أَبّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَبّ (به فتح همزه و تشدید باء) از
واژگان قرآن کریم به معنای چراگاه است.
این واژه در
قرآن کریم تنها یکبار ذکر شده است.
برخی این کلمه را وأب خوانده و واو را جزء کلمه به معنای
درشت و شاداب دانستهاند.
اما این احتمال به دلایل مختلف مردود است.
أَبّ به معنای چراگاه است.
در
مفردات و
نهایه گويد: چراگاهى كه براى چريدن و چيدن آماده است.
در
اقرب الموارد گفته: گياهان خودرو كه
چهارپایان خورند.
كلام
مجمع نيز نظير مفردات و نهايه است.
به موردی از
أَبّ که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَاَنْبَتْنا فِیها حَبًّا ... وَ فاکِهَةً وَ اَبًّا) (و در آن دانههاى فراوانى رويانديم ... و
میوه و چراگاه)
باید دانست مراد از آن در
آیه، علفهای خودرو است. زیرا که «
ابّ» مفعول «
اَنْبَتْنَا» است و روئیدن در علفهاست نه در محلّ آنها و آنجا که چراگاه معنی شده محل بالتبع مراد است. این کلمه در کلام اللَّه مجید فقط یکبار یافته است و اصل آن چنانکه اهل لغت گفتهاند به معنی تهیّؤ و آمادگی است:
«اَبَ للسَّيْرِ اَبّاً: تَهَيَّأَ له» در نهایه گفته: در حدیث
قُسِّ بن ساعده هست:
«فَجَعَلَ یَرْتَعُ اَبّاً» یکی از محققین پس از نقل اقوال علماء در معنی «اَبّ» احتمال داده که واو در
«وَ اَبًّا» جزء کلمه است و آن بیتشدید میباشد.
آیه:
«وَ فاکِهَةً وَ اَبًّا» مرکب است از دو لفظ
«فاکِهَةً» بمعنی میوه و
(وَ اْباً) بمعنی
درشت و شاداب و گوناگون علی هذا به قول ایشان
واو عاطفه نیست، و
«وَ اْب» بر وزن دهر صفت
«فاکِهَةً» است. آنگاه احتمال خویش را نزدیک به یقین دانسته است. روح سخن ایشان در این احتمال آن است که اهل لغت و تفسیر معنای صریحی و روایت صحیحی در باره این کلمه نگفته و نقل نکردهاند.
ولی برای «وَاْب» معنای روشنی است، ایضا میگوید: علمای لغت «اَبّ» را دخیل و غیر عربی گفتهاند.
نگارنده پس از تعمق و دقت، تحقیق ایشان را مورد قبول ندانستم زیرا:
• اولا: هیچ یک از قرّاء باء «اَبّ» را بیتشدید نخوانده است.
• ثانیا: در آن صورت تناسب و معنی آیات درست نخواهد بود که آیات بدین قرارند:
«فَاَنْبَتْنا فِیها حَبًّا • وَ عِنَباً وَ قَضْباً • وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا • وَ حَدائِقَ غُلْباً • وَ فاکِهَةً وَ اَبًّا • مَتاعاً لَکُمْ وَ لِاَنْعامِکُمْ» در این آیات چنانکه میبینیم فرموده: «از زمین برای شما دانه، انگور، تره، زیتون، درخت خرما باغهای انبوه یا درختان بزرگ، میوه و چراگاه رویاندیم.»
پس از آن میفرماید: «اینها متاعند برای شما و چهار پایان شما.» معلوم است که انگور، تره و غیره معمولا خوراک انسان است، اگر «
اَبًّا » را «
وَ اْب» خوانده و وصف
فاکهه بدانیم و
درشت معنی کنیم بجمله
«مَتَاعاً... لِاَنْعَامِکُمْ» محلّی باقی نخواهد ماند زیرا مذکورات ما قبل، همه
«مَتاعاً لَکُمْ» اند و اینکه قَضْب به معنی یونجه است.
در
صحاح گوید: آن اسفست (اسپست: یونجه) فارسی است مطلب تمام نمیشود زیرا ظاهرا مراد از آن در آیه تره خوردنی است و بمناسبت آنکه پشت سر هم چیده میشود قضب گفته شده وانگهی اگر یونجه باشد برای انعام کافی نیست.
اما اگر «
اَبّ» را چراگاه بگیریم مطلب تمام خواهد بود.
• ثالثا: وصف فاکهه در آیات دیگر مؤنث آمده،
مثل:
«بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ» لازم بود در آیه ما نحن فیه گفته شود: «فاکهة وابة» تا صفت با موصوف در تانیث موافق باشد، و لفظ واب از صفات مشترک نیست تا مذکر و مؤنث در آن یکسان باشد و در لغت آنگاه که موصوفش مؤنث باشد آمده: «
قِدْرٌ وَ اْبَةٌ» و نیز آمده:
« اِنَاء وَ اْبٌ» وانگهی وَاْب به معنی ضخیم و واسع، وصف میوه استعمال نشده بلکه وصف کاسه، گودال و نظیر آنها آمده است.
نویسنده فوق الذکر پس از توجّه باین نکته استعمال آنرا در میوه
درشت معنای مولّد (تازه) گرفته است تا اشکالی وارد نشود. اَبّ از اوّل پر ماجرا است.
شیخ مفید در
ارشاد نقل میکند:از
ابوبکر راجع بلفظ اَبّ سؤال شد در جواب گفت: فاکهه را میشناسیم امّا اَبّ
خدا به آن داناتر است. این سخن به
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) رسید فرمود: سبحان اللَّه آیا ندانسته که اَبّ علف و چراگاه است و خدا در
«فاکِهَةً وَ اَبًّا» نعمتهای خود را که بر خلق و چهار پایان داده میشمارد؟!
زمخشری در
کشاف ذیل آیه فوق قسمتی از روایت را نقل کرده و نظیر آن را از
عمر نقل میکند و در مقام اعتذار میگوید: همت آنها مصروف بعمل بود نه به دانستن آنچه مورد عمل نبود.
علّامه امینی در
الغدیر قول
ابن حجر شارح
صحیح بخاری را نقل کرده که گفته: بقولی اَبّ دخیل است و عربی نیست. مؤیّد این قول خفاء معنی آن بر شیخین است. آنگاه فرموده: احدی از اهل لغت بدخیل بودن آن اشاره نکردهاند.
نگارنده نیز در صحاح، قاموس، اقرب و نظیر آنها، ندیدم که به دخیل بودن آن اشارهای شده باشد.
اين كلمه در كلام اللَّه مجيد فقط يکبار يافته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ابّ»، ج۱، ص۳-۱.