یورگن بوم باورک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بوم باورک سومین عضو
مکتب اتریشی و از نمایندگان برجسته مکتب روانشناسی اقتصادی در تاریخ عقاید اقتصادی است. مهمترین کمک علمی وی به نظریه اقتصادی، تحلیل وی از عنصر زمان و تاثیر آن بر عملکرد سیستم و بالاخص بر قیمتها و درآمدها است.
بوم باورک کوچکترین پسر یک کارمند برجسته
دولت در ۱۲ فوریه ۱۸۵۱ در برون (موراویا) در اتریش متولد شد. او تحصیلات خود را با کسب مدرک
حقوق و
اقتصاد در وین با موفقیت به پایان رساند.
سالهای ۷۵-۱۸۷۲ را در وزارت مالیه اتریش بهکار مشغول شد و در سال ۱۸۷۵، به اخذ مدرک دکترای حقوق نائل شد. همین مدرک، او را به کسب کمکهزینه مالی برای ادامه تحصیل در آلمان همراه با شوهر خواهرش فون ویزر (Von Wieser: ۱۸۵۱-۱۹۲۶) قادر ساخت. سپس بوم باورک به وزارت مالیه رفت. چند سالی در آنجا ماند. در ۱۸۸۰ در اینزبروک بهسمت استادی منصوب شد و تا ۱۸۸۹ آنرا حفظ کرد. او در این دوران، چهار کتاب را منتشر کرد. بعد از سالهای ۱۸۸۹ وی دوباره به خدمات دولتی بازگشت و در سالهای ۱۸۹۳-۱۸۹۶ و در ۱۹۰۴-۱۹۰۱ وزیر مالیه شد. او در ۱۹۰۴ به دانشگاه وین پیوست. سمینار او در این دانشگاه، دانشجویان درخشانی از جمله ژوزف شومپیتر (Joseph Alois Schumpeter: ۱۸۳۳-۱۹۵۰)، آودولف هیلفردینگ و فن میزس (Ludwig Von Mises: ۱۸۸۱-۱۹۷۳) را جلب کرد. در دهه آخر عمرش کار دانشگاهی را با کار دولتی درهم آمیخت. تحقیق آکادمیک او درباره
سرمایه و
بهره او را در خاطرهها باقی زنده نگه داشته است.
وی سرانجام در سال ۱۹۱۴ در سن شصت و سه سالگی درگذشت.
مکتب اتریشی مکتب لیبرالیستی افراطی است و هسته مرکزی و کلیدی آن در روش تحقیق، اصالت فرد است؛ که مصرفکننده نهایی تعیینکننده
ارزش و هزینه تولید است.
بوم باورک بههمراه فون ویزر از معروفترین اقتصاددانان مکتب اتریشی هستند، که در تکامل اندیشه کارل منگر (Carl Menger: ۱۸۴۰-۱۹۲۱) و مکتب اتریشی نقش داشتهاند.
اگر
کارل منگر پدر مؤسس مکتب اتریشی است، بوم باورک، پدر روحانی (سن پل) و فرزند این مکتب است. بوم باورک علاوهبر تکامل مکتب، دیدگاههایی جدای از آنرا دنبال میکرد. اما همین تفکر خاص وی در نظریه سرمایه و بهره که بر پایه دایرهوار بودن تولید سرمایهبر قرار دارد، بهسرعت مکتب اتریشی را به خوانندگان خارجی شناساند. این نظریه، جدلهای بحثبرانگیزی حتی از طرف خود منگر، ایجاد کرد. بوم باورک مجبور شد بیش از آنچه وقت و کاغذ صرف تنظیم اولیه تئوری کند، نوشتههای بیشتری را صرف دفاع از نظریه خود کند. اعتبار بوم باورک در زمان حیاتش بهاندازهای بود که برخی وی را هم سنگ ریکاردو (David Ricardo: ۱۷۷۲-۱۸۲۳) و
جونز و حتی بالاتر از برخی از معاصرانش مانند
آلفرد مارشال (Alfred Marshall: ۱۸۴۲-۱۹۲۴) قرار میدهد. با این همه محبوبیت وی با گذشت زمان کاهش یافت و نظریه سرمایه و بهرهوری او توجه کمتری به خود جلب کرد.
آثار بوم باورک بدین شرح هست:
نخستین کار عمده باورک، کتاب سرمایه و بهره (Capital and Interest) است که در سال ۱۸۸۴ بهرشته تحریر درآورد. این کتاب یک طبقهبندی خستهکننده برای بیش از صد نویسنده در پنج دسته نظریه بهره بود و نشان میداد که همه آنان ماهیت واقعی بهره را نادیده گرفتهاند. با شگفتی، نویسندگانی که به راهبرد نهایی بوم باورک نزدیکتر بودند، مانند
ریکاردو (David Ricardo: ۱۷۲۲-۱۸۲۳))، جونز (William Stanley Jevons: ۱۸۳۵-۱۸۸۲) و منگر (Carl Menger: ۱۸۴۰-۱۹۲۱)، از شدیدترین انتقادها برخوردار شدند.
پنج سال بعد از سرمایه و بهره، وی کتاب "نظریه اثباتی سرمایه" را در سال ۱۸۸۹ با عجله و بدون ویرایش نهایی منتشر کرد. در آن سالها بوم باورک بهجای اینکه ویرایش کتاب "نظریه اثباتی" را بهطور کامل بازنگری کند، به پاسخگویی یکیک انتقادها درباره نظریه بهره پرداخت و آنها را در قسمت ضمیمه کتاب نظریه اثباتی در ویرایش دوم (۱۹۰۹) و سوم (۱۹۱۲) اضافه کرد.
وی همچنین در سال ۱۸۹۶ توانست با چاپ کتاب خود با عنوان پایان نظام مارکسیستی (The Close of Marxian System) قدرت جدلی خود را بهنمایش بگذارد. این کتاب بهرغم باور نادرست وی به اینکه مارکس هر سه کتاب سرمایه را به
ترتیب منظم نوشته است، یکی از قدرتمندترین حملهها به
مارکسیسم بود.
این اثر را پل سئیزی (Paul m. Sweezy) (۱۹۱۰) سال ۱۹۹۶ ویرایش کرده و بر آن مقدمه نوشته و مطالب تکمیلی بر آن افزوده است.
بوم باورک مقالات زیادی هم نوشت. یکی از مهمترین آنها با عنوان بنیادهای اصول ارزش اقتصادی (Grundzuge der Theorie Wirtschaftlichen Cuterwerts) است که در سال ۱۸۸۶ نوشته شده؛ ولی بهزبان انگلیسی ترجمه نشده و در مدرسه اقتصاد لندن تجدید چاپ شده است.
ژوزف شومپیتر (Joseph Alois Schumpeter: ۱۸۳۳-۱۹۵۰) در مقاله طولانی خود با عنوان ده اقتصاددان بزرگ (۱۹۵۲) آثار وی را به تفضیل بیان نموده
و وی را یکی از ۵ یا ۶ نفر از بزرگترین اقتصاددانان در همه اعصار معرفی میکند.
دیدگاههای اقتصادی بوم باورک بدین شرح هست:
سرمایهداری از نظر بوم باورک دارای یک "روش غیرمستقیم تولید" است؛ به این معنی که در فرایند
تولید، از کالای سرمایهای مانند ابزار و ماشینآلات استفاده میکند و با مقدار ثابتی از عوامل تولید اولیه قادر است که محصول بیشتری تولید کند. این ابزار، مستقیما احتیاجات انسانی را برآورده نمیکند؛ ولی تولید کالاهای دیگر را که در تامین خواستههای انسانی مؤثر هستند، ممکن میسازد. بهنظر بوم باورک، کالاهای سرمایهای در واقع کالاهای واسطهای هستند که بعد از انقضای زمان معین، تولید کالاهای نهایی را تسهیل میکنند. هرقدر روش تولید، غیرمستقیمتر باشد، مدتزمانی که برای تولید کالاهای نهایی لازم است، بیشتر خواهد بود.
بازدهی یا عایدی خالص سرمایه از دو عامل ناشی میشود:
۱) روش غیرمستقیم تولید با قدرت تولیدی بیشتر بر ارزش اقتصادی تاثیر مثبت میگذارد. بهعبارت دیگر هر قدر در شرایط برابر، کارآیی ماشینآلات و ابزار تولید بیشتر باشد، سودآوری نهایی سرمایه بیشتر خواهد بود.
۲) عایدی سرمایه در واقع از تعویق مصرف که خود از فرایند غیرمستقیم تولید ناشی میشود، بهوجود میآید. بهخاطر این دو عامل، بوم باورک، مسئله سرمایه و بهره را در واقع جزیی از کل ارزش تلقی میکند.
مطلوبیت بهعنوان معیار ارزش کالاها دو بعد دارد:
بعد مقداری آن تابع غیرمستقیم میزان مصرف از یک کالای معلوم است که در دسترس قرار دارد. بعد دیگر مدت زمانیکه در طول آن کالای مورد نظر مورد استفاده قرار میگیرد.
بوم باورک، اولین اقتصاددانانی است که مسئله زمان را وارد تجزیه و تحلیل اقتصادی کرد. این نکته از این جهت مهم است که اقتصاددانان معمولا اقتصاد را فرایندی در حال حرکت بهسوی تعادل در نظر میگرفتند و از این واقعیت غافل بودند که این فرایند، در طول زمان صورت میگیرد. زیرا ممکن است رسیدن به
تعادل، زمان طولانی را شامل شود که در نتیجه آن، تحقق بسیاری از تحولات دیگر باعث بههم ریختن تعادل اولیه و حرکت اقتصاد بهسوی مسیری دیگر گردد. از اینرو، توجه بوم باورک به نقش زمان بسیار کلیدی است.
بوم باورک در نظریه بهره خود، تمایز مشخصی بین ریشه پرداخت بهره و تعیین نرخ بهره قائل میشود. بهعبارت دیگر، او بین اینکه چرا بهره وجود دارد و چگونه نرخ بهره تعیین میشود، تمایز قائل بود.
بهره ناشی از فرایند وام دادن درآمد حال در مقابل درآمد آینده است؛ یعنی برخی افراد جامعه ظاهرا تمایل دارند با پرداخت بهره، درآمد حال خود را افزایش دهند و از امتیازات صرف درآمد در زمان حال برخوردار شوند. دلیل اینکه چرا نرخ بهره مثبت است؟، بوم باورک بیان میکند که مردم تمایل دارند مقدار معینی از کالا را در زمان حال تحویل دهند، مشروط بر اینکه مطمئن شوند در آینده مقدار بیشتری از همان کالا (با همان نوع و کیفیت) دریافت خواهند کرد.
او درادامه بهعلت ظهور نرخ بهره میپردازد و مثبت بودن آنرا هم روانشناختی و هم فنی میداند. روانشناختی بهمعنای ترجیح زمانی است؛ یعنی افراد با قبول دریافت مقداری بهره حاضر میشوند از مصرف حال بکاهند و مصرف آینده را بیشتر نمایند.
بهعبارت دیگر، هر کالایی که در زمان حال در دسترس باشد، از نقطهنظر زمانی دارای ارزش بیشتری نسبت به مقدار همان کالا در آینده است. از اینرو کالاهای حال برای تصرف در مقایسه با کالاهای آینده باید از "جایزه" مخصوصی بهنام "بهره" برخوردار شوند. این کالاها از نظر فنی هم نسبت به آینده ارجحیت دارند. این به این خاطر است که ابزار مولد و یا کالاهای سرمایهای که در زمان حال در دسترس هستند، از نظر فنی، در مقایسه با یک مقدار برابر از همین ابزار در آینده دارای اهمیت بیشتری بوده و از اینرو این ابزار با مطلوبیت نهایی بالاتر، دارای ارزش نهایی بیشتری هستند. از آنجا که با تراکم
سرمایه، روش تولید غیرمستقیمتر میشود، برای تولید کالاهای نهایی زمان بیشتری لازم است. برای همین، کالاهای سرمایهای موجود، مفیدتر از کالاهای سرمایهای است که قرار است در آینده تولید شود؛ زیرا برای تولید این کالاها زمان لازم است. روی این اصل، دورهی تولید که تا زمان بوم باورک یک داده فنی محسوب میشد، با تحلیل وی به یک متغیر اقتصادی تبدیل گردید.
وی در کتاب "نظریه اثباتی سرمایه" نشان داد که تعیین نرخ بهره به سه گزاره بستگی دارد:
۱. کل سرمایه، شامل کالاهای واسطهای است. اساسا کالاهای مصرفی برای کارگران، زمینداران و کارآفرینان فورا در دسترس نیست؛ بلکه در آینده بهتدریج در دسترس قرار میگیرد.
۲. نرخ بهره، محصول (حاصل) تمدید دورهی زمانی تولید موضوع بازدههای نزولی است.
۳. در صورتیکه عرضه کار ثابت فرض شود و کل طولانی کردن دورهی زمانی تولید مستلزم افزایشهایی در موجودی سرمایه باشد، تمام افزایشها در سرمایه باید در تمدید دورهی زمانی تولید مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس بهره بهعنوان ابزار سهمیهبندی برای توزیع سرمایه موجود در میان کارآفرینان مطرح میشود؛ زیرا اگر بهرهای وجود نمیداشت و سرمایه کمیاب نبود، دوره زمانی تولید را میشد برای مدت نامحدودی تمدید کرد. با عرضه ثابت سرمایه، نرخ بهره بهوسیله بهرهوری نهایی آخرین تمدیدی که از لحاظ اقتصادی مجاز است، محدود و تعیین میشود.
بوم باورک در قالب مکتب اتریشی تقسیمات سنتی و
کلاسیک ارزش استعمال و
مبادله را با دو عبارت (به
ترتیب) ارزش
ذهنی و ارزش مبادلهای عینی جایگزین میکند. منظور از ارزش
ذهنی در نظر بوم باورک، همان مطلوبیت و یا قدرت تحققدهنده و رضایت خاطر مربوط به کالاها است و ارزش مبادلهای عینی، همان قدرت خرید کالا و یا هر شیء و یا فعالیت مورد نظر است؛ بنابراین ارزش
ذهنی به مساله کمیابی و نیاز شخص، پیوند میخورد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «یورگن بوم باورک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۳۱.