• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدم حتمیت یمانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عدم حتمیت یمانی، به این معناست که قیام یمانی، بر خلاف آنچه در بین مردم مشهور و شایع است، از علائم حتمی‌ و قطعی ظهور نیست. یکی از تقسیمات معروف نشانه‌های ظهور که ریشه در روایات دارد، تقسیم علایم به حتمی و غیرحتمی است. به رخدادهایی که در آستانه ظهور امام زمان (علیه‌السّلام) در جهان پیش می‌آیند، علایم ظهور گویند. علایم حتمی‌ ظهور، نشانه‌هایی هستند که قطعاً واقع خواهند شد و بسیار نزدیک ظهورند و علایم غیرحتمی، با ظهور ارتباط استلزامی‌ ندارند، زیرا ممکن است برخی از آنها اصلا واقع نشود، ولی ظهور تحقق یابد و احتمال دارد برخی از نشانه‌ها حادث شود ولی ظهور توام و همزمان با آنها شکل نگیرد. پس علائم حتمی، نشانه‌هایی است که بی گمان پیش از ظهور تحقق می‌یابند و بر هیچ شرط و قیدی معلق نیستند؛ اما تحقق نشانه‌های غیرحتمی معلق به شرط‌هایی است. یکی از سوالاتی که درباره قیام یمانی مطرح می‌شود این است که آیا جنبش یمانی از نشانه‌های حتمی ظهور است، یا غیرحتمی؟
در میان مجموعه احادیثی که نشانه‌های ظهور را به حتمی و غیرحتمی تقسیم کرده‌اند، در دو روایت به حتمی بودن قیام یمانی تصریح شده است، اما این دو روایت در منابع حدیثی دیگر، بدون ذکر تعبیر حتمیت نقل شده و اتفاقا آن احادیث بر این دو روایت ترجیح دارد و از این رو حتمی بودن جنبش یمانی، اثبات پذیر نیست.



یکی از تقسیمات معروف نشانه‌های ظهور که ریشه در روایات دارد، تقسیم علایم به حتمی و غیرحتمی است. یکی از سوالاتی که درباره قیام یمانی مطرح می‌شود این است که آیا جنبش یمانی از نشانه‌های حتمی ظهور است، یا غیرحتمی؟


در میان مجموعه احادیثی که نشانه‌های ظهور را به حتمی و غیرحتمی تقسیم کرده‌اند، در دو روایت به حتمی بودن قیام یمانی تصریح شده است. در این نوشته به این احادیث پرداخته شده است.

۲.۱ - روایت نعمانی

شیخ نعمانی روایت اول را به سند خود ودر کتاب الغیبه، از امام صادق (علیه‌السّلام) چنین نقل کرده است:
««النِّداءُ مِنَ المَحتومِ والسُّفیانیُّ مِنَ المَحتومِ وَالیَمانیُّ مِنَ المَحتومِ وقَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّه مِنَ المَحتومِ وکَفٌّ یَطلَعُ مِنَ السَّماءِ مِنَ المَحتُومِ.»»
ندای آسمانی از نشانه‌های حتمی است و سفیانی و یمانی و کشته شدن نفس زکیه و کف دستی که از افق آسمان نمایان می‌شود نیز از نشانه‌های حتمی هستند.
این حدیث به دلیل وجود عبیدالله بن موسی و … ضعیف است. علاوه بر این در نسخه کتاب الغیبه نعمانی که غفاری آن را تصحیح کرده، روایت به شکل فوق آمده، اما در کتاب‌های بحار الانوار و اثبات الهداه که این روایت را از الغیبه نعمانی روایت کرده‌اند، جمله «الیَمانِیُّ مِنَ المَحتُومِ» وجود ندارد. بر این اساس، روایت یاد شده علاوه بر ضعف سند از مشکل اختلاف نسخ نیز رنج می‌برد، واز این رو، نمی‌توان بر مبنای آن قاطعانه قضاوت کرد.

۲.۲ - روایت عمر بن حنظله

حدیث دوم را که شیخ صدوق در کتاب کمال الدّین و تمام النّعمه به سند خود از عمر بن حنظله و او از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده، چنین است:
««قَبلَ قِیامِ القائمِ خَمسُ عَلاماتٍ مَحتُوماتٍ الیَمانِیُّ والسَّفیانِیُّ والصَّیحَه وقَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّه والخَسفُ بِالبَیداءِ».»
پیش از قیام قائم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) پنج علامت حتمی وجود خواهد داشت: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن در سرزمین بیداء.
علاوه بر شیخ صدوق، شیخ کلینی در کافی و شیخ نعمانی در الغیبه نیز همین روایت را به اسناد خود از عمر بن حنظله از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده‌اند، اما در این دو کتاب واژه «محتومات» وجود ندارد.

۲.۲.۱ - تحلیل و بررسی

از آن جا که هر سه روایت یاد شده را از عمر بن حنظله از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده‌اند، نمی‌توان آن را بیش از یک حدیث دانست. از میان این سه نقل، روایت نعمانی سند معتبری ندارد، اما روایت کافی معتبر است، هم چنان که به نظر می‌رسد، نقل شیخ صدوق نیز از نظر سندی اطمینان پذیر است. بنابراین، در برابر ما یک روایت با دو نقلِ متفاوت وجود دارد: در یک نقل ««خمس علامات قبل قیام القائم»» است ودر نقل دیگر ««قَبلَ قِیامِ القائمِ خَمسُ عَلاماتٍ مَحتُوماتٍ»».

۲.۲.۱.۱ - ترجیح سندی روایت کافی

در پاسخ به این سؤال که کدام یک از این نقلها بر دیگری ترجیح دارد، باید گفت:
سند روایت کافی از سند روایت صدوق، معتبرتر است، زیرا در سند صدوق، حسین بن حسن بن ابان وجود دارد که این شخصیت در کتاب‌های رجالی قدما توثیق نشده است، اما ابن داود وی را توثیق کرده است. آیت‌الله خویی نیز بر اساس وقوع در اسناد کامل الزیارات ایشان را توثیق کرده، لیکن از مبنای خود عدول نموده‌اند.
[۱۰] جواهری، محمد، المفید فی خوئی، معجم رجال الحدیث.
تردید در وثاقت شخصیت یاد شده، باعث می‌شود که روایت کتاب کافی از روایت کتاب صدوق، دست کم معتبرتر باشد.

۲.۲.۱.۲ - ترجیح عقلایی روایت کافی

بر فرض که اعتبار سند این دو روایت به یک‌اندازه باشد، باز هم روایت کتاب کافی ترجیح دارد، زیرا مطلب مورد نظر از موارد دوران امر بین زیاده و نقیصه است و بر اساس بنای عقلا در این گونه موارد، اصلِ عدم زیاده، بر اصل عدم نقیصه مقدم است. آیت‌الله خویی در این باره می‌فرماید:
هنگامی که یک حدیث به دو صورت روایت شده باشد، به گونه‌ای که یک روایت مشتمل بر زیاده و دیگری فاقد آن زیاده باشد، بنای عقلا بر عمل به زیاده است، چون گاهی انسان یک یا دو کلمه را فراموش می‌کند، اما این که از روی فراموشی یک یا دو کلمه را به روایت اضافه کند، بسیار بعید است.
اما علی رغم بنای عقلا بر تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه، به نظر می‌رسد موضوع مورد بحث ما از مصادیق قاعده یاد شده نباشد، چون با نگاهی گذرا به روایاتِ علائم الظهور به سادگی می‌توان دریافت که در بسیاری از این روایات تعدادی از علایم، محتوم خوانده شده‌اند. برای نمونه امام صادق (علیه‌السّلام) در این باره فرموده‌اند:
««مِنَ الامرِ مَحتُومٌ و مِنهُ ما لیسَ بِمَحتُومٍ و مِنَ المَحتُومِ خُروجُ السُّفیانِیُّ فی رَجَبٍ».»
برخی از امور حتمی و برخی غیرحتمی‌اند و یکی از امور حتمی خروج سفیانی در ماه رجب است.
مسئله تقسیم نشانه‌های ظهور به حتمی و غیرحتمی، آن قدر مسلم بوده است که گاهی اصحاب ائمه، از حتمی یا غیرحتمی بودن برخی از نشانه‌ها سؤال می‌کردند. این سؤالات نشان دهنده مسلم بودن اصل تقسیم نشانه‌ها به حتمی و غیرحتمی است. افزون بر این، از میان نشانه‌های ظهور معمولاً پنج علامت در کنار هم ذکر می‌شوند و گاهی این پنج علامت به حتمیت توصیف شده‌اند، مثلاً ابو حمزه ثمالی می‌گوید: از امام باقر (علیه‌السّلام) سؤال کردم: آیا خروج سفیانی از حتمیات است؟ فرمودند:
««نَعَم و النِّداءُ مِنَ المَحتُومِ و طُلُوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِها مَحتُومٌ و اختِلافُ بَنی العَباسِ فِی الدَّولَه مَحتُومٌ و قَتلُ النَّفسِ الزَّکیَّه مَحتُومٌ و خُرُوجُ القائِمِ مِن آل محمدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَحتُومٌ».»
بله و ندای آسمانی حتمی است، طلوع خورشید از مغرب حتمی است، اختلاف بنی عباس بر سر حکومت حتمی است، کشته شدن نفس زکیه حتمی است و خروج قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتمی است.

۲.۲.۱.۳ - ضابطه مند بودن کافی

کتاب کافی نسبت به تمام کتاب‌های حدیثی و از جمله صدوق، ضابط تر است. از این رو، روایت کافی بر روایت صدوق، ترجیح دارد.


از آن چه گذشت، روشن شد که توصیف بخشی از علایم ظهور به محتوم، در فرهنگ روایات متداول و شایع بوده و گاهی پنج نشانه به حتمیت توصیف می‌شده‌اند، و از آن جا که در روایت مورد بحث، پنج نشانه در کنار هم ذکر شده، و بسیاری از این علایم در جاهای دیگر به محتوم توصیف شده‌اند.
بعید نیست که یکی از راویان این حدیث بر اساس مرتکزات ذهنی خود و از روی سهو، واژه محتوم را به روایت افزوده باشد. نظیر این مطلب را آیت‌الله نائینی در مورد حدیث «لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ» بیان کرده‌اند.
ایشان در این باره می‌گوید: روایتی که نزد شیعه و اهل سنت شهرت دارد، این کلام رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است: «لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ»، بدون افزودن کلمه «فی الاسلام» یا «علی المؤمن»؛ زیرا در مقام تعارض میان زیاده و نقیصه، بنای اهل حدیث و درایه بر تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه است، یعنی حکم بر این که آن زیاده در واقع وجود داشته و از روایت دیگری که آن زیاده را ندارد، ساقط شده است، و بسیار بعید می‌نماید که راوی از پیش خود چیزی را بر حدیث اضافه کند، اما سقوط کلمه‌ای از حدیث خیلی بعید نیست. لذا بر اساس اصل عدم غفلت، حجیت هر دو اصل، منافاتی ندارد، اما در این بحث خصوصیتی وجود دارد که به دلیل آن، اصل عدم نقیصه بر اصل عدم زیاده مقدم است، زیرا اگر منشا حجیت این دو اصل، بنای عقلا باشد و اگر منشا تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه همان چیزی باشد که توضیح داده شده، این مطلب مخصوص زیاده‌هایی است که از ذهن دور است، نه معانی و واژه‌های مانوس و متداول. بر این اساس، کلمه «فی الاسلام» یا «علی المؤمن» از مصادیق قاعده‌ای نیست که نزد اهل حدیث و درایه مسلم است لذا اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه مقدم است.
از کلمات مرحوم نائینی چنین برمی آید که تقدیم اصل عدم زیاده در مواردی است که این زیاده، شایع و متداول نباشد. به نظر می‌رسد که در فضای روایات علائم الظهور، واژه محتوم از واژه‌های شایع و مانوس بوده، و از این رو، قاعده تقدیم اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه در آن جاری نیست.
خلاصه، بر اساس این قراین سه گانه، روایت کتاب کافی که واژه محتومات در آن نیامده بر روایت کمال الدین، ترجیح دارد و از این رو حتمی بودن جنبش یمانی، اثبات پذیر نیست.


۱. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، ص۲۵۲.    
۲. نمازی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۹۶.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۳۳.    
۴. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۵، ص۳۵۹.    
۵. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۲، ص۶۵۰.    
۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۱۰.    
۷. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، ص۲۵۲.    
۸. حلی، ابن داود، کتاب الرجال، ص۲۷۰.    
۹. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۲۳۱.    
۱۰. جواهری، محمد، المفید فی خوئی، معجم رجال الحدیث.
۱۱. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، ص۳۰۰.    
۱۲. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۷۱.    
۱۳. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، ص۲۵۷.    
۱۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۳۳۸.    
۱۵. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، ص۲۵۷.    
۱۶. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۲، ص۶۵۲.    



نصرت الله آیتی، برگرفته از کتاب: تاملی در نشانه‌های حتمی ظهور.






جعبه ابزار