• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آگوست کنت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آگوست کنت فیلسوف فرانسوی و واضع نام جامعهشناسی و به عنوان بنیانگذار جامعهشناسی نوین شناخته می‌شود.



اگوست کنت در ۱۹ ژانویه سال ۱۷۹۸ در شهر مون پلیه فرانسه به‌دنیا آمد. در سال ۱۸۱۸، منشی و فرزندخوانده کلود هنری سن سیمون (Claude Henry de Saint Simon: ۱۷۶۰-۱۸۲۵) شد. آن‌ها هفت سال باهم کار کردند اما در ۱۸۲۴ رابطه‌شان به‌هم خورد، چون کنت به این نتیجه رسیده بود که سن سیمون قدر کارهایش را نمی‌داند. در ۱۸۲۶، کنت طرحی را به ابتکار خود ارائه کرد که طی آن می‌بایست هفتاد و دو سخنرانی دربارۀ فلسفه زندگیش انجام دهد. این دوره از سخنرانی‌ها شنوندگان سرشناسی را به‌خود جلب کرد، اما بعد از اجرای سه سخنرانی به‌علت دچار شدن کنت به یک ناراحتی عصبی متوقف شد. گرچه کنت مقام ثابتی در اکول پلی‌تکنیک (اکول پلی‌تکنیک معتبرترین و قدیمی‌ترین دانشگاه فنی و مهندسی فرانسه است که در میان دانشگاه‌های جهان نیز رتبه بالایی دارد و بر پایه رده‌بندی ضمیمه آموزش عالی تایمز یکی از چهل دانشگاه برتر جهان است.) به‌دست نیاورد، اما در سال ۱۸۳۲ مقام کوچکی به‌عنوان سخنران در آنجا پیدا کرد.


در این دوره کنت روی اثر شش جلدی‌اش به‌نام درس‌هایی دربارۀ فلسفه اثباتی که مایه شهرتش شد، کار کرد. این اثر سرانجام در ۱۸۴۲ منتشر شد. در همین اثر است که او برای نخستین‌بار اصطلاح جامعهشناسی را به‌کار برد. در این اثر همچنین این نظر را مطرح کرد که جامعهشناسی علم نهایی است. کنت در این اثر به اکول پلی‌تکنیک حمله کرد و در نتیجه، در سال ۱۸۴۴ قراردادش به‌عنوان سخنران تمدید نشد. در ۱۸۵۱ اثر چهار جلدی‌اش، به‌عنوان نظام سیاست اثباتی را تکمیل کرد. کنت در این اثر بیشتر از آثار دیگرش قصد علمی‌ترش را در ارائه طرحی بزرگ برای تجدید سازمان جامعه، آشکار ساخت. اگوست کنت در ۵ سپتامبر ۱۸۵۷ درگذشت.
[۱] ریتزر، جورج، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۱، چاپ ششم، ص۲۰.
از دیگر آثار کنت می‌توان به ارزیابی مختصری از کل گذشته دوران جدید (۱۸۲۰)، جزوه‌ای دربارۀ کارهای علمی لازم برای تجدید سازمان جامعه (۱۸۲۲)، ملاحظات فلسفی درباره علوم و دانشمندان (۱۸۲۵) و ملاحظاتی درباره قدرت معنوی (۱۸۲۵-۱۸۲۶) اشاره کرد.


کنت در اولین نظریه‌پردازان جامعهشناسی (به‌ویژه اسپنسر و دورکیم) بسیار نفوذ داشت. بخشی از افکار او را باید به‌عنوان واکنشی در برابر انقلاب فرانسه و روشن‌اندیشی به‌شمار آورد که او آن را علت عمده این انقلاب می‌انگاشت. او از هرج‌ومرجی که در جامعه رواج یافته بود بسیار رمیده بود و به آن دسته از‌ اندیشمندانی که بانی روشن‌اندیشی و انقلاب بودند، انتقاد داشت. او با کاتولیک‌های ضدانقلابی ‌فرانسه (به‌ویژه دوبونالد و دومیستر) هم‌آواز و تحت تاثیرشان بود.
[۲] ریتزر، جورج، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۱، چاپ ششم، ص۱۶.
وی همچنین از فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی که به آزمایش‌های استقرایی پایبند بود؛ تامس هابز، بارون دو منتسکیو، کانت، و بیش از همه سن سیمون متاثر بود. کنت در جوانی، عمیقاً متاثر از آدم اسمیت و ژان باتیست سه، اقتصاددانان سیاسی لیبرال بود.
[۳] دیلینی، تیم، نظریه‌های کلاسیک جامعهشناسی، بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نی، ۱۳۸۸، چاپ دوم، ص۴۲.



عمده‌ترین نظریات، مفاهیم و کارهای علمی کنت عبارت‌اند از:
اثبات‌گرایی (Positivism)؛ مفهوم اثبات‌گرایی به روش تحقیقی کنت اطلاق می‌شود. او اثبات‌گرایی را عامل اساسی پیشرفت انسان دانسته و مدعی بود که از طریق مشاهده و آزمایش و مقایسه می‌توان موفق به کشف پدیدارهای اجتماعی شد. او اصرار داشت که جامعه را می‌توان از طریق علمی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همانند تحقیقات علمی در سایر علوم، موفق به کشف پدیدارهای عینی شد. او از این جهت به روش اثبات‌گرایی توجه خاص کرد و معتقد بود، بررسی شرایط اجتماعی و حل مشکلات اجتماعی فقط از طریق روش علمی امکان‌پذیر است. به بیان دیگر اصرار او به اثبات‌گرایی ناشی از بحران‌های اجتماعی بعد از انقلاب فرانسه بود که وجود تحقیق علمی را برای تبیین مشکلات اجتماعی ضروری می‌دانست.
[۴] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۵۹.

جامعهشناسی اثباتی کنت بر سه اصل مبتنی است که روشن‌گر مجموع نظریات اوست:
اصل اول؛ طبق نظر وی ممکن نیست که پدیده اجتماعی خاص جز در متن اجتماعی کلی‌تری که به آن تعلق دارد، درک و تبیین شود. این اصل که اولویت کل نسبت به اجزا خوانده می‌شود بر تجزیه و تحلیل آنچه کنت نظم خودبه‌خود جوامع انسانی نامیده است اعمال می‌شود.
اصل دوم؛ پیشرفت علوم،‌ هادی و راهنمای اصلی تاریخ بشری است؛ بشر آن‌طور عمل می‌کند که شناخت‌هایش به او اجازه می‌دهد روابط انسان با جهان و با سایر افراد منوط به چیزهایی است که از طبیعت و از جامعه می‌شناسد.
اصل سوم؛ انسان همه‌جا و همه‌وقت یکی است، و این هویت ثابت نتیجه ترکیب زیستی به‌ویژه نظام عصبی اوست. پس باید انتظار داشت که جامعه همه‌جا یکسان و در یک جهت تحول پیدا کند، و بشر در کل به طرف نوعی جامعه پیشرفته‌تر در حرکت باشد.
[۵] توسلی، غلامعباس، ‌نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، سمت، ۱۳۸۰، چاپ هشتم، ص۵۹.



کنت دانش زمان خود را طبقه‌بندی کرده و معتقد بود که روند دانش به‌تدریج از حالت کلی و ساده به مرحله مشخص و پیچیده درآمده است. وی سلسله‌مراتب علوم را براساس سه ملاک زیر استخراج می‌کند:
درجه پیچیدگی پدیده‌هایی که موضوع مطالعه هستند.
بیرونی بودن آن‌ها نسبت به انسان.
زمانی که به مرحله اثباتی می‌رسند.
[۶] توسلی، غلامعباس، ‌نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، سمت، ۱۳۸۰، چاپ هشتم، ص۶۱.

برمبنای این اصول علوم را چنین طبقه‌بندی می‌کند:
۱- ریاضی ۲- ستاره‌شناسی ۳- فیزیک ۴- شیمی ۵- زیست‌شناسی ۶- جامعهشناسی
کنت جامعهشناسی را به‌عنوان ملکه علوم معرفی می‌کند، زیرا موجودیت آن ناشی از تکامل سایر علوم بوده و به همین جهت در مرتبه اعلی قرار دارد. در این سلسله‌مراتب به نظر کنت هر علمی به علم قبلی متکی است و علاوه‌بر داشتن مشخصات خود ویژگی‌های علم بیشتر از آن را نیز دارد. در این طبقه‌بندی هر قدر پایین‌تر می‌آئیم موضوع علم عینی‌تر و پیچیده‌تر و از نظر پیش‌بینی دشوارتر می‌شود.
[۷] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ‌ص۶۰.



کنت معتقد بود که تکامل جامعه تابع قوانین مراحل سه‌گانه تکامل می‌باشد. به بیان دیگر او تکامل جامعه را براساس تکامل‌ اندیشه و افکار در نظر گرفته و دیدی ایده‌آلیستی در باب تکامل اجتماعی عرضه داشت. از نظر او جامعه درست به‌ مانند‌ اندیشه انسانی از سه مرحله می‌گذرد:
مرحله ربانی (Theological Stage)؛ مرحله ربانی پیش از سال ۱۳۰۰ میلادی روی داد. در این مرحله انسان‌ها هر پدیده‌ای را با توسل به قدرت الهی و نیروهای اساطیری تبیین می‌کنند. در این مرحله خانواده شکل مسلط را در جامعه داشته، و روابط عاطفی (مانند روابط بین فرزندان و والدین) بر جامعه حاکم بوده، و قضاوت‌ها تعصب‌آمیزند.
[۸] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۶۱.

مرحله ربانی خود از سه مرحله گذار تشکیل شده که عبارت‌اند از:
- بت‌پرستی (Fetishism)؛ در این مرحله، بشر در هماهنگی کامل با محیط پیرامونش به‌سر می‌برد. منظور کنت این است که در این مرحله، بشر هرآنچه را در اطرافش رخ می‌داد بدون فکر می‌پذیرفت.
- چندخدایی (Polytheism)؛ در این مرحله بشر توضیح می‌خواست و شروع به تفکر کرد و پدیده‌ها را به موجودات فرا‌طبیعی گوناگون نسبت داد.
- تک‌خدایی (Monotheism)؛ انتقال به این مرحله‌ زمانی رخ داد که بشر تحت سیطره خدایان متعددی قرار گرفته بود که ظاهراً همواره با یکدیگر در تعارض بودند. یکتاپرستی، آخرین مرحله در مرحله ربانی است.
[۹] دیلینی، تیم، نظریه‌های کلاسیک جامعهشناسی، بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نی، ۱۳۸۸، چاپ دوم، ‌ص۴۸.

مرحله متافیزیکی (Metaphysical or Abstract Stage)؛ این مرحله بین سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی روی داد که هنوز دنباله‌ دوره ربانی است و تنها با آن اختلاف کمی دارد. در این دوره نیروی دیگری به‌نام دولت در کنار خانواده قرار می‌گیرد که روابط حاکم بین مردم را از حالت عاطفی به‌صورت حقوقی و قانونی در می‌آورد. این مرحله، شرایط را برای تبدیل جامعه به دوره اثباتی فراهم می‌آورد.
مرحله اثباتی (Positive Stage)؛ مرحله سوم را کنت دوره اثباتی می‌خواند که از سده ۱۸۰۰میلادی آغاز شد. در این مرحله انسان‌ها به شناخت نایل می‌آیند و در توجیه پدیده‌ها علل را در خود طبیعت جستجو می‌کنند. در این دوره انسان بعد جهانی پیدا می‌کند و با پیشرفت‌های اجتماعی می‌تواند نوع رابطه تعاونی را در اجتماعات انسانی جانشین روابط عاطفی و حقوقی حاکم در دوره‌های پیشین کند. در تحقیق به مشاهده و تجربه توجه کافی می‌شود و علت‌یابی پدیده‌ها بر مبنای رابطه علت و معلول پی‌جوئی می‌شوند.
[۱۰] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ‌ص۶۱.

او هر یک از مراحل تحول ذهنی نوع بشر را با یک نوع سازمان اجتماعی و سلطه سیاسی خاص آن مرحله مرتبط ساخته بود. مرحله‌ ربانی تحت سلطه کاهنان است و مردان نظامی در آن فرمانروایی می‌کنند. مرحله مابعدالطبیعی به قرون وسطی و عصر رنسانس راجع است، تحت تسلط مردان کلیسا و حقوقدانان می‌باشد. مرحلۀ اثباتی که تازه آغاز شده، تحت تسلط مدیران صنعتی و هدایت اخلاقی دانشمندان خواهد بود.
[۱۱] کوزر، لیوئیس، زندگی و‌اندیشه‌ بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۰، چاپ نهم، ص۳۰.



کنت جامعهشناسی را به دو شاخه ایستا و پویا تقسیم می‌کند.

۷.۱ - جامعهشناسی ایستا

جامعهشناسی ایستا (Static Sociology)؛ عبارت است از مطالعه موضوعی که کنت آن را اجماع اجتماعی می‌نامد. ایستایی اجتماعی از یک‌سو، تجزیه و تحلیل ساخت جامعه را در لحظه‌ای معین دربرمی‌گیرد، و از سوی دیگر تحلیل عنصر یا عناصری را که تعیین‌کننده‌ اجماع اجتماعی‌اند، یعنی عنصر یا عناصری که از مجموعه افراد یا خانواده‌ها، اجتماع، و از تعدد نهادها، وحدت را به وجود می‌آورند.
[۱۲] آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر‌اندیشه در جامعهشناسی، باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، چاپ پنجم، ص۱۱۵.

بنابراین، جامعهشناسی ایستا جامعه را در حال سکون مطالعه می‌کند و مهم‌ترین پدیده‌ مورد مطالعه‌اش نظم اجتماعی است که از طریق ساخت اجتماعی برقرار می‌شود. در این بخش مطالعات جامعهشناسی در زمینه سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی متمرکز شده و چگونگی ایجاد تعادل و ثبات در جامعه مورد توجه قرار می‌گیرد.

۷.۲ - جامعهشناسی پویا

جامعهشناسی پویا (Dynamic Sociology)؛ این بخش، جامعه را در حالت پویا و حرکت مطالعه می‌کند. در این بخش توجه اساسی به شناسائی جریان تطور و دگرگونی‌های اجتماعی معطوف است. در این بخش از جامعهشناسی است که کنت قوانین سه‌گانه تکامل جامعه‌ها را ارائه می‌دهد.
[۱۳] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۶۱.
بنا به نظر کنت پویایی تابع ایستایی است.

۷.۳ - مدل ارگانیکی

مدل ارگانیکی؛ هر چند کنت تحقیق تجربی خاصی در باب جامعه ارائه نکرد ولی مدل یا انگاره‌ای را پیشنهاد کرد که بعدها به مدل ارگانیکی معروف شد. این نظریه که جامعه با موجود زنده شباهت دارد، نخستین‌بار توسط کنت به آن پرداخته شد. کنت در مقایسه بین موجود زنده و جامعه معتقد به شباهت‌های زیر بود:
اولاً جامعه از اعضا و موسسات مختلف تشکیل شده و همانند ارگان‌های موجود زنده، کل واحدی را تشکیل می‌دهد.
ثانیاً نهادهای اجتماعی همانند اعضا و‌ اندام موجود زنده دارای ساخت و کارکرد خاصی می‌باشند.
ثالثاً اجزاء جامعه همانند اعضاء موجود زنده با یکدیگر مرتبط بوده و به‌طور کلی در دوام و بقاء ساخت اصلی خود موثر و دخیل می‌باشند نکته دیگر اینکه جامعه هم مانند موجود زنده براساس قانون تکامل از مرحله ابتدایی و ساده به مرحله کامل‌تر و پیچیده‌تر رسیده است.
[۱۴] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص‌۶۲.


۷.۴ - آیین رهنمودی

آیین رهنمودی؛ کنت یک جامعه اثباتی و خوب را برای آینده طرح‌ریزی کرده بود که تحت هدایت قدرت روحانی کاهنان یک دین اثباتی نوین و بانکداران بزرگ و صاحبان صنایع اداره گردد. این کاهنان که همان جامعهشناسان علمی‌اند، همانند اسلاف کاتولیک‌شان، باید راهنمایان اخلاقی و ممیزان اجتماع باشند و قدرت و دانش برترشان را به‌کار‌ اندازند تا وظایف و الزام‌های اجتماعی افراد را به آن‌ها یادآوری کنند.
[۱۵] کوزر، لیوئیس، زندگی و‌اندیشه‌ بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۰، چاپ نهم، ص۳۵.

به نظر کنت کاهنان دانشمند دین بشریت با تکیه بر دانش اثباتی‌شان می‌دانند که چه چیز برای اجتماعی خوب و چه چیز بد است و بر این اساس، انسان‌ها را به انجام وظیفه‌ جمعی‌شان فرا می‌خوانند و هرگونه فکر حقوق را در آن‌ها به‌شدت سرکوب می‌کنند.


کنت اساساً محافظه‌کار و طرفدار مکتب محافظه‌کاری اجتماعی بود. او آن‌چنان از دگرگونی‌های اجتماعی زمان خود از جمله فروریختن پایه‌های نظام فئودالی متاثر شد که به تبلیغ ارزش‌های قرون وسطائی پرداخت. برای او مهم‌ترین موضوع برقراری نظم اجتماعی بود.
مهم‌ترین انتقاد به نظریه کنت این است که می‌خواست به‌جای برقراری نظام جدید، ‌به احیای نظام کهنه و تحمیل آن به شرایط جدید بپردازد.
[۱۶] ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۶۳.



۱. ریتزر، جورج، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۱، چاپ ششم، ص۲۰.
۲. ریتزر، جورج، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۱، چاپ ششم، ص۱۶.
۳. دیلینی، تیم، نظریه‌های کلاسیک جامعهشناسی، بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نی، ۱۳۸۸، چاپ دوم، ص۴۲.
۴. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۵۹.
۵. توسلی، غلامعباس، ‌نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، سمت، ۱۳۸۰، چاپ هشتم، ص۵۹.
۶. توسلی، غلامعباس، ‌نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، سمت، ۱۳۸۰، چاپ هشتم، ص۶۱.
۷. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ‌ص۶۰.
۸. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۶۱.
۹. دیلینی، تیم، نظریه‌های کلاسیک جامعهشناسی، بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نی، ۱۳۸۸، چاپ دوم، ‌ص۴۸.
۱۰. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ‌ص۶۱.
۱۱. کوزر، لیوئیس، زندگی و‌اندیشه‌ بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۰، چاپ نهم، ص۳۰.
۱۲. آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر‌اندیشه در جامعهشناسی، باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، چاپ پنجم، ص۱۱۵.
۱۳. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۶۱.
۱۴. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص‌۶۲.
۱۵. کوزر، لیوئیس، زندگی و‌اندیشه‌ بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۰، چاپ نهم، ص۳۵.
۱۶. ادیبی، حسین و عبدالمعبود انصاری، نظریه‌های جامعهشناسی، تهران، دانژه، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ص۶۳.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آگوست کنت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۶/۲۶.    






جعبه ابزار