ابوالفتح میرزا پیربوداق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیرْبوداق، ابوالفتح میرزا (مولود
ذیقعده ۸۷۰/ ژوئن ۱۴۶۶)، ملقب به عضدالدولة والدین، پسر ارشد
جهانشاه قراقویونلو،
حاکم فارس و
بغداد میباشد.
نخستین تاریخی که از آن میتوان ورود پیربوداق را به عرصه
سیاست پی گرفت، به ۸۵۲ق/۱۴۴۸م مربوط میشود که وی در
رمضان این
سال، از سوی پدرش به حکومت بغداد رسید.
پس از آن،
وی در ۸۵۷ق به فرمان پدر به همراه تنی چند از امرا برای تسخیر
عراق عجم، بغداد را ترک کرد؛ پس از تسخیر
ساوه، به
قم رفت و پس از محاصره آنجا، سرانجام شهر را گشود.
آنگاه روی به
کاشان و
گلپایگان نهاد و آنجاها را گرفت.
در همین سال، جهانشاه پسران خود، پیربوداق و محمدی میرزا را که در
شیراز و
اصفهان اقامت داشتند، فرا خواند. پس از آنکه
بابر میرزا، شیراز را به
سنجر، و
یزد را به خلیل، نوادگان
شاهرخ تیموری سپرد،
پیربوداق از سوی پدر به شیراز رفت و در اواخر
شعبان ۸۵۷ با سنجر جنگید که به پیروزی پیربوداق و تسخیر شیراز انجامید.
جهانشاه در همین سال پیربوداق را به حکومت شیراز گماشت.
او نیز دامنه قلمرو خود را از فارس تا
خوزستان، بغداد و حدود
لار و جرون (
بندرعباس) گسترش داد،
آنگاه برای سرکوب امیرزاده خلیل راهی یزد شد
اما خلیل میرزا با شنیدن این خبر به
خراسان گریخت.
پس پیربوداق شهر را گرفت، آنگاه به ابرقو رفت. هم در این ایام، امیر خواجگی از مخالفان بابر که عَلَم استقلال برافراشته بود، پس از دریافت خبر آمدن پیربوداق به فارس، از فرصت استفاده کرد و به اندیشه تسخیر یزد افتاد، اما امیرمحمود، حاکم گماشته پیربوداق به مقابله او پرداخت.
پیربوداق در ۸۵۸ق برای سرکوب سنجر که
کرمان را
تصرف کرده بود و نیز دفع مخالفان، رهسپار کرمان شد و سنجر را شکست داد.
پیربوداق بار دیگر در بهار ۸۵۹ق به یزد رفت و پس از نزدیک یک ماه اقامت در شهر، راهی شیراز شد.
در همین هنگام، الوندبیک فرزند اسکندر قرایوسف از خراسان به حوالی کرمان آمد و قلعه سلیمانی را تسخیر کرد و قلعه سیرجان را به پسر خود قناشیرین واگذاشت. با اینهمه، چون از آمدن پیربوداق آگاهی یافت، به سمت
سیستان گریخت و پیربوداق به تعقیب او پرداخت و عاقبت وی را در رمضان ۸۶۰ به
قتل رساند.
پیربوداق در بازگشت به شیراز، سطلمش (ساتلمش) شیرهچی را مأمور تسخیر قلعه سیرجان کرد.
پس از آنکه جهانشاه
هرات را گرفت (۸۶۱ق) و در آنجا بر تخت نشست (۱۵
شعبان ۸۶۲)،
سلطان ابوسعید تیموری از
بلخ بههرات
لشکر کشید.
از اینرو، جهانشاه در پی مقابله با او، فرستادهای به شیراز نزد پسرش پیربوداق روانه کرد و از او برای مقابله با سلطان ابوسعید یاری خواست، پیربوداق نیز از شیراز به او پیوست؛ اگرچه سلطان ابوسعید، در ابتدا کسانی از
علما را برای
صلح نزد جهانشاه گسیل داشت،
اما اندکی بعد، از در پیمانشکنی درآمده، از آب مرغاب گذشت و جمعی از ترکمانان را دستگیر کرد.
از اینرو، جهانشاه پیربوداق را به
جنگ با او گسیل داشت. در این نبرد پیربوداق شکست خورد و شمار بسیاری از ترکمانان به اسارت درآمدند.
پیربوداق به اردوی پدر بازگشت و از جهانشاه برای جنگ دوباره اجازه خواست، ولی با مخالفت پدر روبهرو شد.
در همین ایام جهانشاه از شورش پسر دیگرش حسنعلی میرزا در
تبریز آگاهی یافت.
از اینرو، در اوایل
صفر ۸۶۳ از هرات به
آذربایجان رفت و
قیام حسنعلی میرزا را سرکوب کرد.
پیربوداق نیز پس از همراهی پدر به فارس بازگشت
و در ۸۶۴ق فرمان داد تا برج و باروی شیراز را تجدید بنا کنند.
آنگاه بیشتر نواحی خوزستان و
شوشتر تا حدود بغداد را اندک اندک تحت
اقتدار خود درآورد و سرانجام عَلَم مخالفت بر ضد پدر برافراشت.
به نظر میرسد که صلح جهانشاه با سلطان ابوسعید، در شورش او بیتأثیر نبوده است.
از سوی دیگر، وی رد پیشنهادش را در حمله دوباره به سلطان ابوسعید ناشی از تحریکات طرفداران برادرش، محمدی میرزا میدانست و از توجه پدر به او نیز خشنود نبود. به هر حال، چون جهانشاه از خبر طغیان فرزند آگاه شد، چندینبار از طریق نامه او را
اندرز داد، اما سودی نبخشید. به همین سبب در ۸۶۵ق/۱۴۶۱م در پی دفع او به شیراز لشکر کشید.
پیربوداق شیراز را نهاده، در اطراف شهر تا نقاط دوردست هرجا مناسب بود، برج و بارو ساخت و خود از شولستان و
بهبهان به شوشتر رفت
اما سرانجام با وساطت مادرش خاتون جان بیگم، دست از طغیان کشید و جهانشاه او را در ۸۶۶ق بار دیگر به بغداد فرستاد.
با این حال، او همچنان در هوای مخالفت بود و سیاست خصمانه با پدر را دنبال میکرد. چنانکه نخست با دشمنان جهانشاه، یعنی مشعشعیان طرح دوستی ریخت، اما بعدها با پیرعلی بن مشعشع که سالها در نواحی خوزستان حاکم بود، نیز جنگید.
پیربوداق در همین ایام به حسنعلی میرزا، برادر مغضوب خود که به
شام تبعید شده بود، نیز پناه داد و بار دیگر علم طغیان برافراشت.
جهانشاه در ۸۶۹ق با سپاهی عظیم برای سرکوب او به بغداد لشکر کشید
و برای جلوگیری از اتحاد احتمالی میان
اوزون حسن و پیربوداق، به اوزون
حسن وعده داد که شهرهای
موصل،
اربیل و
سنجار را به او واگذار کند
و در واقع راه پیربوداق به سوی غرب را بست. از آن سوی، پیربوداق به استحکام برج و باروی شهر پرداخت. جهانشاه مدت یکسال و نیم یا بیشتر بغداد را در محاصره گرفت.
در این مدت، شماری از مردم بغداد از میان رفتند و بسیاری از یاران پیربوداق به اردوی جهانشاه پناه بردند؛ حتی کسانی برآن شدند تا او را تسلیم جهانشاه کنند، ولی پیربوداق تیغ در میان ایشان نهاد، از آن جمله دو تن از زنان خود را به قتل رساند.
سرانجام، پیربوداق به ستوه آمد و برای صلح با پدر کس نزد وی فرستاد و شهر را تسلیم کرد.
به گفته سخاوی که با منابع دیگر سازگاری ندارد، جهانشاه بار دیگر، پیربوداق را بر حکومت بغداد ابقا کرد، ولی اطرافیان پیربوداق او را به ادامه سرکشی
تشویق میکردند. آنگاه جهانشاه، محمدی میرزا را به جنگ وی گسیل داشت.
پیربوداق خود عزم داشت تا به خدمت پدر درآید، اما محمدی میرزا به دستور جهانشاه وارد بغداد شد و به کمک پیرمحمد تواچی وی را به قتل رساند.
پیکر پیربوداق در بغداد به خاک سپرده شد.
مرگ پیربوداق سرآغاز ضعف و انحطاط دولت قراقویونلو بود
و با از میان رفتن حاکم نیرومند بغداد، یکی از موانع جدی پیشروی آققویونلوها از میان برداشته شد.
گفتهاند که پیربوداق بیاندازه تندخو،
ستمگر و بدرفتار بود.
او
شعر نیز میسرود و بوداق/ بداغ
تخلص میکرد. نمونههایی از مکاتبات منظوم او با جهانشاه به هنگام محاصره بغداد، در تذکرهها نقل شده است.
مولانا طوسی (د ۸۶۹ق) شاعر معروف که مدتی در بغداد بهسر میبرده، و مورد عنایت پیربوداق بوده، در اشعار خود او را
مدح کرده است.
همچنین از آنجا که وی به شعر و ادبیات علاقهمند بود،
مولانا ولی قلندر، از شعرای معروف هرات را با خود به شیراز برد.
پیربوداق در بغداد، باغی ساخت که سالها پس از او نیز همچنان آوازه داشت.
گفتنی است، احمد بن
حسین کاتب یزدی تاریخ جدید یزد را هنگامی که پیربوداق به یزد آمده بود و از سوی پدرش جهانشاه نواحی جنوبی
ایران را اداره میکرد، به او تقدیم داشت
(۱) ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة.
(۲) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش عبدالقادر ارنؤوط و محمود ارنؤوط، بیروت/ دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
(۳) ابن کربلایی، حافظ
حسین، روضات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۴) طهرانی، ابوبکر، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۵) کاتب، احمد بن
حسین، تاریخ جدید یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۶) منشی، اسکندربیک، عالم آرای
عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۷) بافقی، محمـد مفیـد، جامع مفیـدی، بهکـوشش ایـرج افشـار، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۸) پیربـوداق منشـی، جواهـرالاخبار، بـه کـوشش
محسـن بهـرام
نژاد، تهـران، ۱۳۷۸ش.
(۹) تـاریخ قزلباشان، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۱۰) تتوی، احمد و آصفخان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش علی آل داود، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۱) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۱۲) سمرقندی، دولتشاه، تذکرة الشعرا، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۳) روملو،
حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۱۴) سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۳-۱۳۵۵ق.
(۱۵) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۶) عزاوی،
عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، ۱۹۳۹م.
(۱۷) علیشیر نوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۸) غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهانآرا، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۱۹) غیاثی، عبدالله، التاریخ، بغداد، ۱۹۷۵م.
(۲۰) فخری هروی، محمد، روضة السلاطین، به کوشش عبدالرسول خیامپور، تبریز، ۱۳۴۵ش.
(۲۱) فسایی،
حسن، فارسنامه ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۲) فضلالله بن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی، به کوشش محمداکبر عشیق، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۲۳) گازرگاهی،
حسین، مجالس العشاق، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۴) مجدی، محمد، زینت المجالس، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۲۵) منجمباشی، احمد دده، تاریخ، استانبول، ۱۴۸۰ق.
(۲۶) میرجعفری،
حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دوره تیموریان و ترکمانان، اصفهان، ۱۳۷۵ش.
(۲۷) میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۸) نخجوانی،
حسین، مسجد کبود تبریز، نشریه دانشکده ادبیات، تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شم ۳.
(۲۹) نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۳۰) نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمد هدایت
حسین، کلکته ۱۹۲۴م.
(۳۱) واله، محمدیوسف، خلد برین، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۲) یزدی،
حسن، جامع التواریخ
حسنی، به کوشش
حسین مدرسی طباطبایی و ایرج افشار، کراچی، ۱۹۸۷م.
(۳۳) Gray B، The Pictorial Arts in the Timurid Period، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۸۶.
(۳۴) Hinz W، Irans Aufstieg zum Nationalstaat، Leipzig، ۱۹۳۶.
(۳۵) Roemer H R، The Türkmen Dynasties، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۸۶.
(۳۶) Savory R M، Studies on the History of Ԩafawid Iran، London، ۱۹۸۷.
(۳۷) Yıldız H D، Büyük İslâm tarihi، Istanbul، Zaman.
(۳۸) مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالفتح میرزا پیربوداق»، شماره۵۶۰۰.