آل طباطبای ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از اواخر سدۀ ۲ ق/۸ م گروهی از
علویان حجاز و
عراق بر اثر شرایط نامساعد سیاسی در قلمرو خلافت
عباسیان و آزار امیران ترکنژاد آنان، به
ایران که در آن روزگار گردنفرازیهای عباسیان را بر نمیتافت،
پناه آوردند و در این سرزمین یا به جنگ سیاسی و قهرآمیز خود بر ضد عباسیان ادامه دادند و یا به زندگی آرام و بیدغدغۀ خویش پرداختند.
یکی از این کسان که در نیمۀ دوم سدۀ ۳ ق/۹ م از کوفه به ایران آمد و در
اصفهان ساکن شد، احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بود.
وی که دقیقاً روشن نیست در چه سالی وارد
اصفهان شد، در این شهر زیست و در همانجا درگذشت.
فرزندان او در اصفهان ماندگار شدند و در سدههای بعد به سراسر ایران راه یافتند.
شاخههایی از آن بار دیگر به
عراق رفتند و در
عتبات ساکن شدند، مانند
آل بحرالعلوم (ﻫ م) و
حکیم (ﻫ م).
از
نسل احمد عالمان، شاعران، ادیبان، فقیهان و امیران ناموری در
ایران و عراق پدید آمدند که برخی از آنان اینانند:
ابوالحسن محمد بن احمد معروف به
ابن طباطبا (د ۳۲۲ ق/۹۳۴ م)،
عالم،
ادیب،
شاعر،
محقق و نویسنده.
گفته شده است که وی در اصفهان پا به جهان نهاد و در همانجا رشد یافت و تا پایان عمر در این شهر زیست و در همانجا درگذشت.
از اینرو به
ابن طباطبای اصفهانی شهرت یافت.
ابوالحسن به
گرفتگی زبان دچار بود.
گرچه وی در دوران ناتوانی سیاسی
عباسیان میزیست و در آن روزگار بازار
سیاست و
مبارزه گرم بود، اما او یکسره به کارهای علمی و ادبی و
شعر و شاعری پرداخت و عمری را به آسودگی به سر آورد. از رفاه و دارایی بسیار نیز بهرهمند بود.
بیشترین شهرت او توجه به شعر و شاعری به
زبان عرب است.
شعرهای او را متوسط دانستهاند، اما وی را در
نقد ادبی تونا خواندهاند.
برخی از آثار او که باقیمانده در این فن است.
او از شاعرانی است که در بیان واقعۀ
غدیر خم اشعاری دارد.
گفتهاند که ابوالحسن همواره آرزوی دیدار
عبدالله بن معتز (د ۲۹۶ ق/۹۰۹ م) شاعر معروف و ساکن
بغداد را داشت، اما هرگز او را ندید.
در اواخر زندگی معتز اشعاری از او به دستش رسید.
گفته شده که ابوالحسن ۶۴ سال زندگی کرد.
برخی از آثار او بدین قرار است: المدخل فی معرفه المعمّی من الشعر، الشعر و الشّعراء، تهذیب الطبع، فرائد الدّرّ،
دیوان شعر که در ۱۳۳۲ ق/۱۹۱۴ م در صیدا چاپ شده است،
عیارالشعر که در ۱۳۷۵ ق/۱۹۵۶ م به کوشش طه حاجری و محمد زغلول سلام در قاهره چاپ شده است، العروض، سنام المعالی، فی تقریظ الدفاتر.
ابوالحسن علی بن محمد بن احمد ملقب به شهاب، ادیب و شاعر.
از
تولد، زندگی و
مرگ او اطلاع دقیقی در دست نیست.
او در اصفهان زاده شد و مانند پدر در
ادبیات عرب مهارت یافت و در شعر و شاعری بلندآوازه گشت و در اصفهان درگذشت.
سادات طباطبایی آل بحرالعلوم که در سدۀ ۱۱ ق/۱۷ م از ایران به نجف
هجرت کردند، با ۱۸
نسل به علی شاعر (شهاب) اصفهانی میرسند.
حسین بن محمد بن ابیطالب بن قاسم بن محمد، نسبشناس و از عالمان طباطبایی ایران.
محمد بن محمد بن حسن بن ابی البرکات، چیزی از احوال او روشن نیست.
به گفتۀ ابن عنبه از عالمان این
خاندان و از نبیرگان محمد شاعر (ابن طباطبا) اصفهانی بود.
ابواسماعیل
ناصر الخراسانی، از نسل محمد شاعر اصفهانی بود و در سدۀ ۵ ق/۱۱ م به روزگار طغرل سلجوقی (د ۴۵۵ ق/۱۰۶۳ م) میزیست.
کتاب منتقلة الطّالبیین نوشتۀ اوست.
این کتاب به کوشش محمد مهدی سیّد حسن خرسان در ۱۳۸۸ ق/۱۹۶۸ م در نجف چاپ شده است.
امیر عبدالغفار بن عمادالدین،
فقیه،
عارف،
سیاستمدار و
شیخ الاسلام، از
سادات طباطبایی است و نسبش با ۸ واسطه به علی شاعر اصفهانی میرسد.
روشن نیست که خود و یا نیاکانش در چه زمانی و چرا به آذربایجان کوچیدهاند.
او در سدۀ ۹ ق/۱۵ م در روزگار فرمانروایی آق قویونلو در
آذربایجان میزیسته و از سوی حسن بیک که از ۸۷۲ تا ۸۸۲ ق/۱۴۶۷ تا ۱۴۷۷ م در
تبریز حکمرانی داشته، به سمت شیخ الاسلام آذربایجان گمارده شده است. او عنوان «امیر» نیز داشته است.
وی را به
علم و
عرفان و
پارسایی ستودهاند.
گفته شده که او در حکومت حسن بیک درگذشته است؛ از اینرو
مرگ او را باید قبل از ۸۸۲ ق/۱۴۷۷ م دانست.
گفتهاند که فرزندان میران شاه گورکانی که در آن روزگار در آذربایجان بودند و خود را از مریدان و پیروان عبدالغفار میدانستند، جنازۀ سید را با احترام در مزار خانوادگیشان در سرخاب
تبریز به خاک سپردند.
امیر سراجالدین عبدالوهاب بن امیر عبدالغفار (د ۹۲۷ ق/۱۵۲۱ م)، عالم،
عارف، فقیه و
شیخ الاسلام.
او در اواخر سدۀ ۹ ق/۱۵ م و اوایل سدۀ ۱۰ ق/۱۶ م میزیسته است.
گفتهاند که در سمرقند زاده شده و سالها در آن شهر به سر برده است.
پدرش در واپسین روزهای زندگی او را به
تبریز فرا خواند، اما هنگامی که به این شهر رسید پدر درگذشته بود.
وی از سوی فرمانروایان
تبریز به سمت شیخ الاسلام آذربایجان گماشته شد.
در همین مقام بود تا
شاه اسماعیل صفوی (۸۹۱-۹۳۰ ق/۱۴۸۶-۱۵۲۴ م) به قدرت رسید و با سرعت قدرتهای محلی را برانداخت و
سلطنت صفوی را بنیاد نهاد.
گرچه او نسبت به خاندان عبدالوهاب خوشبین نبود، در ۹۲۰ ق/۱۵۱۴ م که از
عثمانیان شکست خورد، سید را به عنوان فرستادۀ ویژه خود نزد
سلطان سلیم عثمانی. (د ۹۲۶ ق/۱۵۲۰م) فرستاد. سلیم او را به
زندان انداخت.
او همچنان در
زندان ماند تا سلیم درگذشت و فرزندش
سلطان سلیمان (د ۹۷۴ ق/۱۵۶۶ م) به جای پدر نشست و عبدالوهاب را آزاد کرد و گرامی داشت.
او یک سال پس از آن در استانبول درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
امیر
فیضالله بن غیاثالدین محمد طباطبایی قهپایی، از عالمان امامی سدۀ ۱۱ ق/۱۷ م است.
در
نجف دانش آموخت و از عالمانی چون
مقدس اردبیلی (د ۹۹۳ ق/۱۵۸۵ م) فقه و حدیث را فرا گرفت و از مقدس و
سید حسن بن قمر کرکی اجازۀ روایت یافت.
ملا محمدتقی مجلسی (د ۱۰۷۰ ق/۱۶۶۰م) نزد او دانش آموخت و از او
اجازۀ نقل حدیث گرفت، وی حاشیهای بر مبحث الهیات شرح تجرید
ملا عبدالرزاق لاهیجی (د ۱۰۵۱ ق/۱۶۴۱ م) نوشت.
سید قاسم بن محمدحسن حسینی طباطبایی قهپایی، عالم،
محدث و
رجالی.
او در سدۀ ۱۱ ق/۱۷ م میزیست.
نزد
شیخ بهایی (۹۵۳-۱۰۳۱ ق/۱۵۴۶-۱۶۲۲ م) درس خواند و از وی اجازۀ روایت یافت.
ملا محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۱ ق/۱۶۲۸-۱۶۹۹ م) از او روایت کرده است.
ملا محمدعلی استرابادی نویسندۀ مشترکات الرجال از او
علم رجال آموخته است.
میر فتاح طباطبایی (۱۲۰۹-۱۲۶۹ ق/۱۷۹۴-۱۸۵۳ م).
پدر او
میرزا یوسف آقا مجتهد تبریزی (د ۱۲۴۲ ق/۱۸۲۶ م) فرزند حاج میرزا
عبدالفتاح طباطبایی بود.
از زندگی میر فتاح چندان چیزی دانسته نیست.
شهرت او بیشتر به این سبب است که در طی جنگهای ایران و روس (
جنگ اول: ۱۲۱۸-۱۲۲۸ ق/۱۸۰۳-۱۸۱۳ م،
جنگ دوم: ۱۲۴۱-۱۲۴۳ ق/۱۸۲۶-۱۸۲۷ م) همراه برخی خوانین ناراضی از حکومت
قاجاریه، به سپاه روسیه در اشغال
تبریز یاری رساند و در زمان چیرگی آنان بر
تبریز، در این شهر زیست و پس از انعقاد عهدنامۀ ترکمانچای (در ۱۲۴۳ ق/۱۸۲۸ م) به تفلیس گریخت و بعد در ۱۲۵۸ ق/۱۸۴۲ م به
تبریز بازگشت و در همین شهر درگذشت.
سیدصادق بن سیدمهدی طباطبایی (۱۲۲۷-۱۳۰۰ ق/۱۸۱۲-۱۸۸۳ م)،
فقیه و
مرجع تقلید مردم
تهران.
او در
اصفهان زاده شد. پدرش که از عالمان صاحب نفوذ بود، از اصفهان به
همدان کوچید و در آنجا ساکن شد؛ از اینرو گاه او را همدانی خواندهاند.
وی پس از فراغت از تحصیل به تهران
سفر کرد و در این شهر ماندگار شد و بدین جهت به تهرانی نیز شهرت یافت.
او سرانجام در تهران درگذشت و در
شهر ری به خاک سپرده شد.
میرزا
یوسف آشتیانی (د ۱۳۰۳ ق/۱۸۸۶ م) بر
قبر او
بارگاه باشکوهی ساخت.
افزون بر عالمان و امیران یاد شده، کسان بسیاری از
طباطباییان ایران در درازای ۱۲ سده به مراتب علمی، سیاسی و اجتماعی برآمدهاند.
به گفتۀ
محیط طباطبایی، از دورۀ
صفویان تاکنون در
ایران،
عراق و
هند بیش از ۰۰۰‘۱ تن
شاعر،
ادیب،
فقیه،
محدث،
عالم دین، سیاستمدار،
حاکم و
عالم به علوم مختلف از همین
دودمان برخاستهاند.
فقیهان و عالمان برجستهای چون
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (د ۱۳۳۷ ق/۱۹۱۸ م)،
سید محمد مجاهد (د ۱۲۴۲ ق/۱۸۲۶ م)، میرزا
ابوالحسن زوارهای نائینی معروف به
میرزای جلوه (د ۱۳۱۴ ق/۱۸۹۶ م)،
سید محمد طباطبایی مجتهد (۱۲۵۷-۱۳۳۹ ق/ ۱۸۴۱-۱۹۲۱ م)،
سید حسن مدرس (۱۲۸۷-۱۳۵۷ ق/۱۸۷۰-۱۹۳۸ م)، آیتاللـه
سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۹۲-۱۳۸۰ ق/۱۸۷۵-۱۹۶۰م)، آیتاللـه
سید محسن طباطبایی حکیم (۱۳۰۶-۱۳۹۰ ق/۱۸۸۹ م-۱۹۷۰م)، علامه
سید محمدحسین طباطبایی تبریزی (د ۱۳۶۲ش)، آیتاللـه حاجآقا
حسین طباطبایی قمی (۱۲۸۲-۱۳۶۶ ق/۱۸۶۵-۱۹۴۷ م)، از بزرگترین و برجستهترین
سادات آل طباطبا در ایران بودند.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۳) ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵ م.
(۵) ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، حیدرآباد، ۱۳۵۹ق.
(۷) ابن خلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ ق/۱۹۷۸ م.
(۸) ابن دواداری، عبداللـه بن ایبک، کنزالدرر، به کوشش صلاحالدین المنجّد، قاهره، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۷ م.
(۹) ابن سمره، عمر بن علی، طبقات فقهاءِ الیمن، به کوشش فؤاد سید، قاهره، ۱۹۵۷ م.
(۱۰) ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۱ م.
(۱۲) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، قاهره، ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲ م، ۲۷۰.
(۱۵) ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بیروت، ۱۳۹۸ ق/۱۹۷۸ م.
(۱۹) امین، حسن، دائرةالمعارف الاسلامیه الشیعیه، بیروت، ۱۳۹۵ ق/۱۹۷۰م.
(۲۰) امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳ م.
(۲۱) امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، ۱۳۸۷ ق/۱۹۶۷ م.
(۲) بامداد، مهدی، تاریخ رجال ایران، تهران، ۱۳۴۷-۱۳۵۳ش.
(۲۵) بستانی، ف ذیل ابن طباطبا.
(۳۰) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، ۱۳۹۰ق.
(۴۶) کربلایی
تبریزی، حافظ حسین، روضات الجنان، به کوشش جعفر
سلطان القرایی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۵۱) مامقانی، عبداللـه بن حسن، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۰ق.
(۵۲) محیط طباطبایی، محمد، «شوخی جدی»، یغما، س ۱۸، شم ۱، فروردین ۱۳۴۴ش.
مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آل طباطبا»، شماره۴۳۲.