ابن ابی عمیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ اَبی عُمَیْر، ابواحمد محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی اَزْدی (د ۲۱۷ق/۸۳۲م)، از محدثان بزرگ
امامیه و از
اصحاب اجماع در
قرن ۳ق/۸م که به درک محضر ۳ تن از امامان
شیعه (علیهالسلام) نائل آمد.
وی در
بغداد اقامت داشت و خدمت
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) رسید و از ایشان
حدیث شنید. در برخی از این احادیث، امام او را با
کنیه ابواحمد خطاب کرده است.
شیخ مفید و
شیخ طوسی میگویند:
ابن ابی عمیر، محضر
امام کاظم (علیهالسلام) را درک کرد، ولی از ایشان
روایت نکرد. این مطلب با گفتار
نجاشی متعارض است. مگر آنکه مقصود، کمی روایات وی از امام (علیهالسلام) در
کتب اخبار باشد.
روایات بیواسطه
ابن ابی عُمیر از امام کاظم (علیهالسلام) در توحید
و کمالالدین و تمام النعمة
و کامل الزیارات
بیشک مؤید گفتار نجاشی است.
ابن ابی عُمیر محضر
امام رضا و
امام جواد (علیهالسلام) را نیز درک و از
امام هشتم (علیهالسلام) مستقیماً روایت کرد.
وی در نزد
خاصه و عامه مقامی منیع و منزلتی رفیع داشت و بنابر گفته شیخ مفید
معتمدترین و زاهدترین مردم زمانه و در همه امور بیهمتای روزگار خود بود.
جاحظ،
ابن ابی عُمیر را از تندروترین
مشایخ شیعه میشمارد.
از آنجا که
ابن ابی عُمیر از خواص و نزدیکان امامان شیعه (علیهالسلام) و از اصحاب
سِرّ ایشان بود، محنتهای بسیار دید و روزگاری دراز در
زندان
هارونالرشید به سر برد. مدت
حبس وی را از ۴
سال
تا ۱۷ سال
نوشتهاند و سبب آن را به صورتهای گوناگون بیان کردهاند.
بنا بر قولی، علت آن امتناع از پذیرفتن منصب
قضا بود که بعدها به ناچار آن را پذیرفت. به گفته دیگر، بدان سبب او را به زندان انداختند که میخواستند از مخفیگاههای شیعیان و اصحاب
امام موسی کاظم (علیهالسلام) آگاه گردند.
طوسی
داستان شکنجه وی را چنین نقل میکند: مخالفان نزد سلطان (هارون) از محمد بن ابی عمیر سعایت کردند که وی اسامی تمام شیعیان
عراق را میداند. هارون او را احضار کرد و از وی خواست تا آنان را نام برد، وی امتناع کرد. پس هارون دستور داد تا او را
برهنه کردند و بین دو
نخل آویختند و ۱۰۰
تازیانه زدند. فضل بن شاذان میگوید: از
ابن ابی عمیر شنیدم که گفت: زمانی که شمار تازیانه به ۱۰۰ رسید، از درد چنان بیتاب شدم که نزدیک بود نامهای شیعیان را آشکار سازم، در این حال آوای
محمد بن یونس بن عبدالرحمان را شنیدم که میگفت: ای محمد جایگاهت را در نزد خداوند تعالی به یاد آور. من از این سخن نیرو گرفتم و شکیبایی ورزیدم و سپاس
خدای را که
اقرار نکردم. فضل بن شاذان میافزاید: از
پدرم شنیدم که میگفت در عهد هارون عباسی
ابن ابی عمیر را ۱۲۰ ضربه
چوب زدند و مباشر آن
سندی بن شاهک شحنه بغداد بود. سپس او را حبس کردند و او برای رهایی خود ۱۲۱ هزار
درهم داد.
بعد از هارون در زمان خلافت
مأمون تا هنگامی که
امام علی ابن موسی (علیهالسلام) حضور داشت، او و دیگر شیعیان در امان بودند، اما بعد از
شهادت ایشان، وی دستگیر و زندانی شد و
رنج بسیار برد و هر آنچه داشت به تاراج رفت.
ابن ابی عمیر در
فضل و
علم به مرتبهای رسیده بود که مشایخ او را بسیار گرامی و بزرگ میداشتند و همواره اطراف او را میگرفتند.
از نام تألیفات وی چنین بر میآید که در
فقه،
حدیث،،
کلام و مغازی تبحر داشته است. طوسی
از
علی بن حسین فضّال نقل میکند که
ابن ابی عمیر از
یونس بن عبدالرحمان افقه، اصلح و افضل بود، اما خود طوسی در آنجا که اسامی طبقهه سوم از اصحاب اجماع را ذکر میکند
یونس و
صفوان بن یحیی را فقیهترین ایشان میشمارد.
ابن طاووس به استناد روایتی از
کتاب من لایحضره
الفقیه ابن ابی عمیر را
منجم دانسته که با توجه به مخدوش بودن روایت مزبور از جهت
سند و متن، چنین نسبتی درست نیست.
ابن ابی عمیر با آنکه روزگاری را در صحبت مشایخ
اهل تسنن به سر برد و از ایشان احادیث بسیار شنید، اما فقط از طرق راویان امامی نقل حدیث کرد.
نام وی در بسیاری از اسناد روایی که بالغ برر ۶۴۵ مورد میشود، آمده است.
مشایخ وی بسیارند که بعضی از آنان عبارتند از:
ابو ایّوب خزّاز،
ابوبصیر،
ابن اُذَیْنه،
ابن سَنان،
ابان بن تَغْلِب،
ابان بن عثمان،
اسحاق بن عَمّار،
بُکَیْر بن اَعْیَن،
جُمیل بن دَراج،
حَمّاد بن عیسی،
حمّاد بن عثمان،
حنان بن سدیر،
رفاعَه،
عبدالله بن بکیر،
عبدالله المغیرة،
کردَویه ،
مرازم ابن حکیم،
معاویه بن عمّار،
معاویه بن وهب، [[|وهب بن عبدربّه]] و بسیاری دیگر.
بعضی از راویان حدیث وی عبارتند از: ابوجعفر و ابوعبدالله برقی،
احمد بن محمد بن عیسی،
احمد بن هلال،
حسن بن محمد بن سَماعه ،
حسین بن سعید،
عبدالله بن عامر،
علی بن سندی،
علی بن مهزیار،
فضل ابن شاذان،
محمد بن خالد برقی،
معاویه بن حکیم، یعقوب بن یزید و دیگران
چنانکه گفته شد
ابن ابی عُمیر به درک ۳ تن از
ائمه شیعه (علیهالسلام) نائل شد، ولی هیچیک از رجال شناسان وی را از اصحاب
امام صادق (علیهالسلام) به شمار نیاوردهاند، بلکه در بیشتر روایات وی با یک یا دو واسطه از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکنند. این اشتباه از اینجا ناشی شده که
ابن ابی عمیر، همنام یکی از راویانی است که در زمان امام کاظم (علیهالسلام) در گذشته است.
بعضی از رجال شناسان روایتهای این دو را خلط کردهاند و برخی احادیث نقل شده از امام صادق (علیهالسلام) را به وی نسبت داده و آنها را «مُرْسَل»» (حدیثی که از
سلسله روات آن یک یا دو تن حذف شده باشند) دانستهاند،
اما به نظر میرسد روایتهای مزبور از
ابن ابی عمیر غیر معروف بوده و مُسْنَدند
وی از مشایخی است که علمای امامیه در صحت اخباری که از او روایت شده است،
اجماع کردهاند. طوسی
درباره طبقه سوم اصحاب اجماع میگوید: امامیه اجماع کردهاند که اگر رجال سندی تا اسماء یکی ازز افراد این گروه شرایط صحت را دارا باشد، این حدیث صحیح است. نجاشی
سبب اعتماد علمای امامیه به مراسیل
ابن ابی عمیر را چنین بیان میکند:
ابن ابی عمیر بعد از نابود شدن کتابهایش، از حفظ حدیث میگفت، لذا اصحاب ما به مراسیل وی اعتماد میکنند.
شیخ طوسی در العُدّة در باب تعادل و تراجیح
میگوید: اگر یکی از راویان، خبر خود را با اِسناد و دیگری با ارسال ذکر کرده باشد، در راوی
خبر مُرسَل دقت میکنیم، هرگاه وی از کسانی باشد که فقط از
ثقه نقل میکنند، این دو خبر بریکدیگر ترجیح ندارند. از این روست که امامیه بین روایات محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی... با روایات مُسندی که دیگران نقل میکنند فرقی قائل نمیشوند. اکثر
فقها و رجال شناسان بر این عقیده رفتهاند و حتی مامقانی
ادعای تواتر این
اجماع منقول را کرده است.
گروه دیگری از
متأخرین میگویند: از نقل اجماع کشّی چنین فهمیده میشود که هر حدیثی که یکی از ۱۸ تن اصحاب اجماع روایت کرده باشند، اعتبار
حدیث صحیح را دارد، اعم از اینکه مرسل باشد یا مسند، ثقه باشد یا ضعیف و یا مجهول، به شرط آنکه رجال سند تا راوی صحیح باشند.
برخی دیگر میگویند: فرقی بین مراسیل وی و دیگر ثقات نیست و در مواردی اصحاب اجماع از جمله
ابن ابی عمیر از ضعفا نقل حدیث کردهاند
و قول شیخ طوسی
اجتهاد شخصی است. همچنین اجماعِ ادعا شده اجماع بریک
حکم شرعی است و اصلش به قول طوسی بر میگردد، و در اصول فقه ثابت شده است که اجماع منقول به وسیله خبر واحد حجیت ندارد.. بنابراین اجماع منقول از طوسی نمیتواند ملاک عمل قرار بگیرد.
ابن ابی عمیر از جمله مشایخ پرکار امامیه است.
ابن بَطّه شمار مصنفات وی را ۹۴ ذکر کرده که بیشتر آنها در
حیات خود وی نابود شده است. در سبب آن چنین گفتهاند:
خواهرش در زمانی که وی در زندان بود، کتابهایش را زیر
خاک پنهان کرد تا اینکه پوسید. به روایتی دیگر،
کتابها را در غرفهای نهاد و آب
باران به آن راه یافت و
کتابها را از بین برد.
بنابر نقل طوسی
بعد از
شهادت امام رضاا (علیهالسلام)
کتابهای ابن ابی عمیر به تاراج رفت و وی ناگزیر آنچه را از حفظ داشت، در ۴۰ مجلد گردآورد و آنها را النّوادر نامید. بعضی از
کتابهای وی که فقط نامی از آنها باقی است عبارتند از: المغازی، الکفر والایمان، البداء، الاحتجاج فی الامامة، الملاحم، النّوادر، یوم و لیلة، التوحید و تعدادی
کتابهای فقهی.
(۱) علی
ابن طاووس، فرج المهموم، قم، ۱۳۶۳ش.
(۲) جعفر
ابن قولویه، کامل الزیارات، به کوشش عبدالحسین امینی، نجف، ۱۳۵۶ق/۱۹۳۷م.
(۳) محمد اردبیلی، جامع الرواة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴) احمد برقی، المحاسن، به کوشش سید جلال حسینی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۵) عمرو جاحظ، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندویی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۶) محمد حرّعاملی، وسائل الشیعة، به کوشش محمد رازی، بیروت، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
(۷) جعفر حلی، المعتبر، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۱۸ق.
(۸) ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹) محمد تقی شوشتری، قاموس الرجال، تهران، ۱۳۸۷ق.
(۱۰) محمد صدوق، التوحید، به کوشش هاشم حسینی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۳۹۸ق.
(۱۱) محمد صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۱۲) محمد صدوق، من لایحضره
الفقیه، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
(۱۳) محمد طوسی، اختیار معرفة الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۱۴) محمد طوسی، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۵) محمد طوسی، عدّة الاصول، به کوشش محمد مهدی نجفی، قم، ۱۴۰۳ق.
(۱۶) محمد طوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
(۱۷) ابوالمهدی کلباسی، سماء المقال، به کوشش محمد علی روضاتی، قم، ۱۳۷۲ق.
(۱۸) محمد کلینی، الفروع من الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق.
(۱۹) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
(۲۰) عبدالله مامقانی، مقباس الهدایة (پیوست تنقیح المقال).
(۲۱) محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۲) محمد مفید، الاختصاص، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة نشر الاسلامی.
(۲۳) احمد نجاشی، الرجال، به کوشش محمد جواد نائینی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
احمد بادکوبه هزاوه، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنابیعمیر»، ج۲، ص۸۴۴.