آخرالزمان در مسیحیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آخرالزمان اصطلاحی است که در
دین اسلام و دیگر
ادیان الهی و برخی
مکاتب بشری به کار رفته است. در یک تعریف ساده «آخرالزمان»، به معنی پایان دوران جهان و پیوستن آن به
قیامت است. درباره آخرالزمان در
دین مسیحیت اقوال گوناگونی وجود دارد و تصویر روشن و هماهنگی در
متون مقدس به دست نمیآید.
نظریاتی که درباره آخرالزمان در بخشهای مختلف کتاب
عهد جدید آمده است یکسان و یکنواخت نیست و به دشواری میتوان تصویری روشن و هماهنگ از آنها در این باب به دست آورد. علت این امر آن است که
اولاً هر ۴
انجیل و بخشهای دیگر کتاب عهد جدید نقل اقوال و گزارشهایی درباره اقوال و اعمال
عیسی (علیهالسّلام) است که از قول شاگردان و نزدیکان او روایت شده و طبعاً تصورات و دریافتها و سوابق ذهنی ناقلان و نیز زمینههای فکری و فرهنگی شنوندگان در محیطهای متفاوت، در اشکال و معانی روایات مؤثر بوده است.
چنانکه گفته شد، در یکی دو قرن پیش از
میلاد مسیح و در طول قرن
اول انتظار ظهور
منجی یا مسیحایی از نسل
داوود، در میان
قوم یهود شدت تمام گرفته بود و به اشکال و صور گوناگون جلوهگر میشد. در نظر نخستین پیروان عیسی و مسیحیان
اولیه، عیسی انسانی بود برگزیده خدا، مسیحای موعود و منتظر که گناهان همه گناهکاران را بر خود گرفت، آزار دید، مصلوب شد و روز سوم از گور برخاست و به آسمان صعود کرد و به زودی «
رجعت» خواهد کرد. اوست که باید جهان را از
ظلم و
فساد پاک کند، بندگان
خدا را از غلبه نیروهای شیطانی رهایی بخشد و راه رستگاری نهایی را بگشاید.
با مرگ عیسی که قربان شدن اوست، میثاق جدیدی میان انسان و خدا بسته میشود. پس از آنکه
مسیحیت به سرزمینهای غربی راه یافت و در محیط فکری در فرهنگی یونانی رو به رشد و گسترش نهاد، سخنان منسوب به عیسی که در اصل به زبان آرامی بود، به زبان یونانی ترجمه شد و پیام او که دنباله نبوتهای پیشین بود و از افکار منعکس در «
مکاشفات» یهود و تعلیمات کسانی چون
یحیی بن زکریا (معمدان) مایه میگرفت، در قالب تعبیرات و تصورات دینی مردم آن سرزمینها جای گرفت و با مقولات فکری و فلسفی یونانی آمیخته شد.
با اینکه نویسندگان انجیلها و نامهها و سایر بخشهای کتاب عهد جدید همگی عیسی را همان مسیحای موعود آخرالزمان میدانستند، ظاهراً در هیچیک از سخنانی که از او نقل کردهاند (جز در
انجیل یوحنا که جدیدترین انجیلهاست و از افکار یونانی متأثر است) وی خود را صریحاً «مسیحا» نگفته و هیچیک از القاب و عناوین خاص آن «آنکه میآید»، «پسر انسان»، «
پسر خدا»، «
انسان» را مستقیماً بر خود اطلاق نکرده است و به نوعی بدانها اشاره میکند که گویی مقصود کس دیگری جز خود اوست. او همیشه از این عناوین به صورت سوم شخص (غایب) سخن میگوید، ولی در عین حال و در اغلب موارد، فحوای کلام و مضمون عبارات به روشنی حاکی از آن است که مرجع اینگونه اشارات شخص اوست. علاوه بر این، پارهای از سخنانی که در انجیلها از عیسی (علیهالسّلام) نقل شده است، نشان میدهد که وی خود را آغازگر تحولی بزرگ و آورنده عصری جدید و منجی آخرالزمان میشناخته است. اینکه عیسی یحیی معمدان را همان
الیاس پیغمبر میداند
که ظهورش مقدمه ظهور مسیحاست، نیز ناظر بر همین معنی است.
در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید درباره آخرالزمان و هنگام رسیدن آن، چندگونه قول و روایت دیده میشود:
عیسی که خود یک چند از پیروان یحیی بود و به دست او
غسل تعمید یافته بود، در آغاز مانند او پایان
جهان را بسیار نزدیک میدید و مردمان را به «
توبه» و بازگشت به سوی خدا دعوت میکرد و میگفت که تنها کسانی بخشوده و رستگار خواهند بود که پیش از رسیدن آن روز خود را از
گناه شسته و شایسته برخورداری از رحمت الهی باشند
بنابر روایت
مرقس و
متی،
الیاس که باید پیش از آمدن مسیح بیاید و ظهور وی وقوع داوری بزرگ را اعلام کند، هماکنون آمده است. عیسی در جواب شاگردان خود که از آمدن الیاس سؤال کرده بودند، گفت: «البته الیاس میآید و تمام چیزها را اصلاح میکند. لیکن به شما میگویم که الآن الیاس آمده است؛ و او را نشناختند بلکه آنچه خواستند با وی کردند... آنگاه شاگردان دریافتند که درباره یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن میگفت»
بدینسان، پایان جهان امری بود قریبالوقوع و هر لحظه انتظار آن میرفت که
صور به صدا درآید و
قیامت آغاز شود.
بعد از مرگ عیسی و رستاخیز صعود او، این آینده نزدیک طبعاً به آینده دورتری، یعنی به بعد از رجعت و به زمانی که هنوز بعضی از شاگردان او زنده خواهند بود موکول شد: «هر آینه به شما میگویم بعضی از ایستادگان در اینجا میباشند که تا ملکوت خدا را که به قوت میآید نبینند ذائقه موت را نخواهند چشید».
گاهی نیز از رجعت او در آیندهای بسیار دور، پس از ظهور مسیحان دروغین و وقوع جنگها و قحطها و حوادث دیگر، سخن میرود
و در مواردی دیگر به آیندهای نامعلوم که هیچکس جز خداوند (پدر) از آن آگاه نیست اشاره میشود.
به گفته پطرس رسول
این تأخیر نشانه رحمت الهی است و نباید موجب شک و تردید شود؛ زیرا که
خداوند به بندگان خود مهلت داده است تا توبه کنند و از گناه پاک شوند.
رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهایی، واقعهای است ناگهانی و هیچ علامتی از وقوع آن خبر نمیدهد:
«کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید... مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید پسر انسان میآید»؛
«ملکوت خدا با مراقبت نمیآید... زیرا چون برق که از یکجانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود»؛
«در لحظهای، در طرفةالعینی، به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا کرنا صدا خواهد داد و مردگان بیفساد برخواهند خاست و ما متبدل خواهیم شد».
ولی در موارد دیگر از علائمی که رجعت عیسی و وقوع آخرالزمان را خبر میدهد و از حوادثی که پیش از آن روی خواهد داد، به تفصیل سخن میرود: بشارت عیسی به سراسر جهان خواهد رسید. پیغمبران کذّاب و مسیحان دروغین ظاهر خواهند شد، قحطها و وباها و زلزلههای بزرگ و جنگها و بلاهای سخت روی خواهد داد، آفتاب و ماه تاریک میشوند و ستارگان فرومیریزند، اساس افلاک متزلزل میشود، برادر برادر را و فرزند پدر را به هلاکت میسپارد و پدر فرزند را به قتل میرساند، «اما همه اینها آغاز دردهای زه است».
در پایان این احوال علامت پسر انسان بر آسمان پدیدار و مسیح «در جلال خود در ابرها»
و یا «با فرشتگان قدرت خود و در آتش مشتعل»
ظهور خواهد کرد، دشمنان خدا و
دجال فریبکار را که معجزههای دروغین میآورد و مردم را به گمراهی و ارتداد میکشاند، نابود خواهد کرد،
و دشمن آخرین که مرگ است نابود خواهد شد.
سپس مردگان با پیکری روحانی زنده خواهند شد
و مسیح داوری بزرگ را برقرار خواهد کرد، بدکاران در آتش خواهند سوخت و مؤمنان و پاکان «چون آفتاب رخشان خواهند شد»،
زمین و آسمان نو میشود و خلق جدید آغاز خواهد شد.
شرح وقایع آخرالزمان در کتاب عهد جدید از همه جا مفصلتر و نزدیکتر به فرجامشناسی
یهود در کتاب
مکاشفه یوحنا آمده است. این کتاب که در اواخر سده ۱ قم نوشته شده، شامل رؤیاها و مکاشفاتی است درباره پایان جهان که غالباً به صورت تمثیلهای عجیب، از آنگونه که در
کتاب دانیال نبی دیده میشود بیان شده و تصویری از شهر آسمانی (
اورشلیم سماوی) که جایگاه
مؤمنان و رستگاران است ارائه میدهد.
پیش از رجعت عیسی، تحولات عظیم کیهانی واقع میشود (چون باریدن خون و آتش از آسمان، خونین و زهرآگین شدن دریاها و رودها، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان... که در پی هم از دمیدن ۷
فرشته در صورهای خود روی میدهد)، فتنهها و بلاهای عظیم بروز میکند، چون بیماری و مرگ،
جنگ و کشتار، قحط و خشکسالی.
سپس مسیح با سپاهی از فرشتگان از آسمان فرود میآید، دو حیوان عجیبی که نمودار قدرتهای شیطانی حاکمند و جهان را به
فساد کشیدهاند و نیز دجال و پیروانش مغلوب و نابود میشوند، دجال در دریای آتش افکنده میشود و پرندگان از خون و گوشت جباران و بدکاران سیر میشوند.
چون قدرتهای شیطانی نابود شدند، شیطان خود به زنجیر کشیده میشود و ۱۰۰۰ سال در قعر
هاویه محبوس میماند.
در این ۱۰۰۰ سال شهیدان زنده میشوند و مسیح بر جهان حکومت میکند و صلح و خیر و برکت در جهان برقرار میگردد. رنج و بیماری و مرگ نیست، ماه چون خورشید تابناک و خورشید ۷ بار از ماه تابناکتر میگردد.
در پایان این هزاره، شیطان از بند رها میشود و سپاه
یأجوج و مأجوج اورشلیم را محاصره میکند. ولی آتشی از آسمان فرومیریزد که نیروهای شیطانی را نابود میکند و شیطان در دریای آتش سوخته میشود. پس از آن رستاخیز همگانی برپا و داوری بزرگ آغاز میشود، فرشتگان
کتاب اعمال را میگشایند، گناهکاران به دریای آتش انداخته میشوند و نیکوکاران که نامشان در «
دفتر حیات» ثبت است، در جهانی نو که ملکوت الهی است به حیات جاوید میرسند
چنانکه گفته شد، در مواردی از کتاب عهد جدید وقوع آخرالزمان و
رجعت عیسی امری است ناگهانی و کسی را از آن خبر نیست. ولی در موارد دیگر این تحول امری است تدریجی و تکاملی که هماکنون آغاز شده است، همچون افتادن دانه در خاک و رشد و نمو گیاه و به ثمر رسیدن آن در پایان این سیر و جریان. عیسی خود این سیر تکاملی را به صورت تمثیلهایی باز گفته است: «ملکوت خدا مانند کسی است که تخم بر زمین بیفشاند و شب و روز بخوابد و برخیزد و تخم بروید و نمو کند، چگونه او نداند؛ زیرا که زمین به ذات خود ثمر میآورد.
اول علف، بعد خوشه، پس از آن دانه کامل در خوشه؛ و چون ثمر رسید فوراً داس را به کار میبرد، زیرا که وقت
حصاد رسیده است؛ و گفت به چه چیز ملکوت خدا را تشبیه کنیم و برای آنچه مثل بزنیم؟ مثل دانه خردلی است که وقتیکه آن را در زمین کارند کوچکترین تخمهای زمینی باشد. لیکن چون کاشته شد میروید و شاخههای بزرگ میآورد، چنانکه مرغان هوا زیر سایهاش میتوانند آشیانه گیرند».
طلیعه این جریان تکاملی طبعاً ظهور عیسی و انتشار بشارت اوست
و سرانجام با او به غایت خواهد رسید.
وقتیکه فریسیان از عیسی میپرسند که ملکوت خدا کی میآید؟ او در جواب میگوید که ملکوت خدا هماکنون «در میان شماست»
(درباره این عبارت در سطور آینده باز سخن خواهیم گفت) و اینکه عیسی یحیی معمدان را در مقام الیاس قرار میدهد
حاکی از آن است که وی زمان خود را آغاز این دوران میداند. در یکی دو مورد در انجیلها از قول او آمده است که زمان پیشین زمان
شریعت موسی و انبیاء گذشته بوده و به یحیی ختم شده است
و از آن پس دوران جدید روی نموده است که «زمان مسیح» به معنی فرجامشناسی آن و آغاز تحقق ملکوت الهی است. وقتیکه یحیی در زندان بود از کارهای عیسی با خبر شد و ۲ تن از شاگردان خود را به نزد او فرستاد و پرسید که آیا آنکه باید بیاید اوست یا اینکه شخص دیگری را باید منتظر باشند.
عیسی در جواب، بیآنکه خود را مسیحای موعود و منتظر بخواند، پیشگوییهایی را که در
کتاب اشعیاء نبی درباره ایام مسیحا آمده است نقل میکند و از وقوع و تحقق آنها در زمان خود سخن میگوید
از این روست که پولس رسول در نامه خود به
کلیسای کورینت دروازههای نجات را گشوده و همهچیز را «نو شده» میبیند و میگوید «اینک الآن روز نجات است»
در بخشهای دیگری از کتاب عهد جدید ملکوت الهی امری است باطنی و ایمانی که همهکس بالقوه در آن سهیم است و این تنها زمانی تحقق و فعلیت مییابد که
ایمان درست و استوار در دل حاصل شود و حیات روحی و اخلاقی
مؤمن را دگرگون گرداند. در بعضی از اقوال و تمثیلاتی که از عیسی نقل کردهاند، این نکته به روشنی ظاهر میشود: ملکوت خدا همچون خمیرمایهای است که در چند ظرف خمیر رشد کند و تمامی خمیرها را فراگیرد؛
کلمه ملکوت مانند بذری است که در سنگلاخ و در خاک خوب کاشته شده است میرباید و کسی که با ایمان محکم
کلام خدا را بشنود بذری که در دل او کاشته شده است «بارور شده، بعضی ۱۰۰، بعضی ۶۰ و بعضی ۳۰ ثمر میآورد».
سخنی که عیسی در جواب فریسیان گفت و قبلاً نقل شد به نظر برخی از مفسران و صاحبنظران باید «ملکوت خدا در شماست» ترجمه شود.
عبارت یونانی entos hymôn esti است که به هر دو صورت قابل ترجمه است. بدینسان، کسی که به
مسیح ایمان آورد، در غسل تعمید با او یکی میشود،
از
گناه میمیرد و به خدا زنده میگردد. این «زایش دوباره» و حیات نو در مسیح آغاز نجات غایی و وصول به ملکوت الهی است.
بنابر نظر دیگری که در بخشهایی از کتاب عهد جدید، خصوصاً در آخرین رسالههای
پولس رسول و در
انجیل یوحنا دیده میشود و در حقیقت مکمل نظر پیشین است، مسیح یک شخص معین نیست، بلکه اصلی است الهی و فوق طبیعی، فراتر از تاریخ و زمان که پیش از آفرینش جهان بوده و بعد از پایان آن نیز خواهد بود. مسیح
علت فاعلی و
علت غایی هستی است و آفرینش عالم به واسطه او و برای اوست.
همچنان که همه در آدم مردهاند، همه در مسیح زنده خواهند شد.
مسیح خود «
قیامت و حیات» است،
«راه و دروازه نجات» است.
او خود آخرالزمان است: رنج کشیدن و مصلوب شدنش رنج و مرگ همگان است، از گور برخاستنش رستاخیز همگانی است و به آسمان رفتنش تحقق ملکوت الهی است و مؤمنان او که با او یکی شدهاند، در او میمیرند و در او زنده میشوند و در او به حیات جاودان میرسند.
چنانکه ملاحظه میشود موضوع آخرالزمان و رسیدن ملکوت الهی به چند صورت ناهمسان و ظاهراً متناقض در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید مطرح شده و این کیفیت از نخستین ادوار تاریخ مسیحیت موجب اختلافنظر در میان اصحاب
کلیسا و ناهماهنگی در تفاسیر بوده است.
گروهی از آباء
اولیه کلیسا و پیروان آنان رجعت عیسی و وقوع آخرالزمان را، با همه علائمی که در مکاشفات برای آن آمده است بسیار نزدیک میدیدند، گروه دیگر خود را در هزاره آخر (ششم) که پایان آن آغاز هزاره مسیح و شهدا (هزاره هفتم) خواهد بود میپنداشتند و گروه سومی که اکثریت مسیحیان را شامل میشد،
کلیسای اولیه، یعنی جامعه مؤمنان مسیحیت را که از آن به پیکر عیسی تعبیر شده بود، حضور مسیح و
روحالقدس و مقدمه تحقق ملکوت الهی میدانستند.
گرایش
اول، با گذشت زمان و بینتیجه ماندن انتظارها، به انتظار رجعت و وقوع احوال آخرالزمان در آیندهای نامعلوم تبدیل شد و از آن هنگام تاکنون هر حادثه بزرگ طبیعی یا غیرطبیعی، جنگهای شدید، رواج بیدینی و همانند اینگونه رویدادها از علائم رجعت و
ظهور مسیح تصور میشده است. گرایش دوم، یعنی امید به آمدن هزاره مسیح گرچه در آغاز طرفدارانی داشت و در دورههای بعد نیز گهگاه میشد، لیکن هیچگاه به صورت عقیدهای رایج و شایع درنیامد.
اما گرایش سوم اساس فکر مسیحیت در
کلیسای کاتولیک روم و
کلیسای ارتودکس شرقی شد.
کلیسا (جامعه مؤمنان) مظهر ملکوت الهی است و
روحالقدس در آن یعنی در جامعه مؤمنان و در روح هر مؤمن حضور دارد و تأسیس
کلیسا آغاز و طلیعه تحقق حکومت خداوند است. جهان بیرون از
کلیسا قلمرو
شیطان و عرصه گناه است و هر که به جامعه مؤمنان بپیوندد، خود را از سیطره شیطانی رها کرده و نجات یافته است.
کلیسا در حال گسترش است و سرانجام به کمال خود خواهد رسید و تمامی جهان را فراخواهد گرفت.
و آنگاه ملکوت الهی بیرون از این جهان و بیرون از این تاریخ، در جهانی نو برقرار خواهد شد. این نظر با رسمی شدن و
قدرت یافتن
کلیسا در
امپراطوری روم (از سده ۵ م به بعد) و با آثار و تبلیغات کسانی چون
قدیس اگوستین، قوت و سیطره تمام گرفت و در شوراهای متعدد تأیید شد و امروز از اصول اعتقادی
کلیسای کاتولیک روم و
کلیسای ارتودکس شرقی است و کلیساهای
پروتستان نیز غالباً، با تفاوتهایی از برخی جهات، کلاً آن را پذیرفتهاند.
در سده ۱۹م به سبب پیشرفتهای علمی و صنعتی جدید و غلبه شیوههای تفکر تعقلی (راسیونالیستی) بسیاری از
اصول اعتقادی مسیحیت مورد تردید و حتی انکار قرار گرفت و طبعاً در میان متفکران مسیحی کوششهایی در جهت سازگار کردن دین با علم و توجیه و تبیین اینگونه مسائل آغاز شد. دانشمندان به تحقیق در متون
کتاب مقدس و نقادی آنها از لحاظ موضوعی و تاریخی و
زبانشناسی پرداختند و از آن زمان تاکنون در باب مسائل مختلف کلامی و اعتقادی و تاریخی و نیز در توجیه اختلافاتی که در موضوعات مربوط به فرجامشناسی در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید دیده میشود، نظریات و آراء خاص عرضه داشتهاند.
نقادان و
متکلمان به اصطلاح «
لیبرال» (چون
شلایر ماخر) معتقد بودند که تعلیمات عیسی کلاً پیام صلح و دوستی است و صرفاً جنبه اخلاقی و روحانی دارد و آنچه در کتاب مقدس از قول او درباره آخرالزمان و قیامت و همانند اینگونه مطالب آمده است ساخته نویسندگان انجیلهاست و عیسی خود در این موضوعات سخنی نگفته است. در پایان قرن گذشته کسانی چون آلبرت شوایتزر به رد نظریات لیبرالها پرداختند و گفتند که محور و مرکز تعلیمات عیسی بشارت نجات و فرجامشناسی اوست و بدون آن مسیحیت هیچگونه معنی و اصالتی نخواهد داشت. امروز در اینکه جوهر پیام عیسی نوید و بشارت تحقق ملکوت خداست توافق کلی برقرار است، لیکن در چگونگی تفسیر اقوالی که در این باب از قول او نقل شده است اختلافنظر موجود است.
بعضی معتقدند که عیسی تنها از آمدن ملکوت و نجات نهایی سخن گفته و آنچه درباره
علائم آخرالزمان (چون تحولات عظیم کیهانی، خروج
دجال و غیره) که در بخشهای مختلف کتاب
عهد جدید دیده میشود، همه را نویسندگان انجیلها از مکاشفات یهودی گرفته و در نوشتههای خود وارد کردهاند. بعضی دیگر گفتهاند که مخاطبان عیسی یهودیانی بودند که با مکاشفات و فرجامشناسی یهودی آشنایی داشتند و از این روی عیسی سخنان خود را در قالب تصورات و انتظارات و مقولات فکری آنان بیان میکرده و الفاظ و تعابیری به کار میبرده است که برای آنان قابل فهم و قابل قبول باشد. ولی هنگامیکه با شاگردان خاص خود سخن میگفته، مقاصد خویش را صریح و خالی از صحنهآراییهای اسطورهای و تصورات مکاشفاتی اظهار میداشته است.
در نظر
بولتمان متکلم و
دانشمند معروف و مؤسس مکتب «
اسطورهگشایی»، زبان کتاب مقدس زبان
اسطوره و زبان تصاویر ذهنی است و در زیر تعابیر و تصاویر این زبان معانی دیگری نهفته است که باید شناخته گردد و به زبان مفهوم امروزی و مقولات فکری جدید منتقل شود. جوهر فرجامشناسی مسیحیت که در قالب تعبیرات و تصورات اسطورهای بیان شده است، دعوت به «انتخاب» و اخذ تصمیم غایی و نهایی است. به عقیده تیار دوشاردن، متفکر مسیحی معاصر، عالم هستی در جریان یک سیر تحولی و تکاملی کلی و مداوم قرار دارد که غایت و سرانجام آن تحقق کامل
اراده الهی و یکی شدن با خداست.
ولی هنوز در مجامع علمی مسیحیت بحث بر سر این مسائل ادامه دارد: آیا ملکوت الهی در
کلیسا آغاز شده و تحقق نهایی آن در
کلیسا خواهد بود؟ آیا امری است اجتماعی و به صورت یک تحول و انقلاب بزرگ جهانی به وقوع خواهد پیوست و آیا تحقق آن به تدریج و در طی مراحل تکاملی خواهد بود؟ آیا امری است فردی و شخصی و فرد باید با پرورش اخلاقی و تکامل روحی شخصاً بدان نایل گردد؟ و آیا چون مسیحیان بنیادگرا باید آنچه را که در کتاب مقدس آمده است عیناً با همان الفاظ و به همان معانی ظاهری پذیرفت و منتظر رجعت مسیح و وقوع تمامی علائم آن بود؟
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آخرالزمان»، ج۱، ص۱۰۲.