یوسُف (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یوسُف:
(قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ) یوسُف: (
من اعلام
القرآن) يكى از پيامبران بزرگ الهى،
یوسف (علیهالسلام) فرزند
یعقوب پيامبر است.
نواده
اسحاق و در واقع فرزند سوم
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بوده است.
داستان و شرح حال او در دوازدهمين سوره
قرآن كه به نام «
سوره یوسف» نامگذارى شده به تفصيل آمده است.
در پاكى و بزرگداشت وى همين بس كه
خداوند او را به نام يكى از بندگان «مخلص» ستوده است:
(... إِنَّهُ مِنْ عِبٰادِنَا اَلْمُخْلَصِينَ)
به مواردی از کاربرد
یوسُف در
قرآن، اشاره میشود:
(إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ) (به خاطر بياور هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم!
من در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم
سجده مىكنند.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در اين
آیه يعقوب (پدر يوسف) را اسم نبرده، بلكه كنايتا از آن به أب (پدر) تعبير نموده تا به آن صفت
رحمت، مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است اشاره كرده باشد.
(وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَ نُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ) (اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم) بخشيديم و همه را
هدایت كرديم و
نوح را نيز پيش از آن (ها هدايت نموديم و از فرزندان او، داود و
سلیمان و
ایوب و يوسف و
موسی و
هارون را هدايت كرديم)؛ اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: و با اينكه
عیسی (علیهالسلام) پدر نداشت او را ذريه نوح (علیهالسلام) خوانده است. حضرت فرمود: ايشان در جواب اين استدلال شما چه مىگويند؟ عرض كردم: مىگويند عيسى (علیهالسلام) را ذريه نوح (علیهالسلام) ناميدن دليل بر اين نيست كه هر دخترزادهاى ذريه و فرزند محسوب مىشود، براى اينكه عيسى (علیهالسلام) جزو استثنائيات خلقت است، لذا از آنجايى كه پدر نداشته تا از مسير صلب به نوح بپيوندد ناگزير
قرآن او را از راه رحم ذريه نوح (علیهالسلام) دانسته. امام فرمود: شما در جواب چه مىگوييد؟
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ لَقَدْ جَاءكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ) (پيش از اين يوسف با دلايل روشن به سراغ شما آمد، ولى شما پيوسته در آنچه او براى شما آورده بود ترديد داشتيد؛ تا زمانى كه از دنيا رفت، گفتيد: هرگز خداوند بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد كرد! اين گونه خداوند هر اسرافكار ترديد كنندهاى را گمراه مىسازد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: بعد از آنكه گفت خدا ايشان را گمراه كرده و ديگر راهنمايى ندارند، به عنوان شاهد، داستان يوسف (علیهالسلام) كه در مصر مبعوث شد و رفتارى كه مصريان با او داشتند را ذكر مىكند كه ما دام در بين آنان بود، در نبوتش شک مىكردند، و بعد از آن كه از
دنیا رفت گفتند: ديگر پيامبرى بعد از او نيست. بنابر اين معناى آيه چنين مىشود: سوگند مىخورم كه قبل از اين هم يوسف به سوى شما مصريان آمد و آياتى بينات آورد، آياتى كه ديگر هيچ شكى در رسالتش براى كسى باقى نمىگذاشت، ولى تا او زنده بود شما همواره در باره دعوت او در شک بوديد و همين كه از دنيا رفت گفتيد: ديگر بعد از يوسف، خداى سبحان، رسولى مبعوث نمىكند و با اين سخن گفتار خود را نقض كرديد و هيچ پروايى هم نكرديد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
تمام آيات سوره يوسف، جز چند آيه كه در آخر آن آمده، سرگذشت جالب، شيرين و عبرتانگيز اين پيامبر بزرگ الهى است، كه اين خود دليلى بر نامگذارى اين سوره به نام يوسف است و از مجموع ۲۷ بار ذكر نام يوسف در تمام
قرآن، ۲۵ مرتبه آن در اين سوره است و فقط دو مورد آن در سورههاى ديگر (
انعام/ ۸۴ و
غافر/ ۳۴) ذكر شده است. شرححال يوسف در اين سوره برخلاف سورههاى ديگر
قرآن، همگى بههم يوسته و بيان فرازهاى يک داستان است كه با بيانى فوق العاده گويا، جذاب، فشرده، عميق و مهيج به شرح آن پرداخته و به همين جهت
قرآن نام زيباى «احسن القصص» (بهترين داستانها) را بر آن گذارده است.
قرآن با معجزاتش، قهرمانهايى را در داستانهاى خود معرفى كرده كه هركدام در نوع خود بىنظير است.
ابراهيم قهرمان بتشكن با روحى بلند و سازشناپذير در برابر طاغوتيان.
نوح، قهرمان
صبر و استقامت و پايمردى و دلسوزى در آن عمر طولانى و پربركت.
موسى، آن قهرمان ارشادكننده و تربيتكننده قوم لجوج در برابر يک
طاغوت عصيانگر.
يوسف، آن قهرمان پاكى و پارسايى و تقوا، در برابر يک زن زيباى هوسباز و حيلهگر.
علاوه بر اينها قدرت بيان وحى
قرآن در داستان يوسف آنچنان تجلّى يافته كه انسان را به حيرت مىاندازد، زيرا تمام مسائل و صحنهها را با ريزهكاریهايش بىآنكه آنها را درز بگيرد بيان داشته است و در عين حال كمترين احساس نامطلوب در شنونده ايجاد نمىكند و همهجا
اشعه نيرومند تقوا و پاكى موج مىزند.
يكى از ويژگیهاى داستان يوسف آن است كه داستانهاى ساير پيامبران، معمولا شرح مبارزاتشان با اقوام سركش و طغيانگر است، امّا در داستان يوسف، سخنى از اين موضوع به ميان نيامده، بلكه بيشتر بيانگر زندگانى خود يوسف و عبور از كورانهاى سخت زندگى است كه سرانجام به حكومتى نيرومند تبديل مىشود كه در نوع خود نمونه بوده است.
اگر كسى برنامه زندگى خود را از داستان يوسف بگيرد و در برابر طوفانهاى شديد شهوات و مال و جاه و مقام خويشتندارى كند، چنين كسى زيبايى روح و جانش همانند زيبايى يوسف است و در قيامت كه هرچيز در درون است آشكار مىشود، جمال خيرهكنندهاى پيدا خواهد كرد و در صف بندگان صالح خدا قرار خواهد گرفت.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «یوسُف»، ج۴، ص۷۶۸.