یزید بن مهلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یزید بن مهلب مشهورترین کس از
آلمهلب میباشد؛ این
خاندان، خاندانی اصالتا ایرانی منسوب به
مهلّب بن ابیصُفره بوده، که در اوایل ظهور
اسلام برآمد و لااقل تا
سده ۷قمری/۱۳میلادی امیران، وزیران، شاعران و دانشمندانی از آن برخاستند.
یزید بن مهلب (۵۳-۱۰۲ق/۶۷۳-۷۲۰م)، مشهورترین کس از
آلمهلب که به
سبب جنگهایش با
خوارج و مخالفت با حکومت مروانیان و
حجاج بن یوسف ثقفی، در سدۀ اول هجری از اهمیت بسیاری برخوردار است.
وی در تصرف بخشهایی از
ایران و
ماوراءالنهر همراه پدرش بود و در سال ۷۷ق/۶۹۶م از سوی او
حکومت کرمان یافت.
نیز در سال ۸۰ق/۶۹۹م
مهلب او را به نبرد پادشاه ختل به نام سَبَل
یا شَبَل
فرستاد و
یزید پس از مدتی که او را در محاصره داشت، سرانجام به شرطی که شاه ختل
خوارج و
فدیه دهد
صلح کرد و بازگشت.
در سال ۸۲ق/۷۰۱م مهلب در بستر
مرگ یزید را به جانشینی خود برگزید
و پسرانش را به فرمانبرداری از او خواند.
حجاج
بن یوسف امیر
عراق و شرق نیز حکومت او را بر
خراسان تأیید کرد.
پشتیبانی حجاج از
یزید چندان به درازا نکشید، زیرا در سال ۸۳ق/۷۰۲م عبدالرحمن
بن عباس
بن ربیعه
بن حارث مطلبی، همپیمان
عبدالرحمن بن اشعث که بر حجاج شوریده بود، وارد خراسان شد.
یزید که از جنگ با او پرهیز داشت،
عبدالرحمن بن عباس را پیغام داد که از آن سامان بیرون رود. ولی عبدالرحمن نه تنها آن را نپذیرفت بلکه در خراسان به گردآوری
مالیات پرداخت
و حتی در نهان کوشید یاران
یزید را به خود جلب کند.
یزید بن مهلب نیز به ناچار دست به جنگ گشود و برادر خود مفضل را به نبرد فرستاد. مفضل، عبدالرحمن را گریزاند و بسیاری از یاران او را به
اسارت گرفت،
اما
یزید قبل از آنکه اسیران را به نزد حجاج روانه کند، عبدالرحمن
بن طلحه را که از پیش خدمتی به مهلب کرده بود و عبدالله
بن فضاله را که از اَزْدیان بود
آزاد کرد. حجاج که از این واقعه آگاه شد، کینۀ
یزید را در دل گرفت
و چون از محبوبیت
یزید و مهلبیان در
عراق و
خراسان آگاه بود، آشکارا دست به کار توطئه بر ضد او نشد، اما در نزد خلیفه بدگویی از او پرداخت و
مهلبیان را طرفدار
زبیریان خواند و بیوفایی آنان را نسبت به
مروانیان یادآور شد.
خلیفه که در آغاز با عزل
یزید از خراسان موافق نبود، سرانجام به اصرار حجاج گردن نهاد
و
یزید را از حکومت برانداخت. حجاج که از شورش مهلبیان و بهویژه از
یزید بیم داشت
برای جلوگیری از طغیان آنان و نیز ایجاد دو دستگی در داخل خاندان مهلب، مفضل برادر
یزید را حکومت خراسان داد و
یزید را به نزد خود در عراق فرا خواند. این ترفند مؤثر افتاد و مفضل که حکومت خود را در گرو
خروج یزید از خراسان میدانست، برادر را به اطاعت از حجاج ترغیب کرد.
به روشنی دانسته نیست چرا
یزید، بهرغم آنکه از
نیت حجاج آگاه بود و به مفضل گفت که حجاج پس از من ترا بر جای نمیگذارد،
خراسان را به قصد عراق ترک گفت. حجاج که منتظر ورود
یزید به عراق بود، بلافاصله او را گرفت و به
زندان افکند (۸۶ق/۷۰۵م) و همچنان که
یزید پیشبینی کرده بود، مفضل را نیز بیدرنگ از حکومت خراسان عزل کرد.
یزید و برادرانش مفضل و عبدالملک تا سال ۹۰ق/۷۰۹م در زندان حجاج ماندند.
در این سال حجاج برای سرکوب اکرادی که در فارس به تاخت و تاز پرداخته بودند، به آن سامان رفت و زندانیان پرآوازۀ خود را نیز همراه برد، اما
یزید که فرصتی برای فرار میجست، به یاری برادر دیگرش مروان که در
بصره مقدمات گریز زندانیان را آماده ساخته بود، گریخت و به
فلسطین نزد
سلیمان بن عبدالملک رفت.
سلیمان از
یزید به گرمی استقبال کرد و از او نزد خلیفه به
شفاعت پرداخت تا سرانجام ولید را واداشت (۹۰ق/۷۰۹م) تا از
یزید بگذرد
و از حجاج بخواهد که همۀ فرزندان مهلب را که در زندان اویند به
شام فرستد.
چنین مینماید که
یزید به رغم
آزادی، تا مدتی به عراق و خراسان باز نگشت.
در سال ۹۶ق/۷۱۴م خلیفۀ جدید سلیمان
بن عبدالملک،
یزید را به امارت عراق منصوب کرد،
اما
یزید در پی حکومت خراسان بود و میاندیشید از جایی که حجاج در آنجا ویرانیها کرده است، بهرهای نخواهد برد خاصه که شنیده بود خلیفه بر آن است که عبدالملک
بن مهلب را حکومت خراسان دهد. از اینرو عبدالله
بن اهتم را برانگیخت تا به خلیفه بقبولاند که امارت خراسان را به وی دهد.
یزید چند ماه پس از استقرار در خراسان در سال ۹۸ق/۷۱۶م به
جرجان و
طبرستان تاخت و پسر خود مخلد را در خراسان گمارد.
او در دَستان، صول، حاکم ترک آنجا را به محاصره گرفت (که از صول مانند نام منطقهای یاد کرده و آن را شهری نزدیک بابالابواب یا دربند دانسته است.)
و سرانجام او را واداشت تا
صلح کند و
خراج دهد. سپس وی جرجان را تصرف کرد.
گفتهاند که شهر جرجان در آن هنگام هنوز بنیاد نشده بود
و
یزید بنیادگذار آن شهر بود.
یزید پس از این پیروزی به جنگ فرخان اسپهبد طبرستان رفت. اسپهبد که نخست قصد فرار داشت، به صوابدید فرزندش ثبات ورزید و در نخستین جنگ
یزید را درهم شکست و کس به جرجان فرستاد و گفت تا
مسلمانان را کشتار کنند.
یزید که سخت در محاصرۀ اسپهبد گرفتار شده بود سرانجام با پرداخت مالی کلان اجازه یافت که از منطقه
خارج گردد.
او سپس برای انتقام کشتار مسلمانان به جرجان تاخت. پس از قتلعام بزرگی از جرجانیان، صول را دستگیر کرد و به نزد خلیفه فرستاد.
چندی پس از آن
عمر بن عبدالعزیز که
یزید و مهلبیان را خوش نداشت و آنان را ستمکار میدانست به
خلافت نشست (۹۹ق/۷۱۷م) و
یزید را از حکومت برکنار کرد.
عدی بن ارطاه فزاری، امیر جدید بصره، نیز موسی
بن وجیه حمیری را روانه دستگیری
یزید ساخت.
چنین مینماید که
یزید قبل از آن برای دیدار خلیفه سلیمان
بن عبدالملک،
خراسان را ترک گفته بود،
زیرا مأموران خلیفۀ جدید، عمر
بن عبدالعزیز، او را در کنار پل
بصره دستگیر کردند و به نزد وی بردند (۱۰۰ق/۷۱۸م). خلیفه از او خواست اموالی را که در تصرف اوست و مقدار آن را به خلیفۀ پیشین گزارش داده بود، به او تسلیم کند، اما چون
یزید بهانه آورد و از تسلیم اموال خودداری کرد، خلیفه او را به زندان افکند. وساطت پسرش مخلد نیز سودی نبخشید و او تا سال ۱۰۱ق/۷۱۹م در زندان ماند. در همین سال عمر
بن عبدالعزیز بیمار شد.
یزید که میپنداشت اگر خلافت به
یزید بن عبدالملک برسد، او را از میان بر خواهد داشت، مقدمات فرار را آماده کرد و از زندان گریخت.
اندکی پس از آن عمر
بن عبدالعزیز درگذشت و
یزید بن عبدالملک خلیفۀ جدید به عبدالحمید
بن عبدالرحمن و عدی
بن ارطاه دستور داد تا به مقابلۀ
یزید روند و کسان او را در بصره گرفتار سازند. عدی
بن ارطاه تنی چند از برادران
یزید را به زندان افکند و با
یزید که با یارانش رو به سوی بصره آورده بود، آمادۀ جنگ شد.
یزید ظاهراً بدون برخوردی وارد شهر شد و از عدی امیر بصره خواست که برادرانش را آزاد سازد. امیر بصره نپذیرفت و
یزید نیز با بذل مال مردم را به گرد خویش فراهم آورد و سرانجام عدی را گرفتار ساخت.
از آن سوی
حمید بن عبدالملک بن مهلب برادرزادۀ
یزید که برای شفاعت از عموی خویش به نزد خلیفه رفته بود، با اماننامهای برای
یزید بازگشت. خالد
بن عبدالله قَسری و عمرو
بن یزید حَکَمی که از سوی خلیفه همراه حمید
بن عبدالملک به نزد
یزید میرفتند، در راه به حواری
بن زیاد عَتْکی که از برابر
یزید گریخته بود، برخوردند و او فرستادگان خلیفه از رفتن به نزد
یزید و اباغ امانِ خلیفه بازداشت و وادارشان کرد که حمید
بن عبدالملک را در بند کنند.
نیز امیر
کوفه، عبدالحمید
بن عبدالرحمن، خالد پسر
یزید را گرفت و به نزد خلیفه فرستاد. به نظر میرسد که خلیفه نیز از دادن اماننامه به
یزید پشیمان شده بود، زیرا بلافاصله عباس
بن ولید را با سپاه به سوی
یزید فرستاد.
یزید که چارهای جز مقابله نمیدید، بصریان را گرد آورد و
ثواب جنگ با شامیان را از
جهاد با
کفار ترک و دیلم بیشتر دانست.
جنگجویان بصره بهرغمِ دشمنیِ
حسنِ بصری با
یزید بن مهلب که بیدادهای او را گوشزد میکرد،
به
یزید پیوستند.
یزید بصره را به برادرش مروان واگذاشت و خود به واسط رفت. در آنجا نصیحت حبیب
بن مهلب را که معتقد بود
یزید به
فارس برود و از آنجا سایر شهرها را تصرف کند، نپذیرفت و آمادۀ جنگ شد. آنگاه پسر خود معاویه را در واسط گماشت و با سپاه به عَقْر ــ نزدیک کوفه ــ فرود آمد. در جنگ سختی که میان وی و لشکر
شام به فرماندهی مسلمه
بن عبدالملک و عباس
بن ولید رخ داد،
یزید کشته شد (۲۲
صفر ۱۰۲ق/۲۴ اوت ۷۲۰م) و همراه او بسیاری از آلمهلب نیز از میان رفتند. روز جنگ را بعدها به
سبب اهمیتش «یوم العقر» نام نهادند.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آلمهلب»، ج۲، ص۴۷۳.