آثار هلاکت اصحاب فیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بعد از بیان و شرح نابودى اصحاب فیل، در اولین
آیه سوره قریش كه در واقع تكملهاى براى
سوره فیل است، مىفرماید: ما لشكر فیل را نابود كردیم، تا قریش
با این سرزمین مقدس الفت گرفته و مقدمات ظهور پیامبر
اسلام فراهم گردد. منظور از "الفت" که به معنى اجتماع توأم
با اُنس، انسجام و التیام بوده، ایجاد الفت میان قریش و سرزمین مقدس
مکه و خانه كعبه است؛ و منظور از" رحلت قريش" مسافرت آنان از
مکه به بيرون براى تجارت است.
نابودی اصحاب فیل، مقدمهای برای اُلفت و پیوستن قریش به یکدیگر بود:
• «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديدى پروردگارت
با فيل سواران (= لشکر ابرهه که براى نابودى
کعبه آمده بودند) چه کرد؟!».
• «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ؛ (
کيفر لشکر فيلسواران) بهخاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين
مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!».
این
سوره بر قریش منت مىگذارد که
خدای تعالی با این دفاعى که از مکه کرد، شما را در انظار، مورد احترام قرار داد تا بتوانید
با امنیت کامل بدون اینکه راهزنان متعرض شما شوند، کوچ تابستانى و زمستانى خود را به منظور تجارت انجام دهید، آنگاه دعوتشان مىکند به
توحید و عبادت رب بیت، و سوره در مکه نازل شده است.
ماده (الف) - به کسره همره - که مصدر ثلاثى مجرد و باب افعالش (ایلاف) مىآید، به معناى اجتماع
با همبستگى و الفت است، و به قول راغب اصلا الفت را به همین جهت الفت مىگویند.
و در
صحاح اللغه آمده: وقتى گفته مىشود: (فلان قد آلف هذا الموضع)، معنایش این است که فلانى
با این محل
انس گرفته، و معناى اینکه گفته شود: (فلان آلف غیره هذا الموضع) این است که فلانى آن شخص دیگر را
با این محل مأنوس کرد، و گاه مىشود که همین تعبیر یعنى تعبیر به باب افعال در مورد لازم نیز
استعمال مىشود؛ مثلا گفته مىشود: (فلان الف هذا الموضع) و یا (یالف هذا الموضع ایلافا)؛ یعنى فلانى
با این محل انس گرفته و یا انس مىگیرد.
و کلمه (قریش) نام عشیره و دودمان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است که همگى از نسل نضر بن کنانهاند که نامش قریش نیز بوده، و کلمه (رحلت) - همانطور که در مجمعالبیان آمده - به معناى حالتى است که یک
انسان سوار بر راحله و در حال سیر دارد.
(برخى گفتهاند: «لايلاف» متعلق است به «كعصف مأكول» يا به «كيف فعل» و در نتيجه، بيانگر آن است كه نابودى اصحاب فيل از سوى
خداوند، به جهت ايجاد اُلفت در ميان قريش بوده است.
واژه (قریش) بهطورىکه بسیارى از مفسران و ارباب
لغت گفتهاند، در اصل به معنى نوعى از
حیوانات بزرگ دریایى است که هر حیوانى را به آسانى مىخورد!
ولى بعضى آن را از ماده قرش (بر وزن فرش) به معنى اکتساب دانستهاند؛ چراکه این قبیله غالباً به تجارت و کسب مشغول بودند.
بعضى نیز این ماده را به معنى بازرسى و تفتیش مىدانند، و از آنجا که قریش از حال حجاج خبر مىگرفتند، و گاه به کمک آنها مىشتافتند، این واژه براى آنها انتخاب شده.
(قرش) در لغت به معنى اجتماع نیز آمده است، و چون این قبیله از اجتماع و
انسجام خاصى برخوردار بودند، این نام براى آنها انتخاب شده. ولى به هر حال نام قریش امروز هرگز مفهوم جالبى را تداعى نمىکند، و
با اینکه آنها قبیله پیغمبر اکرم (صلياللهعليهوآله) بودند، از سر سختترین دشمنان اسلام محسوب مىشدند، که از هیچ کارشکنى و
عداوت و
دشمنی فروگذار نکردند، حتى آن روز که قدرت آنها
با پیروزى اسلام درهم شکست به توطئههاى پنهانى ادامه دادند، و بعد از رحلت پیغمبر اکرم (صلياللهعليهوآله) نیز حوادث دردناکى آفریدند که
تاریخ اسلام هرگز آن را فراموش نخواهد کرد، میدانیم
بنیامیه و
بنیعباس که بارزترین نمونههاى حکومت
جبار و طاغوتى بودند از قریش برخاستند.
قرائن نیز نشان مىدهد که در
جاهلیت عرب نیز سعى و تلاش در
استثمار و
استعمار مردم داشتند، و به همین دلیل هنگامى که اسلام آزادیبخش طلوع کرد و منافع نامشروع آنها به خطر افتاد
با تمام
قدرت به مبارزه برخاستند؛ اما قدرت عظیم اسلام سرانجام آنها را درهم کوبید.
نابودی
اصحاب فیل، باعث از میان رفتن ترس و وحشت قریش در سفرهای بازرگانی شد:
• «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديدى پروردگارت
با فيل سواران (= لشکر
ابرهه که براى نابودى کعبه آمده بودند) چه کرد؟!».
• «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ؛ (
کيفر لشکر فيلسواران) به خاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!».
(ایلاف) مصدر است و به معنى الفت بخشیدن، و (الفت) به معنى اجتماع تواءم
با انسجام و انس و التیام است.
به هر حال منظور ایجاد الفت میان قریش و سرزمین مقدس مکه، و خانه
کعبه است؛ زیرا آنها و تمام اهل مکه به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین در آنجا سکنى گزیده بودند، بسیارى از مردم
حجاز هر سال به آنجا مىآمدند، مراسم
حج را بهجا مىآوردند، و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند، و از
برکات مختلف این سرزمین استفاده مىنمودند.
همه اینها در سایه امنیت ویژه آن بود، اگر
با لشکرکشى ابرهه و امثال او این امنیت خدشهدار مىشد یا خانه کعبه ویران مىگشت، دیگر کسى
با این سرزمین الفتى پیدا نمىکرد.
• «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ؛ الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و به خاطر اين الفت به آن باز گردند)!».
(راحله) به معناى شترى است که براى راهپیمایى نیرومند باشد.
و منظور از (رحلت قریش) مسافرت آنان از
مکه به بیرون براى تجارت است، و این رحلت از مشخصات اهل این شهر بوده؛ چون این شهر در درهاى خشک و سوزان و بى
آب و علف واقع شده، که نه زرعى در آن هست و نه ضرعى پستان شیردارى) ناگزیر قریش زندگى را از راه
تجارت مىگذارنید، و در هر سال دو نوبت به تجارت مىرفت، یک نوبت در زمستان که به طرف
یمن مىرفت، و نوبتى دیگر در تابستان که به سوى شام ره مىسپرد، و
با این دو نوبت سفر کردن زندگى خود را اداره مىنمود، و مردم یمن و شام پاس احترام قریش را مىداشتند؛ زیرا خانه کعبه
بیت الحرام در بین ایشان واقع شده بود، و به همین جهت راهزنان و غارتگران که ممر عیشى به جز دزدى و غارت نداشتند، متعرض ایشان نمىشدند، نه سر راه را برایشان مىگرفتند، و نه به شهرشان حملهور مىشدند.
در جمله (لایلاف قریش) حرف لام در کلمه (لایلاف) لام تعلیل است، و فاعل در (ایلاف) خداى
سبحان، و مفعول ایلاف ( آن کسانى که خدا مردم را
با ایشان مانوس کرد) قریشند، پس کلمه (قریش) مفعول اول فعل ایلاف است، و مفعول دومش حذف شده، چون جمله بعدى یعنى (ایلافهم رحله الشتاء و الصیف) مى فهماند که آن مفعول چیست، و جمله (ایلافهم ...) بدل از جمله (ایلاف قریش) است، و فاعل در (ایلافهم) نیز خداى سبحان، و مفعول اولش ضمیر جمعى است که در ظاهر
کلام آمده، و به قریش برمىگردد، و مفعول دومش کلمه (رحله ...) است، و
تقدیر چنین است، (لایلاف اللّه قریشا رحله الشتاء و الصیف - خداى سبحان
با مرغان
ابابیل آن دفاع را از خانهاش کرد، و به شما قریش این عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قریش
با رحلت زمستانى و تابستانى مأنوس شوید، و امر معاشتان بگذرد).
• «الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ؛ همان کس که آنها را از
گرسنگى نجات داد و از
ترس و ناامنى ايمن ساخت».
(منظور از «خوف»، ترس و وحشت قريش از ناامنى است كه
با نابودى
اصحاب فیل زايل شد و قريش احساس كرد كه تعرضكنندگان به آنان و حرم، نابود خواهند شد).
این
آیه اشاره است به منت واضحى که در ایلاف دو رحلت وجود دارد، و نعمت ظاهرى که نمىتوانند آن را
انکار کنند، و آن تأمین معاش قریش و امنیت آنان است که در سرزمینى زندگى مىکردند که نه نانشان تأمین بوده و نه جانشان، و نه سرزمین خرمى بود که دیگران بدانجا آیند، و نه جان دیگران در آنجا تأمین مىشد. پس باید ربى را بپرستند که این چنین به بهترین وجه امورشان را تدبیر نمود، و او همان رب بیت است.
هلاکت اصحاب فیل، باعث از میان رفتن ترس قریش از آنان شد:
• «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديدى پروردگارت
با فيل سواران (= لشکر ابرهه که براى نابودى کعبه آمده بودند) چه کرد؟!».
• «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ؛ (
کيفر لشکر فيلسواران) بخاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!».
• «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ؛ الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و به خاطر اين الفت به آن باز گردند)!».
• «الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ؛ همان کس که آنها را از
گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت».
(طبق قولى، مقصود از «خوف»
ترس از اصحاب فيل است كه
با نابودى آنان، آن حالت از قريش زايل گرديد).
نابودی اصحاب فیل از سوی
خداوند، زمینهای مناسب برای تجارت تابستانی و زمستانی قریش در
کمال امنیت شد:
• «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديدى پروردگارت
با فيلسواران (= لشکر ابرهه که براى نابودى
کعبه آمده بودند) چه کرد؟!».
• «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ؛ (
کيفر لشکر فيلسواران) به خاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!».
• «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ؛ الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و به خاطر اين الفت به آن بازگردند)!».
ممکن است منظور الفت بخشیدن قریش به این سرزمین مقدس باشد که آنها در طول سفر تابستانه و زمستانه خود
عشق و علاقه به این کانون مقدس را از دل نبرند، و به خاطر امنیتش به سوى آن باز گردند، نکند تحت تاثیر مزایاى زندگى سرزمین یمن و
شام واقع شوند و مکه را خالى کنند.
و یا اینکه منظور ایجاد الفت میان قریش و سایر مردم در طول این دو سفر بزرگ است؛ چراکه بعد از
داستان ابرهه مردم
با دیده دیگرى به آنها مینگریستند، و براى کاروان قریش
احترام و اهمیت و امنیت قائل بودند. قریش هم نیاز به این امنیت در طول راه داشت، و هم نیاز به آن در سرزمین مکه، و خداوند در سایه شکست لشکر ابرهه هر دو امنیت را به آنها بخشید.
نابودی اصحاب فیل، رفع مانعی از سوی
خدا برای فراهم آوردن روزی قریش و نجات آنان از
گرسنگی شد:
• «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديدى پروردگارت
با فيلسواران (= لشکر
ابرهه که براى نابودى کعبه آمده بودند) چه کرد؟!».
• «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ؛ (
کيفر لشکر فيلسواران) به خاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور
پیامبر فراهم شود)!».
• «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ؛ الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و بهخاطر اين الفت به آن بازگردند)!».
مىدانیم
زمین مکه باغ و زراعتى نداشت، دامدارى آن نیز محدود بود، بیشترین درآمد از طریق همین کاروانهاى تجارى تأمین مىشد، در فصل
زمستان به سوى جنوب یعنى سرزمین یمن که هواى آن نسبتا گرم بود روى مىآوردند، و در فصل
تابستان به سوى شمال و سرزمین شام که هواى ملایم و مطلوبى داشت، و اتفاقا هم سرزمین یمن و هم سرزمین شام از کانونهاى مهم تجارت در آن روز بودند، و مکه و
مدینه حلقه اتصالى در میان آن دو محسوب مىشد.
البته قریش
با کارهاى خلافى که انجام میدادند، مستحق این همه
لطف و
محبت الهى نبودند؛ اما چون مقدر بود از میان قبیله، و از آن سرزمین مقدس، اسلام و پیغمبر اکرم (صلياللهعليهوآله)
طلوع کند، خداوند این لطف را در
حق آنها انجام داد.
• «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ؛ پس (به
شکرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را
عبادت کنند».
• «الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ؛ همان کس که آنها را از
گرسنگى نجات داد و از
ترس و ناامنى ايمن ساخت».
در پی نابودی اصحاب فیل، محیط اُلفت و
آرامش برای عبادت خدا ایجاد شد:
• «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديدى پروردگارت
با فيل سواران (= لشکر ابرهه که براى نابودى کعبه آمده بودند) چه کرد؟!».
(برداشت بر اين اساس است كه «لام» در «لايلاف» براى تعليل و جار و مجرور متعلق به «فليعبدوا» باشد).
• «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ؛ (
کيفر لشکر فيلسواران) به خاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور
پیامبر فراهم شود)!».
این سوره در
حقیقت مکمل سوره (فیل) محسوب مىشود و
آیات آن دلیل روشنى بر این مطلب است.
محتواى این سوره بیان نعمت
خداوند بر قریش و الطاف و محبتهاى او نسبت به آنهاست، تا حس
شکرگزاری آنها تحریک شود و به عبادت پروردگار این بیت عظیم که تمام شرف و افتخارشان از آن است
قیام کنند.
• «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ؛ الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و به خاطر اين الفت به آن بازگردند)!».
• «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ؛ پس (به شکرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت کنند».
حرف (فاء) در آغاز جمله (فلیعبدوا) در
اصطلاح ادبیات براى این آمده که مطلب بویى از شرطیت را داشته؛ یعنى جا داشته کسى توهم کند که پرستش رب این بیت لابد شرایطى دارد که
با بودن آن شرایط باید
رب این بیت را پرستید، و
با نبودنش نپرستند.
براى رفع این توهم مىفرماید (اگر در گذشته چنین کردیم و چنان شد و شما چنان بودید و چنین شدید، کارى به گذشته نداریم، گذشته هر چه بوده باید امروز رب آن بیت را بپرستید، که شما را
با ایام دو رحلت مأنوس کرد، و در این وظیفه هیچ شرطى در کار نیست). و یا بویى از تفصیل را داشته، یعنى جا داشته توضیح دهد در چه حالى رب این بیت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و این دو حال را از یکدیگر جدا کند؛ چون جاى چنین توهمى بوده، فرموده: نه، تفصیلى در بین نیست، در هر حالى که پیش بیاید باید رب این بیت را بپرستید، پس حرف فاء در این آیه نظیر حرف (فاء) در آیه (و لربک فاصبر) است.
و حاصل معناى
آیات سهگانه این است که قریش باید رب این بیت را بپرستد، به خاطر اینکه رب این بیت ایشان را
با دو رحله تابستانى و زمستانى مانوس کرد، تا هم گردونه تجارت و زندگیشان بگردد، و هم در وطن ایمن باشند.
آنچه تاکنون گفته شد، بر این فرض بود که
سوره مورد بحث جداى از
سوره فیل، و سیاقش مستقل از
سیاق آن باشد، و اما بر فرضى که این سوره جزو سوره فیل و
متمم آن باشد، در این فرض گفتهاند حرف (لام) در کلمه (لایلاف) تعلیلى و متعلق به مقدرى است که مقام بر آن دلالت مىکند، و معنایش این است که: اگر ما این رفتار را
با اصحاب فیل کردیم، نعمتى بود از ما به قریش، اضافه بر نعمتهایى که بر آنان
انعام کرده بودیم، و دو رحلت زمستانى و تابستانى به آنان داده بودیم؛ پس گویا فرموده: نعمتى به سوى نعمت دیگر به ایشان دادیم، و لذا بعضى گفتهاند: لام مذکور در آخر به معناى (الى - به سوى) منجر مىشود، و این گفته (فراء) است.
و بعضى دیگر گفتهاند: معنایش این است که: ما این
بلا را به سر اصحاب فیل آوردیم تا قریش
با شهر مکه مأنوس شود و بتواند در آن شهر بماند، و یا این کار را کردیم تا قریش را که از ترس
ابرهه از شهر گریخته بودند، دو باره به شهرشان علاقهمند کنیم؛ لذا لشکر ابرهه را هلاک کردیم، و این باعث شد که قریش بیش از پیش به
مکه و
کعبه علاقهمند شوند، و نیز
محمد (صلیاللهعلیهوآله) در آنجا متولد شود و سپس به عنوان رسولى
بشیر و
نذیر مبعوث گردد، لیکن اشکال در این چند معنا در استفاده آنها از سیاق است، و اینکه این معانى از کجاى سیاق برمىآید.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۴۳۷، برگرفته از مقاله «آثار هلاکت اصحاب فیل».