ابنعساکر دمشقی (اعلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابنعَساکر، نام تنی چند از دودمان بنیعساکر که پس از درگذشت
ابوالقاسم علی بن عساکر چهره نامدار این خاندان به این عنوان خوانده شدند.
شهرت و پایگاه علمی و اجتماعی بنیعساکر بیشتر به سبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام
شافعی اشعری است که از میان آنان برخاستهاند. اینان نزدیک به ۲۰۰ سال (۴۷۰-۶۶۰ق) با وجود دشمنی و رقابت
حنبلیان، در
دمشق و خطه
شام شوکت و اعتبار فراوان داشتند.
معروفترین افراد این خاندان عبارتند از:
ابومحمد حسن بن هبةالله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی (۴۷۰-۵۱۹ق/ ۱۰۷۷- ۱۱۲۵م)، از نصر مقدسی
حدیث شنید و با او مصاحبت داشت. وی در
صرف و
نحو به استادی رسید و در
فقه از سران شافعیان دمشق شد.
ازدواج وی با
دختر قاضی دمشق
ابوالفضل یحیی قرشی از خاندان
اموی تبار و سرشناس بنیقرشی و نیز ازدواج ابوبکر سلمی محمد بن علی (د ۵۶۴ق) شافعی، خطیب پرآوازه جامع دمشق با تنها دختر حسن شهرت و اعتبار او را در آن دیار بالا برد.
دانشمندان و قاضیان این ۳ خاندان (بنیعساکر،
بنیقرشی،
بنیسلمی) از
سده ۵ تا ۷ق/ ۱۱ تا ۱۳م در جریان تحولات فکری و رویدادهای اجتماعی دمشق نقشی فعال داشتهاند.
صائنالدین هبةالله بن حسن بن هبةالله (۴۸۸-۵۶۳ق/ ۱۰۹۵- ۱۱۶۸م)، برادر بزرگ ابوالقاسم علی که کنیهاش را ابوالحسن
و ابوالحسین
نوشتهاند. وی در
دمشق زاده شد و در این شهر به دانشاندوزی پرداخت.
وجوه قرائات را از ابوالحوش
سُبیع بن قیراط و
احمد بن
محمد بن خلف اندلسی، حدیث را از
ابوالقاسم نسیب،
ابوطاهر حنائی و
ابوالحسن موازینی و فقه را از جمالالاسلام
ابوالحسن ابن مسلم و
نصرالله مصّیصی فرا گرفت.
در ۵۱۰ق-۵۲۰ق
(به
بغداد رفت و از گروهی محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم
ابنالمهتدی بالله،
ابوطالب زینبی و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از
اسعد میهنی، فقه، از
ابوالفتح ابنبرهان،
اصول فقه و از ابوعبدالله
ابنکدَیه اصول دین و
کلام آموخت.
صائن در ۵۱۱ق به
حج رفت و در
مکه و
کوفه حدیث شنید و در دانش به پایگاهی بلند دست یافت.
در بازگشت به دمشق (۵۱۴ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمالالاسلام ابنمسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربی جامع دمشق به
تدریس و
افتا پرداخت.
وی از پذیرش مناصب رسمی همچون نیابت
قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در
نحو و
لغت و سرودن
شعر نیز دست داشت.
از جمله کسانی که از وی حدیث شنیدند و روایت کردند، باید از برادرش ابوالقاسم علی و پسر وی قاسم، قاضی شمس
الدین ابونصر ابن شیرازی و
عبدالرحیم سمعانی و
ابوالقاسم ابن صصری و نیز
تاجالامناء احمد و
فخرالدین عبدالرحمان پسران برادرش محمد نام برد.
صائن
الدین در پایان
عمر مفلوج شد و چون درگذشت، در آرامگاه پدر در بابالصغیر دمشق به خاک سپرده شد. از وی فرزندی به جای نماند.
ابوالقاسم علی بن حسن بن هبةالله شافعی دمشقی (اول
محرم ۴۹۹-۱۱
رجب ۵۷۱ق/ ۱۳ سپتامبر ۱۱۰۵- ۲۵ ژانویه ۱۱۷۶م)، برجستهترین فرد از خاندان ابنعساکر که در دمشق زاده شد و همانجا درگذشت.
وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمی و استفاده از مشایخ بزرگ در شهرهای اسلامی و نیز تألیف اثر چشمگیر تاریخ بزرگ دمشق در شمار یکی از بزرگترین حافظان حدیث و نویسندگان تاریخ در روزگار خویش درآمد.
از عنوان ابنعساکر که به صورت شهرت خانوادگی او درآمد، در نسبنامه پدرانش نشانی نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش امقاسم
دختر قاضی ابوالفضل یحیی بن علی قرشی گرفته شده باشد.
دوران زندگی ابنعساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانی
نورالدین زنگی (د ۵۶۹ق/ ۱۱۷۴م) و
صلاحالدین ایوبی (د ۵۸۹ق/ ۱۱۹۳م) بر مناطق
شام تقارن داشت. سیاست مذهبی نورالدین زنگی و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات
فاطمیان شیعیمذهب و حمایت از مذاهب
اهل سنت و پیروان حدیث استوار بود، از اینرو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابنعساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهرهای درخشان بدل گشت.
تحصیلات ابتدایی ابنعساکر از ۶ سالگی در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند.
سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائی، جمالالاسلام ابوالحسن علی سلمی، ابوالبرکات ابن عبد حارثی و دیگران
قرآن، حدیث،
فقه و خلاف و اصول آموخت. ابنعساکر در
جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیه دمشق به دانشاندوزی پرداخت.
وی پس از درگذشت پدر برای ادامه
تحصیل بار سفر بست و نخست به
بغداد، مرکز بزرگ علوم
دینی آن روزگار روی آورد (۵۲۰ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزههای علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت.
در ۵۲۱ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و
مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت.
در بازگشت از مکه تا ۵۲۵ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه ازجمله ابوالقاسم
هبةالله بن حصین، ابوالحسن
علی بن عبدالواحد دینوری و
هبةالله شروطی حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمی و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت.
در خلال ۵ سالی که در بغداد بود، از شهرهای کوفه،
موصل،
رحبه،
دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در ۵۲۷ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد.
دومین سفر ابنعساکر در ۵۲۹ق به قصد
خراسان و از راه
آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانی صاحب کتاب
الانساب در
مرو دیدار کرد و همراه او به
نیشابور و
هرات رفت.
ابنعساکر در این سفر ۴ ساله در نیشابور، مرو،
فزار،
سرخس،
ابیورد،
طوس،
بسطام،
بیهق،
دامغان،
زنجان،
تبریز،
ری،
اصفهان،
حلوان و
همدان حدیث گفت و حدیث شنید
و کتاب
الاربعین البلدانیه را مشتمل بر روایت ۴۰ حدیث از ۴۰ محدث در ۴۰ شهر نوشت.
سفرهای علمی ابنعساکر از ۵۲۰ق تا ۵۳۳ق به درازا کشید و سرانجام با رهآوردی بیمانند از شنیدهها و نوشتههایی در باب روایات و احادیث چون
مسند احمد بن حنبل و
مسند ابویعلی موصلی به دمشق بازگشت.
شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر ۱۳۰۰ مرد و بیش از ۸۰ زن نوشتهاند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالی به او
اجازه روایت داده بودند.
از این پس (۵۳۳ ق) دوره ۴۰ ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشی ابنعساکر آغاز میشود و تا واپسین روزهای زندگی او ادامه مییابد. تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل
خلفا و فنون دیگر که گاه به ۴۰۸ مجلس در یک فن میرسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله
ابوغالب بنائی، ابوالمعالی
عبدالله بن احمد حلوانی،
ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانی، ابوالحسن سلمی و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمی او در این دوره است.
پایگاه والای ابنعساکر در
مذهب شافعی و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفی،
ابن ناصر سلامی،
ابوموسی مدینی و
ابوالعلاء عطار همدانی فراتر میرفت
و طالبان علم را از همه شهرها به سوی او میکشید.
شاگردان و راویان ابنعساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان
رجال حدیث در روزگار خود بودهاند.
با وجود بیاعتنایی ابنعساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگی حکمران شام همواره او را بزرگ میداشت و علاوه بر تشویق و حمایتی که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مرکز تخصصی در آموزش حدیث بوده است،
برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت.
پس از درگذشت نورالدین (۵۶۹ق)، صلاح
الدین ایوبی و بزرگان دستگاه او بر مقام علمی و مرتبه اجتماعی ابنعساکر ارج نهادند و چون درگذشت،
قطبالدین نیشابوری قاضی دمشق با حضور صلاح
الدین بر جنازهاش
نماز خواند.
بیشتر تألیفات ابنعساکر در زمینه حدیث و رجال و
تاریخ، و بالغ بر ۱۳۴ عنوان است
که از آن میان دو کتاب تاریخ دمشق و تبیین کذب المفتری... از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار است.
۱.
تاریخ دمشق، با عنوان مفصل تاریخ
مدینه دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخی و زندگینامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د ۴۱۲ق)،
ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی (د ۴۳۰ق) و
تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د ۴۶۳ق) در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود.
کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخی دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و
فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگی نامه
پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانی که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون
بیروت،
رمله،
حلب و
بعلبک دیدار کردهاند.
مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون
احمد بن معلی (د ۲۸۶ق) و
ابن حمید بن ابیالعجائز بهره برده است.
زندگینامه رجال را به شیوه
ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان
با نام احمد و از
پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانی دوره پیش از اسلام تا سده ۶ق را در برگرفته. به ۸۰ مجلد (هر مجلد در ۱۰ جزء ۲۰ برگی) رسیده است.
این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشی شده است.
تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به
خراسان آغاز شد و تا ۵۴۹ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود ۵۷ مجلد ۱۰ جزئی از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقی مانده کار، با سرعت دنبال شد و در ۵۵۹ -۵۶۰ق یعنی در ۶۰ سالگی مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (۵۶۲ ق) ۷۰۰ جزء از این کتاب را دید و بخشهایی از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در ۵۶۵ق به پایان رسیده است.
تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد.
پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافینویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان
شافعی بود. هنوز نیم
قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که
یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایی خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد.
عبدالقادر رهاوی (د ۶۱۲ ق) مدتها در مدرسه ابنحنبلی دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت.
ابنشداد در کتاب
الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیره در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست.
قاسم بن عساکر (د ۶۰۰ ق)،
ابوعمرو ابن حاجب،
قاسم بن محمد برزالی هر کدام ذیلی بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم بن عساکر،
کرم بن عبدالواحد صفار،
ابوشامه مقدسی،
احمد بن عبدالدائم مقدسی،
ابنمنظور،
شمسالدین ذهبی،
ابنقاضی شهبه،
عبدالرحمان سیوطی،
ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند.
نسخههای خطی بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانهها موجود است از جمله: نسخهای در کتابخانه الازهر قاهره به شماره ۷۱۴ به قرائت و تصحیح و اضافات ابنعساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستی از کهنترین نسخ موجود است
و نسخهای در ظاهریه دمشق به شمارههای ۳۳۶۷-۳۳۸۳
و نیز نسخههایی در کتابخانههای
عراق،
مغرب،
تونس،
ترکیه، لندن، دوبلین، کمبریج، لنینگراد،
ایالات متحده آمریکا و
هند که هیچ یک کامل نیست.
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است:
تاریخ مدینه دمشق،
السیرة النبویه، تحقیق غزاوی، دمشق، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح
الدین منجد، دمشق، ۱۹۵۴م؛ جلد ۱۰ (حرف باء)، تحقیق دهمان، ۱۹۶۳م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابی و چند تن دیگر، دمشق، ۱۹۷۸م؛ تهذیب ۷ بخش با حذب اسانید از ۱۳۲۹ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛
ولاة دمشق فی العهد السلجوقی، تحقیق صلاح
الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، ۱۹۷۵م؛ نورالدین محمود بن زنگی، تحقیق الیسیف، دمشق، ۱۹۷۲م؛
علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۹۷۵م؛
تراجم النساء، تحقیق محمد سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م؛ عبادله، دمشق،
مجمع اللغه، ۱۹۷۸م؛ زهری، تحقیق قوچانی، دمشق، ۱۹۸۲م؛
معجم بنیامیه، تحقیق صلاح
الدین منجد، بیروت، ۱۹۷۰م؛
حسین بن علی (علیهالسلام) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، ۱۹۷۹م.
۲.
تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابنالحسن الاشعری (بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م)، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب
مثالب ابن ابیبشر الاشعری تألیف ابوعلی حسن بن علی بن ابراهیم اهوازی (د ۴۴۶ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به ۸۰ تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعی بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند.
یافعی کتاب
الشاش المعلم شاؤش کتاب
الموهم را با حذب اسانید و افزودن ۲۰ تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت. خلاصهای از تبیین توسط مرن۱ در ۱۸۷۸-۱۸۷۹م به فرانسوی ترجمه شده است.
۳.
الاربعون فی الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت.
۴.
کشف المغطّا فی فضل الموطّا، در شرح بر کتاب
الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، ۱۹۵۴م.
۵.
مجلسان من مجالس الحافظ فی مسجد دمشق: مجلس فی ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فی ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالی ابنعساکر، به اهتمام محمد مطیع در دمشق به سال ۱۹۷۹م چاپ شده است.
۶.
المعجم المشتمل علی ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل.
ذهبی این کتاب را تلخیص کرد و مطالبی بر آن افزود. این اثر به کوشش سکینه شهابی در دمشق (۱۹۸۰م) چاپ شده است.
۱.
اخبار لحفظ القرآن؛
۲.
الاربعون الابدال العوالی؛
۳.
الاشراف علی معرفة الاطراف، ۳ جزء در ذکر اسانید
سنن ابیداوود،
جامع ترمذی و
نسائی؛
۴.
الاطراف؛
۵.
تبیین الامتنان بالامر بالاختتان؛
۶.
تجرید السباعیه؛
۷.
ترتیب اسماء الصحابة الذين اخرج حديثهم الامام احمد بن حنبل فى المسند على ترتيب حروف المعجم؛
۸.
الجزء الحادی و الخمسون من الامالی فی الصوم؛
۹.
حدیث اهل حُرْدان؛
۱۰.
فضل علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، جزء ۲۲۱ و ۲۲۲ از امالی؛
۱۱.
فضل یوم عرفه؛
۱۲.
فضیلة ذکر الله عزوجل؛
۱۳. کتاب
الاربعین البلدان؛
۱۴.
المجلس التاسع عشر من الامالی فی تحریم الابنه؛
۱۵.
المجلس الثانی و الثلاثون فی التوبه من الامالی؛
۱۶.
المجلس السابع و العشرون بعد المائة فی ذم ذی الوجهین واللسانین؛
۱۷.
المجلس السابع و الثلاثون بعد المائة فی سعة رحمةالله عزوجل؛
۱۸.
المجلس الثامن و الثلاثون بعد المائة فی نفی التشبیه؛
۱۹.
المجلس التاسع و الثلاثون بعد المائة فی صفات الله عزوجل؛
۲۰.
المجلس الثامن و الثلاثون بعدالمائتین، فی فضل سعد بن ابیوقاص؛
۲۱.
المجلس الثمانون بعد المائتین فی فضل عبدالله بن مسعود؛
۲۲.
المجلس الخامس بعد الاربعمائة فی فضل شهر رمضان؛
۲۳.
فضل رجب، احتمالاً دو مجلس از امالی؛
۲۴.
مدح التواضع و ذم الکبر؛
۲۵.
المعجم فی تراجم رجال الکتب السته؛
۲۶.
معجم اسماء شیوخ المؤلف.
افزون بر آنچه ذکر شد در حدود ۱۰۰ نوشته دیگر از آثار ابنعساکر در منابع گوناگون نام برده شده است.
ابومحمد بهاءالدین قاسم بن علی بن عساکر ۵۲۷ -۹
صفر ۶۰۰ق/ ۱۱۳۳- ۱۸ اکتبر ۱۲۰۳م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعی که پس از پدرش برجستهترین چهره علمی این خاندان به شمار میآید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگترین اثر پدر خود تاریخ
مدینه دمشق سهمی بسزا داشت
و به گفته پسرش عمادالدین علی بازنویسی و ویرایش این کتاب به سعی و همت او انجام پذیرفت.
در خردسالی گذشته از برخی افراد خاندان خود.
از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصی و ابوطالب
علی بن عبدالرحمان صوری و نیز بسیاری از کسانی که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله بن حسن بن ابیالحدید و
ابوالدر یاقوت الرومی و ابوسعید عبدالکریم سمعانی حدیث شنید.
قاسم گذشته از پدر از عالمان و حافظانی همچون
احمد بن سَلامه حدّاد و
ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است.
وی در ۵۵۵ق
حج گزارد و در
مکه از ابوبکر
احمد بن مقرب کرخی و ابومنصور
مسعود بن حصین و ابوالنجیب
عبدالقاهر سهروردی و قطب
الدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد
و در
مدینه،
بیتالمقدس و
مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود ۱۰۰ تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفتهاند.
شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعی و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهاب
الدین مقدسی، ابوالتقی
صالح بن شجاع مُدْلِحی،
احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشتهاند.
قاسم را به درستکاری و
امانت در روایت، پارسایی و خوشخویی و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به
ابوالحسن اشعری وصف کردهاند.
قاسم پس از درگذشت پدر به جانشینی وی عهدهدار
تدریس در
جامع اموی و دارالحدیث نوریه دمشق شد. پرهیز و پارسایی، او را از دریافت حقوق تدریس باز میداشت و از باب احتیاط از
آب آنجا ننوشید و
وضو نساخت و هر چه او را میرسید، در اختیار دانشجویان و تازه واردان مینهاد.
۱.
جزء فی اخبار والده الحافظ ابنعساکر، تنها اثر چاپ شده او به تحقیق
صلاحالدین منجد، بیروت، ۱۹۸۰م؛
۲.
الجامع المستقصی فی فضائل المسجد الاقصی،
یا فضائل القدس
یا فضائل بیتالمقدس و یا فضل المسجدالاقصی،
که
ابنفرکاح برهانالدین ابراهیم فزاری (د ۷۲۹ق) آن را با عنوان
باعث النفوس الی زیارة القدس المحروس تلخیص کرده است.
۳.
منتخب من تاریخ دمشق، گزیدهای است از تاریخ بزرگ دمشق در ۸ مجلد.
۴.
الجهاد یا فضائل الجهاد.
کتاب در تشویق
مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبی و دفاع از سرزمینهای اسلامی نوشته شده است. مؤلف تمامی کتاب را در ۵۷۶ق برای صلاح
الدین ایوبی خواند و آنگونه که ذهبی از قول وی آورده است،
دعایی که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد بیتالمقدس کرده بود، سرانجام در ۲۶
رجب ۵۸۳ در حضور او برآورده شد.
۵.
ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند.
۶.
فضائل الحرم.
۷.
فضل زیارة الخلیل علیهالسلام و موضع قبره و قبور ابنائه الکرام،
که گویا بخشهایی از کتاب فضل المسجدالاقصی است.
۸.
فضل المدینه یا الانباء المبینة فی فضل المدینة یا فضائل المدینة. این اثر مفقود است، اما رودانی صاحب صلة الخلف آن را روایت کرده است.
۹.
مجالس، که همان امالی قاسم است.
۱۰.
کتاب فی من حدّث بمدائن الشام و قراها.
۱۱.
کتاب المناسک و نیز موافقات و ابدال و سباعیات که از مستخرجات حدیثی او بوده است.
ابومنصور فخرالدین عبدالرحمان بن محمد بن حسن (۵۵۰ - ۶۲۰ق/ ۱۱۵۵-۱۲۲۳م)، فقیه و محدث معروف شام که به
دیانت و
دانش و کثرت
عبادت شهرت داشت. از اعمام خود (صائن
الدین و ابوالقاسم علی) و حسان زیات و ابوالمعالی ابنصابر حدیث شنید و از شاگردان زبده درس فقه
قطبالدین نیشابوری بود که دختر او را به زنی گرفت و پس از مرگ استاد (۵۷۸ ق) به جای او در مدرسه جاروخیه دمشق به تدریس پرداخت.
چندگاهی در مدارس تقویه، عذراویه، عزیزیه دمشق و صلاحیه ناصریه در
قدس تدریس کرد و بزرگان علمی
شام در حلقه درس او شرکت میکردند. پیشنهاد ملک عادل را مبنی بر قبول قضای دمشق نپذیرفت و به سبب انتقاد از میگساری ملک معظم
پسر و جانشین او از تدریس در مدرسه تقویه دمشق بر کنار شد و تنها در جاروخیه و دارالحدیث نوریه تدریس میکرد و آثاری در فقه و حدیث تألیف کرد.
شیخ
عزالدین ابن عبدالسلام،
زکی برزالی،
ضیاء مقدسی و
تاج عبدالوهاب بن زینالامناء از شاگردان فقه و حدیث و راویان او بودهاند.
از دیگر افراد مشهور خاندان ابنعساکر میتوان از
ابوعبدالله محمد بن حسن بن هبةالله برادر کوچک ابنعساکر معروف که چندی قاضی دمشق بود
ابوالمظفر عبدالله بن محمد بن حسن بن هبةالله (۵۴۹ -۵۹۱ق) مدرس مدرسه تقویه دمشق؛ ابوالفضل تاجالامناء احمد بن محمد بن حسن (۵۴۲ -۶۱۰ق) مؤلف
الانس فی فضل القدس؛
ابوالقاسم عمادالدین علی بن قاسم بن علی (۵۸۱ -۶۱۶ق) که آخرین فرد از طبقه محدثان شام بود که پیش از حمله
مغول به
خراسان رفت و اظهار
تشیع میکرد
ابوالبرکات زینالامناء حسن بن محمد (۵۴۴ -۶۲۷ق) ملقب به سجاد، خزانهدار و ناظر موقوفات دمشق
زینالامناء تاج
الدین عبدالوهاب بن ابیالبرکات (د ۶۶۰ق) و پسرش امین
الدین ابوالیمن عبدالصمد (د ۶۸۰ق) از مدرسان مدرسه نوریه
ابوعبدالله العز محمد بن احمد بن محمد معروف به نَسّابه (د ۶۴۳ ق)؛ ابوالفتح حسن بن علی بن حسن (د ۶۰۱ق)؛ ابوالحسین هبةالله بن احمد بن محمد (د ۶۱۹ق)؛ ابوبکر محمود بن احمد بن محمد (د ۶۲۹ق)؛ ابونصر عبدالرحیم بن محمد (د ۶۳۱ق)؛ ابوالعباس فضل بن احمد بن محمد (۶۳۱ ق)؛ محمد بن حسن بن علی از نوادگان ابنعساکر و پسر او عمر بن محمد بن حسن بن علی؛ محمد بن اسماعیل بن عثمان بن مظفر بن هبةالله
بدرالدین محمد بن حسین بن علی بن قاسم بن علی؛
شیخ فخرالدین اسماعیل بن نصرالله بن احمد بن محمد؛ مظفر بن محمود بن احمد بن محمد و پسر او قاسم بن مظفر
نام برد.
(۱) ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق.
(۲) ابنجوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
(۳) ابنخلکان، وفیات.
(۴) محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
(۵) محمد ابنصابونی، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفی جواد، عراق، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۷م.
(۶) محمد ابنطولون، قضاة دمشق، به کوشش صلاح
الدین، منجد، دمشق، ۱۹۵۶م.
(۷) عبدالحی ابنعماد حنبلی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۸) عبدالرزاق ابنفوطی، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۹۶۷م.
(۹) ابوبکر ابنقاضی شهبه، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
(۱۰) ابنکثیر، البدایة.
(۱۱) عبدالرحمان ابوشامه، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۹۴۷م.
(۱۲) احمد ابو نعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱م.
(۱۳) ازهریه، فهرست.
(۱۴) عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیة، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
(۱۵) بستانی، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق.
(۱۶) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۷) خدیویه، فهرست.
(۱۸) دانشنامه.
(۱۹) محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۳-۱۳۳۴ق.
(۲۰) محمد ذهبی، دول الاسلام، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۲۱) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۲۲) محمد ذهبی، العبر، به کوشش صلاح
الدین منجد، کویت، ۱۹۶۳م.
(۲۳) محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة.
(۲۴) زرکلی، اعلام.
(۲۵) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، دارالهلال.
(۲۶) عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
(۲۷) محمد سخاوی، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
(۲۸) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۸م.
(۲۹) سیوطی، طبقات الحفاظ، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۳۰) سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ
مدینه دمشق (تراجم النساء)، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
(۳۱) ظاهریه، خطی، (تاریخ)، ریان.
(۳۲) ظاهریه، عشق.
(۳۳) ظاهریه، (ادب).
(۳۴) ظاهریه، (مجامیع).
(۳۵) غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۶) عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۳۷) الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة، قاهره، ۱۹۴۸م.
(۳۸) فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
(۳۹) صدیق قنوجی، ابجد العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیة.
(۴۰) عمررضا کحاله، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م.
(۴۱) مارگلیوث، د س، دراسات عن المورخین العرب، ترجمه حسین نصار، بیروت، دارالثقافة.
(۴۲) مرکزی، میکروفیلمها.
(۴۳) صلاح
الدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، ۱۹۷۸، ۱۹۸۰، ۱۹۸۱، ۱۹۸۲م.
(۴۴) صلاح
الدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، ۱۳۹۸ق.
(۴۵) صلاح
الدین منجد، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة»، مجله معهد المخطوطات العربیة، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م، ج ۲ (۱).
(۴۶) عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۴۷) عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
(۴۸) یاقوتحموی، معجم الادباء.
(۴۹) یاقوتحموی، معجم البلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنعساکر»، ج۴، ص۱۵۱۶.