آقاخان سوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سِرسلطانمحمدشاه، آقاخان سوم (۱۲۹۴-۱۳۷۴ق/۱۸۷۷-۱۹۵۷م).
امام فرقه
اسماعیلیان بود.
سِرسلطانمحمدشاه، آقاخان سوم، ۱۹۵۴، در ۲
شوال ۱۲۹۴ق/۱۰ اکتبر ۱۸۷۷ در
کراچی به دنیا آمد.
او چند ماهی پس از
مرگ پدر، در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م به
امامت اسماعیلیان رسید.
وی تحصیلات خود را در زمینه
معارف اسلامی،
علوم اجتماعی و تاریخ اروپا انجام داد.
فارسی،
عربی و
علوم اسلامی را نزد معلمان
مسلمان و ایرانی آموخت.
از جمله معلمان ایرانی او شمسالعلمای گرکانی نویسنده
ابداعالبدایع بود.
آقاخان سوم زبان
های اروپایی و تاریخ این کشورها را از مبلغان مسیحی فراگرفت. آنان در شکلگیری اندیشه
های او نقش مؤثر داشتند.
نخستین تجارب سیاسی و اجتماعی آقاخان به عنوان پیشوای اسماعیلیان، با موفقیت همراه بود. در ۱۳۱۱ق/۱۸۹۳م برخوردی میان مسلمانان پیرو او با هندیان بر سر کشتن گاوی رخ داد که به مرگ ۲۰ تن انجامید. او با شکیبایی و دوراندیشی از گسترش و ادامه بحران جلوگیری کرد. در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۷م که گسترش
وبا در
هند بسیاری را از میان برد، آقاخان ضمن همکاری با
پزشک انگلیسی را بهکار برند. خود او برای جلب اعتماد ایشان پیشقدم شد.
در همین دوران سفرهای او به گوشه و کنار دنیا آغاز شد که تا ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م به درازا کشید و طی آن وی از
برمه،
مصر،
برلین و
استانبول دیدن کرد.
فعالیت
های وی در زمینه استقلال هند و نهضت
های اسلامی در
شبهقاره، به اوایل سده ۱۴ق/اواخر سده ۱۹م بازمیگردد.
آقاخان در
جمادیالاول ۱۳۱۴ق/اکتبر ۱۸۹۶م طی دیداری از دانشگاه علیگره، با سِرسیداحمدخان و نواب محسنالملک دیدار کرد و موفق شد به رهبری حرکت
های اسلامی آن روز هند نزدیک شود، سپس در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۸م به عنوان امام اسماعیلیان، نماینده مسلمانان غرب هند و نماینده نواحی
بمبئی و پونا، برای تبریک شصتمین سالگرد تاجگذاری ویکتوریا در سیملا با لریالجین دیدار کرد.
در ۱۳۱۹ق/۱۹۰۲م به دعوت لردکرزن، فرمانروا هند، به عضویت مجلس قانونگذاری نایلالسلطنه درآمد که این امر نفوذ و اعتبار او را در میان مسلمانان هند، به رغم انتقاداتی که به انگلیسی مآبی او میشد، افزایش داد. در این هنگام بر سر حقوق مسلمانان و سهم ایشان در حاکمیت سیاسی و فعالیت
های اجتماعی در هند، میان برخی از رهبران مسلمان و حزب کنگره شکاف افتاد. آقاخان با سِر فیروز شامهتا برای نزدیکسازی نظرات حزب کنگره با برخی از جناح
های اسلامی، تماس گرفت.
اما این تماسها به توافق نینجامید و برخی از رهبران مسلمانان و از جمله آقاخان سوم برای تحقق نظرات خود، به پیریزی سازمان مستقل
مسلمانان یعنی مسلملیگ پرداختند.
در ۱۳۲۳ق/۱۹۰۶م، در دوره اصلاحات مینتو ـ مورلی، آقاخان در رأس هیأت نمایندگی مسلمانان موفق شد که پس از یک سلسله گفتوگوها، کرسی مستقلی برای ایالات مسلماننشین هند مانند
پنجاب و بنگال شرقی کسب کند. موقعیت او در این سفر و جلب موافقت مقامات انگلیسی موجب شد که وی در گردهمایی مسلمانان در
داکا، در
ذیقعده ۱۳۲۴ق/دسامبر ۱۹۰۶م، به عنوان رهبر مسلم لیگ انتخاب شود. وی تا ۱۳۳۱ق/۱۹۱۲م در این مقام ماند.
در این هنگام آقاخان به توصیه فرمانروای هند رهبری مسلملیگ را از علیگره به لکهنو منتقل کرد تا از اتحاد مسلمانان و هندوها در نبرد با
انگلیس جلوگیری کند. او برای معطوف کردن توجه جامعه مسلمانان از مسائل سیاسی به پیشرفت
های فرهنگی، طرح گسترش کالج علیگره را در کنفرانس
تعلیم و
تربیت مسلمانان در ناگپور مورد توجه قرارداد.
آقاخان سوم در نهضت خلافت هم از فعالان و سردمداران بود. او به عنوان نماینده مسلمانان و همه مردم هند به ریاست هیأتی مرکب از چتانی، حسنامام و دکترانصاری به
لندن رفت تا در باب این موضوع با انگلیسیها گفتوگو کند. به هر حال این مأموریت همزمان با
معاهده سور و تجزیه
امپراتوری عثمانی صورت گرفت و نتایج لازم را بهبار نیاورد.
اوج فعالیت
های آقاخان در عرصه سیاسی هند، شرکت وی در کنفرانس میزگرد در لندن بود که پس از انتشار گزارش کمیسیون سیمون به ابتکار لرد ایروین برای مطرح کردن وضعیت دومینیون در هند، در پاییز ۱۳۴۸ق/۱۹۳۰م تشکیل شد. آقاخان با
محمدعلی جناح،
بیگم شاهنوازخان،
سِرمحمد شافعی،
سِر ظفراللهخان که بعدها وزیر خارجه
پاکستان شد و مولانا محمدعلی عضو هیأت نمایندگی مسلمانان همراه بود.
با روی کار آمدن نسل تازه رهبران حزب کنگره که شاخصترین چهره
های آن
گاندی و نهرو بودند، جدایی آقاخان از روند فعالیت
های استقلالخواهانه هند فزونی گرفت و انتخاب جناح به جای او به رهبری مسلملیگ در ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م، موجب تشدید این جدایی گردید.
به اعتراف خود وی، ارتباط و علاقه او به مسائل هند در این سالها رو به کاستی نهاد،
اما فعالیت
های او در پهنه سیاست جهانی، که از مدتها پیش آغاز شده بود، با شرکت وی در کارهای جامعه ملل به اوج خود رسید.
آقاخان در دوران
جنگ جهانی اول، به جانبداری مطلق از دولت انگلیس پرداخت و طی پیامی از پیروان خود در سراسر جهان خواست تا همه امکانات خود را در اختیار دولت انگلستان قرار دهند.
در ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م نماینده هند در کنفرانس خلعسلاح، و از ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ق/۱۹۳۴ تا ۱۹۳۷م رئیس هیأت نمایندگی هند در جامعه ملل بود و در ۱۳۵۵ق/۱۹۳۷م به ریاست جامعه ملل منصوب گردید
و تا پایان
عمر در آن شهر و سواحل جنوب
فرانسه بهسر برد.
آقاخان سوم به دلایل بسیار، ازجمله علایق خانوادگی و قومی، در روزگار
قاجار و
پهلوی با دربار
ایران روابط نزدیک داشت، اما شگفت اینکه وی به رغم دوستی با دولت انگلستان، از مخالفان قرارداد ۱۳۳۷ق/۱۹۱۹م ایران و انگلیستان بود.
وی در طول
جنگ دوم با
رضاشاه مکاتبه داشت و در ۱۳۶۰ق/۱۹۴۱م برای جلوگیری از سقوط او، کمی قبل از اشغال ایران توسط
متفقین، طی تلگرامی از سویس وی را تشویق به مداخله در
جنگ به سود متفقین کرد.
در روزگار پادشاهی
محمدرضا پهلوی، در ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، از دولت ایران درخواست تابعیت کرد. دربار ایران درخواست وی را پذیرفت و به وی
لقب حضرت والا بخشید.
آقاخان در نامه خود به استوکس، درباره
ملی شدن نفت و مناقشات ایران و
انگلیس، به روش آشتیجویانه خود انگلستان را تشویق کرد که شرایط قرارداد خود را با ایران بهبود بخشد.
آقاخان سوم از ثروتی سرشار و شهرتی فراوان برخوردار بود. او صاحب کاخ
های مجلل در پونا، بمبئی، ژنو، جنوب فرانسه و شرق آفریقا بود. علاوه بر پرورش
اسب، که حرفه موروثی آقاخانهاست، به برخی رشته
های ورزشی علاقه داشت.
مهمترین ویژگی شخصیت آقاخان سوم شناخت دقیق او از جهان معاصر بود. او بخش وسیعی از
ثروت خود و
زکات و نذورات پیروانش را در مؤسسات اقتصادی پرسود و تعاونی
های زراعی که متناسب با اقشار بازرگان و خردهمالک است، به کار انداخت.
همزمان با آن به یک رشته از فعالیت
های فرهنگی و تبلیغاتی از آن جمله تأسیس مدارس، دانشگاهها و باشگاه
های ورزشی و مؤسسات تحقیقاتی دست زد.
یکی از مهمترین آنها، موسسه تحقیقاتی «
انجمن اسماعیلیان» است که در ۱۳۶۵ق/۱۹۴۶م بنیاد نهاده شده و تاکنون بسیاری از متون
اسماعیلی را منتشر کرده است.
آقاخان سوم همچنین به امر سازماندهی و استقرار نهادهای حقوقی و اداری خاص جماعت
های اسماعیلی در اکثر نقاط
اسماعیلینشین جهان پرداخت.
از آقاخان سوم آثار مکتوبی به جای مانده است، از آن میان: ۱. «هند در حال تحوّل»، که آن را در ۱۳۳۶ق/۱۹۱۸م نوشته است. این کتاب بیانکننده نظرات او درباره آینده هند و مسائل آسیای جنوبشرقی است
۲. «خاطرات»، که آن را در ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م نوشته است؛ ۳. مقالاتی در روزنامه تایمز لندن که در برگیرنده نظرات او در باب مسائل مختلف جهانی از آن جمله مشکل هندینژادان شرق
افریقا در کنیا،
اوگاندا و تانگانیکاست.
او صاحب القاب و عناوین بسیار از جانب شاهان و زمامداران بود که از آن جمله است: «ستاره درخشان زنگبار»، «شمس همایون» (از ایران) و ستاره ترکیه.
دربار انگلیستان در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۸م او را شوالیه،
در ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م فرمانده بزرگ و در ۱۳۳۴ق/۱۹۱۶م شاهزاده...نامید.
امپراتور آلمان به او لقب فرمانده پروسی داد.
آقاخان ۴ بار
ازدواج کرد: نخستین بار در ۱۳۱۲ق/۱۸۹۵م با
شاهزاده بیگم دختر جنگیشاه، عمویش ، که در ۱۳۲۴ق/۱۹۰۷م به جدایی انجامید. بار دوم با ترزا مالیانو در ۱۳۲۵ق/۱۹۰۸م در
قاهره، که این
زن مادر
علیشاه نخستین فرزند آقاخان سوم بود. ترزا مایانو در ۱۳۴۴ق/۱۹۲۶م در ۳۷ سالگی درگذشت. سومین ازدواج وی با آندره کارون، مادر صدرالدین، دومین فرزند وی بود که در ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م به جدایی انجامید. وی در ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م با ایوتلابروس ازدواج کرد که با نام بیگمام حبیبه تا پایان
عمر همسر وی بود.
آقاخان در ۱۳
ذیحجه ۱۳۷۶ق/۱۱ ژوئیه ۱۹۵۷م در ۸۰ سالگی در ورسوا درگذشت.
طبق
وصیتنامه وی، پس از او نوهاش، کریمآقاخان، فرزند علی پسر ارشدش (۱۳۵۴ق/۱۹۳۶م) به عنوان آقاخان چهارم به
امامت اسماعیلیان رسید.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آقاخان»، ج۱، ص۲۸۹.