود را یمانی و
احمد بصری را فرزند وصی امام مهدی (علیهالسّلام) معرفی میکرد.
در سال (۲۰۰۵م) با بروز اختلافات عدیدهای بین
احمد بصری و حیدر مشتت،
احمد بصری در تناقضی آشکار، با انتشار بیانیهای، خود را بهصورت توامان وصی امام (علیهالسّلام) و یمانی موعود معرفی کرده و گفت: «وامری ابین من الشمس فی رابعه النهار و انی اول المهدیین و الیمانی الموعود؛ امر من روشنتر از خورشید در وسط روز است و من اولین مهدی و همان یمانی موعود هستم.»
حزب بعث عراق بعد از سرکوب قیام شیعیان علیه استبداد
صدام در اوایل دهه نود میلادی، هنگامی که مشاهده کرد روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده و هنوز هم میتواند آنها را به انقلاب وا دارد، این بار تاکتیک خود رادر مبارزه با اسلام عوض کرد و به جای نشان دادن چهره خشن، جنگ نرمی را بر ضد اسلام و حوزه و مردم مظلوم شیعه عراق راهانداخت. در واقع این کار همان استفاده ابزاری از
مذهب بر ضد مذهب بود. صدام علاوه بر تظاهر به
نماز و رفتن به
زیارت چند اقدام خطرناک دیگر را نیز انجام داد که یکی از آنها نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزههای علمیه و با ظاهر طلاب علوم دینی برای ماموریتهای ضددینی بود. نتیجه این نفوذها بعدها و در جریاناتی چون تحرکات مسلحانه و ضدامنیتی
گروهک صرخی و... ظاهر شد.
درباره جریان
احمد الحسن توجه به عضویت برادرش در حزب بعث عراق و ورودش به حوزه علمیه بعد از سرکوب قیام مردمی شیعه، میتواند سرنخهای بسیار مشخصی را در اختیار پژوهشگران و جریانشناسان این فرقه قرار دهد.
از آن گذشته این جریان، آموزش نظامی را برای اعضای خود لازم دانسته عناصر خود را درباغهای مناطق «العماره» و «الفاس» و «التیره» عراق با انواع سلاحها آشنا میکرد. یکی از آموزشهای آنها آموزش سر بریدن افراد بوده است. اولین اقدام نظامی آنها هماهنگ شدن با گروهک تروریستی «
جند السماء» به رهبری شخصی به نام «گرعاوی» در تاسوعای سال ۱۴۲۸ه ق در منطقه الزرگه کوفه بود. در آن عملیات حدود دویست نفر از جماعت یمانی کشته شدند. آنان طی یک فعالیت نظامی بر ضد دولت شیعی عراق و حوزههای علمیه به صورت مشترک در یک عملیات وارد شدند و سرکوب گردیدند. این امر حاکی ازاین است که هر دو جریان از پشت پرده توسط رهبری واحدی اداره می شدند وادعاهای عقیدتی آنها غیر واقعی بوده است.
احمدالحسن با همراهی عبدالزهره الکرعاوی در سال (۲۰۰۷م) پادگانی را در منطقه الزرکه (بین نجف و کربلا) تاسیس و قیام مسلحانهای را علیه علمای شیعه آغاز کرد تا در
روز تاسوعا به نجف اشرف حمله کرده و همه آنان را قتلعام کند. این اقدام که به سرکردگی
احمد اسماعیل
بصری (
احمد الحسن) هدایت میشد قبل از هر اقدامی با مداخله قوای امنیتی عراق با شکست مواجه شد. در این درگیری، تعداد ۳۴۳ نفر کشته و ۱۰۸۹ نفر دستگیر شدند که ۲۰۰ نفر از کشتهشدگان مربوط به انصار
احمد اسماعیل
بصری بود. قابل توجه اینکه کرعاوی در این درگیری کشته شده و
احمد الحسن نیز پسازآن مفقود گردید. پس از شکست در الزرکه و مفقود شدن احمدالحسن، جریان دچار انشقاق شد.
با سرکوب شورش مسلحانه گرعاوی در منطقه الزرگه نجف، یمانی تصمیم گرفت در عاشورای سال ۱۴۲۹ه.ق دست به شورش دیگری بزند. اما یک ماه پیش از وقت مقرّر با دستگیری چهل نفر از پیروانش در نجف، تواناییاش کاهش یافت و نتوانست در نجف و کربلا در مراسم
روز عاشورا اقدامی انجام دهد. این گروه تصمیم داشت روز تاسوعا قیام کند و زائران
حرم امام حسین و
حرم حضرت عباس (علیهمالسلام) را قتلعام کرده دو حرم مقدس را به اشغال درآورد. سپس با رهبری میدانی شخصی دارای سابقه بعثی به نام «
سیدحسن الحمامی» به سوی نجف حرکت کند و مراجع دینی را
ترور نماید. سپس با شخصی به نام «
ابن بثینه» به عنوان امام مهدی
بیعت کنند و دامنه فعالیتهای شان را به سوی
بصره و
ناصریه بکشانند.
البته در آن زمان و طی حمله به مقر شرکت نفت جنوب عراق و حمله به مقر تیپ واکنش سریع منطقه
بصره، توانستند چندین نفر بیگناه و نظامی از جمله فرمانده تیپ فوقالذکر و فرمانده اطلاعات آن را به قتل برسانند. اما نهایتا غائله آنها با ورود پلیس به منطقه و دستگیری و کشتن حدود ۶۰ تن از آنها سرکوب شد.
حسن الحمامی از رهبران میدانی عملیات آنها بعد از دستگیری اعتراف کرد که اعضای گروهش قصد داشتند در روز عاشورا مراجع دینی و هیاتهای حسینی را مورد هدف قرار دهند. وی در اعترافاتش گفت که هزینههای فرقه از کشورهای خارجی به ویژه
امارات عربی تامین میشود. پس از این سرکوب، و از آن زمان تا کنون اعضای این فرقه و طرفدارانشان فاز نظامی را کنار گذاشتند و با تاسیس سایتها و شبکههای ماهوارهای و انتشار کتابها و مجلهها و نشریههای متعدد، اقدام به تبلیغ و عضوگیری کردهاند. البته خود احمدالحسن تحت تعقیب است و اطلاعاتی از مکان اختفایش در درست نیست. برخی خبرگزاریهای ادعا کردهاند وی به کشور امارات عربی گریخته و در دبی اقامتی مخفی دارد.
او ادعاهای متعددی دارد از جمله اینکه:
۱. خود را فرزند با واسطه امام مهدی (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) میداند و با این سلسله نسب خود را به آن حضرت منتسب میکند: احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن امام مهدی.
۲. خود را امام سیزدهم معرفی میکند.
۳. خود را مهدی و قائم میداند بدین بیان که معتقد است پس از امام مهدی (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) دوازده مهدی که همگی قائم نیز هستند از فرزندان آن حضرت به ترتیب جانشین او خواهند شد و او اول المهدیین است.
۴. خود را وصی و جانشین امام مهدی (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) میداند که به زودی و پس از حیات آن حضرت جانشین ایشان خواهد شد.
۵. خود را یمانی میداند.
۶. خود را فرستاده امام مهدی (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) برای هدایت انسانها میداند که همه باید به او ایمان آورند و با وجود او دیگر تقلید از مراجع جایز نیست و همه باید از او تقلید کنند.
وی برای اثبات مهمترین ادعایش یعنی فرزند امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) بودن، به برخی از احادیث استناد میکند.
روایت اول، روایتی از
امام صادق (علیهالسّلام) است در تفسیر بیانی از پدرشان
امام باقر (علیهالسّلام) راجع به «دوازده مهدی»؛ «
ابیبصیر میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: ای پسر رسول خدا! من از پدرت شنیدم که فرمود: بعد از
قیام حضرت قائم (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) دوازده نفر مهدی خواهند آمد. امام فرمود: بله، امّا پدرم فرمود: دوازده نفر مهدی و نفرمود: دوازده امام. بلی آنها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و معرفت حقمان دعوت خواهند کرد.»
(عَن ابِی
بَصیر قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ
مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اِنِّی سَمِعْتُ مِنْ اَبِیکَ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ یَکُونُ بَعْدَ الْقَائِمِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً فَقَالَ اِنَّمَا قَالَ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً وَ لَمْ یَقُلْ اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً وَ لَکِنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِنَا یَدْعُونَ النَّاسَ اِلَی مُوَالاتِنَا وَ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا؛ )
بر اساس این روایت،
احمد الحسن ادعا میکند که اولین نفر از آن «مهدی»هایی است که بعداز امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) میآیند. اما این روایت را از جوانب گوناگونی میتوان مورد مناقشه قرار داد:
اولا: این روایت از نظر سند ضعیف است. زیرا در سند این روایت، شخصی به نام علی بن احمد بن محمد بن عمران وجود دارد که از علمای رجال توثیقی راجع به او صادر نشده است.
ثانیا: شخص دیگری نیز به نام علی ابن ابی حمزه نیز در سند این روایت وجود دارد که به عنوان کذّاب توصیف شده است. او پیرو مذهب انحرافی واقفیه بود و طمع به دنیا او را واداشت تا منکر امامت امام رضا (علیه السلام) شده و از دین دست بکشد و به سوی الحاد سوق یابد.
ثالثا: این روایت از لحاظ دلالت نیز به هیچ وجه نمیتواند مورد استناد احمد الحسن قرار گیرد زیرا هیچ ارتباطی به زمان ما که هنوز امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) ظهور نکرده، ندارد.
روایت دوم، روایتی است که
امام علی (علیهالسّلام) از
پیامبر خدا نقل میکند؛ ایشان فرمود پیامبر در شب وفاتش به من فرمود: «ای اباالحسن قلم و کاغذی حاضر کن. حضرت وصیتی را املا کردند تا آنجا که فرمودند: ای علی بعد از من ۱۲ دوازده امام و بعد از آنها ۱۲ مهدی خواهند بود. برای امام دوازدهم سه اسم وجود دارد. اسمی همانند اسم خودم که
محمد است و اسمی مانند اسم پدرم که عبدالله است و اسم سوم نیز «مهدی» است. او نخستین امام است».
(یَا اَبَا الْحَسَنِ اَحْضِرْ صَحِیفَةً وَ دَوَاةً فَاَمْلَاَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَصِیَّتَه حَتَّی انْتَهَی اِلَی هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ اِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً... لَهُ ثَلَاثَةُ اَسَامِیَ اسْمٌ کَاسْمِی وَ اسْمِ اَبِی وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ
اَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِیُّ هُوَ اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ؛ )
احمد الحسن بر اساس این حدیث نیز خودش را اولین نفر از آن ۱۲ مهدی میداند. استناد
احمد بصری به این روایت نیز نامعقول است؛ زیرا:
اولا: این حدیث از نظر سند ضعیف است چون در سند آن «علی بن سنان موصلی» قرار دارد که توثیق نشده و عامی مذهب است.
ثانیا افراد دیگری چون علی بن الحسین یا احمد بن محمد بن خلیل هم که در میان روات آن قرار دارند، که یا شناخته نشدهاند و یا در کتب رجالی و تراجم با این عناوین توصیف شدهاند: کذّاب، وضّاع للحدیث، فاسد، ضعیف جدا، لا یلتفت الیه.
ثالثا از نظر دلالت نیز این حدیث آشکارا دلالت میکند که بعد از پیامبراکرم (صلّیاللّهعلیهوآله) دوازده امام معصوم میآیند که اولین آنها امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و آخرین آنها امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) است. همچنین بنابر این روایت، بعد از وفات امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) میآیند که اولین شان فرزند امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) خواهد بود. وی دارای سه نام خواهد بود. یکی احمد، دیگری عبد اللّه و سومی مهدی.
به هر حال این حدیث نیز مانند حدیث قبل درباره زمان بعد از ظهور حضرت حجت (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) میباشد و ربطی به دوران غیبت ندارد.
روایت سومی که از سوی
احمد الحسن مورد سوءاستفاده قرار گرفته روایتی از امام صادق به
ابوحمزه ثمالی است که در آن میخوانیم: «ای ابوحمزه بعد از قائم از ما یازده مهدی از فرزندان حسین خواهند بود.»
این حدیث نیز که از سوی احمدالحسن مورد سوء استفاده قرار گرفته نیز از نظر سند ضعیف است؛ زیرا
محمد بن عبدالحمید که نامش در سلسله راویان این حدیث وجود دارد مجهول است.
محمد بن عیسی، دیگر راوی این حدیث نیز مشترک بین
ثقه و
مجهول است که تشخیص آن دو مشکل است.
محمد بن فضیل هم به عنوان یکی دیگر از رویان این حدیث، مجهول است.
از آن گذشته این حدیث دلالت دارد که بعد از امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) یازده انسان هدایت یافته (مهدی) میآیند که همگی از فرزندان امام حسین (علیهالسّلام) میباشند. این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آنها تعارض دارد؛ زیرا آن دو حدیث بر دوازده نفر واین یکی بر یازده نفر تاکید دارد و در هر صورت با زمان کنونی ارتباط ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) و وفات آن حضرت ناظر است.
بنابراین مبنای حدیثی ادعا شده برای
احمد الحسن سست و بی پایه است. البته غیر از این احادیث، طرفداران او برای اندیشه باطل خود، به احادیث و بیانات دیگری نیز از معصومین (علیهمالسّلام) استناد کردهاند که آن استنادات نیز به هیچ وجه مطابق مبانی علمی نیستند و از معضلات علمی و روشی فراوانی رنج میبرند. معضلاتی چون:
تقطیع روایات،
تحریف نظر دانشمندان شیعه، ناتوانی در فهم معنای حدیث، استناد به نقلهای شاذ، استناد به نسخهبدلهای ثابت نشده، برداشتهای سطحی از روایات، حذف روایات مخالف، ترجیح سخن دیگران بر فرمایش امام معصوم، اعم بودن دلیل از مدعا، تعارض درونی و بیرونی روایات، مخالفت با
اجماع شیعه و اهل سنت و ... .
صرف نظر از وضعیت سندی بسیار ضعیف و غیر معتبر بودن روایات مورد استناد احمدالحسن، باید این نکته را نیز مدنظر داشت که این احادیث از نظر دلالت نیز به عنوان احادیثی شاذ و غیرقابل قبول نزد علما تلقی میشوند. زیرا طبق احادیث مسلم شیعه، بعد از شهادت امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) آغاز دوره
رجعت است. لذا برخی از علمای شیعه، احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل کردهاند. پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی، همان ائمه هدی (علیهمالسّلام) میباشند که پس از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت برای انتقام گرفتن ازقاتلان شان آن هم به مدت کوتاه (چهل روز) قیام میکنند.
شیخ مفید در کتاب
الارشاد، درباره این احادیث مینویسد: «بعد از دولت حضرت قائم (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) برای کسی دولتی تشکیل نمیشود مگر آنچه این روایت بر آن دلالت میکند که فرزند (فرزندان) او اگر خدا بخواهد، قیام میکند. البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست. اکثر روایات بر این معنا دلالت میکند که حضرت مهدی (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) نمیرود مگر چهل روز قبل از قیام
قیامت که در آن فرج صورت می گیرد و علائم خروج اموات و قیام قیامت برای حساب و کتاب آشکار میشود.»
علاّمه مجلسی نیز پس از نقل آن احادیث، در کتاب
بحارالانوار مینویسد: این اخبار، مخالف مشهور است و راه تاویل آن دو صورت است. راه اول اینکه مراد از دوازده مهدی (هدایت شده) همان پیامبر اکرم و سایر امامان (علیهمالسّلام) به استثنای امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) است؛ به این معنا که ملک آنها (در هنگام رجعت) بعد از امام زمان خواهد بود. راه دوم این است که آن دوازده مهدی از اوصیای امام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) هدایتگران خلق در زمان ائمه (علیهمالسّلام) در هنگام رجعتاند. زیرا زمان نمیتواند خالی از حجت باشد. اگر چه اوصیای انبیاء (علیهم السلام) نیز حجج هستند.
به هر حال تمسک به این احادیث شاذ و ترک شده نزد علما و چنان برداشتهای خلاف ظاهر و تاویلهای بی دلیل از آنها، برای کسانی که کوچکترین آشنایی با علوم اسلامی داشته باشند، عمق بی پایگی ادعاهای
احمد الحسن را نشان میدهد.
این جریان و ادعاها و فعالیتهایشان، تناقضات بسیار زیادی دارند. با این حال برخی از این تناقضات عبارتاند از:
۱. احمد الحسن از طایفه صیامر منطقه زبیر است. این طایفه از بنیهاشم نیستند، اما با این حال نام برده با پوشیدن عمامه سیاه و یدک کشیدن عنوان «سید احمد» خود را «سیّد» و از بنیهاشم معرفی کرده است.
۲. در فیلمی که از احمد الحسن موجود است وی ضمن خطابهای میگوید: «من یک روستایی ساده هستم و هیچ گونه ادعایی ندارم»، امّا در عین حال میگوید: «خدا مرا برگزیده و ائمه همراه من هستند. من صاحب نفس مطمئنهام و نور سراسر وجود مرا فرا گرفته است.»
۳. در همان فیلم، وقتی به عربی فصیح تکلم میکند، در لحن کلام او اشتباهات زیاد صرفی و نحوی وجود دارد که نشان از بیبهرهگی او از دانش و سواد است و با ادعاهای او نیز در تناقض است.
۴. وی در عین این که خود را فرزند امام زمان و سیدهاشمی میداند، خود را یمانی نامیده است در حالی که دو عنوان «یمانی» و «هاشمی» آن هم برای کسی که اهل عراق است قابل جمع نیست. «یمانی» ظهور در این دارد که اهل یمن است در حالی که وی به اعتبار محل تولد و رشد و نموش عراقی است. البته گویی خود او متوجه این تناقض شده، لذا با این مغالطه، این لقب را توجیه نموده است که چون مکه از تهامه است و تهامه از یمن است پس محمد و آل محمد (علیهم السلام) همگی یمانی هستند!
وجه مغالطه بودن این توجیه این است که که تهامه یک منطقه جغرافیایی است که از شمال جزیره العرب یعنی بالاتر از مکه و مدینه آغاز میشود و جنوب آن به یمن میرسد. بنابراین مکه و مدینه بخشی از تهامه هستند و یمن هم از تهامه است، ولی تهامه از یمن نیست بلکه یمن در جنوب جزیره العرب قرار دارد و شامل شمال و میانه جزیره العرب نیست. بنابراین محمد و آل محمد (علیهم السلام) حجازی و تهامی هستند اما یمانی نیستند.
۵. احمد الحسن در پیامی که برای مردم عراق فرستاده است از یک سو ادعا میکند که من از طرفامام زمان (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) و با تایید جبرئیل و میکائیل آمدهام، بنابراین پیروزی او با امدادهای غیبی باید حتمی باشد در حالی که از مردم عراق یاری میطلبد و میگوید: «اگر نصرتم ندهید، شما سابقه بیوفایی به مسلم بن عقیل را داشتید» و بدین صورت خود را به مسلم بن عقیل تشبیه میکند.
۶. وی به خوابهای خودش و خوابهای دیگران استناد میکند در حالی که خواب در مسائل شرعی و عقیدتی برای دیگران هیچ گونه حجیّت و اعتباری ندارد. هیچ پیامبر و حجت خدایی حقانیت خود را با خواب اثبات نکرده است. مخصوصا که خواب صرفا ادعا است و امکان دارد آدم دروغگو هم آن را ادعا بکند.
به هر حال، همه آن استنادات حدیثی غیر صحیح، همه آن تهدیدها و آسیبهای مشکوک امنیتی و همه این تناقضات نشان میدهد که شیعه با یک فرقه انحرافی جدید روبه رو شده است.
علی
محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان
احمد الحسن.