یعقوب بن اسحاق کندی (مقالهدوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یعقوب بن اسحاق کندی که متولد حدود ۱۸۵ هجری است، درگذشت او به اختلاف بین سالهای ۲۵۲، ۲۶۰، ۲۶۵ به نگارش آمده، که توسط
امام حسن عسکری علیه السلام متنبه شد.
امام عسکری علیهالسّلام در جملهای درخشنده، ژرف و جالب میفرماید: « و لولا محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم والاوصیاء من بعده لکنتم حیاری کالبهائم لا تعرفون فرضا من الفرائض و هل یدخل قریة الا من بابها».
«اگر
محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و اوصیای بعد از او نبودند، شما (ای جهان بشریت) مانند چهارپایان حیران و سرگردان بودید، هیچ وظیفهای از وظائف را نمیدانستید، و آیا میتوان وارد شهری جز از در ورودی آن (محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و آل او علیهم السلام) گردید؟!.
یعنی اگر پیامبر و جانشینان راستین او علیهمالسّلام نباشند، هیچ ارزش و معرفتی نتیجه مطلوب نخواهد داد و هیچ کرداری ثمره شایسته نخواهد بخشید. سخن امام درباره همه آحاد بشر، صادق است و فرقی میان دانشمند، دانش پژوه و عامی وجود ندارد.
امام عسکری علیهالسّلام در این زمینه با ایجاد شبهه در معلومات کندی توانست یک اختلال بزرگ در اندوختههای ذهنی و شبکه فکری او به وجود آورد و او را از هلاک و سقوط نجات بخشد. ما پیش از آن که به معرفی کندی بپردازیم نخست اشتباه این اخترشناس و
فیلسوف بزرگ را مینگاریم:
ابن شهراشوب، این
محدث و تاریخ نگار نامی مینویسد:
«اسحاق کندی» فیلسوف
اسلام و
عراق کتابی به نام «
تناقضهای قرآن»! به نگارش آورد وی مدتی در
منزل نشست، گوشه نشینی اختیار کرد و خود را به نوشتن آن مشغول داشت. روزی برخی از شاگردان او خدمت حضرت امام حسن عسکری علیهالسّلام شرفیاب شدند. هنگامی که
چشم حضرت به او افتاد فرمود: آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که گفتههای استادتان «کندی» را پاسخ گوید و او را از این کار باز دارد؟ شاگرد گفت: ما همگی از شاگردان او هستیم، چگونه میتوانیم به اشتباه استاد در این زمینه و یا زمینه دیگر اعتراض کنیم؟».
امام علیهالسّلام فرمود: اگر مطلبی به تو تلقین و تفهیم کنم میتوانی به او برسانی و برای او نقل کنی؟ شاگرد گفت: آری. امام فرمود: از اینجا که برگشتی به حضور استاد برو و با او به گرمی و
محبت رفتار کن، او را کمک کن و هنگامی که کاملا انس و آشنائی به عمل آمد، به او بگو: برای من مسالهای پیش آمده که غیر از شما کسی شایستگی پاسخ آن را ندارد و آن مساله این است که آیا ممکن است گوینده
قرآن از گفتار خود معانی و مقاصدی غیر از آن معانی که شما اراده و حس کردهاید، اراده کرده باشد؟ کندی در پاسخ خواهد گفت: بلی ممکن است چنین منظوری داشته باشد، زیرا کندی مردی است که هر سخنی را بشنود خوب میفهمد، او مردی هوشمند است.
در این هنگام به او القاء شبهه کن و بگو: چه میدانی شاید گوینده قرآن معانی و مقاصدی غیر از آنچه تو میپنداری اراده کرده باشد و سخنان شما از جایگاه و موضوع اصلی خویش بیرون باشد؟
شاگرد به حضور استاد خود کندی رفت و طبق دستور امام رفتار کرد با او به ملاطفت و مهربانی عمل نمود تا این که زمینه برای طرح مطلب مساعد گشت، سپس سئوال امام را به همان شیوه مطرح ساخت و گفت: آیا ممکن است گویندهای سخنی بگوید و از آن مطلبی اراده کند که به
ذهن خواننده نیاید؟ یعنی مقصود گوینده چیزی باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است، کندی به دقت به سئوال شاگرد گوش داد و گفت: سئوال خود را تکرار کن. شاگرد سئوال خویش را باز گفت استاد چون
اهل تعقل، تفکر و تدبر بود، مدتی در خود فرو رفت، تامل کرد و گفت: هیچ بعید نیست، امکان دارد چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزی بفهمد که وی خلاف آن را اراده کرده باشد.
استاد که میدانست شاگرد او چنین سئوالی را نمیتواند از پیش خود مطرح کند و در حد اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را سوگند میدهم که حقیقت را به من بگویی چنین سئوالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟
شاگرد گفت: چه ایرادی دارد که چنین سئوالی به ذهن خود من آمده باشد؟
استاد گفت: نه، تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی، به من بگو این سئوال را از کجا یاد گرفتهای؟
شاگرد گفت: حقیقت این است که حضرت «ابومحمد» (امام عسکری علیهالسلام) مرا بدین امر رهبری فرمود.
کندی گفت: اکنون واقع امر را گفتی، سپس افزود: چنین سخنانی تنها زیبنده این خاندان است. آنگاه با درک واقعیت و پی بردن به اشتباه خود دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را درباره تناقضهای قرآن (به عقیده خود) به رشته تحریر آورده بود، سوزاند.
شایان ذکر است اشتباه فوق چیزی از شخصیت و بزرگی کندی نمیکاهد، گرچه همه دانشمندان و فرهیختگان اولین و آخرین در برابر
دانش و علم لدنی
پیامبران و پیشوایان
دین علیهمالسّلام قابل سنجش نیستند، چنان که فرمودهاند: « لا یقاس بنا بشر، لا یقاس بنا احد».
و امام حسن عسکری علیهالسّلام در این زمینه فرمود: جهان بشریت بدون وجود پیامبر و امام حیران و سرگردان است. لیکن با این وجود دانشمندان در مقایسه با سایر مردم بسیار ارجمند، محترم و والامرتبهاند، از اینرو کندی از چند جهت شایسته احترام است:
امام علیهالسّلام در عین حالی که اشتباه او را گوشزد فرمود، وی را ستود، یعنی کندی را
اهل فکر، فهم، درایت، هوشمندی،
تعقل، ژرف نگری دانست. سوزاندن کندی تالیف خود را در این زمینه میتوان نشانه
انصاف و تسلیم
حق شدن او به حساب آورد.
تشیع کندی: یعقوب بن اسحاق کندی که زاده شده حدود ۱۸۵ هجری است، درگذشت او به اختلاف بین سالهای ۲۵۲، ۲۶۰، ۲۶۵ به نگارش آمده و از نظر تاریخ نگاران به چند دلیل
شیعه است:
الف) کندی در زمان خلافت
متوکل عباسی از دربار رانده شد و برخی مورخان سبب این کار را روح تشیع او دانستهاند، چرا که متوکل با شیعه
دشمن سرسخت بوده است.
ب)
سید بن طاوس نام او را اسحاق بن یعقوب ضبط کرده و نوشته است او از دانشمندان اخترشناس شیعه است و در این علم شهرت دارد، باز میگوید: آنچه از تالیفات او به ما (سید بن طاوس) رسیده و در
دانش نجوم است، رساله او در این علم در پنج جزء میباشد،
ابن ندیم در فهرست گفته است: او که از فرزندان
محمد بن اشعث بن قیس به شمار میرود، فاضل عصر در دانشها و یگانه عصر خویش در نجوم است.
تهرانی (آقا بزرگ) نیز او را در شمار مؤلفان شیعه قلمداد کرده است.
ج) چون کندی در پایتخت و مرکز تشیع «
کوفه» ولادت یافته و کوفه
وطن پدران و اجداد او بوده، طبعا تحت تاثیر روح محیط قرار گرفته است.
د) کندی رسالههای خود را با عباراتی که عادتا شیعیان به کار میبرند و از ویژگیهای آنان به حساب میرود، ختم کرده است. وی در پایان برخی از رسالهها چنین مینگارد: «والحمد لله رب العالمین والصلاة علی محمدالمصطفی و آله الطاهرین» و ذیل برخی دیگر نگاشته است « والحمد لله رب العالمین و صلواته علی محمدالنبی و آله اجمعین» این قبیل تعبیرات را میتوانیم قرینه محکمی بر شیعه بودن او قرار دهیم و نیازی به قرائن دیگر نداشته باشیم.
کندی در وقتی ظهور کرد که سرو صداهای بسیار گوش خراش جامعه اسلامی را فراگرفته بود دوره
مامون عباسی فلسفههای گوناگون در محیط اسلامی رخنه کرد و کندی در دوره انتقال بزرگی در
فرهنگ و معرفت زندگی میکرد، او روزی ظهور کرد که اندیشه عربی بر واردات افکار یونانی، فارسی، پهلوی، هندی و سانسکریت تکیه کرده بود و کار ترجمه فرهنگهای ملل اجنبی گسترش بسیاری داشت. مترجمان زیادی پدید آمدند و مقدم بر همه آنان که در «بیت الحکمة» به کار اشتغال داشتند «
حنین بن اسحاق» بود. مامون عباسی به وزن همه کتابهایی که حنین ترجمه کرده بود، به او جایزه
طلا داد، و به اندازهای شد که میگفتند نزدیک بود، خزانه کشور تهی شود.
رغبت و شوق
مسلمانان به ترجمه، فوق العاده بود و از نمودارهای این رغبت و شوق است که مامون در
بغداد یک «مجمع علمی» و یک «رصدخانه فلکی» تاسیس کرد او یک «کتابخانه عمومی» به وجود آورد که دویست هزار (۲۰۰۰۰۰) دینار طلا هزینه بنای آن گردید و برای مترجمان مقرری معین کرد.
کندی که در چنین فضایی نشو و نما کرده بود، از مترجمان زبردست دربار مامون و معتصم به شمار میرفت و کتابهای یونانی را به عربی ترجمه میکرد، همچنین ترجمه دیگران را تصحیح میکرد، افزون بر این، به کار پزشکی و اخترشناسی نیز اشتغال داشت.
کندی همچون بسیاری از دانشمندان دیگر مجد و عظمت فکری اسلام را پایه گذاری کرد، وی طبیبی حاذق، فیلسوفی بزرگ و اخترشناسی ماهر بود که در ردیف اول منجمان همچون
بطلیموس قرار دارد، او توانست ۲۶۵ رساله و کتاب در فنون مختلف از جمله حساب، هندسه،
فلسفه،
جغرافی، طبیعیات،
سیاست،
موسیقی،
منطق،
طب، قوانین سرعت، سقوط اجسام، اخلاق و فضایل، نجوم و سایر رشتههای دانش به نگارش آورد که از آن جمله ۱۹ کتاب در نجوم و اخترشناسی، ۱۶ تالیف در فلک و هیات، ۸ تالیف در کرویات، و ۱۰ رساله در احکامیات نجوم است. افزون بر اینها رسالههایی در جذر و مد دریاها، در رنگ لاجوردی،
هوا، در کیهان شناسی، در برخی ابزار و آلات فلکی و ستاره شناسی، در ساختن اسطرلاب، رسالههایی در اختلاف مناظر (پارالاکس سیارهها) در علل اوضاع نجومی، مقالاتی در تحویل سالها، کتابی در براهین مساحت، در مورد حسابهای فلکی، رسالهای در استخراج خط نصف النهار (خط نیمروز، شمال و جنوب) و تعیین سمت
قبله رسالهای در انتخاب و اختیار روزها و...
همه اینها نشان میدهد کندی دارای قریحهای سرشار و در عصر خود در علوم روز، یگانه، و به دانشهای زمان خود احاطه داشت که خود نشانگر وسعت دایره اطلاعات و قدرت
عقلی و کوشش زیاد او است
پایگاه اطلاع رسانی حوزه