أَبَد (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَبَد (به فتح الف و باء) از مفردات
نهج البلاغه، به معنای
ظرف زمان، عبارت است از همیشگی و دائمی بودن چیزی.
در این نوشتار به مفهوم، استعمال زیاد آن در بیان
حضرت امیر (علیهالسلام) پرداخته میشود.
•
أَبَد به معنای ظرف زمان است به معنی همیشه و دائما.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امیرالمومنین (علیهالسلام) در
خطبه ۱۶۱ میفرمایند:
«أوصيكُمْ عِبادَ اللهِ، بِتَقْوَى اللهِ وَ طاعَتِهِ، فَإنَّها النَّجاةُ غَداً، وَ الْمَنْجاةُ أَبَداً.» «اى بندگان خدا! شما را به
تقوا و
اطاعت خداوند توصيه مىكنم كه موجب رستگارى فردا و نجات ابدى است.»
ابدا به معنای وصف آمده. به معنی دائم و بیپایان چنانکه درباره خدا فرموده:
«أَنْتَ الاَْبَدُ فَلا أَمَدَ لَكَ، وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَى فَلا مَحيصَ عَنْكَ.» «خدایا تو جاودانی تو را مدتی و پایانی نیست و تو آخری، راه فراری از تو نیست، فرار از تو، فرار کردن به سوی توست.»
این کلمه مجموعا بیست و دو بار در «نهج البلاغه» به کار رفته، دو بار با الف و لام، شانزده بار بدون الف و لام؛ و نیز بهصورت «
ابدیّت» و «
مؤبّد» مانند:
«الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ.» «
طمع بردگى جاويدان است.»
امام (صلواتاللّهعلیه) درباره خلقت کائنات فرموده:
«لَمْ يَخْلُقِ الاْشْياءَ مِنْ أُصول أَزَلِيَّة، وَ لا مِنْ أَوائِلَ أَبَدِيَّة، بَلْ خَلَقَ ما خَلَقَ فَأَقامَ حَدَّهُ، وَ صَوَّرَ ما صَوَّرَ فَأَحْسَنَ صورَتَهُ.» «مخلوقات را از موادى كه ازلى و ابدى باشند نيافريده، بلكه آنها را از
عدم به وجود آورد و برايشان حدّى تعيين فرمود و آنها را به نيكوترين وجه صورتگرى كرد.»
۱ - این مطلب بدین صورت: «
ماده قدیم و ابدی نیست» برای اولین بار در
اسلام توسط
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مطرح شده و قبل از وی سابقهای ندارد، و کاملا بهتانگیز است. لذا باید گفت: امام (صلواتاللّهعلیه) از زمان جلوتر رفته و بحق «باب مدینة العلم» میباشد.
۲: اگر
مادّه ازلی باشد
ابدی نیز خواهد بود، این کلام، ازلی و ابدی بودن
مادّه هر دو را نفی میکند.
۳: این کلام حق است
ماده امکان ندارد
قدیم باشد، زیرا
مادّه هر چه باشد
ممکن الوجود است، وجود و عدم نسبت به آن علیالسوّیه میباشد؛ ذاتش نه اقتضای وجود دارد و نه اقتضای عدم. چنین چیزی محال است قائم بنفس بوده و هستی را از خود داشته باشد. بلکه
مادّه هستی را از
واجب الوجود دریافت کرده است. بنابراین
برهان امکان و وجوب بهترین دلیل برای
حدوث و خلقت
مادّه است.
۴: کلام امام (صلواتاللّهعلیه) در حدوث
کائنات صراحت دارد، به عبارت دیگر: جهان که «ما سویاللّه» باشد
حادث است، به این معنی که «نبوده بعدا به وجود آمده است»، چنانکه
متکلّمان گویند. و ظواهر آیاتی امثال
(قُلِ اللّٰهُ خٰالِقُ کُلِّ شَیْءٍ) همین است.
در
روایت صحیحی در
کافی از
امام باقر (صلواتاللّهعلیه) نقل شده که فرمود:
«كانَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لا شَيْءَ غَيْرُهُ وَ لَمْ يَزَلْ عالِماً بِما يَكونُ فَعِلْمُهُ بِهِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَعِلْمِهِ بِهِ بَعْدَ كَوْنِهِ.»
۵: بنابر نظریّۀ حق
ملاّ صدرا: زمان زائیده
حرکت جوهری و حوادث است، علی هذا خداوند کائنات را در «لا زمان» آفریده و قبل از کائنات نه چیزی بود و نه زمانی، و با خلقت کائنات هم اشیاء موجود شده و هم زمان به وجود آمده است.
۶:
فلاسفه الهی گویند: مناط احتیاج شیء به علّت،
امکان ذاتی آنست نه حدوث آن، آنها کائنات را ممکن ذاتی و قدیم زمانی میدانند و گویند: خدا مانند خورشید و کائنات مانند شعاع آنست، شعاع در هر حال از خورشید بوده و وابسته به آن است خواه بگوئیم: از اوّل با خورشید بوده و یا بعدا به وجود آمده است، ولی آنها فرض اوّل را قبول دارند، دلیلشان
فیّاض علی الاطلاق بودن خداست.
مرحوم
شهید مطهری فرماید: فلاسفه هیچ دلیلی از خود عالم بر قدیمی بودن آن ندارند و فقط میگویند: خدا فیّاض علی الاطلاق و
قدیم الاحسان است
امکان ندارد فیض و احسان او را منقطع و محدود بدانیم.
چنانکه دیدیم قول فلاسفه مخالف ظواهر آیات و مخالف روایات و نهج البلاغه است.
مواردی متعدد از این
مادّه در «نهجالبلاغه» به کار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ابد»، ص۱۹-۲۱.