أَمْنیت (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَمْنیت (به فتح الف و سکون میم) یا
أَمْن یکی از
مفردات نهج البلاغه، به معنای ایمنی، آرامش قلب و اطمینان خاطر است.
در بیان
حضرت علی (علیهالسلام) طی دستوری به لشکر خویش و مطالبی در خصوص
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با همین معنا مورد استفاده قرار گرفته است.
أَمْنیت یا
أَمْن به معنی ایمنی، آرامش قلب و اطمینان خاطر آمده است. «
امن، امانة و
امان» همه در اصل به یک معنی هستند.
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
آن حضرت (علیهالسلام) در فرمان و دستوری به لشکریان خود در جریان یکی از جنگها فرمودهاند:
«و اجْعَلوا لَكُمْ رُقَباءَ في صَياصي الْجِبالِ، وَ مَناكِبِ الْهِضابِ، لِئَلاّ يَأْتِيَكُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَكانِ مخافَة أَوْ أَمْن.» «در قلّه کوهها و بالای تپّهها نگهبانانی را بگذارید تا
دشمن بر شما حمله نکند؛ نه از محّل خوف و نه از محلّ
امن.»
امام (علیهالسلام) درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است:
«كانَ فِي الاَْرْضِ أَمانانِ مِنْ عَذابِ اللهِ سُبْحانَهُ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُما فَدونَكُمُ الاْخَرَ فَتَمَسَّكوا بِهِ أَمّا الاَْمانُ الَّذي رُفِعَ فَهُوَ رَسولُ اللهُ (صلىاللهعليهوآله) وَ أَمّا الاَْمانُ الْباقِي فَالاْسْتِغْفارْ.» «در روى
زمین دو
امان و وسيله نجات از عذاب الهى بود كه يكى از آنها برداشته شد، دوّمى را دريابيد و به آن چنگ زنيد. امّا امانى كه برداشته شد
رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآله) بود و امّا امانى كه باقى مانده استغفار است.»
اينجا «دون» ظاهرا به معنى «جلو و پيش» است.
امانت به معنای چیزی که انسان را به آن
امین کردهاند و واجب الرّد است؛ میباشد.
آن حضرت به
اشعث بن قیس فرماندار
آذربایجان در همین خصوص، چنین نوشته است:
«وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَة، وَ لكِنَّهُ في عُنُقِكَ أَمانةٌ، وَ أَنْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فوْقَكَ.» «بدان کار و حکومت تو طعمه و خوردنی نیست بلکه در گردن تو امانت است ما فوق تو (امام علیهالسلام) مراقب توست.»
امین: به کسی که نسبت به عمل او اطمینان و ایمنی هست؛ گفته میشود.
همچنین آن حضرت (علیهالسلام) در رابطه با
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودهاند:
«أَمينُ وَحْيِهِ، وَ خاتَمُ رُسُلِهِ، وَ بَشيرُ رَحْمَتِهِ، وَ نَذيرُ نِقْمَتِهِ.» (محمّد صلى الله عليه و آله)
امين وحى او بود و خاتم پيامبرانش، بشارت دهنده به رحمت او و بيمدهنده از كيفرش.»
ایمان به تسلیم شدن توام با اطمینان خاطر، گفته میشود. لذا باور و
یقین، به تنهایی ایمان نیست؛ بلکه تسلیم شدن به یقین، ایمان است. بههمین جهت
خدای تعالی دربارهی
قوم فرعون فرموده است:
(وَ جَحَدوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُمْ.) آن حضرت (علیهالسلام) از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده که فرمود:
«لا يَسْتَقيمُ إیمانُ عَبْد حَتَّى يَسْتَقيمَ قَلْبُهُ، وَ لا يَسْتَقيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقيمَ لِسانُهُ.» «
ایمان بندهاى درست و كامل نخواهد شد تا قلبش درست نشود و هرگز قلبش درست نمىشود تا زبانش درست شود!.»
درباره ایمان فرمود:
«إنَّ الاْيمانَ يَبْدو لُمْظَةً في الْقَلْبِ، كُلَّما ازْداد الاْيمانُ ازْدادَتِ الُّلمْظَةُ.» «ايمان مانند نقطهاى در قلب پديد مىشود، هر قدر ايمان افزوده شود آن نقطه نيز بزرگتر مىگردد.»
ایمان مانند: نقطه سفیدی در
قلب آشکار میشود، هر قدر ایمان زیاد شود آن نقطه وسیعتر میگردد.» این کلمه دلالت دارد بر اینکه ایمان جوهر است، نه عرض! لذا در اخبار
برزخ در
کتاب کافی نقل شده است که ایمان و عقیده در
قبر مجسّم شده و بر انسان عرضه میشود.
كتاب جنائز كه شىء مجسم به ميّت مىگويد: «
أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ الَّذِي كُنْتَ عَلَيْهِ» در «دعم» دعائم ايمان خواهد آمد.
اين لفظ به حدّ وفور با مشتقات آن در «نهجالبلاغه» به كار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «امن»، ص۸۰-۸۱.