یوحنای دمشقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
داماسیکوس یا یوحنای دمشقی، روحانی مسیحی و آخرین رئیس آکادمی آتن در
سده پنجم میلادی، متولد در سال ۴۵۳
مرگ در سال ۵۳۳ میلادی بود.
ضرورت بحث از آباء کلیسا وقتی روشن میشود که بدانیم سخن پیرامون آراء و اندیشههای ایشان سخن از سیر تدوین
الهیات کلیساست. این نکته با مطالعه
تاریخ کلیسا روشن میشود. زیرا همانطور که جان ناس میگوید:
دین مسیحی که پیروان
عیسی روی شالوده
ایمان به او بنا نهادند غالبا در صورت و معنا با تعلیم آن معلم فرق بسیار دارد.
بنابراین با شناخت از شخصیت ایشان و فضای فکری که ایشان در آن رشد کردهاند و تقابل اندیشههای آباء میتوان به برداشت صحیحی از مسیحیت راستین دست یافت. در یک دستهبندی آباء کلیسا را میتوان به آباء غرب و شمال آفریقا و یونان تقسیم کرد. یکی از آخرین پدران کلیسای شرق که در شرق یونان میزیست و سبب تحولاتی در الهیات کلیسا شد یوحنا دمشقی است.
یوحنا در اواخر
قرن چهارم میلادی در دمشقی که در
حکومت مسلمانان بود متولد شد و پس از گذر از دوره جوانی همچون پدرش برای حکومت مشغول به کار شد. اما بعد از مدتی به الهیات علاقهمند شد و چون کلیسا را بهطور روز افزونی آلوده به
دنیا میدید به سلک
رهبانیت درآمد. در این زمان بود که در اثر نزدیکی مسلمانان با شرق یونان، نزاعهایی عقیدتی میان مسیحیان شرق و غرب پدیدار شد و یوحنا در این میان نقشی اساسی ایفا کرد. او به خاطر موضعگیریهایش در جریان تماثیل، گاهی ملعون خوانده میشد و البته گاهی نیز اوضاع بر وفق مرادش بود. مهمترین فعّالیت یوحنا نیز پرداختن آثارش به الهیات مسیحی و مخصوصا بحث در مورد
مشیت الهی و چگونگی وقوع آن در خارج بود.
یوحنا همچنین خطابههایی در دفاع از تماثیل ایراد کرد. سرانجام یوحنا در اواسط قرن هشتم میلادی در حالیکه هنوز مطرود بود درگذشت.
اواسط قرن هشتم و با قدرت گرفتن مسلمانان، مبادی فکری ایشان تا درون جامعه مسیحی گسترش یافت و در برخی موارد که با تفکر جامعه مسیحی همخوانی نداشت باعث ایجاد اختلافاتی درون متفکران مسیحی میشد. یکی از این موارد بحث بر سر تماثیل بود و اینکه آیا احترام به تماثیل
قدیسان و
مسیح و... جایز است یا نوعی بتپرستی محسوب میشود. زیرا در این مورد خاص علاوه بر مسلمانان،
یهودیان و برخی
مسیحیان نیز که به
کتاب مقدس آگاهی داشتند به یاد آیه ۴ و ۵ از باب ۲۰ کتاب خروج میافتادند که میگوید: «هیچ صورت تراشیده و تمثالی از آنچه بالا در
آسمان است و از آنچه پایین در
زمین است و از آنچه در
آب زیر زمین است برای خود مساز. نزد آنها
سجده مکن و آنها را
عبادت منما»
بنابراین در سال ۷۲۶ امپراتور لئوی سوم برای رفع اتهام
بتپرستی از سوی مسلمانان، یهودیان و تعداد زیادی از مسیحیان، زانو زدن در مقابل تصاویر و پرستش تمثالها را ممنوع کرد و در سال ۷۳۰ دستور داد که به جز سلیب هرگونه تصویر و مجسمهای را از کلیسا خارج کنند.
اما یوحنا به طرفداری از تماثیل برخاست و گفت: بحث در صور مقدس از وظایف سینودها میباشد و قیصر حق مداخله در آن را ندارد. چیزهای نامرئی
خدا از آغاز
آفرینش جهان با کمک تماثیل مرئی میشوند... مثلا تابوت شهادت نمایشگر تابوت بانوی ما؛
مادر خداست.
ولی از آنجا که همه مردم سواد خواندن یا نوشتن ندارند پدران مصلحت دانستند!! که این حوادث مانند اعمال قهرمانی با تمثالهایی وصف شوند تا یادآور کوتاهی از آن حوادث باشند... با دیدن تصویر مسیح نه به
تمثال بلکه به صاحب آن تعظیم میکنیم؛ همانطور که نه به
انجیل و
صلیب، بلکه به چیزی که اینها نشانه آن هستند
تعظیم میکنیم.
بنابراین در سال ۷۵۴ شورای هیریا تشکیل شد و [[|حکم]] به نابودی تمثالها داده و یوحنا را ملعون خواند. وان وورست در متنی مربوط به این شورا گزارش میدهد:
شیطان مردم را گمراه کرد بگونهای که آنان مخلوق را به جای خالق پرستیدند.
شریعت موسی و
انبیاء برای نابودی این
فساد دست به دست هم دادند... شرارتپیشگان مذکور چشم دیدن این زینت را نداشتند و به تدریج بتپرستی را با نام مسیحیت برگرداندند... پس از مراجعه به کتاب مقدس درباره ظاهر فریبنده تصاویر که روح آدمی را از
عشق متعالی به خدا تا
عشق پست و مادی به مخلوق پایین میآورد..
در این مناقشه استدلالهایی علیه یوحنا مطرح شد:
۱- دومین حکم از احکام دهگانه مبارزه با بتپرستی بود و تمثال هم،
بت محسوب میشد.
۲- سنت مسیحیان اولیه نیز با
تمثالپرستی با هر عنوانی مخالف بود.
۳-تمثالشکنان بر این باور بودند که اشخاص عامی و بیسواد نمیتوانستند بین پرستشی که نثار یک تمثال میشد و پرستشی که نثار خود خدا میشد، تمایز قائل شوند.
۴- هر دو گروهی که در این مناقشه با هم درگیر بودند سعی میکردند طرف مقابل را به بدعتکار بودن در این مورد متهم کنند؛ مخصوصا تمثالشکنان، تمثالپرستان را متهم میکردند که تا قرون قبل، کلیسای مسیحی با هرگونه بازنمایی خدا یا عیسی مسیح مخالف بود. اما با کم شدن اهمیت بتپرستی به عنوان رقیب مسیحیت، مسیحیان تمثالپرست از برخی آیینهای بتپرستان تاثیر گرفتند و برخی از استدلالهای ایشان را در مورد تمثالها پذیرفتند.
یوحنا و پیروانش همچنان ملعون خوانده میشدند تا اینکه در سال ۷۸۷ و پس از سپری شدن حکومت لئوی سوم و پسرش، با آمدن امپراتور بعدی شورای جدیدی در نیقیه تشکیل شد و احکام مخالف شورای قبلی تصویب شد. در قسمتی از این اعتقادنامه آمده است: ... با اطمینان و دقت تمام تصمیم گرفتهایم تماثیل محترم و مقدس یعنی صورت عیسی مسیح و بانوی بیعیب و
فرشتگان مکرم و همه قدیسان و همه انسانهای پارسا، چه در نقاشی یا موزاییک و سایر مواد مناسب، درست مانند صورت صلیب، باید در کلیساهای مقدس خدا و... قرار داده شود..
شورای سال ۷۸۷ نیقیه هفتمین شورای جهانی کلیسا محسوب میشود. پس از این شورا نیز کشاکش و تغییر موضع در مورد این مساله ادامه یافت اما در نهایت در سال ۸۴۳ تمثالپرستان بر تمثالشکنان غلبه کردند. امروزه نیز در اولین یکشنبه ایام روزه بزرگ
کلیسای ارتدکس این واقعه به عنوان پیروزی راست دینی جشن گرفته میشود. پس از آگاهی از این جریان سوالی که ذهن هر خواننده آزاداندیشی را به خود مشغول میکند این است که: اگر استدلالهای شورای هیریا درست و مطابق با
عقل بودند پس چرا شورایی دیگر تشکیل شد و آن استدلالها را نادیده گرفت؟ اگر
عهد عتیق به عنوان کتاب مقدس قداست دارد و مسیح برای تکمیل آن آمده پس چرا دستور دوم از ده دستور در شورای نیقیه نادیده انگاشته شد؟ و در نهایت این سوال گریدی که با توجه به اینکه چنین تعلیماتی در بسیاری از مکاتب فکری اولیه وارد شد حال اگر این عقاید بدعتآمیز! درست باشد در این صورت مسیحیت آنگونه که گسترش یافته، ممکن است کاملا از آن منبع اصلی منحرف شده باشد و اگر اینگونه باشد آیا این انحراف اتفاقی است یا از روی طرح و نقشه؟
جان دمشقی (یوحنای دمشقی) مدعی شده بود که
محمد به وسیله بدعتگذاران مشکوک مسیحی اغوا شد و از آن پس خود به اغواگر اعراب جاهل تبدیل گردید... دیدگاه جان دمشقی برای دورهای طولانی در اروپای قرون وسطی رواج یافت... به نظر جان دمشقی
ازدواج پیامبر با خدیجه برنامهریزی شده بود و حملات صریح خود را تحت عنوان
وحی پنهان میکرد و این چنین خود را پیامآور جدید خداوند مطرح نمود...
عشق و علاقه فراوان وی به
جنگ... و
میل جنسی ارضا ناشدنی... از دیگر اتهامات دمشقی به پیامبر بود... نویسندگان
قرون وسطی تمامی توجه و تاکید خود را بر حیات جنسی پیامبر و... معطوف ساختند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «یوحنای دمشقی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۲۲.