یَغُضُّوا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یَغُضُّوا: (یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ) «یَغُضُّوا» از مادّه
«غضّ» (بر وزن خزّ) در اصل، به معنای کم کردن و نقصان است و در بسیاری از موارد در کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه گفته میشود و نقطه مقابل آن، خیره نگاه کردن، و صدا را بلند نمودن است.
(قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ) (به
مؤمنان بگو چشمهاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند، و دامان خود را از بى عفتى حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزهتر است؛ خداوند به آنچه انجام مىدهندآگاه است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه
غض به معناى روى هم نهادن پلكهاى چشم است، و كلمه ابصار جمع بصر است كه همان عضو بيننده باشد و از اينجا معلوم مىشود كه كلمه من در جمله
(مِنْ أَبْصارِهِمْ) براى ابتداى غايت است، و يا براى بيان جنس، و يا تبعيض باشد كه هر يك را مفسرى گفته، و معنايش اين است كه مؤمنين چشمپوشى را از خود چشم شروع كنند. پس در جمله
(قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ) از آنجايى كه كلمه يغضوا مترتب بر قل بگو مىباشد نظير ترتبى كه جواب شرط بر شرط دارد قهرا دلالت مىكند بر اينكه قول در اينجا به معناى
امر است، و معناى جمله اين است كه به مؤمنين امر كن كه چشم خود را بپوشند، و تقدير آن اين است كه: ايشان را امر به
غض و چشمپوشى كن كه اگر امر بكنى چشم خود را مىپوشند ، و اين آيه به جاى اينكه نهى از چشمچرانى كند، امر به پوشيدن چشم كرده و فرقى ندارد، آن امر اين نهى را هم افاده مىكند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان، و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحريم فرموده.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ) (به يقين كسانى كه صداى خود را نزد
پیامبر خدا پايين مىآورند همان كسانى هستند كه
خداوند دلهايشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش وپاداش عظيمى است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه
غض صوت معناى خلاف رفع الصوت را مىدهد. و كلمه
امتحان به معناى ابتلاء و اختيار است، و امتحان را وقتى به كار مىبرند كه بخواهند وضع چيزى كه تا كنون برايشان مجهول بوده معلوم كنند، و چون اين معنا در مورد خداى تعالى محال است، ناگزير بايد بگوييم كه امتحان در مورد خداى تعالى به معناى تمرين دادن و عادت دادن است هم چنان كه بعضى اينطور معنا كردهاند. و يا امتحان را به معناى محنت و مشقت دادن به
قلب معنا كنيم، و بگوييم خداى تعالى اين مشقتها را بر دلها تحميل مىكند تا قلبها به
تقوی عادت كنند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «یَغُضُّوا»، ص۶۵۷.