• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار خشونت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خشونت، ضدّ لینت و نرمی‌ به معنای سختی، تندی‌ و سخت‌رویی است‌
[۲] لغت‌نامه، ج ۶، ص ۸۶۳۰، «خشونت».
و در اصطلاح سیاسی کاربرد نیرو در غیر جای خود و یا برخلاف قانون است.
[۳] فرهنگ علوم سیاسی، آقابخشی، ص ۴۵۳، «خشونت».
در این مقاله به آثار خشونت مانند: پراکندگی مردم، ذلت، غضب الهی، ممانعت از اطاعت و مسکنت می پردازیم.



۱. خشونت با مردم و اطرافیان، سبب بی علاقگی و پراکنده شدن آنان می شود:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به (برکت) رحمت الهی در برابر آنان (مردم) نرم شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب؛ و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
در آیه مورد بحث، نخست به یکی از مزایای فوق العاده اخلاقی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اشاره شده، می‌فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم نرم و مهربان شدی در حالی که اگر خشن، تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می‌شدند». «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ».
«فَظّ» در لغت به معنی کسی است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسی می‌گویند که سنگدل باشد، و عملًا انعطاف و محبتی نشان ندهد.
بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنی خشونت است اما یکی غالباً در مورد خشونت در سخن، و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار می‌رود و به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار می‌کند.


۲. ذلت بنی اسرائیل، در پی برخورد خشونت آمیز آنان با انبیا حاصل شد:
«ضرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إِلا بحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ ... ذَلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِئَایَتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الاَنبِیَاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذَلِک بِمَا عَصوا وَّ کانُوا یَعْتَدُونَ؛ ذلت بر آنان هر جا که دیده شوند نوشته شده، مگر اینکه متوسل به خدا و یا به وسیله ای مردمی بشوند و زورمندانی از ایشان حمایت کند و ایشان برای خود جائی از غضب خدا گرفتند و خواری و مسکنت بر آنان حتمی شده و این بدان جهت است که همواره به آیات خدا کفر می ورزیدند و انبیا را به ناحق می کشتند و منشا این کفر و جنایتشان، معصیت هایشان بود و مردمی تجاوزگر بودند.»
کلمه «ذلت» مصدری است که برای نوع ساخته شده و کلمه «ذل» (با ضمه) بطوری که راغب گفته، به معنای ذلتی است که از قهر و غلبه ناشی شود، و با کسره ذال، به معنای ذلتی است که از ناحیه تعصب و تکبر ناشی گردد. و معنای عمومی آن (که هم در ذل - بضمه - هست و هم در ذل - بکسره - و هم در بنای نوع - و هم در سایر مشتقات) عبارت است از انکسار و رام شدن در برابر خصم، و در مقابل آن ماده «عز» است، که به معنای رام نشدن و نپذیرفتن تاءثیر طرف مقابل است.
مراد از اینکه بر اهل کتاب ذلت زده شده: «ضربت علیهم الذلة» - و خداداناتر است - این است که ذلت بر آنان مقدر شده و آنچنان ثابت شده که نقش سکه روی فلز، و یا خیمه بر بالای سر انسان ثابت می شود. پس ذلت برای آنان نوشته شده و یا به اعتبار کلمه «علی» برایشان مسلط گشته مگر آنکه به حبل و سببی خدائی چنگ بزنند و یا خود را به دامن نیرومند انسانی بیفکنند.
و مراد از «ضرب ذلت بر آنان» این است که خدای تعالی حکم تشریعی به ذلت آنان کرده، به دلیل اینکه دنبال ضرب ذلت می فرماید: «اینما ثقفوا = هر جا که یافت شوند» چون معنای ظاهر این جمله این است که مؤمنین هر جا ایشان را دیدند و بر آنان مسلط شدند، چنین و چنان کنند. و این با ذلت تشریعی که یکی از آثارش جزیه گرفتن است، مناسبت دارد.
در نتیجه برگشت معنای آیه به این می شود که اهل کتاب به حسب حکم شرع اسلامی ذلیلند، مگر اینکه یا داخل در ذمه اسلام شوند و یا امانی از مردم مسلمان به نحوی از انحاء ایشان را حفظ کنند.


۳. برخورد خشونت آمیز بنی اسرائیل با انبیا، عامل ابتلای آنان به غضب الهی گردید:
«وَ بَاءُو بِغَضبٍ مِّنَ اللَّهِ ... ذَلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِئَایَتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الاَنبِیَاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذَلِک بِمَا عَصوا وَّ کانُوا یَعْتَدُونَ؛ و در خشم خدا مسکن گزیده اند، و مهر بیچارگی بر آنها زده شده، چرا که آنها به آیات خدا کفر می ورزند و پیامبران را به ناحق می کشند اینها به خاطر آن است که گناه می کنند و (به حقوق دیگران) تجاوز می نمودند.»
«باؤا» در اصل به معنی «مراجعت کردند، و منزل گرفتند» می باشد، و در اینجا کنایه از استحقاق پیدا کردن است، یعنی قوم یهود بر اثر خلافکاری خود مستحق مجازات الهی شدند و خشم پروردگار را همچون منزل و مکانی برای خود انتخاب کردند.
به این ترتیب جمله فوق می گوید: یهود بر اثر خلافکاریها نخست از طرف دیگران مطرود شدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند و سپس تدریجا این موضوع به صورت یک صفت ذاتی در آمد بطوری که با تمام امکاناتی که دارند باز در خود یک نوع احساس حقارت می کنند و به همین دلیل در ذیل این جمله در آیه استثنائی دیده نمی شود.
در پایان آیه، دلیل این سرنوشت شوم یهود بیان شده، می فرماید: اگر آنها به چنین سرنوشتی گرفتار شدند، نه بخاطر نژاد و یا خصوصیات دیگر آنها است، بلکه بخاطر اعمالی است که مرتکب می شدند، زیرا:
اولا «آیات خدا را انکار می کردند» (ذلک بانهم کانوا یکفرون بایات الله )
و ثانیا اصرار در کشتن رهبران الهی و پیشوایان خلق و نجات دهندگان بشر، یعنی انبیای پروردگار داشتند و «پیامبران را به نا حق می کشتند» (و یقتلون الانبیاء بغیر حق )
و ثالثا آلوده انواع گناهان مخصوصا ظلم و ستم و تعدی به حقوق دیگران و تجاوز به منافع سایر مردم بوده اند و اگر چنین ذلیل شدند «به خاطر آن است که گناه می کنند و به حقوق دیگران تجاوز می کنند» (ذلک بما عصموا و کانوا یعتدون ).
و مسلما هر قوم و ملتی دارای چنین اعمالی باشند سرنوشتی مشابه آنها خواهند داشت.


۴. خشونت دروغگویان فرومایه، مانع اطاعت دیگران از آنان است:
«وَ لا تُطِعْ کلَّ حَلافٍ مَّهِینٍ • عُتُلِّ بَعْدَ ذَلِک زَنِیمٍ؛ و نیز هر فرومایه عیب جو که برای هر حق و باطلی سوگند می خورد اطاعت مکن • کسی که علاوه بر همه آن عیب ها، بد دهن و خشن است و مردم پدری برایش نمی شناسند.»
«عتل» مرادف با «فظ و غلیظ» (درشت خوی و خشن) است.
کلمه «حلاف» به معنای کسی است که بسیار سوگند می خورد، و لازمه بسیار سوگند خوردن در هر امر مهم و غیر مهم و هر حق و باطل، این است که سوگند خورنده احترامی برای صاحب سوگند قائل نباشد، و چون سوگندها به نام خدا بوده، پس معلوم می شود سوگند خورنده، عظمتی برای خدای عزوجل قائل نیست، و همین بس است برای رذلی او، و رذالت این صفت .
و کلمه «مهین» از مصدر مهانت یعنی حقارت است، و منظور از آن، حقارت رای و کوتاهی فکر است. ولی بعضی گفته اند: به معنای کسی است که بسیار شرارت کند. بعضی دیگر گفته اند: به معنای کذاب است.
و کلمه «اثیم» به معنای کسی است که اثم و گناه بسیار کند، به حدی که کار همیشگی و دائمیش شود و از آن دست برندارد. و کلمه «اثم» به معنای عمل زشتی است که باعث شود آن چیزی که قرار است برسد دیرتر برسد. و کلمه «عتل» - با ضمه عین و ضمه تاء و تشدید لام - به معنای اشتلم فارسی است، یعنی سخن خشن و درشت، ولی در آیه مورد بحث به شخص بد اخلاق و جفا کار تفسیر شده، کسی که در راه باطل به سختی خصومت می کند.
نیز به کسی تفسیر شده که خود بسیار می خورد، و از خوردن دیگران جلوگیری می نماید، و نیز به کسی تفسیر شده که مردم را با بهانه گیریهای خود به زندان و شکنجه می کشاند.
و کلمه «زنیم» به کسی گفته می شود که اصل و نسبی نداشته باشد. بعضی گفته اند به معنای کسی است که از زنا متولد شده، و خود را به قومی ملحق کرده باشد، و در واقع از آن قوم و دودمان نباشد. بعضی دیگر گفته اند: زنیم کسی است که به لئامت و پستی مشهور باشد. بعضی دیگر گفته اند: کسی است که در شرارت علامتی داشته باشد، که با آن شناخته شود، و چون در محفلی سخن از شرارت رود، او قبل از هر شروری دیگر به ذهن در آید، و این چند معنا همه به هم نزدیکند.
پس این نه صفت رذیله، اوصافی است که خدای تعالی بعضی از دشمنان دین را که پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه وآله وسلم) را به اطاعت خود و مداهنه دعوت می کردند توصیف کرده، و در حقیقت جامع همه رذائل است.
«عتل بعد ذلک زنیم» - معنایش این است که شخص مورد نظر بعد از آن معایب و رذائلی که برایش ذکر کردیم عتل و زنیم هم نیز هست. بعضی از مفسرین گفته اند از تعبیر «بعد ذلک» فهمیده می شود که دو صفت اخیر از سایر رذائلی که برایشان شمرد بدتر است.
و ظاهرا در این جمله اشاره ای است به اینکه شخص مورد نظر آن قدر دارای صفات خبیث است که دیگر جا ندارد در امر حق از او اطاعت شود، و بر فرض هم که از آن خبائث صرف نظر شود، وی فردی تندخو و خشن و بی اصل و نسب است که اصلا نباید در جوامع بشری به مثل او اعتنا شود، باید از هر جامعه ای طرد شود، و افراد جامعه نه به سخن او گوش دهند و نه در عملی پیرویش کنند.


۵. مسکنت بنی اسرائیل، در پی برخورد خشونت آمیز آنان با انبیا بود:
«وَ ضرِبَت عَلَیهِمُ الْمَسکَنَةُ ذَلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِئَایَتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الاَنبِیَاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذَلِک بِمَا عَصوا وَّ کانُوا یَعْتَدُونَ؛ و مهر بیچارگی بر آنها زده شده، چرا که آنها به آیات خدا کفر می ورزند و پیامبران را به ناحق می کشند اینها به خاطر آن است که گناه می کنند و (به حقوق دیگران) تجاوز می نمودند.»
«مسکنت» به معنی بیچارگی است، مخصوصا بیچارگی شدید که راه نجات از آن مشکل باشد، و در اصل از ماده سکونت گرفته شده زیرا افراد مسکین کسانی هستند که بر اثر ضعف و نیاز قادر بر حرکت و جنبشی از خود نمی باشند.
ضمنا باید توجه داشت که مسکین تنها به معنی نیازمند از نظر مال و ثروت نیست، بلکه هر نوع بیچارگی آمیخته با ضعف و ناتوانی در مفهوم آن داخل است. بعضی معتقدند که تفاوت «مسکنت» با «ذلت» این است که ذلت جنبه تحمیلی از طرف دیگران دارد در حالی که مسکنت حالت «خود کم بینی درونی» خود شخص را می رساند.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۱۴۰، «خشن».    
۲. لغت‌نامه، ج ۶، ص ۸۶۳۰، «خشونت».
۳. فرهنگ علوم سیاسی، آقابخشی، ص ۴۵۳، «خشونت».
۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۸۳.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۸۴.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۲.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۵۹۲.    
۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۵۹۴-۵۹۶.    
۱۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۲.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۶۷.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۷۰-۷۱.    
۱۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۱۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۶۱۴.    
۱۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۲۳، «عتل».    
۱۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۶۲۱-۶۲۲.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۲.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۶۷.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۷۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۵۶۳، برگرفته از مقاله «آثار خشونت»    


رده‌های این صفحه : خشونت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار