ابان بن تغلب (مقالهدوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبانِ
بن تَغْلِب، ابوسعید
بن رُباح بَکری جُرَیری کِنْدی رَبَعی کوفی (د ۱۴۱ق/۷۵۸م)، ادیب، قاری،
فقیه، مفسّر و از
محدثان بنام
امامیه است.
وی
علم قرائت قرآن را از
عاصم بن اباالنّجود،
طلحه بن مُصَرّف و
سلیمان اعمش فرا گرفت و یکی از سه نفری بود که توانست تمام قرآن را نزد اعمش بیاموزد.
ابان
بن تغلب از درخشانترين چهرههاى علمى و فقهى است که در اوج اطمينان و
امانت بوده است و افراد زيادى از
علمای اهل سنت با
اقرار به
امامی بودن او، روايات او را مورد اعتماد دانسته و از او روايت مى کنند، مانند:
نسائی،
حاکم،
ابن سعد،
ذهبی و...
وی کتابهایی تألیف کرده از جمله:
تفسیر غریب القرآن و کتاب
الفضائل.
ابان قرائت منحصربهفردی در
قرآن داشت که هماکنون نزد قاریان قرآن مشهور است.
ابوسعید بکری کوفی؛
شیخ طوسی درباره او میگوید: «
ثقه و جلیلالقدر است و منزلت عظیمی دارد. او از اصحاب
امام سجاد (علیهالسّلام)،
امام باقر (علیهالسّلام) و
امام صادق (علیهالسّلام) (علیهم
السّلام) بوده و از ایشان
روایت کرده است. او در نزد ایشان از جایگاه خاصی برخوردار بود».
هر گاه به مدینه میآمد، حلقههای درس دیگران به خاطر او تعطیل میشد و ساریة النبی «ساریه به معنای ستون و مقصود از آن ستونی است در
مسجدالنبی که پیامبر کنار آن مینشست و به بیان
احکام و
معارف دینی میپرداخت.» به او واگذار میشد.
البته این کار با فرمان امام باقر (علیه
السّلام) انجام پذیرفت. حضرت فرمود: «در
مسجد بنشین و برای مردم
فتوا بده؛ زیرا دوست دارم در میان شیعیانم مثل تو را ببینم».
مانند این روایت را کشی از امام صادق (علیه
السّلام) چنین نقل میکند: به او فرمود: «با اهل مدینه بنشین؛ زیرا خوش دارم که آنان مانند تو را در میان پیروان ما ببینند». او از امام اجازه خواست تا بر اساس نظر دیگر فقها نیز فتوا دهد؛ به امام عرضه داشت: «من در مسجد مینشینم و مردم میآیند و از من سؤال میکنند. اگر به آنان جواب ندهم از من نمیپذیرند. من نیز اکراه دارم که جواب آنان را با فرمایش شما یا روایاتی که از شما رسیده است جواب بدهم!»؛ از اینرو امام به او اجازه دادند که بر اساس آنچه که میداند برای مردم فتوا دهد. فرمود: «دقت کن آنچه را میدانی رای آنان است، بر ایشان بازگو».
ابان به سال ۱۴۱ در زمان حیات امام صادق (علیه
السّلام) درگذشت. حضرت زمانی که خبر مرگ او را شنید فرمود: «به خدا سوگند! مرگ ابان دلم را آزرد».
علما درباره ابان
بن تغلب اقوال و روایاتی را استناد کردهاند که دال بر وثاقت وی میکند که در ذیل به بعضی از آن اقوال میپردازیم:
شیخ طوسی میگوید: «ابان
بن تغلب قاری،
فقیه و لغتشناسی خردمند بود؛ لغات قبایل عرب را شنیده بود و از آنان گزارش میکرد. او کتابی درباره واژههای دشوار قرآن تالیف کرد و شواهد آن را از
اشعار عرب بیان داشت...
پس از او
عبدالرحمان بن محمد ازدی کوفی از کتاب ابان و محمد
بن سائب کلبی و
ابوروق بن عطیة بن حرث کتاب واحدی فراهم آورد و در آن، موارد اتفاق نظر و اختلاف نظر آنان را مشخص نمود. بر اساس آنچه عبدالرحمان انجام داده است گاهی تنها گفته ابان است و گاهی مشترک با دیگران میباشد».
شیخ میگوید: «ابان قرائتی مخصوص به خود داشت».
شیخ اسناد آن را به
محمد بن موسی بن ابیمریم میرساند که گفت: «قرائت را از ابان
بن تغلب شنیدهام؛ تواناتر از او قاریی نیافتم؛ قرآن را از اول تا آخر خوانده و
قرائت او را آورده است». شیخ ادامه میدهد: «ابان کتابی دارد به نام «فضائل». -سپس سند خود را به او یادآور میشود- و نیز دارای یک اصل است از اصول چهارصدگانه...
نجاشی از
حسین بن سعید بن ابیجهم نقل میکند که میگفت: «پدرم از ابان
بن تغلب درباره تفسیر آیه «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ؛
برایم حدیث نقل کرد؛ -سپس تمام تفسیر آیه را آورده و میگوید:- ابان قرائتی مخصوص به خود دارد که در نزد
قراء مشهور است».
محمد
بن موسی
بن ابیمریم میگوید: «من محضر ابان
بن تغلب را درک کردم؛ هرگز کسی را در قرائت تواناتر از او ندیدهام. او میگوید: تلفظ به همزه دشوار است. «یعنی اظهار همزه موجب مشقّت و سختی و تکلّف بیثمر است و میباید اظهار همزه را ترک کرد که همین امر، لغت
قریش است، آنان همزه را اظهار نمیکردند و
پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآله) نیز از آن
نهی کرده بود.» -سپس قرائت او را یادآور میشود و میگوید:- او سه کتاب به نامهای «فضائل»، «صفین» و «
تفسیر غریب القرآن» دارد».
ابراهیم نخعی میگوید: ابان در تمام فنون علمی
تفسیر قرآن،
فقه، حدیث، ادبیات،
لغت و
نحو، سرآمد دیگران بود.
ابان بن محمد بن ابان بن تغلب میگوید: از پدرم شنیدم که میگفت: با پدرم به محضر امام صادق (علیه
السّلام) شرفیاب شدیم؛ چون پدرم -ابان- را دید، دستور داد بالشی برای او گذاردند تا بر آن بنشیند؛ با او دست داد و معانقه کرد و از حال او جویا شد و به او خوشآمد گفت. اضافه میکند: هر گاه ابان وارد
مدینه میشد، حلقههای درس دیگران تعطیل شده، جملگی به سوی او روی میآوردند و ساریة النبی (صلّیاللّهعلیهوآله) را به او واگذار میکردند.
عبدالرحمان بن حجاج میگوید: در مجلس درس ابان
بن تغلب نشسته بودیم که جوانی بر او وارد شد و گفت: ای ابا سعید! بگو چند نفر از
اصحاب پیامبر همراه علی در جنگها شرکت جستند؟ ابان گفت: گویا تو میخواهی فضل علی را از روی تعداد صحابهای که از او پیروی کردهاند بشناسی؟ گفت: چنین است.
ابان گفت: (ولی برعکس) به خدا سوگند، ما فضل اصحاب پیامبر را جز از طریق پیروی آنان از علی نمیشناسیم! ابان به ابیبلاد گفت: میدانی شیعیان چه کسانی هستند؟ آنان کسانی هستند که وقتی مردم پس از رسول خدا اختلاف کردند از علی پیروی کردند و هنگامی که مردم بعد از علی اختلاف کردند از جعفر
بن محمد پیروی کردند!
نجاشی میگوید:
محمد بن عبدالرحمان کتاب تفسیر ابان و کتاب ابوروق عطیة
بن حرث و
محمد بن سائب را جمع کرد و از مجموع آنها یک کتاب فراهم آورد.
از
عبداللّه بن خفقه روایت شده است: ابان
بن تغلب گفت: روزی از کنار گروهی میگذشتم دیدم که به خاطر روایت من از امام صادق (علیه
السّلام) بر من خرده میگیرند؛ به آنان گفتم: چگونه مرا به خاطر روایت کردن از مردی
سرزنش میکنید که من از او چیزی نپرسیدم مگر اینکه فرمود: «قال رسول اللّه...» «احتمالا نکوهش آنان از آن جهت بوده است که سن او از امام صادق (علیه
السّلام) بیشتر بود و به حسب زمان بر امام تقدم داشت.».
از
سلیم بن ابوحیّه روایت شده است: در محضر امام صادق بودم؛ به هنگام رفتن، از ایشان خداحافظی کرده عرضه داشتم: دوست دارم تا سخنی از شما به یادگار داشته باشم! فرمود: «نزد ابان
بن تغلب برو؛ زیرا او از من احادیث فراوانی شنیده است. هر چه را او برایت روایت کرد، تو میتوانی از من روایت کنی».
ابن حجر میگوید: «احمد، یحیی، ابوحاتم و نسائی گفتهاند: ابان ثقه است؛ و ابن عدی میگوید: از او روایاتی بر جای مانده که همه آنها درست است؛ به شرط آنکه فردی موثق از او نقل کرده باشد. او از راستگویان در نقل روایات است؛ هر چند شیعه مذهب است، در نقل روایات صالح است و اشکالی در کار او نیست».
ابن حجر میگوید: «این، گفتاری منصفانه است. ابن عجلان میگوید: ابان
بن تغلب که مردی عراقی و اهل
عبادت بسیار و
ثقه است، کسی است که برای ما روایت کرده است.
و ابن عیینه نیز او را به خاطر
فصاحت و بیانش ستوده است.
ابونعیم میگوید: ابان یکی از فرهیختگان فرزانه است.
عقیلی میگوید: ابوعبداللّه را شنیدم که از
عقل و ادب و صحت احادیث او یاد میکرد. ابن سعد میگوید: او ثقه بود. ابن حبان نیز او را از ثقات شمرده است».
حافظ
شمسالدین داوودی میگوید: «او کتاب «
معانی القرآن» را تالیف کرد که کتابی نیکو و با دقت است و کتابی دیگر به نام «
القراءات» دارد.
مسلم و چهار تن دیگر از اصحاب مسانید از او نقل حدیث کردهاند».
محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۸.