• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه طلاق (تفسیر منقول)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این مقاله نمونه‌ای از تفاسیر معتبر منقول از اهل بیت (علیهم‌السّلام) به عنوان آموزش کیفیت صحیح پرداختن به تفسیر قرآن کریم و روش استنباط معانی حکیمانه آن، آورده و به بررسی آن خواهیم پرداخت.
مانند آیه یک سوره طلاق «فطلقوهن لعدتهن؛ چون خواهید زنان را طلاق گویید از هنگامی که عده‌شان آغاز تواند شد (در طهر غیر مواقعه) طلاق دهید.» خود طلاق دو نوع رجعی و بائن می‌باشد. که هر کدام حکم‌هایی دارند.
و در روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) هم باطل بودن سهطلاقه در یک گفتار را تایید می‌کنند.



از جمله اموری که تاکنون مورد اختلاف میان فقهاست، مساله سهطلاقه -وقتی که یک‌باره انجام شود- است. فقهای امامیه برآنند که یک طلاق محسوب می‌شود؛ زیرا بایستی بین هر یک از طلاق‌ها، از جانب شوهر رجوع انجام گیرد؛ که نشده است؛ از این‌رو هر سهطلاق یک طلاق شمرده می‌شود و حق رجوع باقی است، ولی دیگر فقها برآنند که سهطلاق انجام شده و طلاق بائن محسوب می‌شود و حق رجوع ساقط شده است.


ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) این نظر را مخالف قرآن و سنت دانسته‌اند. آیه در سوره طلاق چنین است: «فطلقوهن لعدتهن؛ چون خواهید زنان را طلاق گویید از هنگامی که عده‌شان آغاز تواند شد (در طهر غیر مواقعه) طلاق دهید.» و در سوره بقره: «الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان فان طلقها فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجا غیره؛ طلاق (رجعی) دو بار است، پس از آن یا (باید او را) به نیکی نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد... آنگاه چون زن را طلاق گفت دیگر بر او حلال نیست مگر آنکه به همسری جز او شوهر کند.»

۲.۱ - روایاتی در مورد آیه

عبدالله بن جعفر از صفوان جمال از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده است که: مردی به امام عرضه داشت: من زنم را در یک مجلس سهطلاق داده‌ام؛ تکلیف من چیست؟ امام فرمود: می‌توانی رجوع کنی -آنگاه فرمود:- مگر کتاب خدا را نخوانده‌ای که می‌فرماید: یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن هر عملی که بر خلاف کتاب خدا و سنت پیامبر باشد باید به کتاب خدا و سنت پیامبر باز گردانده شود.
نیز از اسماعیل بن عبدالخالق روایت می‌کند که گفت: از امام صادق (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌فرمود: عبدالله بن عمر زنش را در یک مجلس سهطلاقه کرد؛ پیامبر خدا آنها را یک طلاق به حساب آورد و او را به کتاب خدا و سنت ارجاع داد.
[۶] حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۶۰.


۲.۱.۱ - قول شیخ طوسی

شیخ طوسی می‌گوید: معنای فطلقوهن لعدتهن این است که زن را موقعی طلاق دهد که پاک باشد و با او نزدیکی نکرده و نیز واجد دیگر شرایط باشد؛ یعنی طلاق باید در حالتی باشد که زن بتواند عده نگه دارد.
بنابراین معنای لعدتهن لِقِبَلِ عدتهن است که به همین شکل هم در قرآن قرائت شده است. شیخ می‌گوید: شکی نیست که قاری این قرائت به جهت تفسیر و توضیح آیه، لفظ قِبَل را آورده است، ولی چنین قرائتی به عنوان قرآن صحیح نیست.

۲.۱.۲ - قول بیهقی

در سنن بیهقی از عبدالله بن عمر روایت شده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی قِبَل عدتهن قرائت کرد و در روایت دیگر لِقَبل عدتهن. در کتاب شواذ ابن خالویه از پیامبر و ابن عباس و مجاهد روایت شده که «فطلقوهن فی قبل عدتهن؛
[۱۱] ابن خالویه، حسین بن احمد، شواذ، ص۱۵۸.
قرائت کرده‌اند.

۲.۱.۳ - قول طبرسی

طبرسی می‌گوید: این قرائت تفسیر قرائت مشهور است: «فطلقوهن لعدتهن‌ای عند عدتهن؛ یعنی در زمانی که عده آنان آغاز گردد. نظیر آیه «لا یجلیها لوقتها؛ که به معنای عند وقتها می‌باشد.»
زمخشری می‌گوید معنای آیه، «فطلقوهن مستقبلات لعدتهن» است؛ مانند اینکه بگویی: اتیته للیلة بقیت من الشهر؛ وقتی که یک شب از ماه باقی مانده بود آمدم؛ یعنی پیش از شروع شب و در ابتدای آن آمده و در قرائت پیامبر آیه فی قبل عدتهن خوانده شده است.

۲.۱.۴ - قول فخر رازی

فخر رازی می‌گوید: لام، در اینجا به منزله فی است؛ مانند این آیه «هو الذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول الحشر؛ اوست که کافران از اهل کتاب (یهودیان بنی‌نضیر) را -در آغاز هنگامه رهسپاری انبوه- از خانه و کاشانه‌شان آواره کرد. آیه طلاق هم به‌همین معناست؛ زیرا معنای آن این است: آنان را در زمان عده ایشان طلاق بدهید؛ یعنی زمانی که برای عده آنان مانعی وجود نداشته باشد.

۲.۱.۵ - قول زمخشری

زمخشری می‌گوید: لام در لاول الحشر مثل لام در یا لیتنی قدمت لحیاتی از سر حسرت) می‌گوید: کاش من برای این زندگانی (اخروی)‌ام پیش‌اندیشی کرده بودم. است و مثل لام در این جمله است که می‌گویی: جئته لوقت کذا؛ لذا معنای آیه این است: اخرج الذین کفروا عند اول الحشر؛ معنای اول الحشر این است که نخستین باری است که به شام هجرت می‌کنند؛ زیرا آنان از خاندانی بودند که هرگز مجبور به ترک وطن نشده بودند و آنان اولین گروه از اهل کتاب بودند که از جزیرة‌العرب به شام اخراج شدند یا این اولین اخراج آنان بود.

۲.۱.۶ - قول ابن منیر

ابن منیر در حاشیه کشاف می‌گوید: گویا مقصود زمخشری لامی است که همراه با تاریخ به کار می‌رود و گفته می‌شود: کتبت لعام کذا و شهر کذا. بنابراین معنای آیه این است: فطلقوهن لمبدء عدتهن؛ یعنی در زمانی که امکان شروع عده آنان ممکن است.


طلاق در شریعت بر دو قسم است: طلاق سنت و طلاق بدعت. طلاق سنت آن است که جامع شرایط باشد.
در این طلاق اگر با زن نزدیکی شده باشد باید در طهارت کامل به سر ببرد که در آن طهارت با او نزدیکی صورت نگرفته باشد. در این هنگام طلاق داده شود و رها گردد تا عده‌اش تمام شود. پس از عده دوباره به عقد در آید و با همان شرایط سابق دوباره طلاق داده شود و بر همین منوال در طلاق سوم. این کامل‌ترین شکل طلاق سنت است.
نیز جایز است شوهرش در زمان عده رجوع کند و پس از همبستر شدن، او را دوباره طلاق دهد یا بعد از رجوع بدون همبستر شدن او را طلاق دهد؛ این طلاق را طلاق عدی گویند. هر یک از این دو گونه طلاق مطابق سنت است و به اتفاق تمامی فقها جایز و نافذ می‌باشد. در برابر این طلاق، طلاق بدعی قرار دارد که عبارت است از طلاقی که جامع شرایط نباشد.

۳.۱ - قول شیخ طوسی

شیخ طوسی می‌گوید: طلاق محرم (بدعی) آن است که زنی که شوهر با او همبستر شده و از او غایب نگردیده است، در حال حیض یا در حال طهارتی که با او نزدیکی کرده طلاق بدهد؛ چنین طلاقی به نظر ما -فقهای امامیه- واقع نمی‌شود (صحیح نیست) و عقد نکاح به حال خود باقی است، ولی فقیهان غیر امامی گفته‌اند طلاق واقع می‌شود؛ هر چند عمل حرامی مرتکب شده است. این رای را ابوحنیفه و پیروان او؛ مالک، اوزاعی، ثوری و شافعی اختیار کرده‌اند.
شیخ همچنین ادامه می‌دهد: اگر در یک مجلس سهطلاق بدهد مرتکب بدعت شده است، ولی اگر همه شرایط فراهم بوده، به نظر اکثر فقهای امامیه یک طلاق محسوب می‌شود، ولی برخی از ایشان گفته‌اند اصلا این طلاق صحیح نیست و شافعی می‌گوید: مستحب است که یک بار طلاق بدهد و اگر دو یا سه بار در یک طهارت که با او همبستر نشده طلاق بدهد چه با یک لفظ باشد و چه با چند لفظ، این طلاق هم واقع می‌شود و مباح است. همین نظر را احمد و اسحاق و ابوثور هم اختیار کرده‌اند.
عده‌ای گفته‌اند اگر کسی با یک یا چند لفظ زن خود را در حال طهارت دو یا سه بار طلاق دهد کاری حرام و نافرمانی کرده و گناهکار است. در میان فقها کسانی همچون ابوحنیفه و پیروانش و مالک می‌گویند: این‌گونه طلاق حرام است، ولی واقع می‌شود.

۳.۲ - قول علمای عامه

خلاصه آنکه شافعی و احمد این‌گونه طلاق را بدعت نمی‌دانند و لذا اجازه می‌دهند که سهطلاق با یک لفظ واقع شود؛ هر چند طلاق دوم و سوم عده نداشته باشد.
اما ابوحنیفه و مالک معتقدند که این‌گونه طلاق، بدعت و گناه است، ولی واقع می‌شود و اثر آن هم بر آن مترتب می‌گردد.
[۲۱] ر. ک: نسایی، احمد بن علی، سنن نسائی، ج۶، ص۱۱۶، حاشیه.

به هر حال مذاهب چهارگانه اتفاق نظر دارند که سهطلاق با لفظ واحد واقع می‌شود.

۳.۳ - قول جزیری

جزیری می‌گوید: اگر مردی همسر خود را سه بار با یک لفظ طلاق بدهد به این شکل که بگوید: انت طالق ثلاثا، از نظر مذاهب چهارگانه لازم است به این عده ملتزم باشد، رای جمهور فقها هم همین است.
[۲۲] جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۴، ص۳۴۱.
«ولی در کتاب مسائل الامام احمد بن حنبل که ابوداوود سجستانی، صاحب سنن آن را جمع‌آوری کرده است، در صفحه ۱۶۹ چنین آمده است:

۳.۴ - قول ابوداوود

ابوداوود می‌گوید: از احمد شنیدم که وقتی از او درباره مردی سوال شد که با یک لفظ سه بار زنش را طلاق داده است، این طلاق را تایید نکرد، ولی در صفحه ۱۷۳، وقتی درباره دختر باکره‌ای سوال شد که سه بار در یک مجلس طلاق داده شده است گفت: هر سهطلاق واقع شده و تا همسر دیگری اختیار نکند، بر شوهر اول حلال نخواهد شد.»
این حکم از جمله مواردی است که فقهای دیگر مذاهب در خصوص آن با صریح کتاب خدا مخالفت ورزیده‌اند؛ با این پندار که سنت، این حکم را تایید می‌کند و به گمان خود یا نص قرآن را تاویل کرده و یا نسخ شده می‌دانند، جز فقهای پیرو مکتب اهل بیت (علیهم‌السّلام) که در هیچ موردی با کتاب خدا مخالفت نورزیده‌اند و به سنت صحیح وارد از طرق اهل بیت (علیهم‌السّلام) هم عمل کرده‌اند.


ائمه اهل بیت بارها تکرار کرده‌اند که این‌گونه طلاق (سهطلاق با یک لفظ) مخالف صریح قرآن است و آنچه با قرآن مخالف باشد باطل است و باید به دور افکنده شود؛ چون آیه فطلقوهن لعدتهن شامل طلاق دوم و سوم می‌شود، که هر یک برای امکان عده مجدد واقع نشده‌اند؛ زیرا عده نخست فقط برای طلاق اول است نه غیر آن.

۴.۱ - طلاق در بیان امام صادق

امام صادق (علیه‌السّلام) به ابن اشیم فرمودند: اگر مردی زن خود را در غیر طهارت و در غیر زمان عده چنان‌که قرآن تعبیر کرده است سهطلاق یا یک طلاق بدهد این طلاق در حکم عدم است، ولی اگر زنش را با یک لفظ سهطلاقه بدهد در حالی که زن با طهارت باشد و با او همبستر نشده باشد، چنانچه در محضر دو شاهد عادل باشد یک طلاق واقع می‌شود و دو تای دیگر واقع نشده است و اگر سه بار طلاق دهد که هر سه دارای عده باشد و طبق امر الهی انجام گیرد، زن از او جدا شده و برای او حلال نخواهد شد مگر اینکه آن زن، شوهر دیگری نماید.
بنابراین طلاق دوم و سوم بر حسب آنچه در قرآن آمده است دارای عده نخواهد بود و به همین دلیل است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سهطلاق با یک لفظ را چون مخالف با صریح قرآن است مورد انکار قرار داده است.


همچنین ارباب کتب سنن روایت کرده‌اند که رکانه زن خود را در یک مجلس سهطلاقه کرد، ولی پس از آن‌ اندوهگین شد و از کرده خود پشیمان گردید؛ خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و پشیمانی و‌ اندوه شدید خود را ابراز داشت.
پیامبر پرسید: چگونه او را سهطلاق دادی! گفت: در یک مجلس! پیامبر فرمود: یک طلاق به حساب می‌آید؛ اگر خواستی می‌توانی رجوع کنی و او نیز چنین کرد.
در روایت ابن عباس آمده است: عبد یزید همسر خود را طلاق داد و همسر دیگری برگزید. همسر اولی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شکایت کرد. پیامبر به عبد یزید گفت: به او رجوع کن. گفت: من او را سهطلاقه کرده‌ام. فرمود: می‌دانم؛ رجوع کن. سپس این آیه را تلاوت کرد: یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن.

۵.۱ - قول نسائی

نسائی از طریق مخرمه از پدرش بکیر بن اشج روایت کرده است که: از محمود بن لبید شنیدیم که می‌گفت: به پیامبر خبر دادند که مردی زن خود را یک جا سهطلاق داده است. پیامبر خشمگین از جا برخاست، آنگاه فرمود: آیا کتاب خدا بازیچه قرار گرفته است؛ در حالی که من در میان شما هستم؟! تا اینکه مردی برخاست و گفت: ‌ای پیامبر خدا اجازه می‌دهی او را به قتل برسانم؟.
شارح کتاب نسائی می‌گوید: مقصود پیامبر آیه الطلاق مرتان... تا... و لا تتخذوا آیات الله هزوا است؛ زیرا معنای آیه این است که طلاق شرعی یک طلاق پس از دیگری با فاصله باشد نه به صورت یک‌جا، و مراد از مرتان در آیه، تثنیه نیست بلکه مانند آیه «ثم ارجع البصر کرتین؛ باز دوباره بنگر.» یعنی بازگشت پس از بازگشت نه آنکه دو بازگشت با هم باشد؛ و معنای «فامساک بمعروف؛ از آن به خوبی نگاه داشتن.» مخیر گذاشتن آنان است تا اینکه زن را نزد خود با حسن معاشرت نگه دارند که همان رجوع است یا اینکه آنان را به نیکویی رها سازند.

۵.۲ - عالمان جاهل

ابوداوود می‌گوید: رکانه همسر خود را به گمان خویش سه بار طلاق داده و بائن گشته بود (یعنی قابل رجوع نبود)، اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنها را یک طلاق به حساب آورد. معنای این سخن آن است که سهطلاق به یک لفظ که بین آنها رجوعی نباشد تنها یکی از آنها عده‌دار خواهد بود نه هر سه. بنابراین به شیوه‌ای که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آیه را تلاوت فرمود اشاره به این دارد که از سهطلاق تنها یکی عده خواهد داشت و این طلاق، رجعی به حساب آمده و بائن نخواهد بود.

۵.۳ - اجتهاد عمر

نظر فقهای دیگر مذاهب با آنکه می‌دانند سهطلاق با یک لفظ، مخالف کتاب و سنت است شگفت‌آور است. مخالفت با کتاب را دانستید و مخالفت با سنت، از حدیث زیر معلوم می‌گردد:
مسلم در صحیح خود از ابن عباس روایت می‌کند که گفت: در زمان پیامبر و ابوبکر و دو سال از خلافت عمر، سهطلاق با یک لفظ را یک طلاق به حساب می‌آوردند تا اینکه عمر گفت: حال که مردم بر کاری که در آن صبر و مهلت داده شده عجله می‌کنند چرا ما اجازه ندهیم! و لذا این‌گونه طلاق را به آنان اجازه داد. «از روایات یاد شده به خوبی روشن می‌گردد که سه طلاق در یک مجلس و یک‌باره، یک سنت جاهلی بوده که پیامبر آن را صحیح ندانسته است، اکنون چرا دوباره این سنت جاهلی بازگشته، روشن نیست؟!»

۵.۴ - تبعیت کورکورانه

حال آنچه مایه تعجب می‌شود این است که می‌بینیم جمهور فقها با اینکه می‌دانند چنین طلاقی مخالف کتاب و سنت است، از سنت عمر پیروی می‌کنند و صریح قرآن و سنت پیامبر و صحابه بزرگوار آن حضرت را کنار گذاشته‌اند. جزیری می‌گوید: همه بزرگان فقها قبول دارند که در زمان پیامبر سهطلاق در یک مجلس، یک بار به حساب می‌آمد و هیچ‌کس در حدیث مسلم خدشه نکرده است و تنها دلیلی که اقامه می‌کنند این است که عمل عمر و سپس موافقت اکثر فقها با او کاشف از این است که این حکم (عدم جواز سهطلاق در یک مجلس) موقتی بوده و عمر آن حکم را با حدیثی که برای ما نقل نکرده نسخ شده دانسته است.

۵.۴.۱ - دلیل مدعا

دلیل بر این مدعا اجماع فقها است. -جزیری سپس می‌گوید:- ولی در واقع اجماعی وجود نداشت، چون بسیاری از مسلمانان در این حکم با آنان مخالفت ورزیدند و شکی نیست که ابن عباس از مجتهدانی به حساب می‌آید که در امور دینی مورد اعتماد و تقلید از او جایز است، ولی تقلید از رای عمر واجب نیست.
-جزری ادامه می‌دهد:- شاید این عمل عمر و فتوای فقها هشدار به مردم باشد که طلاق را با شکلی مغایر با سنت واقع نسازند؛ زیرا سنت آن است که زن در زمان‌های مختلف طلاق داده شود نه یک‌جا؛ در نتیجه اگر کسی گستاخی کرد و همسرش را در یک مجلس سهطلاق کرد با سنت مخالفت ورزیده است و کیفر او آن است که به کار ناشایست او ترتیب اثر داده شود تا موجب تنبیه او گردد.


حکمت اینکه باید طلاق جدا جدا باشد نه یک‌جا، آن است که در آیه، چنین اشاره شده است: «لعل الله یحدث بعد ذلک امرا؛ شاید خدا پس از این، پیشامدی پدید آورد.» یعنی امکان دارد خداوند دل شوهر را پس از طلاق دگرگون سازد و احیانا او را از خشم نسبت به همسر به سوی محبت بگرداند.
[۳۵] سیوطی، جلال‌الدین، حاشیه سنن نسائی، ج۶، ص۱۱۶.



پس از تمام این مطالب، آنچه مایه افتخار و سربلندی است موضع فقهای امامیه است که علی‌رغم مخالفت جمهور فقهای دیگر مذاهب، در کنار قرآن و سنت ثابت قدم ایستاده‌اند و این از برکات تعالیم ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) است که بر پایه دین استوارند و از ناموس شریعت پاسداری می‌کنند. «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم؛ این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را می‌دهد؛ و خداوند را فزون بخشی بزرگ است.»


۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۲. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰ - ۲۲۹.    
۴. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۶۱.    
۵. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۶۹، شماره ۲۵.    
۶. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۶۰.
۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۷۰، شماره ۲۶.    
۸. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۱۰، ص۳۰ - ۲۹.    
۹. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۴۴۶، کتاب طلاق.    
۱۰. نسائی، احمد بن علی، السنن الکبری، ج۶، ص۱۳۹.    
۱۱. ابن خالویه، حسین بن احمد، شواذ، ص۱۵۸.
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۷.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۷.    
۱۴. زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، ج۴، ص۵۵۲.    
۱۵. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۱۶. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۰۱.    
۱۷. فجر/سوره۸۹، آیه۲۴.    
۱۸. زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، ج۴، ص۴۹۹.    
۱۹. ر. ک:طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۴۴۶، م ۲.    
۲۰. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۴۵۰، م ۳.    
۲۱. ر. ک: نسایی، احمد بن علی، سنن نسائی، ج۶، ص۱۱۶، حاشیه.
۲۲. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۴، ص۳۴۱.
۲۳. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داوود، ج۲، ص۲۶۰.    
۲۴. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داوود، ج۲، ص۲۶۰.    
۲۵. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۷۱، شماره ۲۸.    
۲۶. بیهقی، احمد بن حسین، سنن بیهقی، ج۷، ص۵۵۵.    
۲۷. نسایی، احمد بن علی، سنن نسائی، ج۵، ص۲۵۲.    
۲۸. ر. ک:‌ اندلسی، علی بن حزم، المحلی، ج۹، ص۳۸۶.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱ - ۲۲۹.    
۳۰. ملک/سوره۶۷، آیه۴.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۳۲. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۹۹.    
۳۳. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۴، ص۳۰۳.    
۳۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۳۵. سیوطی، جلال‌الدین، حاشیه سنن نسائی، ج۶، ص۱۱۶.
۳۶. حدید/سوره۵۷، آیه۲۱.    



محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۴۸۵-۴۹۳.    






جعبه ابزار