ابلاغ حق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند متعال در مورد ابلاغ حق به پیامبرش چنین می فرماید که، بر وضع کفار تأسف مخور و آنچه که بر تو وحی شده
تلاوت کن و نفس خویش را بردبار ساز تا با این مؤمنین فقیر بسازد و به کفار بگو حق از ناحیه پروردگارتان است و بیش از این کاری صورت مده، هر که خواست ایمان آورد بیاورد، و هر کس خواست کافر شود بشود. آری، ایمان ایشان سودی به ما نمیرساند، و کفرشان ضرر نمیزند، بلکه آنچه سود و زیان و
ثواب و عذاب دنبال
کفر و ایمانشان هست، به خودشان عاید میگردد.
پیامبر صلی الله علیه وآله، مأمور
ابلاغ ظهور حق بوده است: «وقل جاء الحق...» و بگو حق فرا رسید...!
«وقل جاء الحق...» و بگو: حق آمد... .
پیامبر صلی الله علیه وآله، مأمور ابلاغ و بیان حق، برای مردم و آزاد گذاشتن آنان در انتخاب آن بودند: «وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر...» بگو این حق است از سوی پروردگارتان، هر کس میخواهد
ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس میخواهد کافر گردد... .
و معنایش چنین است : بر وضع کفار تأسف مخور وآنچه که بر تووحی شده
تلاوت کن ونفس خویش را بردبار ساز تا با این مؤمنین فقیر بسازد وبه کفار بگو حق از ناحیه پروردگارتان است وبیش از این کاری صورت مده، هر که خواست ایمان آورد بیاورد، وهر کس خواست کافر شود بشود. آری، ایمان ایشان سودی به ما نمیرساند، وکفرشان ضرر نمیزند، بلکه آنچه سود وزیان و
ثواب وعذاب دنبال
کفر وایمانشان هست، به خودشان عاید میگردد. بنابراین باید هر یک را میخواهند خودشان انتخاب کنند، برای ظالمین عذابی چنین وچنان، وبرای صالحین ومؤمنین پاداشی چنین وچنان آماده کرده ایم.
مفسران در
شأن نزول بخشی از آیات فوق چنین نوشتهاند: جمعی از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خود راضی
عرب به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم رسیدند، و در حـالی کـه اشـاره بـه مـردان با ایمانی همچون
سلمان ،
ابوذر ،
صهیب ، و
خباب و مانند آنها می کردند گفتند: ای
محمد اگر تو در صدر مجلس بنشینی، و این گونه افراد که بوی آنـها مشام
انسان را آزار میدهد، و لباسهای خشن و پشمینه در تن دارند، از خود دور سازی (و خلاصه مجلس تو مجلسی در خور اشراف و شخصیتها! بشود) ما نزد تو خواهیم آمد، در مـجـلست خواهیم نشست و از سخنانت بهره میگیریم ولی چه کنیم که با وجود این گروه جای ما نیست!
درایـن هـنگام آیات فوق نازل شد و به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستور داد کـه هـرگـز
تسلیم ایـن سـخنان فریبنده تو خالی نشود و همواره در دوران زندگی با افـراد بـاایـمـان و پـاکدلی چون سلمانها و ابوذرها باشد هر چند دستشان از
ثروت دنیا تهی و لباسشان پشمینه است. و بـه دنـبـال نـزول آیـات پـیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به جستجوی این گروه بـرخـاست (گویا با شنیدن این سخن ناراحت شدند و به گوشهای از
مسجد رفتند و به
عبادت پـروردگـار پـرداخـتـنـد) سـرانـجام آنها را در آخر مسجد در حالی که به ذکر خدا مـشـغول بودند، یافت، فرمود: حمد خدا را که نمردم تا اینکه او چنین دستوری بمن داد که بـاامـثـال شـمـا بـاشـم، آری زنـدگی با شما، و مرگ هم با شما خوش است!
قرآن کریم در مورد ابلاغ حق (توحید) از سوی ابراهیم علیهالسّلام و تردید قوم او در آن می فرماید: «ولقد ءاتینا ابرهیم... • اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا اجئتنا بالحق ام انت من اللـعبین» ما وسیله رشد
ابراهیم را از قبل به او دادیم، و از (شایستگی) او آگاه بودیم• آن هنگام که به پدرش (
آزر ) و قوم او گفت این مجسمههای بی روحی را که شما همواره پرستش میکنید چیست؟ • گفتند: تو مطلب حقی برای ما آوردهای یا شوخی میکنی؟!
ارائه حق، گوهر و قلمرو اصلی دین الهی است: «کان الناس امة وحدة فبعث الله النبیین... وانزل معهم الکتـب بالحق...» مردم (در آغاز) یک دسته بودند، (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال). .. خداوند... کتاب آسمانی، که به سوی
حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود... .
«وقل جاء الحق
وزهق البـطـل...» و بگو حق فرا رسید و
باطل مضمحل و نابود شد...!
در این آیه که رسول
خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را امر میکند به اینکه ظهور حق را به همه
اعلام کند، واین معنا از آن استفاده میشود که منظور از آن این است که مشرکین را دلسرد نموده واعلام کند که برای همیشه از او مأیوس باشند، ویقین کنند که دیگر به هیچ وجه زورشان به آن جناب نمیرسد.
غالبا در میدانهای مبارزه حق و
باطل لشکر
باطل از عده و عدد بیشتری برخوردار است، و در عین حال
لشکر حق با کمی نفرات و کمبود وسائل ظاهری از پیروزیهای چشمگیری برخوردار میشود که نمونههای آن را در جنگهای اسلامی
بدر و
احزاب و حنین و مانند آن و همچنین در عصر خود ما در انقلابهای پیروزمند سقوط میکند. و یا به گفته
قرآن همچون کفهای روی آب چشمکی میزند، غوغائی میکند و خاموش میگردد، و
آب که مایه حیات است میماند: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»
دلیل این موضوع در باطن کلمه
باطل نهفته شده، زیرا چیزی است که با قوانین عالم آفرینش هماهنگ نیست و سهمی از واقعیت و حقیقت ندارد. ساختگی است، قلابی است، بی ریشه است، میان تهی است، و مسلما چیزی که دارای این صفات است نمیتواند برای مدتی طولانی باقی بماند. اما حق عین واقعیت است توأم با راستی و درستی و دارای عمق و ریشه و هماهنگ با قوانین خلقت است و چنین چیزی باید باقی بماند!.
پیروان حق متکی به سلاح ایمان، منطق وفای به
عهد ، صدق حدیث، فداکاری و گذشت، و آمادگی برای جانبازی تا سر حد شهادتند، نور آگاهی قلبشان را روشن کرده، از هیچ چیز جز الله نمیترسند، و به غیر او متکی نیستند، و همین است رمز پیروزی آنها!.
در بعضی از روایات جمله جاء الحق و
زهق الباطل به قیام مهدی
تفسیر شده است هنگامی
امام باقر علیهالسّلام فرمود: مفهوم این سخن الهی این است که : «اذا قام القائم ذهبت دولة
الباطل» ( هنگامی که امام
قائم علیهالسّلام قیام کند دولت
باطل برچیده میشود).
در روایت دیگری میخوانیم مهدی به هنگام تولد بر بازویش این جمله نقش بسته بود: «جاء الحق و
زهق الباطل ان
الباطل کان
زهوقا» (و بگو حق فرا رسید و
باطل مضمحل و نابود شد و (اصولا)
باطل نابود شدنی است!) مسلما مفهوم این احادیث
انحصار معنی وسیع آیه به این مصداق نیست بلکه
قیام مهدی از روشنترین مصداقهای آن است که نتیجه اش پیروزی نهائی حق بر
باطل در سراسر جهان میباشد.
در حالات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میخوانیم که در روز
فتح مکه وارد
مسجد الحرام شد و ۳۶۰ بت که از قبائل عرب بر گرد خانه کعبه چیده شده بود هر یک را پس از دیگری با عصای خود سرنگون میساخت و پیوسته میفرمود: «جاء الحق و
زهق الباطل ان
الباطل کان
زهوقا» (و بگو حق فرا رسید و
باطل مضمحل و نابود شد و (اصولا)
باطل نابود شدنی است!) .
کوتاه سخن اینکه این قانون کلی الهی و ناموس تخلف ناپذیر آفرینش در هر عصر و زمانی مصداقی دارد، و قیام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و پیروزیش بر لشکر
شرک و بت پرستی و همچنین قیام مهدی علیهالسّلام ارواحنا له الفداء بر ستمگران و جباران جهان از چهرههای روشن و تابناک این قانون عمومی است. و همین قانون الهی است که رهروان راه حق را در برابر مشکلات امیدوار و نیرومند و قوی و پر
استقامت میدارد و به ما در همه تلاشهای اسلامیمان نشاط و نیرو میبخشد.
«ولقد ءاتینا ابرهیم... • اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا اجئتنا بالحقام انت من اللـعبین» ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم، ...• آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت این مجسمههای بی روحی را که شما همواره
پرستش میکنید چیست؟ • گفتند: تو مطلب حقی برای ما آوردهای یا
شوخی میکنی؟!.
«قل جاء الحق...» و بگو: حق آمد... .
«فلما جاءهم بالحق من عندنا...» هنگامی که حق از سوی ما برای آنها آمد ... .
ابتلای مجرمان به عذاب
دوزخ ، پس از ابلاغ حق و اتمام حجت بر آنها می باشد: «ان المجرمین فی عذاب جهنم خــلدون• لقد جئنـکم بالحق ولـکن اکثرکم للحق کـرهون» مجرمان در
عذاب دوزخ جاودانه میمانند• ما حق را برای شما آوردیم؛ ولی بیشتر شما از حق
کراهت داشتید!
ابلاغ پیام حق از سوی
موسی علیهالسّلام به فرعونیان، با راه یافتن به دربار آنان شروع شد: «ولقد ارسلنا موسی بـایـتنا وسلطـن مبین• فلما جاءهم بالحق من عندنا...» ما موسی را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم• هنگامی که حق از سوی ما برای آنها آمد ... .
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۶۲۵، برگرفته از مقاله «ابلاغ حق».