احترام قرآن (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از نگاه
قرآن برخی از امور، لایق
احترام بوده و خداوند متعال این امور را خود، مورد احترام قرار داده و
مقدس شمرده است؛ از جمله این امور، قرآن کریم است. در این مقاله آیات مرتبط با احترام قرآن معرفی میشوند.
و منظور از "احترام به قرآن" این است که عظمت قرآن را بزرگ شمرده و نسبت به آن، مسائلی را باید رعایت کنیم که در قبال دیگر کتابها مقید به رعایت این مسائل نیستیم.
در ضمن مراد از
قرآن، تنها مجموع آن نیست؛ بلکه هر
سوره و هر
آیه از قرآن، در هر کجا نقل و ثبت شده باشد، جزو قرآن بوده و باید احترام آن رعایت شود.
قرآن، كتابى با
عظمت و داراى
احترام:
۱. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ؛
اين كتاب با عظمتي است كه
شک در آن راه ندارد، و مايه
هدایت پرهیزکاران است.» آوردن اسم اشاره «ذلك الكتاب» براى تعظيم و تفخيم است.
۲. «ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآياتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكِيمِ؛
اينها را كه بر تو ميخوانيم، از نشانه ها (ي حقانيت تو) است، و يادآوري حكيمانه است.» «الذّكر الحكيم» بر شرافت و استحكام
تعالیم قرآن دلالت دارد.
۳. «... وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ ...؛
...واين قرآن را بر من
وحی كرده....» آوردن اسم اشاره «هذا القرآن» براى تعظيم و تفخيم است.
۴. «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ؛
شايسته نيست (و امكان نداشت) كه اين قرآن بدون وحي الهي به خدا نسبت داده شود ولي تصديقي است براي آنچه پيش از آن است (از
کتب آسمانی) و تفصيلي است براي آنها، و شكي در آن نيست كه از طرف پروردگار جهانيان است.»
۵. «الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ؛
الر - اين كتابي است كه آياتش استحكام يافته سپس تشريح شده، از نزد خداوند
حکیم و آگاه (نازل گرديده است).»
۶. «الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ نَحْنُ نَقُصُ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ؛
الر - آن آيات كتاب آشكار است. ما بهترين سرگذشتها را بر تو بازگو كرديم، از طريق وحي كردن اين قرآن به تو، هر چند پيش از آن از غافلان بودي.»
۷. «المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ؛
المر - اينها آيات كتاب (آسماني) است، و آنچه از طرف پروردگار بر تو نازل شده
حق است ولي اكثر مردم ايمان نميآورند.»
۸. «الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ؛
الر - اين آيات كتاب و قرآن مبين است.»
۹. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً؛
اين قرآن به راهي هدايت ميكند كه مستقيم ترين راههاست، و به مؤ مناني كه عمل صالح انجام ميدهند بشارت ميدهد كه براي آنها پاداش بزرگي است.»
۱۰. «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً؛
ما، در اين قرآن انواع بيانات موثر را آورديم تا متذكر شوند، ولي (گروهي از كوردلان) جز بر نفرتشان نميافزايد.»
۱۱. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً؛
بگو اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آنرا نخواهند آورد هر چند يكديگر را در اين كار كمك كنند. ما در اين قرآن براي مردم از هر چيز نمونه اي آورديم (و همه معارف در آن جمع است) اما اكثر مردم (در برابر آن) جز انكار حق، كاري ندارند.»
۱۲. «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا؛
ما در اين قرآن هر گونه مثلي را براي مردم بيان كرده ايم، ولي انسان بيش از هر چيز به جدل ميپردازد.»
۱۳. «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛
پيامبر عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من از قرآن دوري جستند.»
۱۴. «تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ؛
اينها آيات كتاب
مبین است.»
۱۵. «طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ؛
طس، اين آيات قرآن، و كتاب مبين است.»
۱۶. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛
اين قرآن اكثر چيزهائي را كه بني اسرائيل در آن اختلاف دارند براي آنها بيان ميكند.»
۱۷. «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ؛
ما براي مردم در اين قرآن از هرگونه مثال و مطلبي بيان كرديم، و اگر آيه اي براي آنها بياوري كافران ميگويند شما اهل باطل هستيد (و اينها سحر و جادو است)!»
۱۸. «تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ؛
اين آيات كتاب حكيم است (آياتي پر محتوا و استوار).»
۱۹. «ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ؛
ص، سوگند به قرآني كه متضمن ذكر است (كه اين كتاب اعجاز الهي است).» «ذى الذكر» به معناى صاحب شرافت است.
۲۰. «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛
ما براي مردم در اين قرآن از هر نوع مثلي زديم، شايد متذكر شوند.»
۲۱. «وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ؛
سوگند به اين كتابي كه حقايقش آشكار است.»
۲۲. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ؛
قاف،
سوگند به قرآن مجید.» قسم خداوند به قرآن، بيانگر عظمت و احترام قرآن است. همچنین «
مجید» از ماده «مجد» به معنی شرافت گسترده است.
۲۳. «وَ الطُّورِ وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ
مَنْشُورٍ؛
سوگند به
کوه طور! و كتابي كه نوشته شده است.در صفحه اي گسترده.»
۲۴. «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛
اگر اين قرآن را بر
كوهي نازل ميكرديم ميديدي كه در برابر آن خشوع ميكند و از خوف خدا ميشكافد! و اينها مثالهائي است كه براي مردم ميزنيم تا در آن بينديشند.»
۲۵. «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ؛
(این آیات،
سحر و
دروغ نیست،) بلکه قرآن با عظمت است.»
ضرورت حفظ
حرمت قرآن:
۱. «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً؛
خداوند در قرآن (اين حكم را) بر شما فرستاده كه هنگامي كه بشنويد افرادي آيات خدا را انكار و استهزا مينمايند با آنها ننشينيد تا به سخن دگري بپردازند، زيرا در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود، خداوند منافقان و كافران را همگي در دوزخ جمع ميكند.»
دستور به دورى جستن از استهزاگرانِ قرآن، از حرمت قرآن حكايت مىكند.
۲. «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛
هر وقت كساني را كه آيات ما را استهزاء ميكنند مشاهده نمائي از آنها روي بگردان تا به سخن ديگري بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، به محض توجه پيدا كردن با (اين) جمعيت ستمگر منشين.»
مقصود از «يخوضون فى آياتنا» به سُخريه گرفتن قرآن، و لزوم اعراض از استهزاگران قرآن، نشانه اداى احترام به قرآن است.
۳. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛
كه آن قرآن كريمي است. كه در كتاب محفوظ جاي دارد. و جز پاكان نميتوانند آن را مس كنند.»
عظمت و حرمت قرآن، در پيشگاه
خدا:
۱. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ؛
قاف، سوگند به قرآن مجید.» سوگند خداوند به قرآن، از احترام خاصّ آن، در پيشگاه خدا حكايت دارد.
۲. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛
كه آن قرآن كريمي است. كه در كتاب محفوظ جاي دارد. و جز پاكان نميتوانند آن را مس كنند.»
۳. «كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ؛
هرگز چنين مكن، اين (قرآن) يك تذكر و ياد آوري است.و هر كس بخواهد از آن پند ميگيرد.در الواح پرارزشي ثبت است. الواحي والاقدر و پاكيزه. به دست سفيراني است، والامقام و فرمانبردار و
نیکوکار.»
۴. «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ؛
كه اين (قرآن) كلام فرستاده بزرگواري است (
جبرییل امین). اين (قرآن) گفته شيطان رجيم نيست. پس به كجا ميرويد؟! اين قرآن چيزي جز تذكري براي جهانيان نيست.»
۵. «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ؛
(این آیات،
سحر و
دروغ نیست،) بلکه قرآن با عظمت است.»
۶. «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ؛
کافران از
اهل کتاب و
مشرکان (مي گفتند) ما دست از
آئین خود بر نميداريم تا دليل روشني براي ما بيايد!پيامبري از سوي خدا كه صحيفه هاي پاكي را بر ما بخواند. و در آن نوشته هاي صحيح و پر ارزش باشد.»
احترام و تکریم
مصاحف ، یکی از امور مستحبی است، چنان که
سوء ادب و بی احترامی به مصاحف از
محرمات است. در آثار
علوم قرآنی از مصادیق تکریم و
توهین نسبت به مصاحف نیز سخن به میان آمده است.
بوسیدن قرآن ، تجرید
مصحف از غیر آن از مصادیق تکریم قرآن است و بالش قرار دادن قرآن، دراز کردن پا به سمت قرآن، نوشتن قرآن به چیز
نجس از مصادیق اهانت به قرآن است.
«إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ • فیِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ • لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون؛
که آن، قرآن کریمی است، که در کتاب محفوظی جای دارد، و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند (دست یابند).»
چون کلام در سیاق بزرگداشت امر قرآن بوده، و آن را تجلیل نموده است، از همین بیان میفهمیم که منظور از
مس قرآن، دست کشیدن به خطوط آن نیست؛ بلکه
علم به
معارف آن بوده که جز پاکان، کسی به این معارف عمیق دست نمییابد؛ چون قرآن در
کتابی مکنون و پنهان است؛ و آیات ۳-۴
سوره زخرف،
نیز به این مطلب اشاره دارد
:
«إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ؛
که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید! و آن در «
أمّ الکتاب» (
لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است!»
پس قرآنی که در کتاب مکنون است، به حریم قدسی آن دست کسی نمیرسد؛ مگر آنکه از لوث گناهان و محرّمات پاک شده و دل را از توجّه به کثرات و منیّتها و از
پلیدی حدود و تعیّنات (مسائل روز مرّه)، خالی و
پاکیزه بکند.
فلذا احترامات باطنی قرآن و عمل کردن به دستورات الهی، از
اهمّ آداب احترام به کلامالله میباشد.
گوشدادن به قرآن هنگام
تلاوت آیات قرآن از مصادیق احترام به قرآن:
«وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَ أَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون؛
هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید!»
اگر کسی قرآن تلاوت کند، دیگران در هر مکان و در هر حالتی که باشند، به احترام قرآن
سکوت کرده و با گوش جان پیام خدا را بشنوند
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲۳، ص۵۶، مقاله «احترام قرآن». فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «احترام قرآن». دانشنامه موضوعی قرآن. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احترام به قرآن».